وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

تناقضات لوح شجره اوروک

تناقضات لوح شجره اوروک

The Uruk King List

روی لوح

TEXT: OBVERSE
Lacuna

TRANSLATION
Lacuna

DATES

1' /MU 21\

[mAššur-bâni-apli]

Aššurbanipal

21 years

668-631

2'ša-niš

/m\Šamaš-šuma-ukîn

Šamaš-šuma-ukîn

at the same time

667-648

3' MU 21

mK[an-da]-la-an

Kandalanu

21 years

647-627

4' MU 1

m dSîn2-šumu-lîšir2

Sin-šumlišir

1 year

626

5'u

m dSîn2-šarra-iš-ku-un

and Sin-šar-iškûn

6'MU 21

m dNabû-apla-usur

Nabopolassar

21 years

626-605

7' [M]U 43

m dNabû-kuddurî-usur

Nebuchadnezzar [II]

43 years

604-562

8' [M]U 2

mAmîl-dMarduk

Amel-Marduk

2 years

561-560

9' [MU] /3\ 8 ITI

m dNergal2-šarra-usur

Neriglissar

3 years, 8 months

559-556

10' [(...)] 3 ITI

mLa-ba-ši-dMarduk

Labaši-Marduk

[accession year] 3 months

556

11' [MU] /17?\

m dNabû-nâ'id

Nabonidus

17? years

555-539

12' [MU x

mK]ur-aš

Cyrus [the Great]

[x years]

539-530

13' [MU x

mKambu-z]i-i

Cambyses [II]

[x years]

530-522

14' [MU x

mDaria-m]

Darius [the Great]

[x years]

522-486

Lacuna

Lacuna

 

 

پشت لوح

TEXT: REVERSE

TRANSLATION

1' [š]á MU šá-nu-ú

mNidin-dB[êl]

[...] whose second name is Nidin-Bêl

[...]

336??

2' [M]U 5

mDa-ra-a-muš

Darius [III Codomannus]

5 years

336-331

3' MU 7?

mA-lik-sa-an-dar

Alexander [the Great]

7? years

331-323

4' MU 6

mPi-il-ip-su

Philip [III Arridaeus]

6 years

323-317

5' MU 6

mAt-tu-gu-un

Antigonus [the One-eyed]

6 years

317-311

6' MU 31

mSi-lu-ku

Seleucus [I Nicator]

31 years

311-281

7' MU 22

mAn-ti-'u-ku-su

Antiochus [I Soter]

22 years

281-261

8' MU 15

mAn-ti-'u-ku-su

Antiochus [II Theos]

15 years

261-246

9' [MU] [...]

mSi-lu-k[u]

Seleucus [II Callinicus]

[... years]

246-225

Lacuna

Lacuna

 

 

کتیبه اول به 14  داریوش  اول هخامنشی  ختم می شود

کتیبه دوم از1. mNidin-dB[êl]شروع می شود شاه دوم 2  mDa-ra-a-muš داریوشی است و سپس الکساندر و شجره سلوکی

معلوم نیست مقدار شکستگی لوح چقدر است لذا شجره خشایارشا تا اردشیر سوم را مترجم به خواست خودش در قسمت شکستگی تفسیر کرده است

 

. mNidin-dB[êl] کیست ؟

Nidintu-Bêl (Old Persian Naditabira) was the son of a Babylonian official named Kîn-Zêr; Nidintu-Bêl himself was a man of some importance too.

Babylon, once the capital of an important empire, had been part of the Achaemenid empire since 539 BCE, but the quietness of the Persian rule had been disturbed in 522, when a Magian named Gaumâta had seized the throne and was killed by the Persian prince Darius, who became king on 29 September Immediately after this counter-coup, Nidintu-Bêl proclaimed himself king of an autonomous Babylonia. According to the Behistun inscription, he claimed to be the son of Nabonidus, the last king before Babylonia lost its independence, and called himself Nebuchadnezzar III. His 'first regnal year' is mentioned in a cuneiform letter from 3 October 522 BCE, and it may well have been written on the day of his inauguration.

TEXT: REVERSE

TRANSLATION

1' [š]á MU šá-nu-ú

mNidin-dB[êl]

[...] whose second name is Nidin-Bêl

[...]

336??

2' [M]U 5

mDa-ra-a-muš

Darius [III Codomannus]

5 years

336-331

3' MU 7?

mA-lik-sa-an-dar

Alexander [the Great]

7? years

331-323

لذا مطابق تفسیرات  خوداروپاییان سر لوح پشت لوح از زمان نبوخدنصر سوم اولین شورش بابل در زمان  داریوش اول شروع می شود  و این تنها  وقاهت مترجمی که جلوی ان تاریخ 336 با دوتا علامت سوال را می زند که سر وته ان را به هم بچسباند

mNidin-dB[êl] = Nebuchadnezzar III

   است بعد از او دوباره داریوش اول هخامنشی شاه بابل شد نه داریوش  سوم  بعد از او هم اراخی یا الکسی قیام کرد

Immediately, Darius advanced against the rebel. The Babylonians were unable to prevent the Persians from crossing the Tigris, and on 13 December, their army was defeated. Five days later, a second battle took place near Zâzâna on the Euphrates; again, Darius' army was victorious. Nidintu-Bêl was killed when Darius took Babylon. (The Greek researcher Herodotus [c.480-c.429] connects the siege of Babylon with the story of Zopyrus.)

This was not the end of the rebellious feelings. When Darius was in Media to wage war upon the rebel king Phraortes, a second rebellion took place in Babylonia, led by Arakha, whose throne name was Nebuchadnezzar IV. Darius' general Intaphrenes took care of it in 521.

اراخا             ر= ل  خ= x

اراخا = الکسا

...............................................................................

اتفاقا دیودور  هم خاندان مقدونی را از اعقاب اشور  در همان حوالی ارمنستان بزرگ ادرس داده است

15 1 After the rule of the Assyrians came to an end with the death of their last king, Sardanapallus,34 there followed the period of the Macedonians. Caranus, who was covetous of possessions, before the first Olympiad……

Caranus این هم که همان کارن ، قارون و کارون خودمان است تاریخ ایران هم ادرس انها را در همین  منطقه  دیودور داده است

گیو از اعقاب قارن ( کارن ) پسر کاوه اهنگر است

..................................................................................................................................................

جالب ان که  این از موارد خاصی است که دو کتیبه یعنی سند دست اول کاملا با هم مطابقت دارند و مترجم لوح به مقتضی تعصبات شخصی هیچ توجهی به این همه سند ندارد که ندارد .

داریوش اول هخامنشی در بیستون

(16) King Darius says: After I had slain Gaumâta, the Magian, a certain man named ššina, the son of Upadarma, raised a rebellion in Elam, and he spoke thus unto the people of Elam: 'I am king in Elam.' Thereupon the people of Elam became rebellious, and they went over unto that ššina: he became king in Elam. And a certain Babylonian named Nidintu-Bêl, the son of Kîn-Zêr, raised a rebellion in Babylon: he lied to the people, saying: 'I am Nebuchadnezzar, the son of Nabonidus.' Then did all the province of Babylonia go over to Nidintu-Bêl, and Babylonia rose in rebellion. He seized on the kingdom of Babylonia [3 October 522].

 

(49) King Darius says: While I was in Persia and in Media, the Babylonians revolted from me a second time. A certain man named Arakha, an Armenian, son of Haldita, rebelled in Babylon. At a place called Dubâla, he lied unto the people, saying: 'I am Nebuchadnezzar, the son of Nabonidus.' Then did the Babylonian people revolt from me and they went over to that Arakha. He seized Babylon, he became king in Babylon.

 

پرنیان حامد 

اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست

اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست

پیش گفتار

      آنچه ما ایرانیان را در طول تاریخ نگه داشته،  تنها موقعیت جغرافیایی نبوده،  بلکه حس میهن و هم میهن دوستی است،  ایرانی در هر کجا باشد آب و غذای ایران را دوست دارد و می خواهد،  و همیشه از ایران یاد می کند،  و از افتخارات تاریخی کشورش می گوید.  هر چند در یکی دو قرن گذشته استعمار باعث شده بیشتر خاک ایران از دست برود،  و فقط نقش گربه ای برای ما بماند،  ولی جوانان باهوش ایرانی می توانند با کار فرهنگی،  تمام ایران تاریخی و شیر ژیان را باز یابند.  این یک داستان و خواب خوش نیست،  انجام پذیر است،  فقط کار و تلاش و یکدلی در محیط دمکرات می خواهد،  بیایید اندیشه هایمان را بمیان بگذاریم،  و از دل آن نیرو و دانش ایرانی بسازیم.

تصویر مجسمه فردوسی در میدان فردوسی شهر تهران،  عکس شماره 3388.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

تصویر لوگو در گفتگو های تاریخی شرکت کنید،  عکس شماره .

گفتمان درباره دروغ های تاریخ

      از کلیه عزیزان علاقمند به افشای دروغ های تاریخ،  و برداشت دروغها از تاریخ شیرین کشور عزیز مان ایران،  و علاقمند به پژوهش واقعیت های تاریخ،   دعوت می کنیم در این تارنما با ما باشند. 

      تاریخ هویت ملتهاست،  از مردم یک خانواده و روستا گرفته،  تا یک کشور و قاره،  ما باید درباره تاریخمان بگوییم و بنویسیم،  و در بحث های تاریخی شرکت کنیم.  باید از تاریخ بخوبی و بدرستی دانست،  تا بتوان برای آینده برنامه ریزی کرد.  بزرگان تاریخ ایران گفته و نوشته اند،  ایران از آن همه است،  پارسها، تورانیها، مادیها، ارومیها،  و همه مردمانی که شکیل ترین سرزمین موزائیکی را در بهترین جایگاه گیتی،  گرد و گردان کرده اند.  واقعیت ایران و معنی نام ایران در اینجا.

تصویر جلد کتاب،  عکس شماره 6100.

نام کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،     پژوهش:  پرنیان حامد.

پرنیان حامد:  با درود به وطن پرستی چون شما آقای راوید

 

گفتاری از بانوی پژوهشگر گرامی پرنیان حامد

   خواننده عزیز،  آنچه بد آهنگی و ناهمگونی از تاریخ روزگاران گذشته بدست ما میرسد،  نتیجه بد کنشی در ضمیر بشر است،  که به تعبیر خود با سوء استفاده از تفسیر یا دخل و تصرف در واقعیات به مزایای مادی یا ارضاء تعصبات مذهبی یا ملی خود پاسخ داده است.  والا گذشتگان زیسته اند و سال و ماهی در آن هدر است،  چه بد کار و چه نکو نام حقیقت دوران خویش بوده اند،  و این حقیقت می توانسته بی کتمان در دوران سیال باشد.  آنچه ما امروز به دست داریم در نتیجه سوء تفسیر ها و... دارای زعماتی است،  که ما را روز به روز به تاریکی بیشتر می کشاند.   روشن ساختن تاریخ گذشتگان باید به دست مورخانی انجام شود،  که خود را از تعصبات و جذب مادیات بر کنار دارند و بیانگر روشن وقایع باقی بمانند،  و خوانندگانی که در روشنی و بی غرضی آن را اشاعه دهند.  سوال اصلی این است که آیا بشر امروز بدان پایه رسیده است،  که در کشف حقایق این اندازه روشن و آزاد باشد؟

      تقدیم به نیک اندیشان جهان:

"اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست"

   ضمن درود به وطن پرستی چون آقای انوش راوید،  در باب دروغ هایی  که در تاریخ ایران به دلایل مختلف شکل گرفته است،  در مورد ایرانی بودن شخصیتی با نام اسکندر،  شخصا پاسخ گوی پرسش های خوانندگان این وب و کتاب می باشم.  به پاینده گی کشور زیبا و عزیزمان ایران،

پرنیان حامد

     در باب دروغ هایی  که در تاریخ ایران به دلایل مختلف شکل گرفته است،  در مورد ایرانی بودن شخصیتی با نام اسکندر به استناد متون باقی مانده به زبان پهلوی:  =  اوستا,  یادگار زریران,  زند وهومن یسن,  کارنامه اردشیر پاپکان,  مینوی خرد,  بندهش،  ....  سنگ نوشته های باقی مانده در ایران،  معابد میترایی در اروپا، ....  تاریخ ایران:  =   تاریخ بلعمی بلعمی,  تاریخ الرسل و ملوک (محمد بن جریر طبری),  آثار الباقیه (ابوریحان بیرونی)،  ....  ادبیات و اسکندر نامه های ایرانی:  =  شاهنامه فردوسی,  دارب نامه (طرسوسی),  اسکندر نامه (عبدالکافی بن ابی البرکات)،  کتاب "سفر جنگی اسکندر مقدونی،  درون ایران و هندوستان بزرگتری دروغ تاریخ است" استاد  احمد حامی،  کتاب "کارنامه به دروغ" بانو پوران فرخزاد،  کتاب "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست"  نوشته این حقیر،  که دو ماه پیش در تهران منتشر شد.

      * کتاب نگاهی است پژوهشی به واقعیت شخصی،  که نام او در تاریخ ایران با عنوان اسکندر آمده است.  شخصیت قدرتمندی که به استناد متون پهلوی, کتیبه و معابد موجود در ایران و اروپا و...,  فتح کامل اروپا را در کارنامه فتوحات به همراه دارد،  و ایران سرزمین مادری و وطن او می باشد.  حائز اهمیت است،  اختلاف زمانی،  که در این کتاب از روی اسناد یاد شده به اثبات رسیده است, خود دلیلی بر یکی نبودن دو شخصیت یعنی اسکندر ایرانی و الکساندر یونانی می باشدفردوسی این مرد وطن پرست،  سرگذشت  اسکندری را بیان کرده،  که در سال 73 ق.م،  بوده است،  و نه یونانی که به سال 230 ق.م،  می زیسته،  و همانا فرضیه الحاقی بودن اسکندرنامه شاهنامه فردوسی،  به استناد مدارک این کتاب بی اساس بوده،  و جمع آوری اسنادی تاریخی و فرهنگی از سرزمین مان ایران, بیانگر این مدعی است.

   مقدمه این کتاب:

   خواننده عزیز،  آنچه بد آهنگی و ناهمگونی از تاریخ روزگاران گذشته بدست ما میرسد،  نتیجه بد کنشی در ضمیر بشر است،  که به تعبیر خود با سوء استفاده از تفسیر یا دخل و تصرف در واقعیات به مزایای مادی یا ارضاء تعصبات مذهبی یا ملی خود پاسخ داده است.  والا گذشتگان زیسته اند و سال و ماهی در آن هدر است،  چه بد کار و چه نکو نام حقیقت دوران خویش بوده اند،  و این حقیقت می توانسته بی کتمان در دوران سیال باشد.  آنچه ما امروز به دست داریم در نتیجه سوء تفسیر ها و... دارای زعماتی است،  که ما را روز به روز به تاریکی بیشتر می کشاند.   روشن ساختن تاریخ گذشتگان باید به دست مورخانی انجام شود،  که خود را از تعصبات و جذب مادیات بر کنار دارند و بیانگر روشن وقایع باقی بمانند،  و خوانندگانی که در روشنی و بی غرضی آن را اشاعه دهند.  سوال اصلی این است که آیا بشر امروز بدان پایه رسیده است،  که در کشف حقایق این اندازه روشن و آزاد باشد؟

   شخصا پاسخ گوی پرسشهای خوانندگان این صفحه می باشم.  به پاینده گی کشورمان ایران.   پرنیان حامد.

تقدیم به نیک اندیشان جهان:

اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست.

      با توجه به اینکه در این کتاب,  به علت ارائه اسناد فراوان ممکن است سر در گمی خواننده عزیز را به همراه آورد,  و از آنجا که هدف اصلی این پژوهش,  روشنگری برای تمامی قشر های جامعه می باشد,  کوتاه و خلاصه آنکه:

      شخصی که در تاریخ ایران با نام اسکندر از او یاد شده است,  نه تنها یونانی نیست,  بلکه یک ابر مرد تاریخ ایران , از نژاد مادها و مذهب میترائی بوده است,  که همچون دیگر دلاوران ایرانی, رستم, اسفندیار, گیو, کی خسرو (هوخشتره), کورش کبیر ... از افتخارات این مرز و بوم می باشد.  این دلاور ایرانی فاتح اروپای امروزی نیز بوده است....  آگاه باشید که  با تغییرات و دستکاری در تاریخ قدیم ایران,  آنچه در غرب ایران امروز اتفاق افتاده است,  به شرق برده اند.  تمامی نام مکان های تاریخ ایران را دگرگون کرده اند.  با تغییرات و دستکاری در زمان اتفاقات, زمان تاریخ ایران را به هم ریخته اند.  تاریخ قدیم ایران را که تنها تاریخ واقعی قدیم جهان است,  تبدیل به افسانه کرده اند,  تا فتوحات ایرانیان را در اروپا تحریف سازند.

      در این کتاب در فصل مکانها, این درهم ریختگی و جابجایی نام های شهرها بررسی شده است.  همچنین در فصل تاریخ سنتی ایران مسئله اختلاف زمان مطرح شده,  و با اسناد ارائه شده,  سعی شده است واقعیت نوشته های قدیمی ایرانی چون شاهنامه فردوسی,  تاریخ بلعمی,  بندهش ... را که به علت غیر منطقی بودن فاصله ها و زمانها تبدیل به افسانه شده اند,  به اثبات رسانم. همچنین با مقایسه گفته های تاریخ قدیم ایرانی و اسنادی که از حفاریها در جهان کشف شده است, واقعی بودن نمادهایی چون جمشید, ضحاک, فریدون, ایرج, کی خسرو, و تمامی اسامی دیگر تاریخ ایران تا به زمان اسکندر در این کتاب به اثبات رسیده است.

      کورش کبیر هخامنشی,  البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است,  اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ... , شما و من,  وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (جد بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران,  که  متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم,  به او رسیده بوده است.  اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند!  خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان،  که در تاریخ تبحر دارند"  ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است.  و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده,  به هیچ افتخار می کنیم!

      در این کتاب با بررسی شخصیت, ملیت و مذهب اسکندر با مدارک ارائه شده از تاریخهای بعد از اسلام, نوشته های پهلوی بازمانده از قبل از اسلام ...,  ایرانی بودن این فرد به اثبات رسیده است.  برای جستجوی علت حمله او,  یا بهتر بگوییم علل این دگرگونی در ایران,  خاندان هخامنشی, خاندان هوو, اختلاف نژادی در ایران (پارسها و مادها),  اختلاف مذهبی دو کیش زردشتی در ایران (میترائی و مزدایی), زمان واقعی ایجاد ملوک الطوایفی در ایران, بررسی خاندان اشکانیان و زمان واقعی شکل گیری این خاندان در ایران,  بررسی شده و اسناد لازم ارائه شده است. همچنین روایات و اسنادی از اعمال اسکندر در ایران, و پس از آن با مقایسه گفته های تاریخ قدیم ایران و آنچه در اروپا کشف شده است, سفر او به اروپا و فتح این ناحیه توسط ایرانیان به اثبات رسیده است.

      با بررسی شخصیت افسانه ای در اروپا با نام یولیوس کیسر که همان ایلیوس کی سر پارسی است و بررسی مکان روم واقعی در گفته های تاریخ که به نظر مدائن امروزی می باشد,  و مقایسه افسانه های اروپایی در مورد این شخص با شاهنامه فردوسی در مورد اسکندر و اسناد ارائه شده,  می توان باور کرد,  اسکندر تاریخ ایران همان کی سر (لقب پادشاهان ماد) ایلیوس ( پسر خورشید، خدا در آیین میترایی) رومی از مدائن است,  که از نژاد گیو, گودرز و کاوه آهنگر است.  چه میتری دات (مهرداد) اشک هفتم یا کی سر ایلیوس همان اسکندر تاریخ ایران باشد و چه نباشد,  در هر حال اسکندری که نام و اعمال او در تاریخ ایران آمده است,  با الکساندر یونانی هیچ ارتباطی ندارد.  نه شجره نامه او از یونی آن بوده است,  نه مذهب او میترایی,  از مذاهب یونانیان است و نه متولد جزایر دریای اژه (یونان امروزی ) بوده است.  الکساندر یونانی,  با بررسی هایی که در این کتاب انجام شده است و با مدارک و اسناد ارائه شده,  تنها می تواند کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ باشد,  که او را هم پس از کلیه فتوحاتش, اسفندیار شکست داده است.

      پیوند زدن سرگذشت اسکندر,  این ابر مرد تاریخ ایران,  با کهرم پسر ارجاسپ,  به علت یکی بودن لقب آنان یعنی کی هروم (پادشاه هروم = روم ),  دستبرد گریش ها  greece  (به گفته ما ایرانیان یونانیان ساکن دریای اژه) از تاریخ ایران محسوب می شود.

      باشد که بزرگان این مرز و بوم با انتقادات و راهنمایی هایشان مرا در راه این روشنگری یاری دهند.

 

 مستند نقد و بررسی ترجمه لوح های بابلی مرتبط با الکساندر

      بر آن شدیم که از تاریخ سرزمین خود پاسداری کنیم،  با امکانات کم و بدون پشتیبان.  جای بسی خوش حالیست که هر روز جمعی بدون چشم داشت،  و با علاقه مفرط،  بیاری مان می آیند.

      از آقای نوید صلح دوست،  سپاسگزارم که در نهایت حوصله و دقت،  کوشش نمودند تا اینگونه تصویر و فریاد مان را بگوش جهانیان برساند.

پرنیان حامد

توجه:  جهت دیدن یا دانلود روی عکس کلیک کنید.

کلیک کنید:  یونان باستان

کلیک کنید:  پاسخ های کوبنده بانوی گرامی

کلیک کنید:  داستان اکوتوریسم یا بوم گردی در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پژوهشگران نوین تاریخ ایران
پیش گفتار
      از ابتدای قرن 20 تاریخ نویسی جدید در ایران شروع شد،  تقریباً تمام این تاریخ نویسی ها،  مشابه و یا کپی برداری از کار های خارجی بود،  یعنی آنچه را که استعمار گران قبل از قرن 20 نوشته بودند،  یا به فارسی ترجمه یا باز نویسی کردند.  اما در این میان عده انگشت شماری تحقیقات مستقل ملی و مردمی داشتند،  و با سبک تاریخ نویسی ایرانی پژوهش هایی کردند،  در این صفحه از این عزیزان یاد می کنم و به مرور ادامه می دهم.
تصویر آتشکده ری،  عکس شماره 3374.
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
تصویر لوگو در دانش و بینش انقلابی باشید،  لوگو شماره 1610.
. . . این پست ادامه دارد . . .
زنده یاد احمد حامی
            مهندس احمد حامی،  ملقب به پدر راه‌ های ایران،  و پایه گذار صنعت مهندسی راه و ساختمان در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران،  و از موسسین دانشگاه تهران است.  زنده یاد گفته های بزرگی داشت:
   * ــ  این مملکت عاشق می‌ خواهد، هیچ وقت نگویید نمی‌شود،  بگویید چگونه می‌شود،  و حرکت کنید،  تحقیق و کار را شروع کنید.
   * ــ  اگر می خواهید مهندس شوید،  باید  دستکشها را در آورید،  و با دستتان گل را لمس کنید،  مهندسی که خاک وطنش را نشناسد،  هیچوقت مهندس نمی شود.
      استاد احمد حامی،  در سال 1286 خورشیدی،  در یکی از محلات قدیمی تهران متولد شد،  و پس از طی تحصیلات ابتدایی،  در مدارس توفیق و حسینیه،  سپس متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند،  و با موفقیت در آزمون اعزام به خارج،  جزو نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال 1308 راهی برلین شد.  وی حدود یک سال بعد به تهران بازگشت،  و سپس عازم سوییس شد،  و توانست مهندسی راه و ساختمان را از پلی تکنیک زوریخ دریافت کند.  استاد حامی،  نخستین ایرانی بود که موفق شد بین دانشجویان سایر کشورها،  رشته راه و ساختمان را با درجه ممتاز به پایان رساند،  و به دریافت جایزه ویژه‌ این دانشگاه نایل شود.
      عشق بی پایان استاد به ایران و آگاهی ایشان از نیاز کشور به افراد تحصیل کرده،  موجب شد که در 1315،  به ایران باز گردد،  و همزمان با خدمت نظام وظیفه،  به ‌عنوان رییس راه استان در وزارت راه شروع به کار کند.  یکی از کار های تاریخی وی آسفالت کردن خیابان های تهران،  و ساخت ساختمان های دانشگاه تهران است،  وی دوازده سال از یونان تا ایران را پیاده سفر کرد،  و حاصل این سفر کتاب بود بنام:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ.
      استاد حامی در کنار 46 سال تدریس مداوم در دانشکده فنی دانشگاه تهران،  در سایر دانشگاه‌ ها از جمله دانشگاه امیرکبیر،  دانشکده فنی دانشگاه تبریز،  دانشگاه فارابی اصفهان،  نیز به تربیت دانشجویان و مهندسان کشور همت گمارد.  شخصیت چند بعدی استاد،  این امکان را به ایشان می‌داد،  که علاوه بر امور دانشگاهی،  به امور اجرایی نیز بپردازد.  از این رو مسؤولیت‌ هایی نظیر:  مدیریت اداره ارتباطات در سازمان برنامه،  مدیریت کل راه‌ها در وزارت راه،  و معاونت فنی وزارت،  مشارکت در بسیاری از طرح‌های عمرانی،  از جمله راه آهن میانه و شاهرود،  که از شاهکار های مهندسی ایران می‌باشد،  را برعهده گرفت.  در کنار آنها همکاری نزدیکی با،  مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه،  و سازمان برنامه و بودجه،  در تدوین مقررات و مشخصات فنی داشت،  و در ایجاد مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مشارکت فعالی را اعمال کرد.  سمت وی در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن،  مشاور عالی ساختمان و مصالح ساختمانی بود،  و در بنیانگذاری سازمان برنامه و بودجه سابق،  یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعلی،  نیز همکاری تاثیرگذاری داشته است.  اطلاعات بسیار دقیق استاد از خصوصیات زمین‌شناختی،  و جغرافیای مناطق مختلف ایران،  این امکان را به ایشان داد،  که بسیاری از معادن کشور،  از جمله معادن سیمان در جاجرود و آبگرم،  معدن ماسه‌ سیلیسی در فیروز کوه،  معدن قیر معدنی در بهبهان،  کانولن در جاجرود و میانه را کشف کند.
      زنده ‌یاد مهندس حامی،  علاوه بر تحقیق و بررسی پیرامون وضعیت خاک و معادن کشور،  مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران انجام داد.  مطالعاتی که به ارایه نظریاتی در مورد خط فارسی،  ریشه تاریخی نام مناطق ایران،  رد حمله اسکندر مقدونی به ایران،  و نیز چگونگی انقراض سلسله‌ ساسانی انجامیده است.  مجموعه‌ آثار مکتوب استاد،  دامنه وسیعی از موضوعات را فرا می‌گیرد،  که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد: مصالح ساختمانی، سیمان‌های طبیعی، نسوز، آسفالت گوگردی، راههای ایران در گذشته و آینده، روسازی آسفالتی خیابان‌های تهران، ماشین‌های متراکم‌ کننده زمین‌های خرده سنگی، برآورد ساختمان‌ها، آب‌یابی، آب‌رسانی، آب‌یاری، آب‌سنجی در ایران باستان، سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان بزرگترین دروغ تاریخ و هلنیسم دروغی بزرگ درباره فرهنگ ملتی کوچک.  از استاد حامی علاوه بر آثار علمی تخصصی، تحقیقات و کتاب‌ هایی نیز در زمینه‌ های فرهنگی، ادبی و تاریخی،  به جای مانده که از جمله آنها می‌توان به کتاب، ‌  خط فارسی و...
   احمد حامی: .... من گفته و نوشته‌ام که تخت جمشید نسوخته است،  و این ‌را از دید شیمیایی بررسی کرده‌ام.  تخت جمشید روی سنگ آهک،  و با سنگ آهک ساخته شده است. ... اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود، باید سنگ‌های بالا تنهٔ آن در شعله‌های آتش و سنگ‌های پایین تنهٔ و کف آن،  زیر جسم های سوزان فرو ریخته، هم پخته باشند. آب باران و برف،  با پوستهٔ سنگ آهک پخته،  ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آنرا شسته باشد.  سنگ‌ هایی را که تازگی از زیر خاک بیرون آورده‌اند،  به ویژه سنگ های ازاره و کف،  همگی سالم‌اند و آج تیشهٔ سنگ‌تراشان زمان هخامنشی،  روی آنها هنوز بجا مانده است.  این نیز می‌رساند که تخت جمشید نسوخته است ... ادامه در کتاب:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ،  و تکرار در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  باز نویسی شده در:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ.
عکس مرحوم احمد حامی،  عکس شماره 1812.
پری تاریخ ایران
      از روزی که کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  بدستم رسید،  تاکنون در باره آن،  و نویسنده و پژوهشگر گرامی کتاب،  بانو پرنیان حامد،  مطلبی در وبلاگ ننوشتم،  بهمین جهت چند سطر می نویسم.  درست از زمانی که پرنیان حامد به شبه حرا رفت،  تا با تنظیم بخشی از مانیفست تاریخ ایران،  اسکندر ایران را از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات دهد،  من نیز در آن زمان وبلاگ خود را بدین منظور به پرواز درآورده بودم.  می دانستم که اسکندر شاهزاده ایرانی است،  چون اصول بنای تاریخ اجتماع را می دانستم،  بهمین جهت او نمی توانست از گریس ساختگی باشد،  زیرا خود هلنها غرق در افسانه ها و خدایان عاریه گرفته بودند.  می دانستم اسکندر ایرانی است،  اما چگونه و با چه ترکیب تاریخی،  و برداشت تاریخ نویسی،  همیشه آرزو می کردم،  یک پری زیبا دانش،  با قلم ایرانی از دل تاریخ آریایی بیاید،  و این چگونگی را بگوید.  تا اینکه چند ماه پیش پری افسانه های تاریخی ایران،  یا پری آرزو هایم،  کبوتر سفید نامه رسانی را نزد من فرستاد،  با خواندن ایمیل دیدم به آرزویم رسیده ام،  و اینک اسکندر آزاد شده،  و گویا جهل و دروغ دارد از تاریخ ایران ریشه کن می شود.
      بیش از یک قرن است که تاریخ نویسان ایران در انواع تاریخ نویسی آموزشی و عمومی،  فقط مترجم و طوطی پرت و پلا های بیگانگان بوده و هستند،  غریبه هایی که تاکنون برای ما خیر و خوبی نداشته اند.  انگشت شمار محقق تاریخ ایران داریم،  که مستقل و فقط با حساب از توانایی های بالای تاریخ ایران بزرگ،  به پژوهش پرداخته اند.  یکی از این عزیزان میهن دوست بانو پرنیان حامد است،  که با این کار شگرف،  اولین گام تشریحی شیوه تاریخ نویسی ایرانی را آغاز نموده است.  این سبک مرز های تاریخ نویسی ایرانی را،  با انواع غربی آن کاملاً مجزا کرده،  و راه نوین تاریخ نویسی ایرانی را گشوده است.  بنظر من این سبک کار،  تحول بزرگی را ایجاد می کند،  و بزودی به سیستم آموزشی تمام کشور های قاره کهن هم می رود،  و همه ملل را از دروغ های تاریخی نوشته شده استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها نجات خواهد داد.  می دانم و امید دارم هر چه زودتر همه جوانان با هوش ایران،  با مطالعه این کتاب،  سبک کار جدید را با تکنولوژی های نوین در هم می آمیزند،  و با تحقیقها و تحلیل های بیشتر،  تمام تاریخ شیرین ایران را،  از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات می دهند. 
کلیپ سخنرانی بانو پرنیان حامد در دانشگاه اصفهان،  کلیپ شماره 142.
زنده یاد ابراهیم پورداود
      تعدادی از جوانان باهوش هم میهنم خواستند،  همانگونه که از زنده یاد احمد حامی نوشته ام،  از پورداود هم بنویسم.  متن زیر زندگی نامه زنده یاد ابراهیم پورداود را از اینترنت،  بویژه از ویکی پدیای فارسی نوشتم،  و تحقیقات مستقل خودم نمی باشد،  با تعلیل و تحلیل های جدید ادامه می دهم،  و بازنویسی می کنم.
   زندگی نامه ابراهیم پورداود
      ابراهیم پورداود تولد۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت،  مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران،  ایران ‌شناس معاصر، اوستا شناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران.  نام پدرش داوود بود و در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ در محلهٔ سبزه‌ میدان شهر رشت،  در خانواده‌ای ملاّک و بازرگان به دنیا آمد.  در پنج یا شش سالگی به مکتب میرزا محمدعلی رفت،  که محل آن اکنون آرامگاه پدر و برادران و خود اوست.  سپس تحصیلات مقدماتی زبان فارسی و عربی را در مدرسه حاجی حسن رشت،  به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی انجام داد.  زمانی که در مدرسهٔ حاجی‌ میرزا حسن در سلک طلاب درس می‌آموخت،  به مرثیه ‌گویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند.  در ۱۲۸۴خ،  در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت،  و به آموختن طب قدیم پرداخت،  و از محضر محمد حسین‌ خان سلطان‌ الفلاسفه بهره برد.
      در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم،  سلطان‌آباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت، در بیروت در مدرسهٔ لوئیک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت،  و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد (برادرانش نام های داوود زاده و داوودی را برگزیدند).  پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت،  و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد.  در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد.  سپس به ایران بازگشت و بعد از اقامتی کوتاه در رشت،  رمضان ۱۳۲۸،  از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود،  و نخست در دبیرستان شهر بووه نام‌ نویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد،  آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت،  و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
      در جمادی‌الاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت،  که در شعبان همان سال پس از نشر سه شماره،  و آغاز جنگ جهانی اول تعطیل شد.  شش ماه اول از دوره جنگ را در پاریس به سر برد،  ولی بر اثر شور جوانی و میهن ‌دوستی و تبلیغات آلمانی‌ها،  بر آن شد که پاریس را ترک کند.  در ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در ۲۹ رمضان همان سال تا ۲۹ جمادی الاولی سال بعد،  به یاری محمدعلی جمال‌زاده روزنامه رستخیز را منتشر کرد.  با پیشروی انگلیسی‌ها و تسخیر کوت‌العماره،  پورداود راهی کرمانشاه شد،  و چند ماهی آنجا ماند،  چون آن شهر به دست روس‌ها افتاد،  شبانه به قصر شیرین رفت،  و به بغداد باز گشت و در آن هنگام ترکان عثمانی از انتشار رستخیز جلوگیری کردند.  ناگزیر وی از آنجا به حلب و سپس به استانبول رفت،  و چون در آنجا از خروج او ممانعت کردند بعد از مدتی به قصد اقامت در سویس،  از راه بالکان به برلین رفت.  آلمانی‌ها نیز از خروج وی از کشور شان ممانعت کردند،  و او تا پایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در آنجا ماند.
      در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین،  و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت،  در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد،  و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقی‌زاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد،  و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقه‌مند ساخت.  در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌ پزشک آلمانی ازدواج کرد،  و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.  پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت،  در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت،  و دو سال و نیم در آنجا ماند،  و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت،  و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام،  پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
      در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور،  از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران‌ باستان به کشور هندوستان رفت،  و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت.  ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستا شناسی عضویت یافت،  و ریاست شعبهٔ عربی‌ پارسی را نیز به عهده داشت،  و خطابه‌ ای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد.  زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند،  تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن می‌گویند،  و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمی‌دهند،  از پورداود دعوت کردند،  و او پس از خاورشناس آمریکایی جکسن،  خاورشناس آلمانی هاوگ،  و بانوی خاورشناس فرانسوی منان،  چهارمین غیر زردشتی بود،  که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت می‌شد.
      در ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت،  و به ادامه کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت،  سرانجام در ۱۳۱۶ به ایران بازگشت،  و در دانشکدهٔ حقوق و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت،  در ۱۳۱۷ عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد.  به مناسبت شصتمین سال تولد پورداود،  مجلس جشن باشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران با حضور استادان و دانشمندان و دانشجویان و شخصیت های کشور برپا گردید،  و به همین مناسبت در شانزدهم مهر ۱۳۲۵ یاد نامه‌ ای در دو مجلّد تدوین و طبع شد،  یکی به فارسی با مقاله‌ ای مفصل از محمد معین درباره پورداود،  و دیگری حاوی مقالات خاورشناسان به زبان های بیگانه.
      پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندهٔ دانشگاه تهران،  به بسیاری از کنگره‌ های فرهنگی و ادبی دعوت می‌شد،  و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسه‌ های ادبی و فرهنگی بود،  و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار می‌شد.  وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت،  و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهٔ بزرگ پهلوی بود.  در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن ایران‌ شناسی را دایر کرد،  که تنها انجمن غیر دولتی آن زمان بود.  در ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرهٔ خاور شناسان که در مسکو تشکیل شده بود شرکت جُست،  و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.
   خاکسپاری پورداوود ــ  پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد،  و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.  از زمان بازنشستگی به بعد،  اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند،  و کمتر در مجامع دیده شد،  و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت،  و با تشریفات بسیار در آرامگاه خانوادگی خود در شهر رشت به خاک سپرده شد.  پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشور های آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهر های مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد،  و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاش های این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.
   پیرامون روش کار و اثرگذاری او ــ  پورداود را بنیادگذار ایران ‌شناسی در سرزمین ایران،  و زنده‌ کنندهٔ فرهنگ و زبان ایران ‌باستان دانسته‌ اند،  وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود،  و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که راجع به ایران باستان بود،  بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد،  و به خصوص کتاب های مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد،  و سال های دراز در این باره به تحقیق پرداخت.  با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت،  تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را که به زبان های گوناگون نوشته شده بود،  در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود،  و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌ شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد.  بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان می‌توانند،  اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند،  و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.  خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است،  که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند،  و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران دوران سلسله هخامنشیان آگاه ساختند.
   آثار برتر موجود ــ  بخش های مختلف مجموعهٔ گزارش اوستا،  گاتها (بمبئی ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار می‌ آید،  که توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده،  و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۰۷)،  بخش نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۱۰)،  بخش دوم از مجموعهٔ یشت هاست.  خرده‌اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)،  گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.  یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)،  بخش نخست.  یسنا (تهران، ۱۳۳۷)،  بخش دوم مجموعهٔ یسناست و گفتار هایی دربارهٔ موضوعات تاریخی را نیز در بر می‌گیرد.  گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹)،  دومین گزارش بخش نخست است.  یادداشت های گاتها (تهران ۱۳۳۶)،  توضیحاتی دربارهٔ واژه‌ های اوستایی این بخش است.  ویسپرد (تهران ۱۳۴۳)،  بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فره‌وشی چاپ شده است.   وندیداد،  که جزو آثار منتشر نشدهٔ اوست.
   آثار منثور و تحقیقات ادبی ــ   ایرانشاه (بمبئی ۱۳۰۴)،  در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.  خرمشاه (بمبئی ۱۳۰۵)،  بخشی از سخنرانی های پورداود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایراد شده در هند.  گفت ‌و شنود پارسی (بمبئی ۱۳۱۲)،  کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها.  سوشیانس (بمبئی ۱۳۰۶)،  رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود.  فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶)،  گفتار هایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی از واژه‌ های ایرانی.  هرمزدنامه (تهران ۱۳۳۱)،  دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژه‌ شناسی.  اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران ۱۳۴۳)،  شامل مقاله‌ هایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.  خوزستان ما (تهران ۱۳۴۳)،  رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.  بیژن و منیژه (تهران ۱۳۴۴)،  گزیده‌ ای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیش‌ گفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه،  این اثر را در شاهنامه فردوسی نوشته ام.  فریدون (تهران ۱۳۴۶)،  گزیده از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداود.  زین ابزار (تهران ۱۳۴۷)،  تاریخچه‌ ای از سلاح های کهن ایرانی.  ترجمه‌ی کیمیای سعادت، امام محمد غزالی.
   شعرها ــ  پورداوود از همان آغاز مکتب به سوی شاعری کشش داشت،  در هنگام کودکی او نوحه‌ سرایی رواج داشت و او هم نخستین شعر هایش را در قالب مرثیه سرود.  در رشت در زمان سوگواری دسته‌ های سینه‌زنی شعرهایش را می‌ خواندند.  پوراندخت‌ نامه،  دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها،  (۱۳۰۶، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی).  یزدگرد شهریار (منظومه ‌ای به یادبود جشن هزاره فردوسی شامل ۱۹۷ بیت سروره شده در ۱۳۰۷ در بمبئی).  سروده‌ های پورداوود در گزارش خرده اوستا،  سروده شده در مهر ۱۳۱۰،  یکی از این سروده‌ها به نام سرود مزدیسنا،  که با صدای بدیع‌زاده پر شده،  هنوز در آموزشگاه‌های زرتشتیان در هند و ایران خوانده می‌شود،  که مطلع آن چنین است:
* بامداد شد بانگ زد خروس                       از سرای شه برزدند کوس *
* چرخ شست نک روی آبنوس                    موبدا تو هم خیز و روی شو *
* خوان اشم وهو، گو یتا اهو                       گو یتا اهو، خوان اشم وهو... *
      شعرهای پراکنده‌ ای از او در کتاب های دیگران یاد شده‌ است،  چکامه‌ ای در گزارش گاتها، سروده فروردین ۱۳۱۶ در برلین،  دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون در هنگام نام بردن از پورداوود در کتاب خود تاریخ ادبیات در سال ۱۹۱۳ بازگو می‌کند.  قطعهٔ کشاورز،  سروده ۱۹۱۴ در پاریس با مطلع:
* چرا ای کشاورز ای رنجبر                        شده رنج کار تو بی برگ و بر *
* تو را نیست جز کهنه کاشانه‌ای                  فروریخته واژگون خانه‌ای ... *
   دیدگاه سیاسی و اندیشه ــ  پورداوود فردی ملی‌گرا و میهن پرست بود،  وی همچنین گرایش‌ های ضد پادشاهی قاجاریه داشت،  و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه می‌دانست،  چنانکه در پوراندخت ‌نامه در شعر «اندر سپری شدن روزگاری شهریاری آل قاجار» چنین سرود:
* از پیک نوید آمد هان گوش فرادار              کاحمد شهِ ایران شد از تخت نگونسار *
* اورنگ شهی پاک شد از دیو تبهکار                       وز راهزن و ترکمن دودهٔ قاجار *
* زین مژده به درگاه خداوند سپاس آر                       کز خجلت آن ننگ برستیم دگربار... *
   آرا و دیدگاهها ــ  نزد معاصران و دوستانش به «تعصب مخصوص بر ضد نژاد عرب و زبان عرب و هرچه راجع به عرب » است (قزوینی ، ج 1، ص 21)،  و «تعصب برای عقاید زرتشتی و تعصب ضدّ عربی» (مینوی ، 1358 ش ، ص 505) شهره بود.  به تعبیر محمدعلی جمالزاده (وحید، سال 5، ش 12، ص 1074)،  دوست دیرین او،  گویی «وی قلباً سرسپرده و کُشتی (= کُستی) بسته،  بدان کیش و آیین گرویده بود».  دلیل این شهرت،  تعبیرات و اظهارات او در آثار گوناگونش بود.  پورداود هر چند صریحاً با اسلام مخالفت نکرد،  اما آن را با عنوان «دینی که از فاتحین عرب به ایرانیان رسید» (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص 2) معرفی نمود،  و تحول دینی را که بعد از آمدن اسلام به ایران،  در این سرزمین روی داد،  به مراتب زیانبارتر از یورش اسکندر و حملة مغول خواند،  به اعتقاد او چیرگی اسکندر بر ایران،  «با آن همه ستم و بیداد و کشتار و ویرانی که در برداشت»،   و یورش مغولان به سرکردگی چنگیز با همة آسیبی که ایجاد کرد،  چون با تغییر دین همراه نبود،  رنج و شکنج کمتری به ایرانیان وارد آورد»،  (چرا ایرانیان از تازیان شکست خوردند»، (در آناهیتا ، ص 340).  در منظومة «یزدگرد شهریار» (سروده شده در مهر 1312)،  که آن را به تاگور، شاعر نامور هندی تقدیم کرد،  سقوط یزدگرد آخرین شاه شاهنشاهی ساسانیان،  و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نقطة آغاز نگون بختی این مردمان خواند،  (برای نمونه: از آن روز گلزارها خار گشت،  از آن روز شد واژگون بخت زن/ سیه چادر افکند و شد شوم تن، هنر خوار گشت و خرد تیره شد،  نیارست کس دینِ بهْ یاد کرد،  زمزدا پرستان برآمد غریو، رجوع کنید به «منظومة یزدگرد شهریار»، (در آناهیتا ، ص 387 ـ 397)،  و در شعر «بهار و بهدین»،  که در دوران اقامت برلین سرود،  بر اینکه «بانگ مؤذن از منارة مسجد» جایگزین،  «آتشکده و سرود مجوسان » شده است،  افسوس خورد (جمالزاده، وحید، سال 6، ش 2 و 3، ص 198،  نیز رجوع کنید به معین ، ج 1، ص 358).  وی در آثار قدیمترش اظهار کرده بود که «عربها... تمام آثار تمدن قوم ایران را نابود کردند،  «معبد های ما را ویران کردند، بزرگان و دانشمندان ما را کشتند... کتاب های ما را سوختند»، ( یشت ها ، ج 2، دیباچة پورداود، ص 20)، اما در مقالة «تغییر خط» ( آناهیتا ، ص 38)،  از این نظر عدول کرد و از بین رفتن مفروض کتاب های قدیم ایران را نتیجة طبیعی تغییر خط در ایران بعد از اسلام برشمرد.  وابسته دانستن دین و همة تجلیات فرهنگی به آب و خاک و نژاد نیز در آثار و آرای پورداود مشهود است،  بر همین اساس،  وی روح ایرانی را روح مَزدیَسنایی خوانده و در موارد عدید از «دین کهن ایران»،  و «آیین ایران باستان» سخن گفته و به سلوک بر طبق آن توصیه کرده است،  حتی «اسلام ایرانیان» را دینی با «رنگ و روی ایرانی» برشمرده،  که «تشیّع خوانده شده و از مذهب اهل سنّت امتیاز» یافته است، (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص2)...... ادامه دارد و بازنویسی می شود.
   انوش راوید:  در زمانی که ابراهیم پورداود مشغول نگارش کتاب های خود بود،  بدلیل امکانات کم آن دوران،  نمی توانست بخوبی تحلیل در باره:  تاریخ اجتماعی،  تاریخ تمدن،  جغرافیای تاریخی،  و کلاً تاریخ و جغرافیایی گذشته داشته باشد.  بهمین جهت دین اسلام را بزور آمده توسط حمله اعراب دانست،  اسکندر و چنگیز را اجنبی پنداشت،  زبان عربی را در ادامه حمله اعراب گفت.  اینها موضوعاتی هستند،  که از نظر دانش ارائه شده وبسایت ارگ انوش راوید،  دروغ های تاریخی بحساب می آیند.  این دروغ های تاریخی باعث تغییرات اندیشه و دیدگاه،  و پیکار درونی در او شده بود،  او رشد و تکامل طبیعی ایران و ایرانیان،  در میانه قاره کهن و همچنین ساختارهای تاریخی اجتماع و بسیاری موضوعات مهم جغرافیا ـ تاریخ را کاملاً  ندیده گرفته بود.
عکس زنده یاد ابراهیم پورداود،  عکس شماره 1814.
چند پرسش و پاسخ
   پرسش بهنام :  چرا می گویید مانیفست تاریخ ایران،  مانیفست وسعت و نگرش متفاوتی از یک کتاب تاریخ دارد؟
   پاسخ انوش راوید:  منظور شیوه تاریخ نویسی نوین است،  که خود می شود واژه مانیفست،  و با جمع بندی و برخورداری از داده های تاریخی ایران و با تحقیق و تحلیل از آثار باستانی و زبانی ارائه شده است.  اگر نگاهی به کتاب های آموزشی تاریخی در ایران بکنید،  می بینید که همگی باز نویسی شده،  از کتاب های خارجی است و هیچکدام بررسی های ایرانی اصیل ندارند.  بهمین جهت هیچکدام کلید تاریخ نیستند،  و نمی توانند دروغها را تشخیص دهند،  و جوانان را هم به گمراهی می برند.
   پرسش نرگس :  آیا عامل تحصیل در دانشگاه های اروپا،  باعث پویایی مهندس حامی،  و افراد هم دوره او شده بود؟
   پاسخ انوش راوید:  بنظر من بله،  قبل از جنگ دوم جهانی و باز شدن پای آمریکا و سرمایه داری فرا ملیتی،  و مرحله آخر امپریالیسم قرن 20 ،  دانشگاه های اروپا بهترین و فعال ترین دانشمندان را به جهان داد.  البته نقش ژن و سلامت ایرانی را هم باید در نظر داشت،  بچه های متولد شده در آن زمان،  از پدران و مادرانی بودند که تغذیه سالم طبیعی داشتند،  و خود آنها نیز در آب و هوا و غذای خوب رشد کرده بودند.
عکس ایران ما،  کاری از پرنیان حامد در بازدید های تاریخی،  عکس شماره 4012.
 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ   http://arqir.com
 
 

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پیش گفتار

      از ابتدای قرن 20 تاریخ نویسی جدید در ایران شروع شد،  تقریباً تمام این تاریخ نویسی ها،  مشابه و یا کپی برداری از کار های خارجی بود،  یعنی آنچه را که استعمار گران قبل از قرن 20 نوشته بودند،  یا به فارسی ترجمه یا باز نویسی کردند.  اما در این میان عده انگشت شماری تحقیقات مستقل ملی و مردمی داشتند،  و با سبک تاریخ نویسی ایرانی پژوهش هایی کردند،  در این صفحه از این عزیزان یاد می کنم و به مرور ادامه می دهم.

تصویر آتشکده ری،  عکس شماره 3374.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

تصویر لوگو در دانش و بینش انقلابی باشید،  لوگو شماره 1610.

. . . این پست ادامه دارد . . .

زنده یاد احمد حامی

            مهندس احمد حامی،  ملقب به پدر راه‌ های ایران،  و پایه گذار صنعت مهندسی راه و ساختمان در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران،  و از موسسین دانشگاه تهران است.  زنده یاد گفته های بزرگی داشت:

   * ــ  این مملکت عاشق می‌ خواهد، هیچ وقت نگویید نمی‌شود،  بگویید چگونه می‌شود،  و حرکت کنید،  تحقیق و کار را شروع کنید.

   * ــ  اگر می خواهید مهندس شوید،  باید  دستکشها را در آورید،  و با دستتان گل را لمس کنید،  مهندسی که خاک وطنش را نشناسد،  هیچوقت مهندس نمی شود.

      استاد احمد حامی،  در سال 1286 خورشیدی،  در یکی از محلات قدیمی تهران متولد شد،  و پس از طی تحصیلات ابتدایی،  در مدارس توفیق و حسینیه،  سپس متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند،  و با موفقیت در آزمون اعزام به خارج،  جزو نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال 1308 راهی برلین شد.  وی حدود یک سال بعد به تهران بازگشت،  و سپس عازم سوییس شد،  و توانست مهندسی راه و ساختمان را از پلی تکنیک زوریخ دریافت کند.  استاد حامی،  نخستین ایرانی بود که موفق شد بین دانشجویان سایر کشورها،  رشته راه و ساختمان را با درجه ممتاز به پایان رساند،  و به دریافت جایزه ویژه‌ این دانشگاه نایل شود.

      عشق بی پایان استاد به ایران و آگاهی ایشان از نیاز کشور به افراد تحصیل کرده،  موجب شد که در 1315،  به ایران باز گردد،  و همزمان با خدمت نظام وظیفه،  به ‌عنوان رییس راه استان در وزارت راه شروع به کار کند.  یکی از کار های تاریخی وی آسفالت کردن خیابان های تهران،  و ساخت ساختمان های دانشگاه تهران است،  وی دوازده سال از یونان تا ایران را پیاده سفر کرد،  و حاصل این سفر کتاب بود بنام:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ.

      استاد حامی در کنار 46 سال تدریس مداوم در دانشکده فنی دانشگاه تهران،  در سایر دانشگاه‌ ها از جمله دانشگاه امیرکبیر،  دانشکده فنی دانشگاه تبریز،  دانشگاه فارابی اصفهان،  نیز به تربیت دانشجویان و مهندسان کشور همت گمارد.  شخصیت چند بعدی استاد،  این امکان را به ایشان می‌داد،  که علاوه بر امور دانشگاهی،  به امور اجرایی نیز بپردازد.  از این رو مسؤولیت‌ هایی نظیر:  مدیریت اداره ارتباطات در سازمان برنامه،  مدیریت کل راه‌ها در وزارت راه،  و معاونت فنی وزارت،  مشارکت در بسیاری از طرح‌های عمرانی،  از جمله راه آهن میانه و شاهرود،  که از شاهکار های مهندسی ایران می‌باشد،  را برعهده گرفت.  در کنار آنها همکاری نزدیکی با،  مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه،  و سازمان برنامه و بودجه،  در تدوین مقررات و مشخصات فنی داشت،  و در ایجاد مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مشارکت فعالی را اعمال کرد.  سمت وی در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن،  مشاور عالی ساختمان و مصالح ساختمانی بود،  و در بنیانگذاری سازمان برنامه و بودجه سابق،  یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعلی،  نیز همکاری تاثیرگذاری داشته است.  اطلاعات بسیار دقیق استاد از خصوصیات زمین‌شناختی،  و جغرافیای مناطق مختلف ایران،  این امکان را به ایشان داد،  که بسیاری از معادن کشور،  از جمله معادن سیمان در جاجرود و آبگرم،  معدن ماسه‌ سیلیسی در فیروز کوه،  معدن قیر معدنی در بهبهان،  کانولن در جاجرود و میانه را کشف کند.

      زنده ‌یاد مهندس حامی،  علاوه بر تحقیق و بررسی پیرامون وضعیت خاک و معادن کشور،  مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران انجام داد.  مطالعاتی که به ارایه نظریاتی در مورد خط فارسی،  ریشه تاریخی نام مناطق ایران،  رد حمله اسکندر مقدونی به ایران،  و نیز چگونگی انقراض سلسله‌ ساسانی انجامیده است.  مجموعه‌ آثار مکتوب استاد،  دامنه وسیعی از موضوعات را فرا می‌گیرد،  که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد: مصالح ساختمانی، سیمان‌های طبیعی، نسوز، آسفالت گوگردی، راههای ایران در گذشته و آینده، روسازی آسفالتی خیابان‌های تهران، ماشین‌های متراکم‌ کننده زمین‌های خرده سنگی، برآورد ساختمان‌ها، آب‌یابی، آب‌رسانی، آب‌یاری، آب‌سنجی در ایران باستان، سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان بزرگترین دروغ تاریخ و هلنیسم دروغی بزرگ درباره فرهنگ ملتی کوچک.  از استاد حامی علاوه بر آثار علمی تخصصی، تحقیقات و کتاب‌ هایی نیز در زمینه‌ های فرهنگی، ادبی و تاریخی،  به جای مانده که از جمله آنها می‌توان به کتاب، ‌  خط فارسی و...

   احمد حامی: .... من گفته و نوشته‌ام که تخت جمشید نسوخته است،  و این ‌را از دید شیمیایی بررسی کرده‌ام.  تخت جمشید روی سنگ آهک،  و با سنگ آهک ساخته شده است. ... اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود، باید سنگ‌های بالا تنهٔ آن در شعله‌های آتش و سنگ‌های پایین تنهٔ و کف آن،  زیر جسم های سوزان فرو ریخته، هم پخته باشند. آب باران و برف،  با پوستهٔ سنگ آهک پخته،  ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آنرا شسته باشد.  سنگ‌ هایی را که تازگی از زیر خاک بیرون آورده‌اند،  به ویژه سنگ های ازاره و کف،  همگی سالم‌اند و آج تیشهٔ سنگ‌تراشان زمان هخامنشی،  روی آنها هنوز بجا مانده است.  این نیز می‌رساند که تخت جمشید نسوخته است ... ادامه در کتاب:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ،  و تکرار در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  باز نویسی شده در:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ.

عکس مرحوم احمد حامی،  عکس شماره 1812.

پری تاریخ ایران

      از روزی که کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  بدستم رسید،  تاکنون در باره آن،  و نویسنده و پژوهشگر گرامی کتاب،  بانو پرنیان حامد،  مطلبی در وبلاگ ننوشتم،  بهمین جهت چند سطر می نویسم.  درست از زمانی که پرنیان حامد به شبه حرا رفت،  تا با تنظیم بخشی از مانیفست تاریخ ایران،  اسکندر ایران را از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات دهد،  من نیز در آن زمان وبلاگ خود را بدین منظور به پرواز درآورده بودم.  می دانستم که اسکندر شاهزاده ایرانی است،  چون اصول بنای تاریخ اجتماع را می دانستم،  بهمین جهت او نمی توانست از گریس ساختگی باشد،  زیرا خود هلنها غرق در افسانه ها و خدایان عاریه گرفته بودند.  می دانستم اسکندر ایرانی است،  اما چگونه و با چه ترکیب تاریخی،  و برداشت تاریخ نویسی،  همیشه آرزو می کردم،  یک پری زیبا دانش،  با قلم ایرانی از دل تاریخ آریایی بیاید،  و این چگونگی را بگوید.  تا اینکه چند ماه پیش پری افسانه های تاریخی ایران،  یا پری آرزو هایم،  کبوتر سفید نامه رسانی را نزد من فرستاد،  با خواندن ایمیل دیدم به آرزویم رسیده ام،  و اینک اسکندر آزاد شده،  و گویا جهل و دروغ دارد از تاریخ ایران ریشه کن می شود.

      بیش از یک قرن است که تاریخ نویسان ایران در انواع تاریخ نویسی آموزشی و عمومی،  فقط مترجم و طوطی پرت و پلا های بیگانگان بوده و هستند،  غریبه هایی که تاکنون برای ما خیر و خوبی نداشته اند.  انگشت شمار محقق تاریخ ایران داریم،  که مستقل و فقط با حساب از توانایی های بالای تاریخ ایران بزرگ،  به پژوهش پرداخته اند.  یکی از این عزیزان میهن دوست بانو پرنیان حامد است،  که با این کار شگرف،  اولین گام تشریحی شیوه تاریخ نویسی ایرانی را آغاز نموده است.  این سبک مرز های تاریخ نویسی ایرانی را،  با انواع غربی آن کاملاً مجزا کرده،  و راه نوین تاریخ نویسی ایرانی را گشوده است.  بنظر من این سبک کار،  تحول بزرگی را ایجاد می کند،  و بزودی به سیستم آموزشی تمام کشور های قاره کهن هم می رود،  و همه ملل را از دروغ های تاریخی نوشته شده استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها نجات خواهد داد.  می دانم و امید دارم هر چه زودتر همه جوانان با هوش ایران،  با مطالعه این کتاب،  سبک کار جدید را با تکنولوژی های نوین در هم می آمیزند،  و با تحقیقها و تحلیل های بیشتر،  تمام تاریخ شیرین ایران را،  از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات می دهند. 

کلیپ سخنرانی بانو پرنیان حامد در دانشگاه اصفهان،  کلیپ شماره 142.

کلیک کنید:  سایت های تاریخی ایران

کلیک کنید:  نامداران تاریخ نگار باستان

کلیک کنید:  استراتژی ملی مردمی در ایران

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر

زنده یاد ابراهیم پورداود

      تعدادی از جوانان باهوش هم میهنم خواستند،  همانگونه که از زنده یاد احمد حامی نوشته ام،  از پورداود هم بنویسم.  متن زیر زندگی نامه زنده یاد ابراهیم پورداود را از اینترنت،  بویژه از ویکی پدیای فارسی نوشتم،  و تحقیقات مستقل خودم نمی باشد،  با تعلیل و تحلیل های جدید ادامه می دهم،  و بازنویسی می کنم.

   زندگی نامه ابراهیم پورداود

      ابراهیم پورداود تولد۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت،  مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران،  ایران ‌شناس معاصر، اوستا شناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران.  نام پدرش داوود بود و در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ در محلهٔ سبزه‌ میدان شهر رشت،  در خانواده‌ای ملاّک و بازرگان به دنیا آمد.  در پنج یا شش سالگی به مکتب میرزا محمدعلی رفت،  که محل آن اکنون آرامگاه پدر و برادران و خود اوست.  سپس تحصیلات مقدماتی زبان فارسی و عربی را در مدرسه حاجی حسن رشت،  به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی انجام داد.  زمانی که در مدرسهٔ حاجی‌ میرزا حسن در سلک طلاب درس می‌آموخت،  به مرثیه ‌گویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند.  در ۱۲۸۴خ،  در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت،  و به آموختن طب قدیم پرداخت،  و از محضر محمد حسین‌ خان سلطان‌ الفلاسفه بهره برد.

      در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم،  سلطان‌آباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت، در بیروت در مدرسهٔ لوئیک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت،  و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد (برادرانش نام های داوود زاده و داوودی را برگزیدند).  پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت،  و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد.  در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد.  سپس به ایران بازگشت و بعد از اقامتی کوتاه در رشت،  رمضان ۱۳۲۸،  از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود،  و نخست در دبیرستان شهر بووه نام‌ نویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد،  آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت،  و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.

      در جمادی‌الاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت،  که در شعبان همان سال پس از نشر سه شماره،  و آغاز جنگ جهانی اول تعطیل شد.  شش ماه اول از دوره جنگ را در پاریس به سر برد،  ولی بر اثر شور جوانی و میهن ‌دوستی و تبلیغات آلمانی‌ها،  بر آن شد که پاریس را ترک کند.  در ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در ۲۹ رمضان همان سال تا ۲۹ جمادی الاولی سال بعد،  به یاری محمدعلی جمال‌زاده روزنامه رستخیز را منتشر کرد.  با پیشروی انگلیسی‌ها و تسخیر کوت‌العماره،  پورداود راهی کرمانشاه شد،  و چند ماهی آنجا ماند،  چون آن شهر به دست روس‌ها افتاد،  شبانه به قصر شیرین رفت،  و به بغداد باز گشت و در آن هنگام ترکان عثمانی از انتشار رستخیز جلوگیری کردند.  ناگزیر وی از آنجا به حلب و سپس به استانبول رفت،  و چون در آنجا از خروج او ممانعت کردند بعد از مدتی به قصد اقامت در سویس،  از راه بالکان به برلین رفت.  آلمانی‌ها نیز از خروج وی از کشور شان ممانعت کردند،  و او تا پایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در آنجا ماند.

      در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین،  و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت،  در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد،  و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقی‌زاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد،  و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقه‌مند ساخت.  در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌ پزشک آلمانی ازدواج کرد،  و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.  پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت،  در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت،  و دو سال و نیم در آنجا ماند،  و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت،  و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام،  پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.

      در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور،  از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران‌ باستان به کشور هندوستان رفت،  و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت.  ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستا شناسی عضویت یافت،  و ریاست شعبهٔ عربی‌ پارسی را نیز به عهده داشت،  و خطابه‌ ای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد.  زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند،  تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن می‌گویند،  و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمی‌دهند،  از پورداود دعوت کردند،  و او پس از خاورشناس آمریکایی جکسن،  خاورشناس آلمانی هاوگ،  و بانوی خاورشناس فرانسوی منان،  چهارمین غیر زردشتی بود،  که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت می‌شد.

      در ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت،  و به ادامه کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت،  سرانجام در ۱۳۱۶ به ایران بازگشت،  و در دانشکدهٔ حقوق و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت،  در ۱۳۱۷ عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد.  به مناسبت شصتمین سال تولد پورداود،  مجلس جشن باشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران با حضور استادان و دانشمندان و دانشجویان و شخصیت های کشور برپا گردید،  و به همین مناسبت در شانزدهم مهر ۱۳۲۵ یاد نامه‌ ای در دو مجلّد تدوین و طبع شد،  یکی به فارسی با مقاله‌ ای مفصل از محمد معین درباره پورداود،  و دیگری حاوی مقالات خاورشناسان به زبان های بیگانه.

      پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندهٔ دانشگاه تهران،  به بسیاری از کنگره‌ های فرهنگی و ادبی دعوت می‌شد،  و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسه‌ های ادبی و فرهنگی بود،  و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار می‌شد.  وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت،  و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهٔ بزرگ پهلوی بود.  در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن ایران‌ شناسی را دایر کرد،  که تنها انجمن غیر دولتی آن زمان بود.  در ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرهٔ خاور شناسان که در مسکو تشکیل شده بود شرکت جُست،  و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.

   خاکسپاری پورداوود ــ  پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد،  و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.  از زمان بازنشستگی به بعد،  اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند،  و کمتر در مجامع دیده شد،  و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت،  و با تشریفات بسیار در آرامگاه خانوادگی خود در شهر رشت به خاک سپرده شد.  پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشور های آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهر های مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد،  و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاش های این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.

   پیرامون روش کار و اثرگذاری او ــ  پورداود را بنیادگذار ایران ‌شناسی در سرزمین ایران،  و زنده‌ کنندهٔ فرهنگ و زبان ایران ‌باستان دانسته‌ اند،  وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود،  و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که راجع به ایران باستان بود،  بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد،  و به خصوص کتاب های مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد،  و سال های دراز در این باره به تحقیق پرداخت.  با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت،  تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را که به زبان های گوناگون نوشته شده بود،  در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود،  و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌ شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد.  بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان می‌توانند،  اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند،  و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.  خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است،  که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند،  و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران دوران سلسله هخامنشیان آگاه ساختند.

   آثار برتر موجود ــ  بخش های مختلف مجموعهٔ گزارش اوستا،  گاتها (بمبئی ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار می‌ آید،  که توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده،  و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۰۷)،  بخش نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۱۰)،  بخش دوم از مجموعهٔ یشت هاست.  خرده‌اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)،  گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.  یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)،  بخش نخست.  یسنا (تهران، ۱۳۳۷)،  بخش دوم مجموعهٔ یسناست و گفتار هایی دربارهٔ موضوعات تاریخی را نیز در بر می‌گیرد.  گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹)،  دومین گزارش بخش نخست است.  یادداشت های گاتها (تهران ۱۳۳۶)،  توضیحاتی دربارهٔ واژه‌ های اوستایی این بخش است.  ویسپرد (تهران ۱۳۴۳)،  بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فره‌وشی چاپ شده است.   وندیداد،  که جزو آثار منتشر نشدهٔ اوست.

   آثار منثور و تحقیقات ادبی ــ   ایرانشاه (بمبئی ۱۳۰۴)،  در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.  خرمشاه (بمبئی ۱۳۰۵)،  بخشی از سخنرانی های پورداود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایراد شده در هند.  گفت ‌و شنود پارسی (بمبئی ۱۳۱۲)،  کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها.  سوشیانس (بمبئی ۱۳۰۶)،  رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود.  فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶)،  گفتار هایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی از واژه‌ های ایرانی.  هرمزدنامه (تهران ۱۳۳۱)،  دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژه‌ شناسی.  اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران ۱۳۴۳)،  شامل مقاله‌ هایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.  خوزستان ما (تهران ۱۳۴۳)،  رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.  بیژن و منیژه (تهران ۱۳۴۴)،  گزیده‌ ای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیش‌ گفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه،  این اثر را در شاهنامه فردوسی نوشته ام.  فریدون (تهران ۱۳۴۶)،  گزیده از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداود.  زین ابزار (تهران ۱۳۴۷)،  تاریخچه‌ ای از سلاح های کهن ایرانی.  ترجمه‌ی کیمیای سعادت، امام محمد غزالی.

   شعرها ــ  پورداوود از همان آغاز مکتب به سوی شاعری کشش داشت،  در هنگام کودکی او نوحه‌ سرایی رواج داشت و او هم نخستین شعر هایش را در قالب مرثیه سرود.  در رشت در زمان سوگواری دسته‌ های سینه‌زنی شعرهایش را می‌ خواندند.  پوراندخت‌ نامه،  دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها،  (۱۳۰۶، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی).  یزدگرد شهریار (منظومه ‌ای به یادبود جشن هزاره فردوسی شامل ۱۹۷ بیت سروره شده در ۱۳۰۷ در بمبئی).  سروده‌ های پورداوود در گزارش خرده اوستا،  سروده شده در مهر ۱۳۱۰،  یکی از این سروده‌ها به نام سرود مزدیسنا،  که با صدای بدیع‌زاده پر شده،  هنوز در آموزشگاه‌های زرتشتیان در هند و ایران خوانده می‌شود،  که مطلع آن چنین است:

* بامداد شد بانگ زد خروس                       از سرای شه برزدند کوس *

* چرخ شست نک روی آبنوس                    موبدا تو هم خیز و روی شو *

* خوان اشم وهو، گو یتا اهو                       گو یتا اهو، خوان اشم وهو... *

      شعرهای پراکنده‌ ای از او در کتاب های دیگران یاد شده‌ است،  چکامه‌ ای در گزارش گاتها، سروده فروردین ۱۳۱۶ در برلین،  دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون در هنگام نام بردن از پورداوود در کتاب خود تاریخ ادبیات در سال ۱۹۱۳ بازگو می‌کند.  قطعهٔ کشاورز،  سروده ۱۹۱۴ در پاریس با مطلع:

* چرا ای کشاورز ای رنجبر                        شده رنج کار تو بی برگ و بر *

* تو را نیست جز کهنه کاشانه‌ای                  فروریخته واژگون خانه‌ای ... *

   دیدگاه سیاسی و اندیشه ــ  پورداوود فردی ملی‌گرا و میهن پرست بود،  وی همچنین گرایش‌ های ضد پادشاهی قاجاریه داشت،  و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه می‌دانست،  چنانکه در پوراندخت ‌نامه در شعر «اندر سپری شدن روزگاری شهریاری آل قاجار» چنین سرود:

* از پیک نوید آمد هان گوش فرادار              کاحمد شهِ ایران شد از تخت نگونسار *

* اورنگ شهی پاک شد از دیو تبهکار                       وز راهزن و ترکمن دودهٔ قاجار *

* زین مژده به درگاه خداوند سپاس آر                       کز خجلت آن ننگ برستیم دگربار... *

   آرا و دیدگاهها ــ  نزد معاصران و دوستانش به «تعصب مخصوص بر ضد نژاد عرب و زبان عرب و هرچه راجع به عرب » است (قزوینی ، ج 1، ص 21)،  و «تعصب برای عقاید زرتشتی و تعصب ضدّ عربی» (مینوی ، 1358 ش ، ص 505) شهره بود.  به تعبیر محمدعلی جمالزاده (وحید، سال 5، ش 12، ص 1074)،  دوست دیرین او،  گویی «وی قلباً سرسپرده و کُشتی (= کُستی) بسته،  بدان کیش و آیین گرویده بود».  دلیل این شهرت،  تعبیرات و اظهارات او در آثار گوناگونش بود.  پورداود هر چند صریحاً با اسلام مخالفت نکرد،  اما آن را با عنوان «دینی که از فاتحین عرب به ایرانیان رسید» (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص 2) معرفی نمود،  و تحول دینی را که بعد از آمدن اسلام به ایران،  در این سرزمین روی داد،  به مراتب زیانبارتر از یورش اسکندر و حملة مغول خواند،  به اعتقاد او چیرگی اسکندر بر ایران،  «با آن همه ستم و بیداد و کشتار و ویرانی که در برداشت»،   و یورش مغولان به سرکردگی چنگیز با همة آسیبی که ایجاد کرد،  چون با تغییر دین همراه نبود،  رنج و شکنج کمتری به ایرانیان وارد آورد»،  (چرا ایرانیان از تازیان شکست خوردند»، (در آناهیتا ، ص 340).  در منظومة «یزدگرد شهریار» (سروده شده در مهر 1312)،  که آن را به تاگور، شاعر نامور هندی تقدیم کرد،  سقوط یزدگرد آخرین شاه شاهنشاهی ساسانیان،  و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نقطة آغاز نگون بختی این مردمان خواند،  (برای نمونه: از آن روز گلزارها خار گشت،  از آن روز شد واژگون بخت زن/ سیه چادر افکند و شد شوم تن، هنر خوار گشت و خرد تیره شد،  نیارست کس دینِ بهْ یاد کرد،  زمزدا پرستان برآمد غریو، رجوع کنید به «منظومة یزدگرد شهریار»، (در آناهیتا ، ص 387 ـ 397)،  و در شعر «بهار و بهدین»،  که در دوران اقامت برلین سرود،  بر اینکه «بانگ مؤذن از منارة مسجد» جایگزین،  «آتشکده و سرود مجوسان » شده است،  افسوس خورد (جمالزاده، وحید، سال 6، ش 2 و 3، ص 198،  نیز رجوع کنید به معین ، ج 1، ص 358).  وی در آثار قدیمترش اظهار کرده بود که «عربها... تمام آثار تمدن قوم ایران را نابود کردند،  «معبد های ما را ویران کردند، بزرگان و دانشمندان ما را کشتند... کتاب های ما را سوختند»، ( یشت ها ، ج 2، دیباچة پورداود، ص 20)، اما در مقالة «تغییر خط» ( آناهیتا ، ص 38)،  از این نظر عدول کرد و از بین رفتن مفروض کتاب های قدیم ایران را نتیجة طبیعی تغییر خط در ایران بعد از اسلام برشمرد.  وابسته دانستن دین و همة تجلیات فرهنگی به آب و خاک و نژاد نیز در آثار و آرای پورداود مشهود است،  بر همین اساس،  وی روح ایرانی را روح مَزدیَسنایی خوانده و در موارد عدید از «دین کهن ایران»،  و «آیین ایران باستان» سخن گفته و به سلوک بر طبق آن توصیه کرده است،  حتی «اسلام ایرانیان» را دینی با «رنگ و روی ایرانی» برشمرده،  که «تشیّع خوانده شده و از مذهب اهل سنّت امتیاز» یافته است، (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص2)...... ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   انوش راوید:  در زمانی که ابراهیم پورداود مشغول نگارش کتاب های خود بود،  بدلیل امکانات کم آن دوران،  نمی توانست بخوبی تحلیل در باره:  تاریخ اجتماعی،  تاریخ تمدن،  جغرافیای تاریخی،  و کلاً تاریخ و جغرافیایی گذشته داشته باشد.  بهمین جهت دین اسلام را بزور آمده توسط حمله اعراب دانست،  اسکندر و چنگیز را اجنبی پنداشت،  زبان عربی را در ادامه حمله اعراب گفت.  اینها موضوعاتی هستند،  که از نظر دانش ارائه شده وبسایت ارگ انوش راوید،  دروغ های تاریخی بحساب می آیند.  این دروغ های تاریخی باعث تغییرات اندیشه و دیدگاه،  و پیکار درونی در او شده بود،  او رشد و تکامل طبیعی ایران و ایرانیان،  در میانه قاره کهن و همچنین ساختارهای تاریخی اجتماع و بسیاری موضوعات مهم جغرافیا ـ تاریخ را کاملاً  ندیده گرفته بود.

عکس زنده یاد ابراهیم پورداود،  عکس شماره 1814.

چند پرسش و پاسخ

   پرسش بهنام :  چرا می گویید مانیفست تاریخ ایران،  مانیفست وسعت و نگرش متفاوتی از یک کتاب تاریخ دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  منظور شیوه تاریخ نویسی نوین است،  که خود می شود واژه مانیفست،  و با جمع بندی و برخورداری از داده های تاریخی ایران و با تحقیق و تحلیل از آثار باستانی و زبانی ارائه شده است.  اگر نگاهی به کتاب های آموزشی تاریخی در ایران بکنید،  می بینید که همگی باز نویسی شده،  از کتاب های خارجی است و هیچکدام بررسی های ایرانی اصیل ندارند.  بهمین جهت هیچکدام کلید تاریخ نیستند،  و نمی توانند دروغها را تشخیص دهند،  و جوانان را هم به گمراهی می برند.

   پرسش نرگس :  آیا عامل تحصیل در دانشگاه های اروپا،  باعث پویایی مهندس حامی،  و افراد هم دوره او شده بود؟

   پاسخ انوش راوید:  بنظر من بله،  قبل از جنگ دوم جهانی و باز شدن پای آمریکا و سرمایه داری فرا ملیتی،  و مرحله آخر امپریالیسم قرن 20 ،  دانشگاه های اروپا بهترین و فعال ترین دانشمندان را به جهان داد.  البته نقش ژن و سلامت ایرانی را هم باید در نظر داشت،  بچه های متولد شده در آن زمان،  از پدران و مادرانی بودند که تغذیه سالم طبیعی داشتند،  و خود آنها نیز در آب و هوا و غذای خوب رشد کرده بودند.

عکس ایران ما،  کاری از پرنیان حامد در بازدید های تاریخی،  عکس شماره 4012.

کلیک کنید:  ذهن های پویای تاریخی

کلیک کنید:  تاریخ کتاب و کتابداری در ایران

کلیک کنید:  تاریخ شهر و شهر سازی در ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر