وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

ترفند آتش بازی در تخت جمشید

ترفند آتش بازی در تخت جمشید

پیش گفتار

      در ادامه نبرد نوپدید عده ای همچنان پافشاری می کنند،  که ایرانیان از هرکس و ناکس بیگانه شکست خورده و نابود شدند.  دشمنان ایران با ترفند دروغ های تاریخ باعث می شوند،  که ایرانی در طول تاریخ ضعیف و شکست خورده و بی چیز و یا بادمجان شمرده شود.  البته بسیاری افراد ندانسته در دام این ترفند می افتند،  و علت آن سیستم آموزشی وامانده استعمار زده است،  که هر پرت و پلای خارجی را بخورد داده،  و اجازه رشد اندیشه و تحقیق واقعی علوم اجتماعی را گرفته است.

تصویر انوش راوید در تخت جمشید،  عکس شماره 3470.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو عمیق درباره دانایی نوین و قدرت تشخیص اندیشه کنید،  در اینجا،  عکس 1619.

این صفحه بشماره 724 مهر 1395 پیوست نبرد نوپدید است.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

تخت جمشید در آتش

      نقد یک صفحه از وبسایتی که سنگ ایران و ایرانی را بسینه می زند،  در یکی از پست هایش نوشته است:

   وبسایت مربوطه:  آیا تخت جمشید در آتش سوخته است؟

      امروزه همچنان شاهد گسترش نظریات پورپیرار توسط گروه‌هایی با وابستگی‌های فکری خاص و اکثرا ضد ملی و ضد ایرانی هستیم. از این نظریات همین شبهه افکنی آنان در مورد تخت جمشید است. گروهی از همین افراد که در لباس روشنگر ظاهر شده و وانمود می‌نمایند که حقیقت را می‌گویند  بیان می‌کنند که تخت جمشید هرگز آتش نگرفته است.  در این مقاله به طور خلاصه به موضوع آتش سوزی تخت جمشید می‌ پردازیم.

   پاسخ انوش راوید:  در ابتدا،  عنوان آن پرسش است،  ولی پرسش مطرح نشده،  و فقط نظرات نویسنده آن است،  سپس شروع به اهانت به اشخاصی فرهیخته کرده،  که می گویند تخت جمشید آتش نگرفته است.  بوضوح نشان می دهد،  این فرد درکی از علم و تبادل نظرات علمی ندارد.  درضمن خود این شخص در چند خط بالاتر نوشته،  که مرحوم پورپیرار گفته تخت جمشید نیمه کاره بوده،  این فرد باید پاسخ درست به پورپیرار می داد،  نه اینکه به جمیع بزرگان علم این سرزمین اهانت نماید،  و آنها را وابسته فکری پورپیرار بگوید.

   تصویر نقاشی خیالی آتش سوزی تخت جمشید،  را بجای سند تاریخی در یک بررسی تاریخی بکار برده است،  که اینکار علمی و درست نیست،  عکس شماره 8621.

      از تاریخ نویسان مانند رادت و پلوتارک و آریان،  نام برده،  و جملاتی را از آنها نوشته است،  ولی حتی یک سند در این باره ارائه نداده،  زیرا در کل،  نوشته های تاریخی اینها،  مورد تأیید علمی نیست.  این جملات مربوط به اسکندر نامه های بیشماری است،  که اروپائیان در قرن های19 و 20 نوشته اند،  تا بلکه با دروغ و دونگ تاریخی برای اروپا دست و پا کنند،  و بگویند تاریخ و تمدن از اروپا شکل گرفته است.

   وبسایت مربوطه:  دکتر سامی در کتاب خود در مورد تالار صد ستون می‌نویسد:  «استولزه که حدود نود سال پیش از این (پیش از کاوش‌های علمی تخت جمشید) کاخ را پس از کند و کوب حاج معتمدالدوله فرهاد میرزا (سال ۱۲۹۵هجری قمری برابر ۱۸۷۷میلادی) دیده می‌نویسد که کف تالار از یک طبقه زغال و خاکستر سوخته اشیا و چوب‌های پوسیده بوده ضمن خاک برداری‌های ما هم در کف این تالار علایم و آثار سوختگی شدید نمودار بود.

   پاسخ انوش راوید:  باز هم مطالب بی سند و مدرک،  اینگونه مطالب بی سند باعث مسخره بازی در تاریخ شده،  و همسایگان ایران می گویند،  کتابهایتان را که سوزاندند، تخت جمشید تان را سوزاندند،  مردمان تان را کشتند و....  چرا عده ای ایرانی،  با دروغ و دونگ بی سند،  باعث خواری و ضعیف نشان داده ایرانی هستند،  اینگونه که پیداست دانسته یا ندانسته،  در جهت اهداف شوم استعماری حرکت می کنند.

   وبسایت مربوطه:  در کاخ‌ها راهروها و ایوان‌ها کناره دیوارها و کف تالارها هر جا با خاک انباشته شده آثار سوختگی و دود زدگی و زغال و چوب‌های نیم سوخته و پارچه‌های سوخته نمایان بود که جای هیچ شک و تردیدی باقی نمی‌گذارد.  نه تنها در آثار روی صفه بلکه ضمن ساختمان‌های مکشوفه در خارج از صفه که شرح آنها گذشت همه جا اثر سوختگی و آتش سوزی دیده شد و هم اکنون مقداری از سوخته‌های پرده‌ها و فرش‌ها و چوب‌ها که در کاوش‌ها بدست آمده در موزه تخت جمشید موجود می‌باشد.  آثار زغال و خاکستر زیادی – بین ۷۰ سانتیمتر تا ۲ متر-  که در تالار مرکزی و ایوان شمالی کاخ صد ستون مشاهده گردید نشان داد که این کاخ بیش از سایر کاخ ها مورد اتش سوزی مهیب اسکندر قرار گرفته است.

   پاسخ انوش راوید:  باز هم همان حرف های بی سند و مدرک را تکرار می کند،  ولی هیچ مدرک ارائه نمی دهد،  که اینهمه خاکستر چه شدند،  می خواهد با تکرارها بلکه بخوانند بقبولاند که حقیقت است.

   وبسایت مربوطه:  آزمایش‌های بعدی روی این تکه‌های سوخته نشان داد آنها باقی مانده پرده‌های سوخته یکی از کاخ‌ها بوده است. این تکه پارچه در حال حاضر در موزه تخت جمشید به نمایش در آمده است. «عباس علی بردبار» مسئول و راهنمای موزه تخت جمشید می گوید: «پروفسور هرتسفلد و همکارانش در بخش‌های مختلف تخت جمشید تکه‌هایی از این پارچه‌ها را به دست آوردند که تعدادی از آنها را به اروپا بردند و در حال حاضر در موزه های بزرگی چون لوور و موزه بریتانیا و بخش دیگری از آنها نیز در خزانه موزه ملی و تخت جمشید نگهداری می شود.  بسیاری از مورخان و پژوهشگران معتقدند این تکه‌ها بقایای پرده‌های تخت جمشید است که در هنگام آتش سوزی بزرگ تخت جمشید به جای مانده است. کارشناسان بر این واقعه اتفاق نظر دارند اما اینکه آتش سوزی در چه زمانی روی داده است مشخص نیست.

   پاسخ انوش راوید:  بعد از اینکه می گوید تمام سطح تا یک تا دو متر از خاکستر پوشیده،  یادش می رود،  و یک دفعه با یک تکه پارچه پیدا شده خوشحال می شود،  و ادامه می دهد:  "اما اینکه آتش سوزی در چه زمانی روی داده است مشخص نیست"  آفرین و صد آفرین به سیستم آموزشی ایران،  با تحویل دادن این گونه محققها.

تصویر کمی پارچه سوخته از تخت جمشید،  عکس شماره 8622.

      درباره این تکه پارچه کلی تعریف می گوید،  اما یک سند آزمایشگاهی و علمی ارائه نمی دهد،  و این در صورتی است،  که در چند خط بالاتر نوشته بود "اما اینکه آتش سوزی در چه زمانی روی داده است مشخص نیست".  البته تخت جمشید در طول تاریخ مورد استفاده زیادی بوده است،  در دوره ساسانیان که می دانیم،  و در دوره مظفریان گروه هایی سنگ های آنجا را برای ساخت و ساز می بردند،  و باشندگان دیگر،  که چه بسا این تکه پارچه و مقداری از آثار سوختگی مربوط به آنها باشد.

      بنایی به بزرگی و عظمت تخت جمشید،  اگر آتش گرفته بود،  کلی اثر از خود بجای می گذاشت،  ولی ما هیچ اثر نمی بینیم،  و فقط مطابق معمول کلی پرت و پلا سر هم کرده و می گویند.  ما در شرکتمان در اینجا، بمنظور پارچه های ضد امواج الکترومغناطسی آنها را به انواع آزمایشها می فرستیم،  و صدها ورقه آزمایشی ضمیمه می شود،  برای آثار تاریخی نیز چنین کار علمی برابر با قوانین قرن 21 کاملاً لازم است.

      نویسنده وبسایت مربوطه در ادامه کلی پرت و پلا بمنظور اثبات گفته هایش کلی مطلب می نویسد،  ولی یک سند ارائه نمی دهد،  و در آخر می نویسد:

   وبسایت مربوطه:  موارد فوق هر یک دلیلی محکم برای اثبات آتش سوزی تخت جمشید این میراث گذشتگان بود و برای باری دیگر هذیان‌گویی ایران‌ستیزان برای مردم ایران زمین اشکار شد.

      بعد از این اهانتها و پرت و پلا های وبسایت فوق،   پژوهشگر گرامی بانو پرنیان حامد می گویند:

   پاسخ پرنیان حامد:  . . .  متهم کردن افرادی همچون مهندس احمد حامی و کل اساتیدی که فرضیه نسوختن تخت جمشید را عنوان کرده اند،  به صورت وطن فروش و خائن از میان بردن حرمت و احترام شما توسط شخص خود شماست.  "متاسفانه این روزها افراد بی سوادی که مثل ناصرپورپیرار وطن فروش و سرسپرده بودند و هستند ادعا می کنند تخت جمشید نسوخته است"   این افراد عبارت خواهند بود از :  احمد حامی،  ذبیح بهروز،  اصلان غفاری،  پوران فرخزاد،  امید عطایی فر،  دکتر محمودی بختیاری،  و....  شما در مقاله مذکور با بیان سوختن و نسوختن تخت جمشید احمد حامی،  سپس درج مطالب پورپیرار و اسناد نیم بند نسوختن تخت جمشید،  احمد حامی را هم قطار ناصر پورپبرار و وطن فروش و خائن معرفی کرده اید،  بنده تحمل چنین صحنه ای را ندارم....

کلیک کنید:  پاسخ به جنگ نرم داعش و ماعش

   پاسخ انوش راوید:  افرادی با گفتن حمله اسکندر یونانی و آتش زدن تخت جمشید براحتی آب به آسیاب پان های مختلف می ریزند،  و آنها دارند می گویند،  که ایرانیها در طول تاریخ بادمجان بودند مانند در اینجا.  من همیشه سفارش می کنم فقط کار علمی بکنید،  علم کم و زیاد دارد تغییرات دارد،  و همیشه از علم استفاده ابزاری برای سیاست و جنگ می شود،  چه فیزیک اتم باشد،  چه شیمیایی خردل،  یا تاریخ یا هر چه دیگر.  عالم نباید اجازه دهد دانش او ثابت و کم بماند،  باید درک از رشد و تکامل علم،  و برخورد اندیشه های علمی داشته باشد.  وارد بازی و ترفند بازی نشوید،  آنها از پیشبرد کار تاریخی ما آگاه هستند،  و دارند سیاست بازی استعماری می کنند.

      آیا  آنها می دانند،  که پارچه سوخته تاریخی را برای آزمایش های مربوطه تاریخی باید به کجا داد،  هیچ کدام نمی دانند.  آیا تاکنون یکی از سنگ های تخت جمشید را آزمایش آتش داده اند،  حتی نمی دانند چه آزمایشی است و کجا باید داد.   مثلاً  این بابا اصلاً نمی داند که پورپیرار گفته تخت جمشید ساخته نشده بود،  که آتش بزنند یا نزنند،  و آنوقت می گوید در جواب پورپیرار است،  فاجعه بی درکی و بی سوادی است.

      یک مقاله دو سه سال پیش در فیسبوک نوشتم،  و گفتم ایرانیها بجای اتحاد و گروه بندی علمی فقط دارند یکدیگر را هدف می زنند،  که این نتیجه کار و تلاش دویست ساله استعمار و بویژه این سیستم آموزشی اشتباه است،  درصورتیکه ایرانیان در صد سال پیش اتحاد خوبی داشتند.

کلیک کنید:  دروغ یک جالیز بزرگ

لوگو مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافید،  عکس شماره 1606.

   ــ  مطلب زیر را قبلاً در فیسبوک به آدرس در اینجا نوشتم.

درک های اول

تصویر شماره 8432.

      امیدوارم همه رفتگان آمرزیده شوند،  هر خبر فوت مرا ناراحت می کنند،  منجمله خبر فوت مرحوم ناصر پوپیرار.  اشخاصی که با مطالعات جدید تاریخ ایران آشنایی دارند،  آن مرحوم را می شناختند،  که سعی داشت نظرات شخصی خودش را به اصرار بگوید،  که علمی و درست هستند.  ایشان بشدت با من مخالف بود،  درصورتیکه هرگز ادعا نکردم نوشته هایم،  خود علم است،  همیشه می گویم نظرات شخصی است،  در علم تاریخ،  همه گفته ها نظرات شخصی است.  بارها در بخش نظرات وبلاگ های مرحوم،  از من با ناسزا و اهانت و تهدید نام برده شده،  و من همیشه گفته و می گویم اول از همه آزادی اندیشه و قلم مهم است.

   مهم:  اول و مهمتر از همه درک از آزادی اندیشه و قلم است،  سپس درک از ادب و نزاکت،  و بعد درک از تخصص و حرفه.

      در زیر اولین پست آخرین وبلاگ مرحوم ناصر پورپیرار،  را کپی پیس کردم،  سالها زحمت کشید و گفت و نوشت،  آخرش نقد به انوش راوید ختم شد،  چه تاریخ نویسی قاطعانه ای.  در تمام این ده سال که در وبلاگ هایمان با هم سرو کار داشتیم،  من هرگز از ایشان به ناسزا و بدی نگفته و ننوشتم،  و همیشه به جوانان پر شور ایرانی هم می گفتم،  اول از همه آزادی اندیشه و قلم را ارج نهید،  تا نداشته باشیم و نفهمیم چیست،  هیچی نخواهیم داشت.  امیدوارم آمرزیده شود.

ــــــــــــ  کپی کامل متن زیر از مرحوم ناصر پورپیرار ـــــــــــــــــــــــ

با سلام

در این وبلاگ که به خواست خدا بسیار هم پر بار خواهد بود نظرات و مطالب تاریخی آقای انوش راوید را بصورت علمی و قاطعانه نقد خواهم کرد. از باستان پرستان متعصب که چند قطعه سنگ تراش خورده و متون افسانه ای و بچه گانه و کتاب های سر تا پا کذب تاریخی چند مزدور غربی چنان آنها را از دایره عقل مداری بیرون کرده که امیدی به درمان آنها و گفتگو و دیالگی منطقی و علمی با آنها نیست درخواست دارم با مطالعه مطالب این وبلاگ سوهان روح خود نشوند.

ولی از دوستان و طرفداران میانه روی اقای انوش راوید که فکر می کنند مطالب ایشان خیلی علمی و محکم است و تا بحال نقدی اساسی در مورد مقالات ایشان نخوانده اند و در کل از تمام انسان های جویای حقیقت دعوت می کنم مطالب و نقد های این وبلاگ را بخوانند و به گوش آقای راوید هم برسانند.  جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱

http://pajhoohesh.blogfa.com/post/1

   تصویر برگ اول آخرین وبلاگ مرحوم پورپیرار،  که در نهایت طی سالها تاریخ نویسی،  به نقد از انوش راوید ختم شد،  عکس شماره 8623.

   ــ  مطلب زیر را قبلاً در فیسبوک به آدرس در اینجا نوشتم.

خودزن های حرفه ای فعالند

تصویر شماره 8377 .

      عده ای همیشه در تلاش هستند،  بگویند که این اسکندر خارجی بوده،  که به ایران حمله کرده معبد بزرگ و مهم ایرانی را مثل آب خوردن گرفت،  و تخت جمشید را آتش زده است و ایرانیها را نابود کرد.  آنها نمی دانند و درک نمی کنند،  که با این دروغ و دونگ،  براحتی ایرانی را بی چیز بی بخار بی ارزش و بدون هر گونه غیرت و حمیت مردمی معرفی می کنند،  که براحتی هر کسی و هر بی تمدنی از هر سرزمین ناچیز و بی اهمیت بیابانی و درب و داغون،  می تواند براحتی به ایرانی پیروز شود.  جوانان پرشور ایران،  اغفال ترفند این دشمنان تاریخ ایران نشوید،  آنها خود زن های حرفه هستند و آب به آسیاب دشمنان تاریخ ایران می ریزند.

  در زیر پاسخ من به یکی از این دست افراد می باشد:

   پاسخ انوش راوید:  درست است که استاد فریدون جنیدی تحقیقات خوبی انجام داده اند،  ولی ایشان یکی از بهترین و حرفه ای ترین خود زن های تاریخ ایران نیز می باشند.  ایشان برای نجات دین زرتشتی از شکست در مقابل اسلام،  دروغ حمله اعراب و جنایات متعاقب آنرا واقعیت می دانند،  حمله اسکندر اشکانی میترایی را نمی پذیرند،  زیرا می خواهند زرتشی میل خودشان را دریابند،  پس بهتر است بگوید اسکندر از فرنگ آمده بود،  و آتش زد به جان اهورامزدا.

      یاد آوری مهم،  تنها خود آتش در تخت جمشید مطرح نیست،  ده ها سند و مدرک،  آتش زدن تخت جمشید را بدست الکساندر رد می کند.  من در بیابان نمونه سنگ های تخت جمشید را مدت 15 دقیقه با آتش ساده آزمایش کردم،  سنگها سریع شکستند و تکه ها به اطراف پرتاپ شدند.  عزیزان بجای حرف زدن،  بروید تکه ای از نمونه سنگ را بردارید ببرید آزمایشگاه،  و نتیجه را علمی بررسی کنید،  مگر ما ایرانیان چه مان از غربیها کمتر است،  آنها هر مورد را تست علمی می کنند.

      واقعیت های تاریخی همیشه سر جای خودشان می باشند،  و اینکه بگوییم این درست و آن نیست،  کاملاً اشتباه است،  تا زمانیکه مطلبی از نظر قوانین علمی قرن 21 تأیید رسمی نشود،  هر نوشته و گفته ای نظر شخصی است.  ما اینک داریم با واقعیت های تاریخی زندگی می کنیم،  بشرط اینکه چشم و گوش را بخوبی باز کنیم،  و ذهن پویای تاریخی داشته باشیم.

   پرسش از عموم:  چرا عده ای بدون نتیجه آزمایش های علمی درباره موضوعی،  قطعی حرف می زنند،  مثلاً می گویند تخت جمشید آتش گرفته است؟.

   مهم:  بدون در نظر گرفتن دانش و فن آوری امروزی،  به تاریخ نگاه نکنید،  زیر فقط داستان روی داستان می شود،  مشروح در اینجا.

   ــ  در آن نشریه اینترنتی آمده:

   نشریه مربوطه:  .... در این میان، فاطمه جعفرپور، کارشناس مصالح ساختمان و عضو هیأت علمی بخش مصالح مرکز تحقیقات ساختمان مسکن که نزدیک به ۲۵ سال با استاد حامی همکاری داشته،  انگیزه‌ روانی نگارش چنین کتاب و این سنت‌شکنی در تاریخ ایران باستان را خاطره‌ای از استاد می‌داند.  موقع تحصیل در دانشگاه پلی‌تکنیک زوریخ،  وقتی همدرسان یونانی‌اش هر از گاه کشورگشایی اسکندر را به رخ دانشجویان ایرانی می کشیدند،  او از این نیش زدن‌ها ناراحت شده و تصمیم می گیرد،  تا درباره اسکندر و کشورگشایی اش اطلاعات کسب کند.

   پاسخ انوش راوید:  خانم فاطمه جعفر پور،  شما چه کاشف عجیبی هستید،  که انگیزه روانی پیدا می کنید،  خانم شما متوجه درک ناسیونالیسم نیستید،  که بمنظور اقتدار تاریخی کشور،  توانایی می دهد.  زنده یاد احمد حامی با تحقیق قابل ستایش،  و اسناد بسیار درباره اسکندر می گوید،  نه چون شما که باد هوایی کشف روانی می کنید.  تحقیقات عالی ایشان را بانوی گرامی پرنیان حامد ادامه دادند،  و جوانان پرشور ایرانی با ذهن های پویای تاریخی ادامه خواهند داد.  فسیل های کاشف هیچ و پوچ،  واقعاً هیچ و پوچند.  خانم فاطمه جعفر پور،  اینها سنت شکنی نیست،  دانش واقعی تاریخ است،  شما چرا انقدر درکتان پایین است.

      در جای دیگر آن مقاله کذایی،  استاد مسما دیگری،  تفاوت سنگ های آهکی با سنگ آهک را نمی داند،  و می گوید از استاد حامی پرسیده است:  ".... سنگ را در میان آتش برای آهک‌شدن، چه اندازه زمان بایسته است؟  ایشان فرمودند،  پنج شش روز،  من گفتم آتش‌سوزی تخت جمشید، بیشتر از سه چهار ساعت بدرازا نکشیده است،  زیرا که نخست پرده‌ها آتش می‌گیرد و پسان چوب‌های آسمانه (=سقف) که آنها نیز بر فراز پیکره‌ های ستون‌ها جای داشته‌اند،  پس روشن است که در این زمان کم،  آهک از ستون‌ها برنمی‌آید…  استاد سکوت کردند!."

   پاسخ انوش راوید:  ای کسیکه چنین نقل قولی را کرده ای،  اولاً که استاد احمد حامی نیستند،  که پاسخ دهند،  ولی من پاسخ شما را می دهم:  سنگ آهک با سنگ آهکی تفاوت دارد،  اگر هم سکوت بوده بخاطر این بود که دید نیاز نیست به امثال شما پاسخ گوید.  حتی می توانید به بیابان بروید،  برای کباب چند سنگ آهکی دو طرف بگذارید،  با زمان کوتاه سنگها خورد شده،  و به اطراف پراکنده می گردند،  مراقب باشید تکه ها به چشمتان نخورد.

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تخت جمشید باشکوه

کلیک کنید: یک درصد باهوش متخصص

کلیک کنید:  داستان الکی هلنیسم تاریخ استعماری

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر

مطالب جالب اینترنتی 118

مطالب جالب اینترنتی من 118

خودزن ها فعالند
تصویر شماره 8377 .
      عده ای همیشه در تلاش هستند،  بگویند که این اسکندر خارجی بوده،  که به ایران حمله کرده معبد بزرگ و مهم ایرانی را مثل آب خوردن گرفت،  و تخت جمشید را آتش زده است.  آنها نمی دانند و درک نمی کنند که با این دروغ و دونگ،  براحتی ایرانی را بی چیز بی بخار بی ارزش و بدون هر گونه غیرت و همیت مردمی معرفی می کنند،  که براحتی هر کسی و هر بی تمدنی از هر سرزمین ناچیز و بی اهمیت بیابانی و درب و داغون،  می تواند براحتی به ایرانی پیروز شود.  جوانان پرشور ایران،  اغفال ترفند این دشمنان تاریخ ایران نشوید،  آنها خود زنهای حرفه هستند و آب به آسیاب دشمنان تاریخ ایران می ریزند.
  پاسخ زیر به یکی از این دست می باشد:
درود،  درست است که استاد فریدون جنیدی تحقیقات خوبی انجام داده اند،  ولی ایشان یکی از بهترین و حرفه ای ترین خود زن های تاریخ ایران نیز می باشند.  ایشان برای نجات دین زرتشتی از شکست در مقابل تهاجم اسلام،  دروغ حمله اعراب و جنایات متعاقب آنرا واقعیت می دانند،  حمله اسکندر اشکانی میترایی را نمی پذیرند،  زیرا می خواهند زرتشی میل خودشان را دریابند،  پس بهتر است بگویند اسکندر از فرنگ آمده بود و آتش زد به جان اهورامزدا.
      یاد آوری مهم،  تنها خود آتش در تخت جمشید مطرح نیست،  ده ها سند و مدرک آتش زدن تخت جمشید را بدست الکساندر رد می کند.  من در بیابان نمونه سنگ های تخت جمشید را مدت 15 دقیقه با آتش ساده آزمایش کردم،  سنگها سریع شکستند و تکه ها به اطراف پرتاپ شدند.  عزیزان بجای حرف زدن،  بروید تکه ای از نمونه سنگ را بردارید ببرید آزمایشگاه و نتیجه را علمی بررسی کنید،  مگر ما ایرانیان چه مان از غربیها کمتر است،  آنها هر مورد را تست علمی می کنند.
      واقعیت های تاریخی همیشه سر جای خودشان می باشند،  و اینکه بگوییم این درست و آن نیست،  کاملاً اشتباه است،  تا زمانیکه مطلبی از نظر علمی تأیید رسمی نشود،  هر نوشته و گفته ای نظر شخصی است.  ما اینک داریم با واقعیت های تاریخی زندگی می کنیم،  بشرط اینکه چشم و گوش را بخوبی باز کنیم،  و ذهن پویای تاریخی داشته باشیم.
   پرسش از عموم:  چرا عده ای بدون نتیجه آزمایش های علمی درباره موضوعی،  قطعی حرف می زنند،  مثلاً می گویند تخت جمشید آتش گرفته است.
   مهم:  بدون در نظر گرفتن دانش و فن آوری امروزی،  به تاریخ نگاه نکنید،  زیر فقط داستان می شود روی داستان،  مشروح در اینجا.
درود مجدد،  در آن نشریه اینترنتی آمده:
   نشریه:  ".... در این میان، فاطمه جعفرپور، کارشناس مصالح ساختمان و عضو هیأت علمی بخش مصالح مرکز تحقیقات ساختمان مسکن که نزدیک به ۲۵ سال با استاد حامی همکاری داشته، انگیزه‌ی روانی نگارش چنین کتاب و این سنت‌شکنی در تاریخ ایران باستان را خاطره‌ای از استاد می‌داند.
«. . . موقع تحصیل در دانشگاه پلی‌تکنیک زوریخ، وقتی همدرسان یونانی‌اش هر از گاه کشورگشایی اسکندر را به رخ دانشجویان ایرانی می کشیدند، او از این نیش زدن‌ها ناراحت شده و تصمیم می گیرد تا درباره اسکندر و کشورگشایی اش اطلاعات کسب کند"
انوش راوید:  خانم فاطمه جعفر پور،  شما چه کاشف عجیبی هستید،  که انگیزه روانی پیدا می کنید،  خانم شما متوجه درک ناسیونالیسم نیستید،  که بمنظور اقتدار تاریخی کشور،  توانایی می دهد.  زنده یاد احمد حامی با تحقیق قابل ستایش،  و اسناد بسیار درباره اسکندر می گوید،  نه چون شما که باد هوایی کشف روانی می کنید.  تحقیقات ایشان را بانوی گرامی پرنیان حامد ادامه دادند،  و جوانان پرشور ایرانی با ذهن های پویای تاریخی ادامه خواهند داد.  فسیل های کاشف هیچ و پوچ،  واقعاً هیچ و پوچند.  خانم فاطمه جعفر پور اینها سنت شکنی نیست،  دانش واقعی تاریخ است،  شما چرا انقدر درکتان پایین است.
درود مجدد،  در جای دیگر آن مقاله کذایی،  استاد مسما دیگری تفاوت سنگ های آهکی با سنگ آهک را نمی داند،  و می گوید از استاد حامی پرسیده است:  ".... سنگ را در میان آتش برای آهک‌شدن، چه اندازه زمان بایسته است؟ ایشان فرمودند، پنج شش روز، من گفتم آتش‌سوزی تخت جمشید، بیشتر از سه چهار ساعت بدرازا نکشیده است، زیرا که نخست پرده‌ها آتش می‌گیرد و پسان چوب‌های آسمانه (=سقف) که آنها نیز بر فراز پیکره‌های ستون‌ها جای داشته‌اند، پس روشن است که در این زمان کم، آهک از ستون‌ها برنمی‌آید… استاد سکوت کردند!».
انوش راوید:  ای کسیکه چنین نقل قولی را کرده ای،  اولا که استاد احمد حامی نیستند،  که پاسخ دهند ولی من پاسخ شما را می دهم:  سنگ آهک با سنگ آهکی تفاوت دارد،  اگر هم سکوت بوده بخاطر این بود که دید نیاز نیست به امثال شما پاسخ گوید.  حتی می توانید به بیابان بروید،  برای کباب چند سنگ آهکی دو طرف بگذارید،  با زمان کوتاه سنگها خورد شده،  و به اطراف پراکنده می گردند،  مراقب باشید تکه ها به چشمتان نخورد.
ولایت های آبی ایران
تصویر شماره 8378 .
      همانگونه که همگان می دانید،  مدت هشت سال است،  کشور ایران وارد خشکسالی دوره ای شده،  این خشکی شامل تمام کمربند بیابانی جهان،  از مراکش تا مغولستان را شامل می شود،  و ایران در مرکز این کمربند خشک قرار دارد.  مدیران آبی ایران در چند دهه گذشته،  فقط آب های موجود را در نظر می گرفتند،  و از تاریخ و جغرافیا چیزی نمی دانستند.  در تاریخ ایران دوره های خشکی و قحطی زیاد اتفاق افتاده است،  که حتی در کتیبه داریوش هخامنشی نیز نوشته شده،  که ایران از خشکسالی دور داشته شود.
      در نتیجه این ندانستن،  با ایجاد سد و چاه و کشاورزی بمنظور تولید خوراکی های کم ارزش و پر مصرف آب،  باعث شدند آب های ذخایر تجدید ناپذیر زیر زمینی بشدت کم شوند،  و قناتها صدمه ببینند،  یا از بین بروند.  حال کشور ایران که در تمام طول تاریخ،  تا قرن 20 جمعیتی کمتر از ده ملیون نفر داشت،  اینک با بیش از 80 میلیون نفر با مشکل کم آبی روبرو شده است.  این مشکل یک بازی و تفریح و سرگرمی کاخ های وزارتخانه ها نیست،  یک مشکل وجودی برای ایران و ایرانی است.
      بمنظور عبور از این مشکل و بحران آبی دوره ای،  و ضعف مدیریت آب ایران،  تدابیری که از یک مرکز در مرکز ارائه شود،  کارساز نخواهد بود،  و قدرت اجرایی نیز نخواهد داشت.  بدین منظور مردم،  که اصل قضیه نیازمند و مصرف کننده آب هستند،  باید در میدان باشند.  از نظر من در ابتدا باید ایران را به چند ولایت آبی تقسیم نمود،  و اختیار تأمین و مصرف آب را بصورت خود مختار به آن ولایات داد.  5 یا 8 ولایت آبی با ستاد بحران آبی مستقل تشکیل شود،  که از نمایندگان انتخابی دارای صلاحیت مردم هر منطقه باشد.  سپس تصمیمات آبی آنها اجرا شود،  و مطمئنن توسط مردم اجرا خواهد شد.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون به تشکیل ولایت آبی یا آبخیزی اندیشه کرده اید؟
   مهم:  آنچه که ما امروز با آن روبرو هستیم تنها بی آبی نیست،  عدم درک بی آبی و تمرکز جمعیتی است.
نژادپرستی و فاشیسم نه
من بشدت نژادپرستی و فاشیسم را محکوم می کنم
تصویر شماره 7983 .
      امروزه استان های کشور بر پایه مقاصد سیاسی است،  نه اقتصادی،  این تعیین حدود استانها از دوران نفوذ غرب در ایران بوده و ادامه یافته است.  درصورتیکه استانها باید بر اساس توانایی ها و وابستگی اقتصادی تعیین شوند،  که مردم یک استان مجبور باشند برای استانشان تلاش کنند،  و هر استان به نوعی وابسته به استان دیگر باشد.  وضع تعیین حدود استانها بر پایه خواسته های سیاسی،  امکان درک درست از وجود استان را از مردم آن گرفته است،  اگر دقت کنید مردم در معرفی خودشان کمتر از استان نام می برند.  از آنجا که دیگر نمی توان استانها را کم کرد،  پس بهتر است مانند دوران تاریخی،  ایران را هشت ولایت آبی و انرژی و اقتصادی کرد،  و استان های موجود در این سازمان جدید قرار گیرند.  بحث می برد.....
 خطر تجزیه را بیشتر می کند،  ولایات آبی شاید کمی این فکر را بمیان روشنفکران ببرد
کدام مهمتر است
تصویر شماره 8380 .
      این روزها می بینیم که جوانان زیادی درباره ارزش های تاریخی ایران خیلی می نویسند،  ارزش هایی که در جای خودشان محفوظ هستند،  و غیر قابل تغییر.  اما کمتر به خروج ارز از کشور اهمیت می دهند،  یا هیچ نمی دهند.  ارز مانند ارزش های تاریخی سر جایش نخواهد ماند و بود،  و می رود که می رود.  این درصورتی است که تمام کشورها برای ارز ارزش اصلی قائل هستند،  بیشتر از هر چیزی،  حتی بیشتر از ارزش های تاریخی شان.  کشور های دیگر ارزش های تاریخی خود را برای ورود ارز استفاده می کنند،  نه برای برطرف کردن خماری.
      کشور هایی که در بعد از جنگ دوم جهانی هم ردیف ایران بودند،  امروزه هر کدام بزرگترین ذخایر ارزی را دارند،  مانند چین، هند، کره، مالزی، و...،  ملت های آنها برای ارزش های تاریخ و گفتن و نوشتن از تاریخ کشور هایشان هیچ کوتاهی نمی کنند،  اما مهمتر از همه برایشان ارز است،  که بدون آن نه تاریخ خواهند داشت نه وجود.  اما متأسفانه بسیاری از جوانان ایران متوجه این مهم نیستند،  و فقط درباره ارزش های تاریخی ایران می نویسند،  و هیچ درباره مهم خروج ارز نمی دانند و نمی گویند،  و یا بهتر بگویم نمی فهمند.
   پرسش از عموم:  آیا گفتن و نوشتن درباره ارزش های تاریخی مهمتر است،  یا گفتن و نوشتن درباره خروج ارز؟
   مهم:  درصورتیکه از خروج بی رویه و بی حساب ارز از کشور دانسته نشود،  هیچی نخواهیم فهمید و بود.
زره ایرانی نیلوفری
      تصویر 8383 ،  زره یافته شده در ایران،  که اینک در موزه ای در آلمان است،  باستان شناسان بی سواد می گویند مغولی است.  اینها چه باستان شناسانی هستند،  که اینهمه نماد ایرانی را روی این زره نمی بینند،  مهمترینش گل نیلوفری است.  البته شاید تعدادی از آنها عمدآ چاخان و دروغ می گویند،  چون کارشان در ادامه ترفند تاریخ سازی استعمار و امپریالیسم است.
      جوانان باهوش متخصص ایران،  مراقب باشید دروغ گویان همچنان به کارشان ادامه می دهند،  آنها همیشه می خواهند بگویند ایرانی هیچ بوده،  که براحتی هر کسی و بیابانگردی آمده،  و بر ایرانی پیروز شده و کشته و داغون کرده.  تعدادی از شماها چرا دقت نمی کنید،  چرا انقدر دوست دارید بدون اندیشه و تحقیق و تحلیل دروغها و پرت و پلاها و رجزخوانی های تاریخی دشمنان ایران را تکرار کنید،  مگر همدست آنها هستید؟
   پرسش از عموم:  آن فارسی زبانهایی که دروغهای تاریخی را مکرر تکرار می کنند،  و از دروغ شکست های متعدد ایرانی با کیف می گویند،  آیا ایرانی هستند؟  یا بی غیرت؟
   مهم:  نیلوفر آبی، لوتوس یا سوسن شرقی،  نماد معروف ایرانی است،  نه از مغول کشور مغولستان،  در آثار تاریخی آن کشور دیده نمی شود.  مشروح در دروغ حمله مغول به ایران.
دروغهای فوق مسخره
تصویر شماره 8393 .
      کسی یک نقل قول قدیمی نوشته بود،  که در زیر می نویسم:
"حمله مغول به اصفهان رسید،  مردم شهر در حال گریختن بودند،  و مسافر ها که می آمدند می گفتند،   مغول ها حمله کرده و همه چیز ویران میکنند،  ‌اگر نمی توانید بگریزید قایم شوید.  مردان آبادی زنان خود را در حمام گذاشتند،  و ورودی حمام را خراب کردند،  و خودشان به کوه زدند،  که مغول ها به اون سمت بروند.  بعد که مغول ها میان میبینند کسی نیست،  در حال رفتن بودند،  که کودکی گریه میکند،  صدای گریه مغولها را با خبر میکند،  و آنها حمام را روی سر زنان ویران میکنند،  اما یک دختر که زیر تاقچه پنهان شده بود،  بعد از بازگشتن یک مرد بازمانده به روستا،  پیداش میکند و میگریزد."
      یا در ادامه این پرت و پلاها گفته شده است:
"روستایی در مبارکه هست به نام جوچی،  به مغولی یعنی مهمان،  که اونم داستان بدنیا اومدن یکی از پسر های سردارن مغول هست،  که اون مکان به این نام گرفته تا به حال"
   پاسخ انوش راوید:  سیستم آموزشی ایران کاری کرده،  که درک از علم و نو آوری و تحقیق و تحلیل در جوان های ایران بسیار کم رنگ شده است.  جوانانی که از این سیستم حافظه محوری بر اساس امتحان و مدرک بیرون آمده باشند،  خود بخود نمی توانند بدرستی مسائل را تجزیه و تحلیل نمایند،  و فقط به آنچه که قوانین حافظه محوری حاکم کرده،  بسنده می کنند.  داستانک های متعدد مغولی،  که از داستان دروغ حمله مغول کشور مغولستانی به ایران است،  همه همانند داستان اصلی کاملاً مسخره و بچگانه می باشند.  این جریان داستان سرایی های تاریخی،  برای خواسته های کلیسا و استعمار از قرن های 15 تا 18 گفته و منتشر شده اند.
   جوچی،  نام کاملاً ایرانی با سابقه تاریخی ایرانی است،  و بمنظور زوار معبد مهر و میترا است،  که در واقع جور چی بوده است،  اثر معبد بنام پیر احمد و پیر بکران و... در جوچی و اطراف باقی است.  ملتی که براحتی فرهنگ و ملت خودش را قربانی دروغ های کذایی می کنند،  و اجداد خودش را شکست خورده از هر بیابان گرد و بی فرهنگی می کنند،  و مردانش را بی غیرت می گوید،  که زنها را در حمامی رها کرده و می گریزند،  این ملت لیاقت همان دروغها را دارد.  مطمئناً دشمنان تاریخ ایران،  که متوجه شده اند جوانان ایرانی ساده و زود باورند،  و هر پرت و پلایی را بعنوان تاریخ کشورشان می پذیرند،  باز با دروغ های بیشتری در تاریخ و سیاست،  پدر این ملت را بیش از پیش در خواهند آورند.
   جو = دانه غلات = برکت + ر = وابسته + چی = پسوند اجرا کننده
   جوچی = جور چی = کسی که بمنظور برکت کار می کنند
      کلاً خیلی سخت است،  که به حاصل دسترنج این سیستم آموزشی بگوییم،  انقدر این پرت و پلاها را باور نکنید،  و درک از علم و دانش و تاریخ خود را واقعی کنید.  مشروح در پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول.
مبارک شوش و میمند
تصویر شماره 8394 .
      همه می دانیم که دو اثر تاریخی ایران شوش و میمند توسط یونسکو ثبت جهانی شد،  و بسیاری را خوشحال کرد.  این کار در ادامه روند طرح های جهانی است،  که از سی و چند جا،  دو نقطه از ایران هم انتخاب شد.  اما آیا با این ثبت جهانی کار و وظیفه ایرانیان ایران دوست،  تاریخی و محیط زیستی و گردشگری تمام شده است.  در واقع این موضوع یاد آوری می نماید،  که در این قرن اطلاعات و ارتباطات،  باید کار های مفیدتری برای کشور انجام داد.
      باید کوشش نمود گروه های فعال محیط زیستی و نگهداری آثار تاریخی،  و غیره تشکیل داد،  و در این گروه ها ضمن کار فکری و یدی مربوطه،  با نگارش نامه و تجمع های مورد نیاز قانونی،  نسبت به تقاضا های خود پافشاری نمود.  همچنین آگاهی های مورد نیاز دستگاه های دولتی ایرانی و جهانی را فراهم نمود،  و قاطع خواسته های خود را نیز مطرح کرد.  ولی متاسفانه آنچه که در فیسبوک و گوگل پلاس و کلاپ و غیره می بینم،  همه دارند انفرادی می روند،  و حرف خودشان را می زنند،  حتی گروه هایی هم که تشکیل شده،  فقط نام گروه است نه صفت و کار گروه.
      ما در گروه گفتمان تاریخ،  مشغول کار گروهی در سیستم آموزشی کشور هستیم،  تا دروغهای تاریخ را دور بریزند،  و تاریخ را از درس حافظه محوری به درس ذوقی و درکی برسانند.  البته بدلیل اهمیت تاریخ معاصر برای سیستم آموزشی،  کار سختی داریم،  ولی در هرصورت کار گروهی خوبی را پیش می بریم.  امیدوارم جوانان پرشور ایران نیز،  تشکیل گروه و کار گروهی را واقعی انجام دهند،  و با مطالعه و تحقیق درباره کار گروهی،  مثلا بمنظور نگهداری آثار تاریخی،  معرفی جهانی ایران، حفاظت محیط زیست، آب و برق و انرژی و غیره،  کار های اصولی و اساسی راپیش ببرند.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون کار گروهی تشکیلاتی،  بمنظور اهداف خاص انجام داده اید؟
   مهم:  شایعه ای بوده است،  که ایرانیها توانایی کار گروهی ندارند،  درصورتیکه اینگونه نیست،  دانش کار گروهی را ندارند،  این دانش را بدست آورید.  در اینجا.
کدام تخصص یا احساسات
تصویر شماره 8395 .
      قبلاً بارها نوشته و  گفته ام قرن 21 با رشد و تکامل سریع علم،  زمان تخصص و تخصصی تر بودن است،  اما متأسفانه من که بیشتر با فارسی زبانان ایران سرو کار دارم،  می بینم همه علاقمند هستند درباره هر موضوعی اظهار نظر کنند بگویند و بنویسند.  در واقع بسیاری به تخصص اهمیت نمی دهند،  افرادی که چند کتاب بازاری از موضوعی خوانده اند،  بدون اینکه تز و رساله و مقاله و مطلب داشته باشند،  آنچنان از جریانی که با احساساتشان جور هست و نیست می گویند و می نویسند،  که انگار ختم آن چیز هستند.
البته این نتیجه سبک کار سیستم آموزشی است،  که نگذاشته درک از علم و دانش حاصل شود،  و فقط با تعداد بیشمار درس و مشق و نهایت نمره و مدرک،  کار را پیش برده.  شاید عده ای بگویند نه چنین نیست در ایران کلی تحصیل کرده داریم،  بله تحصیل کرده های زیاد و خوب داریم،  ولی تا زمانیکه درک از تخصص و نوآوری های علمی در آنها بیدار نشود،  ته جدول تولید علم و کار در دنیا خواهیم بود.
      در یک نظر پست قبلی با عنوان "دروغهای فوق مسخره"  دوستی نوشته است: ".... هستند دوستان دانا و صاحب نظری که در مقابل این گفته ها سکوت میکنند،  چون نمیخواهند درگیر گفتگویی یک طرفه و خود خواهانه باشند"  عزیزان،  دقیقاً اشاره به توهم و حباب دانش دارد،  هستند ولی نمی خواهند بحث کنند،  زیرا بهانه دارند،  که ممکن است خودخواهی از طرف من باشد،  غیر از اهانت خودخواهی،  بخوبی آشکار است،  درکی از دانش و رشد و تکامل علم و آزادی اندیشه و بیان و ادب هم وجود ندارد.
   پرسش از عموم:  آیا تخصص به معنی داشتن یک دانش ثابت و یکنواخت،  بدون درک از تغییرات در علم است؟
   مهم:  تا وقتی که علم و دانش و احساسات و اعتقادات،  از هم تمیز داده نشود،  هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود،  در اینجا.
چرا نگران هستند
تصویر شماره 8396 .
      عده اندکی نگران افشا شدن دروغ های تاریخ هستند،  منجمله دروغ حمله اعراب کشور عربستان و مغول کشور مغولستان به ایران،  و کشتار های آنها از ایرانیان.  این عده بمنظور اینکه مخالفت خود را با نوشته های وبسایت ارگ بگویند،  معمولاً یک ترفند ساده دارند،  و می گویند،  "سند و مدرک ندارید".  آنها که چه عرض کنم،  بزرگتر های آنها که درباره دروغ های تاریخ گفته و نوشته اند،  هیچ کدام درباره دروغگویی هایشان هیچ سند و مدرک ندارند،  و فقط یه مشت داستان و داستان و حرف بی معنی است،  آنوقت بمن می گویند سند نداری،  ترفندی بس سادگانه.
      یکی از آنها می گفت پس اینهمه کشتار و خرابی را در ایران چه کسی کرده،  انگار همانجا بوده و دیده که چنین می گوید.  عزیزان کشتار و جنگ های داخلی ولایتی و ایالتی،  قبیله ای و دینی،  همیشه تاریخ وجود داشته و خواهد داشت،  هم اکنون نیز در اخبار شاهد هستیم.  نباید اتفاق های کوچک که در تاریخ زیاد وجود داشته را بزرگ نمایی نمود،  و از آن برای حقارت و دشمنی و کینه و رجز خوانی استفاده کرد،  باید با آنها تخصصی برخورد کرد.  عکس پیوست نمونه ای از این جریان های کوچک و فراوان تاریخی است،  براحتی نشان می دهد مشروطه خواهان چگونه سر بریده اند،  خود بخود پشت این سر بریدن چه جنایاتی داشته است.
   پرسش از عموم:  آیا شما نیز نگران افشای دروغ های تاریخ هستید؟  یا آیا دروغ های تاریخ برای شما سودی دارد؟
   مهم:  دیدتان را تخصصی و تخصصی تر نمایید،  تا بتوانیم با ملتی حرفه ای قرن 21 را ادامه دهیم،  در غیر اینصورت هیچ خواهیم بود،  در اینجا.
نقاشی از فروش زنان
تصویر شماره 8397 .
      تصویر نقاشی هایی با عناوینی از جمله  "فروش زنان برده اسیر ایرانی در حمله اعراب به ایران"  در فیسبوک و گوگل پلاس و این جور جاها منتشر می‌شود،   که نمونه بارز نژادپرستی پوچ و غیرمستند است.  این افراد نقاشی قرن بیست را سند تاریخی کرده،  و برای آن وای مصیبت سر می دهند،  که اعراب با ملت ایران چه کردند،  و احساسات ساده دلان را بر می انگیزند.  گویا ایران جالیز بوده و ملت ایران بادمجان،  که هر کس بتواند چنین کند.  باید به این عده گفت با دروغ و دونگ کار پیش نمی رود،  باید با واقعیت و برنامه دقیق سرانجام نیک داشت. 
      در واقع نقاشی های مذکور اثر OTTO PILNY یک نقاش سوئیسی معاصر است،  که در سال ۱۹۳۶ وفات یافت.  وی مجموعه نقاشی‌ هایی خاور وشرق شناسی دارد،  که حاصل تجربیات و کار دو سفرش به مصر و آشنایی با شهر های اسلامی است.  از جمله‌ این مجموعه نقاشی‌ها چند اثر با عنوان (بازار برده ها) است.  تقریبا همه این مجموعه بین سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰ کشیده شده‌اند،  و هیچ سند، مدرک و توضیحی،  که نشان دهد در مورد حمله سپاه اسلام به ایران بوده،  و برده ها ایرانی هستند موجود نیست،  بلکه بازار برده ها مربوط به مصر باشند.  جهت اطلاعات بیشتر و دیدن همه نقاشیها در جستجوها بنوسید:  OTTO PILNY
   پرسش از عموم:  چرا عده ای سعی در دروغ گفتن و تحریک احساسات عده ای ساده دارند،  آیا این عمل مصداق کلاهبرداری نیست؟
   مهم:  اگر ایرانی می خواهد بدرستی مسائل را تشخیص دهد،  نباید احساساتش جای امور تخصصی را بگیرد،  در اینجا.
از داعش بدترند
تصویر شماره 8398 .
      در چند پست قبلی چند عکس از دروغ حمله عرب و مغول به ایران گذاشتم،  جوانان باهوش ملی ایرانی سریع متوجه شدند،  که برای چه است و چیست.  در وبسایت ارگ نیز از این دروغها نوشته ام،  و تاکنون مورد توجه و تحقیق و بررسی جوانان باهوش قرار گرفته است.  در چند سال وبلاگ نویسی متوجه شده ام،  که تعدادی درکی از ادب و آزادی و علم ندارند،  و فقط سر تا پا یشان اعتقادات پوچ است،  و آنها با اهانت و پرت و پلا نوشتن،  می خواهند اعتقادات خودشان را به موضوع های مربوطه با اصرار بگویند،  اعتقاد داشتن در ذاتشان نهفته شده است.  آنها از نسل همان کسانی هستند،  که نوعی اعتقادات خاص مذهبی داشتند،  حالا ناخودآگاه رنگ عوض کرده،  و اعتقادات دیگری پیدا کرده اند،  چون در ذاتشان اعتقاد است.  این اعتقادات جدید رنگ و قیافه وهابی گونه ندارد،  اما در همان سبک و سیاق است،  یعنی بدتر از داعش شده اند،  زیرا همیشه حق به جانب اعتقاداتشان می دهند.
      اعتقادات به یک شخص، به یک موضوع، به یک دانش، به یک کشور، به یک تاریخ،  و این قبیل،  همه اعتقاد و باور است،  که مخالف درک و دانش است.  دارندگان اعتقاد های خاص،  درست مانند افرادی هستند،  که اسلحه می گیرند و می روند عده ای بی گناه را می کشند،  چون اعتقاد خاص دارند.  در این قرن هر کس که اینگونه باشد،  نیازمند درمان روحی و روانی است،  زیرا ما در قرنی زندگی می کنیم،  که ادب و آزادی و تخصص،  حاکم است،  نه اعتقاد،  و هر کدام از این سه موضوع مهم این قرن،  تعریف خودش را دارد،  و کاملاً متفاوت با اعتقادات است.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون خود را در مورد اعتقاد و باور به چیزی سنجیده و بررسی علمی کرده اید؟
   مهم:  از کلیه افرادی،  که اعتقاد خاص به موضوعی دارند،  که مخالف مسائل مطرح شده من است،  لطف نمایید رفع دوستی با من نمایند،  یا بلاک کنند و یا نخوانند،  در غیر اینصورت من بلاک می کنم.  مطالب من فقط در چار چوب سه موضوع مهم "ادب، آزادی، تخصص" است،  و قابل بررسی و تجدید نظر بر اساس همین سه مورد مهم می باشد،  در اینجا.
گذر از امپریالیسم
تصویر شماره 8401 .
      چند سال است مذاکراتی بنام هسته ای ایران یا پنج بعلاوه یک،  در جریان است،  تاکنون من چندان به متن ظاهری این مذاکرات اهمیت نداده و نمی دهم،  اما از آنجا که مطالعه من در تاریخ اجتماعی است،  حال که با تبلیغات گسترده در این باره مواجه شده ایم،  لازم دیدم چند کلمه بگویم،  و مطابق معمول اینها نظرات شخصی من است.  در قرن گذشته اگر چنین برنامه ای بوجود می آمد،  سریع امپریالیسم آن کشور بیچاره را بخاک و خون می کشید،  با کودتا و اشغال نظامی.  ولی امروزه می بینیم چند سال پشت میز زمین گیر شده اند.  دلیل این را من چنین می دانم،  پایان دوره تمدن امپریالیسم قرن 20 که انرژی خود را از راکفلر ها و اشخاص دارای هویت می گرفت،  و آغاز امپریالیسم نو قرن 21 که انرژی خود را از سرمایه داری بی هویت می گیرد،  و ماهیتن با دوره قبل تفاوت دارد.  این موضوع مهم قابل بحث است،  که بدلیل طولانی بودن به وبلاگ منتقل می کنم.
      در هر صورت چه این مذاکرات با بشکه سم تمام شود،  یا رجز خوانی بمب بزرگ،  برای ما ملت فرقی ندارد،  ما ملت باید ابتدا خودمان را بشناسیم، کشورمان را بشناسیم، از تاریخمان بدرستی بدانیم،  معانی دمکراسی و تخصص و تفاوت احساسات با دانش را بدانیم،  درک از روند شکل گیری جوامع پیشرفته داشته باشیم،  و این چیزها،  تا بتوانیم ابتدا کشور خودمان را بواقع و درست تأیید کنیم.  سپس متوجه خواهیم شد،  جامعه جهانی که در پی تأیید ایران است،  و آنرا در پس این مذاکرت پنهان کرده،  تقاضا هایی خواهد داشت بس بزرگ،  و به یکباره خواهیم دید بعد از پیروزی آنها در مذاکرات،  به ناگه تبلیغات آنها جنبه ضد ایران و ایرانی خواهد گرفت.  مراقب این داستانها باشید.
   پرسش از عموم:  چرا جای شما در مذاکرات خالی بود،  آیا در قرون وسطی باز هم جای شما خالی بود؟
   مهم:  موضوع هایی که در چند عکس و پست قبلی نوشته ام را با دقت بیشتری مورد توجه قرار دهید،  آنها تجربه نیم قرنی است،  برای شوخی و صفحه پرکردن نیست،  برای روند خاص می باشند،  در اینجا.
بلای سطحی نگری
تصویر شماره 8402 .
      در همه جا می بینم،  که بسیاری سطحی نگری دارند،  ولی سطحی نگرها خود متوجه سطحی نگریشان نیستند،  هر موضوع را خیلی سطحی می بیند،  یا می پذیرند یا نمی پذیرند و یا شروع به بحث درباره آن می کنند،  بدون کنکاش و پرسش و پاسخ.  در قرن جدید با سرعت گرفتن علم و دانایی،  کشور هایی که مردم آنها سطحی نگر باشند،  بشدت صدمه خواهند خورد.  سطحی نگری طی روندی برای کل جامعه شکل می گیرد،  من بیشتر از سیستم های آموزشی دینی و مکتبی و کلاسیک می دانم،  که گاه بمنظور مقاصد خاص،  اجازه رشد و تکامل دانایی را از جامعه صلب می کنند.
      ما وقتی می توانیم متوجه شویم سطحی نگر نیستم،  که درباره هر موضوع ابتدا تخصصی برخورد کنیم،  بپرسیم و در مقابل پاسخ باز هم بپرسیم،  و با امکانات تکنولوژی این قرن تحقیق و تحقیق و تحلیل کنیم.  در غیر اینصورت براحتی فرد یا کل جامعه در تله های احتمالی گیر خواهد کرد،  چون سطحی نگر است.  با شرایط حساس که کشور ایران دارد،  و بر بخش بزرگ منابع فسیلی مسلط است،  دشمنان آگاه و دانا و برنامه ریز،  خواهند توانست از این نقطه ضعف به خوبی بهره بگیرند.
   پرسش از عموم:  آیا شما خودتان را برای سطحی نگری محک زده اید؟
   مهم:  سعی نماییم ابتدا خود و سپس جامعه را نسبت به سطحی نگری آگاه کنیم،  جامعه سطحی نگر بدون درک از موضوع،  سریع پیگیر می شود،  و در قرن 21 اشتباه هر ملت،  آخرین اشتباه آن ملت خواهد بود،  در اینجا.
من گیاه خوار هستم
تصویر شماره 8403 .
      گوشت خواری در این زمان درست به مانند سم خوردن است،  زیرا بمنظور پرورش انواع گوشت،  از سیستم های صنعتی پیچیده استفاده می کنند،  انواع داروها و هورمونها و غیره،  که بگوشت منتقل می شود،  و با خوردن اینگونه گوشتها،  آنها خیلی سریعتر به انسان منتقل می شود.  اگر در مواد غذایی گیاهی نیز از اینگونه داروها و هورمونها استفاده شود،  خیلی خیلی کمتر به انسان منتقل می شود.  نمونه این انتقال از گوشت،  در بالا گرفتن بیماریها،  بزرگ شدن شکم است،  که امروزه بفراوانی دیده می شوند،  اگر عکس های 70 ـ  60 سال پیش ایران را نگاه کنید،  بدلیل نخوردن این گوشت های صنعتی،  هیچ کس شکم بزرگ و باد کرده ندارد،  درصورتیکه خیلی هم بیشتر آبگوشت چرب می خوردند.
      با این تعریفها می خواستم بگویم،  که دلیل اول گیاه خوار بودن من نبود گوشت مناسب است،  نه صرفاً گیاه خواری.  دلیل دوم وقتی می بینم چقدر ناراحت کنند حیوانات بیچاره را پرورش می دهند، حمل می کنند و می کشد،  خود بخود این ناراحتی باعث می شود،  که گوشت نخورم.  شاید خیلی بحث ها باشد که انسان در ابتدا گیاه خوار بوده یا گوشت خوار یا هر دو،  این اصلاً بحث من نیست،  زیرا هیچ کس بدرستی نمی داند چه بوده.  فقط اگر انسان تا قبل از 60 سال پیش گوشت می خورد،  هیچکدام از حیوانات بیچاره،  صنعتی پرورش داده نشده بود،  و همه طبیعی بودند.
   پرسش از عموم:  آیا شما تفاوت گوشت طبیعی با صنعتی را می دانید،  و سعی در خوردن خوراکی های ارگانیک دارید؟
   مهم:  گاهی نیز لازم است مانند خیلی از مسائل که اهمیت می دهیم و پیگیر هستیم،  به ریشه یابی خوراکی های هم که می خوریم اهمیت دهیم،  به مراکز پرورش صنعتی حیوانات بیچاره انواع گوشت برویم،  و درباره کار آن مراکز تحقیق کنیم،  و نیز از حمل و نقل و کشتارگاه ها اطلاع بدست آوریم،  فیلمها و گزارش های آنها هم در اینترنت زیاد است،  در اینجا.
شهر های نظامی دفاعی
تصویر شماره 8398 .
       شهر های ایران در گذشته ها یک قلعه دفاعی بودند،  کوچه های تنگ پیچ در پیچ با موانع و سوراخ هایی در بالا و اطراف جهت تیر و نیزه.  اما کسانیکه در قرن 20 دروغ های تاریخ را به نوعی با ترفند می نوشتند،  یا باز نویسی می کردند،  به این مهم توجه نمی کردند،  چون نمی دانستند،  زیرا آنها فقط جیره بگیر بودند،  و از روی چند کتاب چیز های را خارج می کردند،  و دروغها را می نوشتند.  مثلا می گفتند مغولان اسب سوار در کوچه ها و خیابان های شهر های ایران سواره می تاختند و می کشتند.  حتی در تاریخ ایران برای رزم شهری از قمه استفاده می کردند،  زیرا بدلیل تنگی جا،  شمشیر کارایی نداشت،  و سواره نظام نیز نمی توانست وارد شهرها شود،  و نیاز به پیاده نظام بود.  دروغ نویسها چیزی از دانش نظامی تاریخی نمی دانستند،  که سواره نظام بدلایل آموزشها و شرایط فیزیکی ایجاد شده در بدن،  توانایی جنگ های پیدا نظام را نداشتند.  بمنظور توضیح بیشتر این مسائل،  به پاسخ به شبهات در وبسایت ارگ مراجعه نمایید.  مشروح در اینجا.
طبیعت یه چیز دیگس
تصویر شماره 8404 .
      نوشته ام در قرن جدید طبیعت یه چیز دیگس،  شاید خیلی ها تعجب کنند مگه می شه طبیعت که طبیعت است،  ولی می شه چیز دیگه باشه.  در 50 سال گذشته با رشد زیاد شهر های بزرگ،  که بیش از 80 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند،  مردم این شهرها دسترسی کمی به طبیعت واقعی دارند،  و اکثر با وقت محدودی که دارند،  مجبورند یکی دو روز را در طبیعتی بسر برند،  که برای آنها مهیا کرده اند، و اینگونه جاها خود طبیعت نیست.
امروز کلی غوره و انجیر گلابی چیدم،  فردا سم پاشی داریم،  باید اینها را می چیدم زیرا تا چند روز آینده بعد از سم پاشی دیگر قابل مصرف نیستند.   کار در طبیعت خیلی لذت دارد،  مخصوصاً طبیعت شمال ایران،  که خبری از گزندگان بد نیست.  حتی بیشتر وقتها بساط کامپیوترم را هم در طبیعت پهن می کنم،  هر چند که دفتر در وسط باغ است.  خلاصه از طبیعت قرن جدید گفتم،  باید جوانان باهوش ایران نسبت به طبیعت ملی ایران حساسیت بیشتری نشان دهند،  و تا می توانند از آن بگویند و بنویسند.
   پرسش از عموم:  آیا شما برای آینده ایران فکر طبیعت را کرده اید،  مانند شهر هایی در طبیعت،  جنگل و بیابان قابل دسترسی سریع؟
   مهم:  عدم توجه به طبیعت واقعی،  مردم یک کشور خشن و ضعیف روحی و جسمی می شوند،  بهتر است مرام و مراسم ضد طبیعی را حذف کرد،  و مرام و مراسم طبیعی را جایگزین نمود.  مشروح در اینجا.
تفاوت تمدن با حکومت
تصویر شماره 8405 .
      بسیاری از مردم نمی دانند تمدن های تاریخی چیست،  و تفاوت آنرا با حکومت های تاریخی نمی دانند،  وقتی صحبت از تمدن های کهن ار، آت، جی، و... می کنم،  آنها متوجه نمی شوند،  زیرا فقط آموزش دیده و خوانده اند،  که تاریخ شامل یک یا چند پادشاه با نام های مشخص است،  که آمدند و کاخ ساختند و جنگیدند و رفتند.  در تمام این داستانها جای مردم یعنی اصل قضیه خالی است،  زیرا آن کسانیکه برای جوانان ایران تاریخ نوشته اند،  نخواستند پای ملت وسط باشد،  ملت نباید وجود داشته باشد،  ولی تکیه تاریخ نویسی آماتوری من،  بر اساس مردم و تمدنها در تاریخ اجتماعی ایران است.
مثلاً برای بسیاری پرسش پیش می آید،  که چرا از هخامنشیان یا اشکانیان در تاریخ کم گفته شده،  و آیا وجود نداشته اند،  آنها اینهمه آثار تاریخی را نمی خواهند ببینند،  و یا طرح و ترفندی دارند.  هخامنشیان ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن ایران است،  آنها ادامه تمدن مد یا ماد هستند.  جالب است بدانید،  در تاریخ که بخورد ما داده اند،  ماد را نیز به اندازه یک حکومت و پادشاهی پایین آورده اند.  درصورتیکه این یک تمدن بوده است،  و در ادامه رشد و تکامل،  بخشی از آنها در جنوب هخامنشی شدند،  و در ادامه رشد و تکامل اشکانیان شدند،  درباره تمام اینها در وبسایت ارگ توضیح نوشته ام.   
   پرسش از عموم:  شما تاکنون درباره تمدن های تاریخی ایران مطالعه و تحقیق داشته اید؟
   مهم:  نقشه های جغرافیای سیاسی که برای ایلام و ماد و هخامنشی و اشکانی می کشند،  از نظر من قابل قبول نیست،  زیرا اینها تمدن بودند،  که به تمام جهان گسترش یافتند،  جهت اطلاع به وبلاگ من مراجعه نمایید،  در جستجوهای وبسایت ارگ مطلب مورد نظر را بنویسید،  و بعد از خواندن،  پرسش های خود را مطرح کنید.
تمدن های بالا دستی
تصویر شماره 8406 
    برای بسیاری پرسش پیش آمده،  تمدن هایی که من نام می برم چیست،  و چرا می گویم،  مطابق معمول سیستم آموزشی ایران یاد داده،  که جوانها فقط حافظه محوری کپی پیسی باشند،  نه چیز دیگر.  برای همین شنیدن مطالب جدید،  گاه آنها را به هیجان های مخالف و موافق سوق می دهد،  ولی هیچکدام نمی توانند تقاضا بدهند،  که چگونه می توانند در این باره تحقیق کنند.  من بارها از تمدن های اولیه و کهن نوشته ام،  تمدن های:
ار =  وابسته به راست و بلند، آلت مردانه،  که اثرات آن در بخش های بزرگی از هندوستان و آفریقا باقی است،  از 20 هزار تا 12 هزار سال پیش.
آت = دارنده آتش،  که آتش و آذر و دین هایی که به نوعی با آتش ارتباط دارند،  اثرات آنها در ایران و هندوستان باقی است،  از 12 هزار تا 7 هزار سال پیش.
جی = ژی = ژن = زن = وابسته به زن و ملکه و الهه های زن که بعداً در دین هایی مانند میترایی ظاهر شد،  از 7 هزار تا 4 هزار سال پیش.
مد = بالا بلندی، بالا رونده،  که به خدا در آسمان اعتقاد داشتند،  و بازمانده آنها دین های ابراهیمی است،  که از 4 هزار سال تا 2 هزار سال پیش بودند.
عزیزان این تحقیقات اول راه ریشه یابی تاریخ است،  و نیاز به همکار جهت ادامه تحقیقات دارم،  همکار برای بازدید های تاریخی،  برای پشتیبانی اینترنتی،  برای مطالعه کتب تاریخی و غیره،  عزیزانی که مایل به همکاری هستند،  باید:
1 ــ  با نام واقعی خودشان باشند،  و محدودیت در ایران نداشته باشند.
2 ـ  حداقل گزارش از 10 بازدید اثر تاریخی در اینترنت داشته باشند.
3 ـ  ژن و ذهن کپی پیسی نداشته باشند،  و دارای تحقیق و تحلیل باشند.
به امید روز که تمام تاریخ ایران و جهان بدست توانای جوانان باهوش متخصص ایران نوشته شود.  مشروح در اینجا.
دون کیشوت های قرن 21
 تصویر شماره 8408
     عده ای زره و جوشن و سپر و نیزه دوران ساسانی و قدیم ایران تن کرده،  البته مجازی با اسامی مجازی ایرانی،  و چند موضوع تاریخی را حباب کرده،  و توهم دشمن زده،  و هر چیز و جنبنده ای را دشمن می بینند،  حتی من بلاگر ساده را،  که دارم مسائل تاریخی را بررسی می کنم.  اینها بجای اینکه بروند کمی واقعیت ها را ببینند،  کمی مطالعه داشته باشند،  به هر موضوعی که مورد نظرشان نباشد،  و در توهمشان دشمن می آید،  بدون درک و فکر شروع به اهانت و نشر اکاذیب می کنند.  خیلی هم سریع می گذرند،  و توانایی یک بررسی ساده علمی مورد نظرشان را ندارند.
دن کیشوت پروری ممکن است،  بر اثر کار غلط سیستم آموزشی باشد،  یا مسائل خانوادگی و جامعه،  در این باره باید متخصص ها کار کنند و نظر بدهند،  و بمنظور معالجه اقدام کنند.  چون کشور ما دارای موقعیت حساس جغرافیای سیاسی است،  برای مردم ایران ده ها تلویزیون و بی شمار وبسایت دارند برنامه پخش می کنند،  و هر کدام از آنها برای مقاصد خود و اربابانشان،  به دن کیشوت پروری در ایران دامن می زنند.  هیچ کدام از آنها به جوانان ایران نمی گوید،  اول ادب، دوم آزادی، سوم تخصص.
   پرسش از عموم:  آیا بنظر شما تعداد دن کیشوت های زیاد است یا کم،  شما چه محکی دارید؟
   مهم:  اگر در جامعه ای دن کیشوت های زیاد باشند،  و در حال بیشتر شدن باشند،  آن جامعه بیمار است،  و نیاز به معالجه دارد،  بدین منظور باید راه چاره یافت.  مشروح در اینجا.
تخت جمشید همیشه جاودان
   تصویر شماره 8410
روزی عده ای مانند طالبان افغانستان و داعش امروز عراق و سوریه،  می خواستند تخت جمشید جاودان را ویران کنند.  اما مردی قوی از میان تاریخ ایران سر برآورد،  و نگذاشت اهداف شوم اجرا شود.  آنها نمی دانستند هر چند که مردم گاه ممکن است اشتباه کنند،  در تاریخ در سرنوشت و یا در هر چیز دیگر،  اما یک چیز برای آنها ثابت است،  ملیت و واقعیت های تاریخی.  آنها می پنداشتند تخت جمشید کاخ استبداد است،  آنها هرگز هیچ چیز از واقعیت های تاریخ نمی دانستند،  و نمی توانستند بدانند،  تخت جمشید تنها برای ملت ایران نیست،  اولین جایگاه یگانه پرستی و مهر و دوستی است.
  نصرت‌الله امینی زاده: ۱۲۹۴، اراک - درگذشت: ۳۱ فروردین ۱۳۸۸، بیمارستانی در حومه واشنگتن،  فعال سیاسی ملی‌گرای ایرانی بود.  وی فعالیت سیاسی را همزمان با قیام ملی شدن صنعت نفت آغاز کرد،  و در دوران نخست وزیر محمد مصدق رییس بازرسی دفتر وی و همچنین مدتی نیز شهردار تهران بود.  وی پس از کودتای ۲۸ مرداد نیز بعنوان وکیل مصدق در کنار وی بود.  او پس از انقلاب در دولت موقت مهدی بازرگان،  به سمت استانداری استان فارس منصوب گردید،  و از مهمترین اقدامات او در این سمت مقاومت در برابر اقدام صادق خلخالی در تخریب پارسه بود.
نصرت الله امینی بامداد روز دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۸، در ۹۴سالگی، چشم از جهان فروبست.  او از شمار آخرین یاران بازمانده دکتر محمد مصدق بود.
   پرسش از عموم:  آیا شما بله شما،  که خیلی ادعای ایرانی و ایرانی دارید،  درباره حفظ و نگهداری آثار تاریخی ایران کوشش کرده اید،  و یا حداقل نامه ای به مقامات مربوطه نوشته اید؟
   مهم:  وظیفه هر ایرانی است،  که از تاریخ و سرنوشت کشورش حداقل کمی،  ولی بدرستی بداند،  و از آن در مقابل تهاجم فرهنگی و برد نوپدید دفاع نماید.  مشروح در اینجا.
نبرد نوپدید و جنگ نرم
تصویر شماره 8417 .
       امروزه اینترنت و وسایل و ابزار های ارتباط جمعی مانند،  فیسبوک و گوگل پلاس و این قبیل،  جایگاه و لانه موذیان جنگ نرم شده است،  آنها که تعدادشان هم اندک است،  با ده ها و حتی صدها نام جعلی و الکی صفحه باز می کنند،  و در آن چند موضوع باب دل ایرانی کپی پیس کرده و می گذارند،  و با شگرد هایی مانند،  پی در پی با این اسامی تقلبی به طرف هایی،  که می خواهند به مردم آگاهی برسانند،  حمله و اهانت می کنند،  و جوانان ساده هم وقتی می بیند،  چندین مورد به یک پست یا یک نفر حمله کرده اند،  فکر می کنند حق با آنهاست،  البته خیلی زود جوانان آگاه می شوند،  و بشگرد این موذیان پی می برند.  بمنظور اینکه آگاهی در مورد نبرد نوپدید و جنگ نرم زودتر و گسترده تر به جوانان ایران برسد،  این پست را می گذارم.
وای مصیبت راوید آمد
تصویر شماره 8407 .
       در فیسبوک و گوگل پلاس،  انگشت شماری بی نام نشانی هستند،  که از نام من انوش راوید بشدت می ترسند،  و با هر ترفندی می خواهند دروغ و دونگی را به من نسبت دهند،  تا ترس خودشان را موذیانه و رذیلانه مخفی کنند.  نام و نشان آنها معلوم نیست،  و خودشان را پشت نام هایی الکی تر از وجود شان مخفی کرده اند،  و گاه با گفتن و نوشتن چند مطلب دروغ تاریخی از ایران،  می خواهند بگویند که ایرانی هستند،  مثلاً عکس از کشته های جنگ دوم جهانی می گذارند،  و می گویند قحطی ایران بوده،  یا نقاشی زنان نیمه لخت از یک نقاش سویسی می گذارند،  و می گویند زنان ایران هستند،  که در دست اعراب اسیر و برده شده،  و هزار داستان دروغ و دونگ می نویسند.
      از همین موضع ها معلوم می شود،  که قصد شوم آنها از این مطالب و دشمنی با من،  در واقع دشمنی با ایران و ایرانی است،  آنها وسیله رایگان یا پولی عوامل استعمار هستند،  که قصد شان این است،  که بگویند ایرانی ها در طول تاریخ هیچ بوده اند،  و از همه شکست خورده و اسیر و برده شده،  و بزنان شان تجاوز کرده اند،  و در ضمن دشمنی و کینه بین ملتها درست کنند،  تا استعمار و امپریالیسم مقاصد شوم خودش را پیش ببرد.  ولی بیکباره می بینند انوش راوید آمده،  و جلوی این ترفندشان را گرفته،  آنها و دروغهایشان را افشا می کند.  آنها می خواهند جوانان ایران همچنان در گمراهی باشند.
   پرسش از عموم:  آیا شما نسبت به موضوعی که می خوانید،  تحقیق و تحلیل می کنید،  یا چشم و گوش بسته می پذیرید؟
   مهم:  بمنظور رسیدن به اهداف ملی نیازمند این هستیم،  که از تاریخ بدرستی بدانیم،  تا بدرستی بتوانیم طرح و نقشه بریزیم،  و برنامه اجرا را فراهم کنیم.
نوکران ترسو دشمن
تصویر شماره 8414 .
      همانطور که در نوشته با عنوان "سیستم جهانی گمراه کردن"  در چند پست قبلی گفتم،  استعمار و امپریالیسم مذبوحانه تلاش می کنند،  که ملت های و اقوام قاره کهن منجمله ایران را،  رو در روی یکدیگر قرار دهند.  آنها از انواع ترفند ها استفاده می کنند،  منجمله در این دوران،  که نبرد نوپدید و جنگ نرم است.  آنها تعدادی افراد ترسو و سایکوپت را پیدا می کنند،  و هر کدام از این عده،  با ده ها نام جعلی در اینترنت تلاش می کنند،  اهداف اربابانشان را پیش ببرند.  آنها با دروغ و دونگ ضد افراد ملی و ایرانی می گویند و می نویسند،  آنها تاریخ ایران را به مسخره می کشند،  از چند موضوع و اشیای تاریخی تعریف می کنند،  تا جلب اطمینان نمایند،  و سپس مقاصد پلید خودشان را انجام می دهند.
      یکی از این پلیدان ترسو ضد ایرانی،  بنام جعلی بردیا تقلبی و با چند نام جعلی دیگر،  موذیانه و رذیلانه تلاش می کند،  که در همه جا به نوعی به پر و پای ما بپیچد،  و در این میان دشمنی و کینه خود را از ایران و ایرانی و تاریخ ایران نمی تواند پنهان نماید.  این پلید انجمنی کذایی باز کرده،  و در آن از من و بانو پژوهشگر گرامی پرنیان حامد،  با ذات کثیف بی هوش و بی هویتش نام برده.  او با اینکار قصد فریب جوانان را دارد،  شیاد بی نام و نشان فوق نمی داند،  جوانان ایران آگاه تر از این هستند،  که اغفال ترفند این پلیدان شوند.  دشمنان ایران نمی خواهند جوانان ایران به واقعیت های تاریخی دست یابند،  و می خواهند همچنان سرگردان دروغ های تاریخی باشند،  تا استعمار و امپریالیسم مقاصد خودش را پیش ببرد.
از بانوی فهیم ایرانی سعیده مقدسی گرامی بسیار سپاس گذارم،  که در راه ایران و ایرانی از هیچ تلاشی فرو گذاری نمی کنند.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون به ترفند های تجزیه طلبها و عوامل دشمن ایران و ایرانی فکر کرده اید؟
   مهم:  ای ضد ایرانی ها که با نام جعلی هستید،  و معلوم نیست که هستید و چه هستید،  ترسو های بی عدد،  شما حتی جرات گفتن نام و عکس خودتان را ندارید،  شما در مقابل ملت ایران هیچ هستید.
  جوانان باهوش ایران،  امروزه ما در شرایط مهمی از تاریخ خود می باشیم،  باید با تمام وجود از تاریخ و هویت و کشور خود دفاع نمایید،  و اغفال ترفندها نشوید،  و دشمنان را بشدت سرکوب نمایید.
   توجه:  اگر فردی با نام جعلی از این عوامل،  کامنت بنویسید،  بلافاصله حذف می کنم.  در ضمن خاطر نشان نمایم،  اشخاص و گروه های قومی و سیاسی و عقیدتی،  که با نام واقعی خودشان فعالیت می کنند،  از نظر من آزاد هستند،  تا در چهارچوب قوانین دمکرات،  فعالیت داشته باشند.  اما افرادی ترسویی،  که حتی نمی توانند از شدت ترس و بزدلی نام خودشان را بگویند،  و با نام جعلی اقدامات مشکوک می کنند،  به هیچ وجه اجازه هیچ کاری نخواهند داشت،  و اگر گیر من یا هر یک از سربازان دلیر و دانای ایرانی بیافتند،  بسزای اعمال ضد ایرانیشان خواهند رسید.
سبک کار موذیها
تصویر شماره 8412 .
      درباره جنگ نرم در عکسها و نوشته های قبلی گفتم،  فعالیت موذی های نوکر جنگ نرم در فیسبوک و گوگل پلاس،  سیستمی از بخش های سازمان های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی دشمن می باشد،  که هر کدام در گروه های چند نفره با ده ها و صدها نام جعلی فعالیت رذیلانه انجام می دهند.  جهت اطمینان خاطر جوانان،  مطالب متعدد کپی پیس می کنند،  در پستها و صفحات دیگران می روند،  نظراتی برای مقاصد شومشان می نویسند،  یا انجمن و گروه باز می کنند،  و با گفتن و نوشتن چند موضوع مورد علاقه جوانان،  اهداف خودشان را پیش می برند.
     همانطور قبلاً نوشتم این موذیها،  که در اینترنت فعالیت می کنند،  از افراد کودن و سایکوپت انتخاب شده اند،  که بتوانند مقاصد ارباب را پیش ببرند،  و چون کودن هستند براحتی خود را لو می دهند.  من بارها این بی عدد های بی هویت را محک زدم،  براحتی خودشان را لو دادند،  اکثر که در یک پست ظاهر می شوند،  یک نفر با نام های الکی متعدد است،  و این نام به آن یکی پاسکاری می کند،  و آن نام عوضی دیگر به ترفندی دیگر،  با این سبک کار،  باعث اغفال جوانان تازه کار و یا ساده می شوند،  تا مقاصد شوم خود را پیش ببرند،  و نگذارند آگاهی درست منتقل شود،  و گمراهی ایجاد گردد.
   پرسش از عموم:  جوانان ملی گرای ایران،   آیا شما تاکنون به اهمیت دفاع و مقابله با جنگ نرم فکر کرده اید؟
   مهم:  جوانان ایران تحت آموزش سیستم آموزشی حافظه محور کپی پیس کن نمره 20 امتحانی بار آمده،  و این نوع آموزش یافته ها،  در مقابل جنگ نرم بسیار آسیب پذیر هستند.  بنابر این لازم است اطلاعات جانبی درباره جنگ نرم و نبرد نوپدید به جوانان داده شود،  تا بهتر بتوانند پا و ذهن را جلو بکشند.
جنگ نرم با انوش راوید و پرنیان حامد
تصویر شماره 8415 .
      وقتی می گم این موذی های جنگ نرم احمق هستند،  بی خود نمی گم،   باید یکی از اربابانشان به این احمقها بگه،  انوش راوید که با کسی کاری نداشت و بکسی چیزی نمی گفت،  یه وبلاگ ساده داره و چیزهایی که می نویسه،  می گه نظرات شخصی،  و هیچ ادعایی هم درباره آنها نداره،  بیکارید سر بسر اون می گذارید،  تا برگرد بیاد چپق شما رو بکشه و رسواتون کنه،  و اینترنت را پرکنه از بد و بیرا به آشغال های جنگ نرم و نبرد نوپدید.  البته عزیزان با یک دید دیگر می توان اینگونه برداشت کرد،  که از نوشته های من و از آگاهی رسانی بشدت ترسیده اند،  آنها یعنی اربابانشان نمی خواهند،  جوانان ایران بفهمند که چقدر در تاریخ دروغ گفته اند،  و نباید دست آنها رو شود.
      مزدوران پولی و رایگان جنگ نرم بدبخت بی شعور هستند،  آنها ندانسته کارهایی می کنند کارستان،  مثلاً عکس من و بانو پژوهشگر گرامی پرنیان حامد را کنار عکس آقایان پورپیرار و غیاث آبادی می گذارند،  و پرت و پلا می نویسند،  یا وبلاگها و صفحات کذایی این ور و آن ور بر علیه ما باز می کنند.  چقدر شما خرید یک طویله خر هم برایتان کم است،  بیشعورها به من چکار دارید،  نه از مقاماتم نه ثروتمندم نه سیاسی و چپ و راستم،  فقط یک وبلاگ نویس ساده ام.  با این کار های احمقانه اتان که کاملاً به نفع من است،  حالا باید تا مدتها اینترنت را پر از داستان جنگ نرم کنم،  تا چپقتان چاق بشه،  و بزودی اربابانتان خواهند گفت خاک برسرتان اینجوری که بهترین فرصت را به انوش راوید دادید.
   پرسش از عموم:  در یکی از برنامه های تلویزیونی مسابقه بانوان،  که فیلم آن در اینترنت پخش شد،  آیا شما جنگ نرم با بانوان ایران را احساس نکردید؟
   مهم:  جوانان باهوش ایران جنگ نرم و نبرد نوپدید را بشناسید،  و درباره آن تحقیق و تحلیل کنید،  و مراقب باشید در دام آن نیافتید،  همه جا در کمین هستند و ترفند دارند.
سیستم جهانی گمراه کردن
تصویر شماره 8409.
      جهان سرمایه داری بمنظور ادامه حیات خودش همیشه ترفند هایی داشته است،  من همیشه سعی می کنم سیستمها و برنامه هایشان و نبرد نوپدید را افشا کنم.  اینها قدرت زیادی دارند،  چون منابع دارند،  و به نوعی حافظ منافع،  و اطلاعات و ضد اطلاعات،  بورژوازی پیشرفته هستند.  این داستان زیاد است،  اگر اندکی نشناسیم،  نمی دانیم دقیق چگونه کار کنیم،  و باعث می شود صد سال درپی آزادی بودیم،  و باید صد سال دیگر که چه عرض کنم صدها سال دیگر سرگردان یک دمکراسی ایرانی باشیم.
      مهمترین ترفند شان برای ایران این است،  که به عده ای از عوامل خودشان بلندگو داده اند،  و آنها مرتب دارند مطالبی می گویند،  که جوانان ایران را گمراه کنند،  یکی از شاه سابق بدی می گوید،  یکی از اسلام،  یکی از کمونیست،  یکی از کوروش یکی از این و آن،  و همین گونه پشت سرهم. بارها جوانان برایم پیام داده اند:  "ما گیج شده ایم"  من در این عکس،  چهار تن از اینها را گذاشتم،  این قماش ده ها نفرند،  آنها دقیقاً زیر نظر یک سیستم اداری امپریالیسم کنترل و راهبری می شوند،  و هرگز بلند گو را به اشخاص صالح و دانای ایرانی نمی دهند.
      یکی از مهمترین کارهایی که می کنند،  بجای اینکه راه و ره چاره برای امروز ایران و جوانان بدهند،  می آیند به دروغ های تاریخ با آه و ناله دامن می زنند،  و حس انتقام جویی تاریخی از عرب و ترک و مغول و این و آن درست می کنند،  تا جریانات امروز ایران فراموش شود.  البته عین همین ها نیز برای ملت های دیگر برنامه سازی می کنند،  و حس انتقام از فارس و ایران و این و آن درست می کنند.  جوانان اغفال دروغ های تاریخ که از دهان امپریالیسم بیرون می آید نشوید.
      اتفاقا در عکسی که گذشتم،  از قول یکی از این عوامل نوشته شده:  "اسلام از همان آغاز کشتار و راهزنی را روش مسلمانان قرار داد"  و نقلی از تاریخ طبری کرده است.  این شیاد دقیقاً می فهمد دروغ می گوید،  و حقه بازی دارد و گول می زند،  زیرا طبری خود مسلمان دو آتشه بود،  و اگر اسلام کشتار و راهزنی بود،  چرا مرتب از تاریخ طبری مسلمان می نویسی و می گویی،  طبری هیچ وقت نمی آمد چنین چیزی بگوید.  باز هم بگویم،  طبری در مقدمه کتابش گفته اینها نقل قول هستند،  و مورد تأیید من نمی باشند.  جوانان ایران کمی از اون ذهن خود استفاده کنید و اغفال نشوید.
   پرسش از عموم:  آیا شما متقابلاً برای گمراه کردن عوامل ضد ایرانی استعمار و امپریالیسم کاری کرده اید،  مقاله ای نامه ای یا چیز دیگر؟
   مهم:  کشور ایران و خاورمیانه اصطلاحی یا قاره کهن واقعی،  از نظر سرمایه داری جهانی بخاطر نفت و گاز،  دارای اهمیت فوق العاده است،  و آنها از تمام ترفند هایشان برای سرکوب کردن این ملتها استفاده می کنند.
دروغ گویی های جدید در تاریخ
تصویر شماره 8418 .
      دروغگویی در تاریخ همیشه تاریخ وجود داشته و خواهد داشت،  نمونه های جالب امروز آن فیلم های هالیودی مانند 300 و سریال های تلویزیونی مانند حریم سلطان است،  درباره زنان فیلم حریم سلطان و واقعیت های آن زنان زیاد نوشته اند،  با جستجو در اینترنت بنویسید "زنان عثمانی" عکسها و مطالب خوبی خواهید یافت.  منظور من از این پست تنها گفتن از این دروغ سریالها نیست،  بلکه در کشور های دیگر که زنانشان را در تاریخ با کلی آب و رنگ می کشند،  در ایران زنان را به مسابقه ای می آورند،  و با رنگ سیاه،  سیاه تر رنگشان می کنند،  و کلی پرت و پلا بار می کنند.
  با یک بررسی براحتی متوجه می شویم،  که اگر دروغ های تاریخ امروزی در فیلم ها بخورد مردم داده می شوند،  در طول تاریخ با نوشتن کتاب تاریخ و داستان تاریخی،  کلی دروغ بخورد مردم می دادند.  جالب است،  اگر در زمانی آن کتاب های دروغ تاریخی اهمیت داده نمی شدند،  امروزه آنها مورد سوء استفاده قرار گرفته،  و بمنظور نوشتن تاریخ آنها را درست و واقعی می دانند.  خوشبختانه با وجود فیلم های تاریخی،  که کلی دروغ سر تا پای آنهاست،  نشان دادند ترفند دروغ نویسی در تاریخ،  همیشه تاریخ وجود داشته است.
   پرسش از عموم:  بنظر شما دروغ گویی در تاریخ چه با کتاب و چه فیلم،  از ترفند های سیاسی است،  یا همینجوری و الکی است؟ 
   مهم:  همانطور که امروزه با کلی سرمایه گذاری یک فیلم دروغ تاریخی می سازند،  در گذشته هم نوشتن کتاب نیاز به سرمایه گذاری زیاد داشت،  و همه در یک راستا قرار داشته و دارند،  اهداف سیاسی و مکتبی.  مشروح در اینجا.
اپیدمی دروغگویی نام
تصویر شماره 8419 .
      بطور روزمره همه در ایران با دروغ سروکار داریم،  در خرید و فروش و در همه چیز،  در فیلم و سریال و حتی علم تاریخ.  مردم و کشوری که دروغ در آن نهادینه شده باشد،  آخر عاقبت خوبی که ندارند هیچ،  بلکه دچار بدبخت خواهند شد.  حتی در دعای معروف داریوش یکی از سه موردی،  که امروز همه آنها گریبان ایران را گرفته،  نوشته کشور را از دروغ دور بدار.  ولی می بینیم که حتی تعدادی از طرفداران داریوش نام خود را دروغ می گویند.  یکی از مهمترین دروغگویی ها در این زمان با وجود اینترنت،  گفتن و نوشتن نام های الکی است،  در ظاهر شاید چیز مهمی نباشد،  اما در باطنش بار منفی زیادی برای کشور و مردم دارد.
      تعدادی می پندارند دارند مبارزه سیاسی می کنند،  و با چند بد و بیراه و ناسزا می خواهند با نام الکی خود را مخفی کنند.  درصورتیکه مبارزه های سیاسی و اجتماع باید با نام واقعی و در چهار چوب قوانین و فاکتور های مبارزه انجام شود.  وجود تعدد نام های الکی و عشق به دروغ گفتن حتی در نام،  زمینه فعالیت و مرداب مناسبی برای نیرو های جنگ نرم نیز پدید می آورد،  و دیگر آن مبارزان یا در واقع آنهایی که فکر می کنند مبارز هستند،  در این مرداب کاری از پیش نخواهند برد،  یا بهتر بگویم خودشان ناخود آگاه می شوند از نیرو های جنگ نرم.
   پرسش از عموم:  شما چقدر به اشخاصی که نام خود را دروغ می گویند اعتماد می کنید؟
   مهم:  ما با درک از ذات راست گویی می توانیم برای خود و جامعه مفید واقع شویم،  باید با دروغ و دروغ گویی مبارزه کرد،  در غیر اینصورت مردم و کشوری بیچاره و نابود شده خواهیم داشت.
دروغ کشف فرش ایرانی
تصویر شماره 8384 .
      در طول تاریخ تا قبل از قرن 21 ،  دروغ و دونگ زیاد گفته و نوشته،  و مردم را اغفال کردند،  یا با ترفند های ساده شیمی و فیزیک،  مردم را به باور معجزه کشانده اند.  از این دست اتفاقات در جهان زیاد وجود داشته است،  که از بی سوادی و سادگی مربوط به دوران بوده است.  ولی امروز  در زمان انقلاب ارتباطات و اطلاعات،  انتظار میرود مردم از چنگال نادانی،  زود باوری و نیاندیشیدن رها شده باشند.  امروزه چندین میلیون کاربر ایرانی در فیسبوک و گوگل پلاس و کلاپ و این چیزها داریم،  ولی متأسفانه برای برخی "همان است که هست!"
      در دو روز گذشته در فیسبوک و اینقبیل،  تصویری بهمراه متنی دست بدست میگردد،  که هر ساعت به آن شاخ و برگ تازه ای نیز داده میشود،  یک کلاغ  یک ملیون کلاغ شده است.  در تصویر پخش شده مثلاً یک فرش است،  که مدعی شده یک فرش ایرانی ۱۴۰۰ ساله از جنس ابریشم است،  و آنهم نه هر ابریشمی،  بلکه از جنس یک ابریشم بسیار مخصوص،  که هرگز نمی پوسد.  فرش کذایی در ترکیه کشف شده،  و ترکها درصدد ثبت آن بنام خود هستند،  متن همراه آن به اندازه ای بچگانه و مسخره است،  که ارزش تکرار ندارد.
      در حقیقت این تصویر یک موزائیک زمینی رومی،  از جنس شیشه ای (Tesoro) است،  در شهر باستانی"زیوگما" (Zeugma) کشور ترکیه است.  گویند شهر زیوگما بدست سلوکوس یکم،  در قرن 47 خورشیدی ایرانی،  باز سازی یا بنا شده بود.  درگذشته اینجا مرکز کوماژن یا پادشاهی کوماژن بود،  که دودمانی یونانی- ایرانی بودند.  آنها پس از پایان دوره هخامنشیان،  بر بخش‌ هایی از آناتولی حکمرانی می‌کردند.  شاهان کوماژن از نوادگان هخامنشیان بودند،  و آنان سنت های ایرانی و یونانی را در منطقه آناتولی درآمیختند.  این پادشاهی سرانجام بدست امپراتوری روم سرنگون شد.
     بالاخره تاریخ خود نمایی کرد،  و در 2000 م،  پس از ۱۷۰۰ سال بار دیگر سایت باستانی از زیر خاک بیرون کشیده شد.  و عکس موزاییک فوق و آثار دیگر نمایان شد،  البته هزاران نمونه از موزائیک های زمینی و دیواری رومی،  در سراسر امپراتوری روم،  از بریتانیا تا شمال آفریقا،  از ترکیه تا ایتالیا و پرتقال،  کشف شده که امروز در دسترس می باشند.
      عزیزان،  دوران و قرن تخصص و تخصصی تر بودن است،  نه تنها در فیسبوک و تالار های مجازی،  بلکه در هر جای دیگری،  اگر چنین عکس هایی،  یا گفته ای و نوشته ای برخوردید،  درخواست منبع کنید،  منبع معتبر،  یا اگر موضوع تاریخی است،  می توانید از وبسایت ارگ بپرسید،  تا کارشناسان پاسخ گویند.  افرادی که عشق به تاریخ ایران دارند و با هنر رومی و موزاییک های رومی آشنایی ندارند،  خود بخود این دروغ ساخته شده را باور کرده اند.  ولی خوب است کمی هم اندیشه وجود داشت،  و از خود پرسید:
   پرسش:  آیا یک فرش پس از ۱۴۰۰ سال،  در زیر گل و خاک سالم می ماند؟
   پرسش:  آیا باید با یک فرش نفیس باستانی اینگونه که در عکس می بینید رفتار کرد،  کارگران با چکمه و با سطل پر از آب گل آلود؟  درصورتیکه نیمی از آن زیر خاک است!!
   مهم:  باید پیش از باور و پذیرش هر مسئله ای و پخش آن،  عقل و خرد خود را بکار انداخت،  و در باره آن موضوع تحقیق و تحلیل تخصصی کرد.  ما ایرانیان آنچنان تاریخ و فرهنگ و هنر غنی داریم که نیاز به دروغ های تاریخی نداریم،  از دروغ تاریخی دوری کنید،  کلاً از دروغ و دونگ دوری کنید،  و با جو و محیط پر از دروغ مبارزه نمایید.
شر یا شیر کردن
تصویر شماره 8422 .
      بسیار می بینم که عده ای فکر می کنند شر یا شیر واژه ای خارجی است،  در صورتیکه این واژه کاملاً ایرانی و باز مانده از حروف هیروکلیف جی و ایران است.  در گذشته های دور فرهنگ لغت چند صفحه بود،  ده یا بیست برگ،  و آنها از یک واژه یا یک نام برای چند مورد استفاده می کردند،  مانند شیر.  اگر به روستا های ور دست بروید و از پیران مدرسه بشنوید،  شیر را با همان آوای شر یا شیر در انگلیسی می گویند.
   ــ  شر = شیر = اشترک گذاری، بریده بریده کردن = شیر آب = اشتراک گذاری آب چشمه با ناودانی از چوب و نی،  شیر درنده = بریده بریده کننده،  شیر خوردن = بریده بریده آمدن.  همه از واژه شر یا شیر ایرانی است.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون به ریشه یابی واژه ها فکر کرده اید؟
   مهم:  بسیاری برای ریشه یابیها به دروغ های تاریخ و زبان های دیگر متوسل می شوند،  ولی ریشه تمام زبان های دنیا در روستاهای دور دست ایران است،  مشروح در اینجا.
   جالب ــ  از اینترنت:  پس از اینکه انسان دریافت که پر کردن ظرف و مَشک آب از آبشارها آسانتر از چشمه است،  به فکر ساختن آبشار از چشمه ها افتاد،  و با تغییر مسیر آب آنرا به جایی برد تا بتواند از ارتفاعی فرو بریزد.  سپس برای جلوگیری از فرسایش سنگی را سوراخ کرد،  و در محل ریزش آب قرار داد،  بعد افراد با ذوق این سنگ را به شکل مجسمه شیری تراشیدند،  که آب از دهان آن فرو میریخت.  از این ایده در بسیاری جاها استفاده شد،  آنقدر که مردم به خاطر شکل آن نام شیر بر روی این آبریز گذاشتند.  این شیر ابتدا قطع کن نداشت،  و آب مدام از آن می ریخت،  ولی بعدها تکامل یافت و در اشکال و اندازه های مختلف و کاربرد های گوناگون و ویژگی های متناسب با نیاز ساخته شد،  اما همچنان نام شیر برای انواع آن حفظ شد.
 http://arq.ir/634
کله فسیلها در جنگ نرم
تصویر شماره 8416 .
      همه می دانیم جنگ نرم چیست،  یا حداقل اشخاصی که با وب من سرکار دارند می دانند،  نیرو های دشمن در جنگ نرم،  همیشه بدنبال افرادی می گردند،  که در یک موضوع کوچک یا حتی مهم،  فسیل شده هستند،  و توانایی حرکت و رشد و تکامل ندارند.  این کله فسیل ها نمی توانند دانش و بینش های جدید را به تحقیق و تحلیل بگیرند،  و همان چیزی که از ابتدا وارد کله اشان شده،  فسیل شده و جا خوش کرده است.  آنها با هر گونه تغییر در موارد فسیل شده در کله اشان مقاومت می کنند،  و حتی با آن موضوع در می افتند.
      مهمترین مسئله ای که باعث پیدایش کله فسیل می شود،  سیستم های آموزشی وامانده است،  که از ابتدا اجازه رشد و تکامل و پویایی به ذهنها نمی دهد.  با نگاهی به وضع اقتصادی و سیاسی و جاری کشورها،  براحتی می توان متوجه شد،  که در آن کشور وضع چگونه است.  سیستم های آموزشی که بر اساس حافظه محوری،  و امتحان حافظه ای و نمره باشد،  کله فسیل زیاد تولید می کند،  ولی در سیستم های آموزشی،  که بر اساس تحقیق و تحلیل و رشد و تکامل پایه گذاری شده باشند،  وضع خوب است.
   پرسش از عموم:  آیا شما بمنظور کله فسیل،  خود و اطرافتان را محک زده اید؟
   مهم:  اگر در کشوری کله فسیل زیاد باشد،  مردم آن کشور براحتی مورد سوء استفاده دشمنان و جنگ نرم،  و حاکمان استثمارگر قرار می گیرند.  بهتر است در کنار همه تحقیقات تخصصی خود،  درباره کله فسیلی هم اطلاعات بدست آورید.
 http://arq.ir/432  
ناسیونالیسم محلی پویا
تصویر شماره 8423 .
      امروزه با وجود استفاده گسترده از ابزار تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی،  نیاز های جدید هم پیش آمده،  که برخی از آنها ریشه در تاریخ و ملیت دارند،  مانند تعریف و گفتن و نوشتن از شهرها و دیار ها.  این موضوع خیلی خوب است،  در گذشته ها این تعریفها محدود و معدود بود،  حال که گسترش یافته،  باید بهبود و کیفیت هم داشته باشد.  یکی از مشکلاتی که در این باره می بینم،  نبود استراتژی مشخص برای اشخاصی است،  که پی گیر مسائل شهر و دیار خود هستند.
      بمنظور کار برای ناسیونالیسم و حمیت محلی،  در هر شرایط خطی و ربطی،  منجمله یک نفره یا چند نفره،  بهتر است اساسنامه و مرامنامه تدوین کرد،  حتی چند خط.  سپس در این میان استراتژی های مشخص داشت،  و درصورتی که سبک کار هم مشخص شود،  تاکتیک های خاص نیز برای بدست آوردن اهداف ملی مردمی محلی تدوین شود،  البته تمام اینها نباید نقص کننده قوانین اصولی ایران و جهان باشند.   
عکس طریقه نگهداری یک اثر تاریخی یک قرنه در شهر شیرود شهرستان تنکابن،  امثال این موضوع بفراوانی یافت می شود،  که باید هشیارانه توسط علاقمندان به ناسیونالیسم محلی رصد و گفته شود.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون به زیر ساخت های ناسیونالیسم و حمیت محلی فکر کرده اید؟
   مهم:  جوانان باهوش با گفتن و نوشتن از شهر و دیار خودشان،  در برپایی ناسیونالیسم محلی کار مهمی انجام می دهند،  و بهتر است با حداکثر خصوصیت علمی کارشان انجام شود.  مشروح در اینجا.
 سنت گاو بازی
      سنت گاوبازی باید منسوخ شود،  در این کلیپ کوتاه تکه های قابل دیدن از فیلم های جنگ ورزا را نشان می دهم،  این فیلمها بدلیل فوق العاده خشن و بی رحم بودن و درب و داغون شدن گاوها،  قابل دیدن نیستند،  البته در بعضی فروشگاه های صوتی تصویری قابل خرید هستند.
      یکی از قدیمی ترین سنت های ایرانی گاو بازی بوده است،  این سنت بر می گردد به بعد از دوره پرستش گاو،  بمنظور اینکه به گاو برعکس پرستش بی احترامی کنند،  آنرا به بازی می گرفتند.  ولی امروزه در قرن 21 این سنت وحشیانه همچنان در خیلی جاهای جهان مانند اسپانیا و مکزیک ادامه دارد،  و در ایران نیز بصورت جنگ گاوها یا ورزا جنگ انجام می شود.  حال من به کشور های دیگر کاری نداریم،  بنظرم باید این سنت را از ایران جمع کرد.  یکی از بهانه های جنگ گاوها این است،  که جنگ دهنده های شرط بند می گویند،  باید قبل از کشتار گاو های نر یا ورزا را دعوا داد،  تا با ترشح آدرنالین گوشتشان نرم و خشمزه شود،  ای کوفتتان شود،  که با بی رحمی به حیوانات کیف کنید.
      باید عزیزان که در گروه های مختلف حمایت از حیوانات هستند،  به این مهم هم توجه نمایند،  و از آن بگویند و بنویسند،  البته تنها در پستی از اینترنت و فیسبوک و اینقبیل فایده ندارد،  باید به مسئولین هم نامه نوشت،  تا جلوی حیوان آزاری گرفته شود،  و در ضمن با تداوم این نوشته ها،  مبارزه با حیوان آزاری بصورت یک کار استراتژیک ملی مردمی در آید.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون به یک کار استراتژیک فکر کرده اید؟
   مهم:  وقتی بتوان مبارزه با آزار حیوانات را یکی از مسائل مهم ملی مردمی نمود،  خود بخود خیلی از مسائل آزار انسانها نیز از بین می رود.
 
آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
ارگ   http://arq.ir
 

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پژوهشگران نوین تاریخ ایران
پیش گفتار
      از ابتدای قرن 20 تاریخ نویسی جدید در ایران شروع شد،  تقریباً تمام این تاریخ نویسی ها،  مشابه و یا کپی برداری از کار های خارجی بود،  یعنی آنچه را که استعمار گران قبل از قرن 20 نوشته بودند،  یا به فارسی ترجمه یا باز نویسی کردند.  اما در این میان عده انگشت شماری تحقیقات مستقل ملی و مردمی داشتند،  و با سبک تاریخ نویسی ایرانی پژوهش هایی کردند،  در این صفحه از این عزیزان یاد می کنم و به مرور ادامه می دهم.
تصویر آتشکده ری،  عکس شماره 3374.
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
تصویر لوگو در دانش و بینش انقلابی باشید،  لوگو شماره 1610.
. . . این پست ادامه دارد . . .
زنده یاد احمد حامی
            مهندس احمد حامی،  ملقب به پدر راه‌ های ایران،  و پایه گذار صنعت مهندسی راه و ساختمان در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران،  و از موسسین دانشگاه تهران است.  زنده یاد گفته های بزرگی داشت:
   * ــ  این مملکت عاشق می‌ خواهد، هیچ وقت نگویید نمی‌شود،  بگویید چگونه می‌شود،  و حرکت کنید،  تحقیق و کار را شروع کنید.
   * ــ  اگر می خواهید مهندس شوید،  باید  دستکشها را در آورید،  و با دستتان گل را لمس کنید،  مهندسی که خاک وطنش را نشناسد،  هیچوقت مهندس نمی شود.
      استاد احمد حامی،  در سال 1286 خورشیدی،  در یکی از محلات قدیمی تهران متولد شد،  و پس از طی تحصیلات ابتدایی،  در مدارس توفیق و حسینیه،  سپس متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند،  و با موفقیت در آزمون اعزام به خارج،  جزو نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال 1308 راهی برلین شد.  وی حدود یک سال بعد به تهران بازگشت،  و سپس عازم سوییس شد،  و توانست مهندسی راه و ساختمان را از پلی تکنیک زوریخ دریافت کند.  استاد حامی،  نخستین ایرانی بود که موفق شد بین دانشجویان سایر کشورها،  رشته راه و ساختمان را با درجه ممتاز به پایان رساند،  و به دریافت جایزه ویژه‌ این دانشگاه نایل شود.
      عشق بی پایان استاد به ایران و آگاهی ایشان از نیاز کشور به افراد تحصیل کرده،  موجب شد که در 1315،  به ایران باز گردد،  و همزمان با خدمت نظام وظیفه،  به ‌عنوان رییس راه استان در وزارت راه شروع به کار کند.  یکی از کار های تاریخی وی آسفالت کردن خیابان های تهران،  و ساخت ساختمان های دانشگاه تهران است،  وی دوازده سال از یونان تا ایران را پیاده سفر کرد،  و حاصل این سفر کتاب بود بنام:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ.
      استاد حامی در کنار 46 سال تدریس مداوم در دانشکده فنی دانشگاه تهران،  در سایر دانشگاه‌ ها از جمله دانشگاه امیرکبیر،  دانشکده فنی دانشگاه تبریز،  دانشگاه فارابی اصفهان،  نیز به تربیت دانشجویان و مهندسان کشور همت گمارد.  شخصیت چند بعدی استاد،  این امکان را به ایشان می‌داد،  که علاوه بر امور دانشگاهی،  به امور اجرایی نیز بپردازد.  از این رو مسؤولیت‌ هایی نظیر:  مدیریت اداره ارتباطات در سازمان برنامه،  مدیریت کل راه‌ها در وزارت راه،  و معاونت فنی وزارت،  مشارکت در بسیاری از طرح‌های عمرانی،  از جمله راه آهن میانه و شاهرود،  که از شاهکار های مهندسی ایران می‌باشد،  را برعهده گرفت.  در کنار آنها همکاری نزدیکی با،  مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه،  و سازمان برنامه و بودجه،  در تدوین مقررات و مشخصات فنی داشت،  و در ایجاد مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مشارکت فعالی را اعمال کرد.  سمت وی در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن،  مشاور عالی ساختمان و مصالح ساختمانی بود،  و در بنیانگذاری سازمان برنامه و بودجه سابق،  یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعلی،  نیز همکاری تاثیرگذاری داشته است.  اطلاعات بسیار دقیق استاد از خصوصیات زمین‌شناختی،  و جغرافیای مناطق مختلف ایران،  این امکان را به ایشان داد،  که بسیاری از معادن کشور،  از جمله معادن سیمان در جاجرود و آبگرم،  معدن ماسه‌ سیلیسی در فیروز کوه،  معدن قیر معدنی در بهبهان،  کانولن در جاجرود و میانه را کشف کند.
      زنده ‌یاد مهندس حامی،  علاوه بر تحقیق و بررسی پیرامون وضعیت خاک و معادن کشور،  مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران انجام داد.  مطالعاتی که به ارایه نظریاتی در مورد خط فارسی،  ریشه تاریخی نام مناطق ایران،  رد حمله اسکندر مقدونی به ایران،  و نیز چگونگی انقراض سلسله‌ ساسانی انجامیده است.  مجموعه‌ آثار مکتوب استاد،  دامنه وسیعی از موضوعات را فرا می‌گیرد،  که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد: مصالح ساختمانی، سیمان‌های طبیعی، نسوز، آسفالت گوگردی، راههای ایران در گذشته و آینده، روسازی آسفالتی خیابان‌های تهران، ماشین‌های متراکم‌ کننده زمین‌های خرده سنگی، برآورد ساختمان‌ها، آب‌یابی، آب‌رسانی، آب‌یاری، آب‌سنجی در ایران باستان، سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان بزرگترین دروغ تاریخ و هلنیسم دروغی بزرگ درباره فرهنگ ملتی کوچک.  از استاد حامی علاوه بر آثار علمی تخصصی، تحقیقات و کتاب‌ هایی نیز در زمینه‌ های فرهنگی، ادبی و تاریخی،  به جای مانده که از جمله آنها می‌توان به کتاب، ‌  خط فارسی و...
   احمد حامی: .... من گفته و نوشته‌ام که تخت جمشید نسوخته است،  و این ‌را از دید شیمیایی بررسی کرده‌ام.  تخت جمشید روی سنگ آهک،  و با سنگ آهک ساخته شده است. ... اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود، باید سنگ‌های بالا تنهٔ آن در شعله‌های آتش و سنگ‌های پایین تنهٔ و کف آن،  زیر جسم های سوزان فرو ریخته، هم پخته باشند. آب باران و برف،  با پوستهٔ سنگ آهک پخته،  ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آنرا شسته باشد.  سنگ‌ هایی را که تازگی از زیر خاک بیرون آورده‌اند،  به ویژه سنگ های ازاره و کف،  همگی سالم‌اند و آج تیشهٔ سنگ‌تراشان زمان هخامنشی،  روی آنها هنوز بجا مانده است.  این نیز می‌رساند که تخت جمشید نسوخته است ... ادامه در کتاب:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ،  و تکرار در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  باز نویسی شده در:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ.
عکس مرحوم احمد حامی،  عکس شماره 1812.
پری تاریخ ایران
      از روزی که کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  بدستم رسید،  تاکنون در باره آن،  و نویسنده و پژوهشگر گرامی کتاب،  بانو پرنیان حامد،  مطلبی در وبلاگ ننوشتم،  بهمین جهت چند سطر می نویسم.  درست از زمانی که پرنیان حامد به شبه حرا رفت،  تا با تنظیم بخشی از مانیفست تاریخ ایران،  اسکندر ایران را از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات دهد،  من نیز در آن زمان وبلاگ خود را بدین منظور به پرواز درآورده بودم.  می دانستم که اسکندر شاهزاده ایرانی است،  چون اصول بنای تاریخ اجتماع را می دانستم،  بهمین جهت او نمی توانست از گریس ساختگی باشد،  زیرا خود هلنها غرق در افسانه ها و خدایان عاریه گرفته بودند.  می دانستم اسکندر ایرانی است،  اما چگونه و با چه ترکیب تاریخی،  و برداشت تاریخ نویسی،  همیشه آرزو می کردم،  یک پری زیبا دانش،  با قلم ایرانی از دل تاریخ آریایی بیاید،  و این چگونگی را بگوید.  تا اینکه چند ماه پیش پری افسانه های تاریخی ایران،  یا پری آرزو هایم،  کبوتر سفید نامه رسانی را نزد من فرستاد،  با خواندن ایمیل دیدم به آرزویم رسیده ام،  و اینک اسکندر آزاد شده،  و گویا جهل و دروغ دارد از تاریخ ایران ریشه کن می شود.
      بیش از یک قرن است که تاریخ نویسان ایران در انواع تاریخ نویسی آموزشی و عمومی،  فقط مترجم و طوطی پرت و پلا های بیگانگان بوده و هستند،  غریبه هایی که تاکنون برای ما خیر و خوبی نداشته اند.  انگشت شمار محقق تاریخ ایران داریم،  که مستقل و فقط با حساب از توانایی های بالای تاریخ ایران بزرگ،  به پژوهش پرداخته اند.  یکی از این عزیزان میهن دوست بانو پرنیان حامد است،  که با این کار شگرف،  اولین گام تشریحی شیوه تاریخ نویسی ایرانی را آغاز نموده است.  این سبک مرز های تاریخ نویسی ایرانی را،  با انواع غربی آن کاملاً مجزا کرده،  و راه نوین تاریخ نویسی ایرانی را گشوده است.  بنظر من این سبک کار،  تحول بزرگی را ایجاد می کند،  و بزودی به سیستم آموزشی تمام کشور های قاره کهن هم می رود،  و همه ملل را از دروغ های تاریخی نوشته شده استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها نجات خواهد داد.  می دانم و امید دارم هر چه زودتر همه جوانان با هوش ایران،  با مطالعه این کتاب،  سبک کار جدید را با تکنولوژی های نوین در هم می آمیزند،  و با تحقیقها و تحلیل های بیشتر،  تمام تاریخ شیرین ایران را،  از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات می دهند. 
کلیپ سخنرانی بانو پرنیان حامد در دانشگاه اصفهان،  کلیپ شماره 142.
زنده یاد ابراهیم پورداود
      تعدادی از جوانان باهوش هم میهنم خواستند،  همانگونه که از زنده یاد احمد حامی نوشته ام،  از پورداود هم بنویسم.  متن زیر زندگی نامه زنده یاد ابراهیم پورداود را از اینترنت،  بویژه از ویکی پدیای فارسی نوشتم،  و تحقیقات مستقل خودم نمی باشد،  با تعلیل و تحلیل های جدید ادامه می دهم،  و بازنویسی می کنم.
   زندگی نامه ابراهیم پورداود
      ابراهیم پورداود تولد۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت،  مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران،  ایران ‌شناس معاصر، اوستا شناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران.  نام پدرش داوود بود و در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ در محلهٔ سبزه‌ میدان شهر رشت،  در خانواده‌ای ملاّک و بازرگان به دنیا آمد.  در پنج یا شش سالگی به مکتب میرزا محمدعلی رفت،  که محل آن اکنون آرامگاه پدر و برادران و خود اوست.  سپس تحصیلات مقدماتی زبان فارسی و عربی را در مدرسه حاجی حسن رشت،  به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی انجام داد.  زمانی که در مدرسهٔ حاجی‌ میرزا حسن در سلک طلاب درس می‌آموخت،  به مرثیه ‌گویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند.  در ۱۲۸۴خ،  در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت،  و به آموختن طب قدیم پرداخت،  و از محضر محمد حسین‌ خان سلطان‌ الفلاسفه بهره برد.
      در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم،  سلطان‌آباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت، در بیروت در مدرسهٔ لوئیک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت،  و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد (برادرانش نام های داوود زاده و داوودی را برگزیدند).  پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت،  و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد.  در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد.  سپس به ایران بازگشت و بعد از اقامتی کوتاه در رشت،  رمضان ۱۳۲۸،  از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود،  و نخست در دبیرستان شهر بووه نام‌ نویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد،  آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت،  و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
      در جمادی‌الاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت،  که در شعبان همان سال پس از نشر سه شماره،  و آغاز جنگ جهانی اول تعطیل شد.  شش ماه اول از دوره جنگ را در پاریس به سر برد،  ولی بر اثر شور جوانی و میهن ‌دوستی و تبلیغات آلمانی‌ها،  بر آن شد که پاریس را ترک کند.  در ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در ۲۹ رمضان همان سال تا ۲۹ جمادی الاولی سال بعد،  به یاری محمدعلی جمال‌زاده روزنامه رستخیز را منتشر کرد.  با پیشروی انگلیسی‌ها و تسخیر کوت‌العماره،  پورداود راهی کرمانشاه شد،  و چند ماهی آنجا ماند،  چون آن شهر به دست روس‌ها افتاد،  شبانه به قصر شیرین رفت،  و به بغداد باز گشت و در آن هنگام ترکان عثمانی از انتشار رستخیز جلوگیری کردند.  ناگزیر وی از آنجا به حلب و سپس به استانبول رفت،  و چون در آنجا از خروج او ممانعت کردند بعد از مدتی به قصد اقامت در سویس،  از راه بالکان به برلین رفت.  آلمانی‌ها نیز از خروج وی از کشور شان ممانعت کردند،  و او تا پایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در آنجا ماند.
      در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین،  و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت،  در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد،  و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقی‌زاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد،  و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقه‌مند ساخت.  در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌ پزشک آلمانی ازدواج کرد،  و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.  پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت،  در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت،  و دو سال و نیم در آنجا ماند،  و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت،  و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام،  پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
      در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور،  از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران‌ باستان به کشور هندوستان رفت،  و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت.  ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستا شناسی عضویت یافت،  و ریاست شعبهٔ عربی‌ پارسی را نیز به عهده داشت،  و خطابه‌ ای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد.  زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند،  تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن می‌گویند،  و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمی‌دهند،  از پورداود دعوت کردند،  و او پس از خاورشناس آمریکایی جکسن،  خاورشناس آلمانی هاوگ،  و بانوی خاورشناس فرانسوی منان،  چهارمین غیر زردشتی بود،  که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت می‌شد.
      در ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت،  و به ادامه کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت،  سرانجام در ۱۳۱۶ به ایران بازگشت،  و در دانشکدهٔ حقوق و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت،  در ۱۳۱۷ عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد.  به مناسبت شصتمین سال تولد پورداود،  مجلس جشن باشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران با حضور استادان و دانشمندان و دانشجویان و شخصیت های کشور برپا گردید،  و به همین مناسبت در شانزدهم مهر ۱۳۲۵ یاد نامه‌ ای در دو مجلّد تدوین و طبع شد،  یکی به فارسی با مقاله‌ ای مفصل از محمد معین درباره پورداود،  و دیگری حاوی مقالات خاورشناسان به زبان های بیگانه.
      پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندهٔ دانشگاه تهران،  به بسیاری از کنگره‌ های فرهنگی و ادبی دعوت می‌شد،  و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسه‌ های ادبی و فرهنگی بود،  و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار می‌شد.  وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت،  و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهٔ بزرگ پهلوی بود.  در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن ایران‌ شناسی را دایر کرد،  که تنها انجمن غیر دولتی آن زمان بود.  در ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرهٔ خاور شناسان که در مسکو تشکیل شده بود شرکت جُست،  و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.
   خاکسپاری پورداوود ــ  پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد،  و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.  از زمان بازنشستگی به بعد،  اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند،  و کمتر در مجامع دیده شد،  و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت،  و با تشریفات بسیار در آرامگاه خانوادگی خود در شهر رشت به خاک سپرده شد.  پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشور های آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهر های مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد،  و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاش های این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.
   پیرامون روش کار و اثرگذاری او ــ  پورداود را بنیادگذار ایران ‌شناسی در سرزمین ایران،  و زنده‌ کنندهٔ فرهنگ و زبان ایران ‌باستان دانسته‌ اند،  وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود،  و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که راجع به ایران باستان بود،  بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد،  و به خصوص کتاب های مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد،  و سال های دراز در این باره به تحقیق پرداخت.  با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت،  تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را که به زبان های گوناگون نوشته شده بود،  در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود،  و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌ شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد.  بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان می‌توانند،  اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند،  و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.  خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است،  که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند،  و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران دوران سلسله هخامنشیان آگاه ساختند.
   آثار برتر موجود ــ  بخش های مختلف مجموعهٔ گزارش اوستا،  گاتها (بمبئی ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار می‌ آید،  که توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده،  و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۰۷)،  بخش نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۱۰)،  بخش دوم از مجموعهٔ یشت هاست.  خرده‌اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)،  گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.  یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)،  بخش نخست.  یسنا (تهران، ۱۳۳۷)،  بخش دوم مجموعهٔ یسناست و گفتار هایی دربارهٔ موضوعات تاریخی را نیز در بر می‌گیرد.  گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹)،  دومین گزارش بخش نخست است.  یادداشت های گاتها (تهران ۱۳۳۶)،  توضیحاتی دربارهٔ واژه‌ های اوستایی این بخش است.  ویسپرد (تهران ۱۳۴۳)،  بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فره‌وشی چاپ شده است.   وندیداد،  که جزو آثار منتشر نشدهٔ اوست.
   آثار منثور و تحقیقات ادبی ــ   ایرانشاه (بمبئی ۱۳۰۴)،  در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.  خرمشاه (بمبئی ۱۳۰۵)،  بخشی از سخنرانی های پورداود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایراد شده در هند.  گفت ‌و شنود پارسی (بمبئی ۱۳۱۲)،  کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها.  سوشیانس (بمبئی ۱۳۰۶)،  رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود.  فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶)،  گفتار هایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی از واژه‌ های ایرانی.  هرمزدنامه (تهران ۱۳۳۱)،  دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژه‌ شناسی.  اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران ۱۳۴۳)،  شامل مقاله‌ هایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.  خوزستان ما (تهران ۱۳۴۳)،  رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.  بیژن و منیژه (تهران ۱۳۴۴)،  گزیده‌ ای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیش‌ گفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه،  این اثر را در شاهنامه فردوسی نوشته ام.  فریدون (تهران ۱۳۴۶)،  گزیده از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداود.  زین ابزار (تهران ۱۳۴۷)،  تاریخچه‌ ای از سلاح های کهن ایرانی.  ترجمه‌ی کیمیای سعادت، امام محمد غزالی.
   شعرها ــ  پورداوود از همان آغاز مکتب به سوی شاعری کشش داشت،  در هنگام کودکی او نوحه‌ سرایی رواج داشت و او هم نخستین شعر هایش را در قالب مرثیه سرود.  در رشت در زمان سوگواری دسته‌ های سینه‌زنی شعرهایش را می‌ خواندند.  پوراندخت‌ نامه،  دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها،  (۱۳۰۶، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی).  یزدگرد شهریار (منظومه ‌ای به یادبود جشن هزاره فردوسی شامل ۱۹۷ بیت سروره شده در ۱۳۰۷ در بمبئی).  سروده‌ های پورداوود در گزارش خرده اوستا،  سروده شده در مهر ۱۳۱۰،  یکی از این سروده‌ها به نام سرود مزدیسنا،  که با صدای بدیع‌زاده پر شده،  هنوز در آموزشگاه‌های زرتشتیان در هند و ایران خوانده می‌شود،  که مطلع آن چنین است:
* بامداد شد بانگ زد خروس                       از سرای شه برزدند کوس *
* چرخ شست نک روی آبنوس                    موبدا تو هم خیز و روی شو *
* خوان اشم وهو، گو یتا اهو                       گو یتا اهو، خوان اشم وهو... *
      شعرهای پراکنده‌ ای از او در کتاب های دیگران یاد شده‌ است،  چکامه‌ ای در گزارش گاتها، سروده فروردین ۱۳۱۶ در برلین،  دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون در هنگام نام بردن از پورداوود در کتاب خود تاریخ ادبیات در سال ۱۹۱۳ بازگو می‌کند.  قطعهٔ کشاورز،  سروده ۱۹۱۴ در پاریس با مطلع:
* چرا ای کشاورز ای رنجبر                        شده رنج کار تو بی برگ و بر *
* تو را نیست جز کهنه کاشانه‌ای                  فروریخته واژگون خانه‌ای ... *
   دیدگاه سیاسی و اندیشه ــ  پورداوود فردی ملی‌گرا و میهن پرست بود،  وی همچنین گرایش‌ های ضد پادشاهی قاجاریه داشت،  و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه می‌دانست،  چنانکه در پوراندخت ‌نامه در شعر «اندر سپری شدن روزگاری شهریاری آل قاجار» چنین سرود:
* از پیک نوید آمد هان گوش فرادار              کاحمد شهِ ایران شد از تخت نگونسار *
* اورنگ شهی پاک شد از دیو تبهکار                       وز راهزن و ترکمن دودهٔ قاجار *
* زین مژده به درگاه خداوند سپاس آر                       کز خجلت آن ننگ برستیم دگربار... *
   آرا و دیدگاهها ــ  نزد معاصران و دوستانش به «تعصب مخصوص بر ضد نژاد عرب و زبان عرب و هرچه راجع به عرب » است (قزوینی ، ج 1، ص 21)،  و «تعصب برای عقاید زرتشتی و تعصب ضدّ عربی» (مینوی ، 1358 ش ، ص 505) شهره بود.  به تعبیر محمدعلی جمالزاده (وحید، سال 5، ش 12، ص 1074)،  دوست دیرین او،  گویی «وی قلباً سرسپرده و کُشتی (= کُستی) بسته،  بدان کیش و آیین گرویده بود».  دلیل این شهرت،  تعبیرات و اظهارات او در آثار گوناگونش بود.  پورداود هر چند صریحاً با اسلام مخالفت نکرد،  اما آن را با عنوان «دینی که از فاتحین عرب به ایرانیان رسید» (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص 2) معرفی نمود،  و تحول دینی را که بعد از آمدن اسلام به ایران،  در این سرزمین روی داد،  به مراتب زیانبارتر از یورش اسکندر و حملة مغول خواند،  به اعتقاد او چیرگی اسکندر بر ایران،  «با آن همه ستم و بیداد و کشتار و ویرانی که در برداشت»،   و یورش مغولان به سرکردگی چنگیز با همة آسیبی که ایجاد کرد،  چون با تغییر دین همراه نبود،  رنج و شکنج کمتری به ایرانیان وارد آورد»،  (چرا ایرانیان از تازیان شکست خوردند»، (در آناهیتا ، ص 340).  در منظومة «یزدگرد شهریار» (سروده شده در مهر 1312)،  که آن را به تاگور، شاعر نامور هندی تقدیم کرد،  سقوط یزدگرد آخرین شاه شاهنشاهی ساسانیان،  و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نقطة آغاز نگون بختی این مردمان خواند،  (برای نمونه: از آن روز گلزارها خار گشت،  از آن روز شد واژگون بخت زن/ سیه چادر افکند و شد شوم تن، هنر خوار گشت و خرد تیره شد،  نیارست کس دینِ بهْ یاد کرد،  زمزدا پرستان برآمد غریو، رجوع کنید به «منظومة یزدگرد شهریار»، (در آناهیتا ، ص 387 ـ 397)،  و در شعر «بهار و بهدین»،  که در دوران اقامت برلین سرود،  بر اینکه «بانگ مؤذن از منارة مسجد» جایگزین،  «آتشکده و سرود مجوسان » شده است،  افسوس خورد (جمالزاده، وحید، سال 6، ش 2 و 3، ص 198،  نیز رجوع کنید به معین ، ج 1، ص 358).  وی در آثار قدیمترش اظهار کرده بود که «عربها... تمام آثار تمدن قوم ایران را نابود کردند،  «معبد های ما را ویران کردند، بزرگان و دانشمندان ما را کشتند... کتاب های ما را سوختند»، ( یشت ها ، ج 2، دیباچة پورداود، ص 20)، اما در مقالة «تغییر خط» ( آناهیتا ، ص 38)،  از این نظر عدول کرد و از بین رفتن مفروض کتاب های قدیم ایران را نتیجة طبیعی تغییر خط در ایران بعد از اسلام برشمرد.  وابسته دانستن دین و همة تجلیات فرهنگی به آب و خاک و نژاد نیز در آثار و آرای پورداود مشهود است،  بر همین اساس،  وی روح ایرانی را روح مَزدیَسنایی خوانده و در موارد عدید از «دین کهن ایران»،  و «آیین ایران باستان» سخن گفته و به سلوک بر طبق آن توصیه کرده است،  حتی «اسلام ایرانیان» را دینی با «رنگ و روی ایرانی» برشمرده،  که «تشیّع خوانده شده و از مذهب اهل سنّت امتیاز» یافته است، (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص2)...... ادامه دارد و بازنویسی می شود.
   انوش راوید:  در زمانی که ابراهیم پورداود مشغول نگارش کتاب های خود بود،  بدلیل امکانات کم آن دوران،  نمی توانست بخوبی تحلیل در باره:  تاریخ اجتماعی،  تاریخ تمدن،  جغرافیای تاریخی،  و کلاً تاریخ و جغرافیایی گذشته داشته باشد.  بهمین جهت دین اسلام را بزور آمده توسط حمله اعراب دانست،  اسکندر و چنگیز را اجنبی پنداشت،  زبان عربی را در ادامه حمله اعراب گفت.  اینها موضوعاتی هستند،  که از نظر دانش ارائه شده وبسایت ارگ انوش راوید،  دروغ های تاریخی بحساب می آیند.  این دروغ های تاریخی باعث تغییرات اندیشه و دیدگاه،  و پیکار درونی در او شده بود،  او رشد و تکامل طبیعی ایران و ایرانیان،  در میانه قاره کهن و همچنین ساختارهای تاریخی اجتماع و بسیاری موضوعات مهم جغرافیا ـ تاریخ را کاملاً  ندیده گرفته بود.
عکس زنده یاد ابراهیم پورداود،  عکس شماره 1814.
چند پرسش و پاسخ
   پرسش بهنام :  چرا می گویید مانیفست تاریخ ایران،  مانیفست وسعت و نگرش متفاوتی از یک کتاب تاریخ دارد؟
   پاسخ انوش راوید:  منظور شیوه تاریخ نویسی نوین است،  که خود می شود واژه مانیفست،  و با جمع بندی و برخورداری از داده های تاریخی ایران و با تحقیق و تحلیل از آثار باستانی و زبانی ارائه شده است.  اگر نگاهی به کتاب های آموزشی تاریخی در ایران بکنید،  می بینید که همگی باز نویسی شده،  از کتاب های خارجی است و هیچکدام بررسی های ایرانی اصیل ندارند.  بهمین جهت هیچکدام کلید تاریخ نیستند،  و نمی توانند دروغها را تشخیص دهند،  و جوانان را هم به گمراهی می برند.
   پرسش نرگس :  آیا عامل تحصیل در دانشگاه های اروپا،  باعث پویایی مهندس حامی،  و افراد هم دوره او شده بود؟
   پاسخ انوش راوید:  بنظر من بله،  قبل از جنگ دوم جهانی و باز شدن پای آمریکا و سرمایه داری فرا ملیتی،  و مرحله آخر امپریالیسم قرن 20 ،  دانشگاه های اروپا بهترین و فعال ترین دانشمندان را به جهان داد.  البته نقش ژن و سلامت ایرانی را هم باید در نظر داشت،  بچه های متولد شده در آن زمان،  از پدران و مادرانی بودند که تغذیه سالم طبیعی داشتند،  و خود آنها نیز در آب و هوا و غذای خوب رشد کرده بودند.
عکس ایران ما،  کاری از پرنیان حامد در بازدید های تاریخی،  عکس شماره 4012.
 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ   http://arqir.com
 
 

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پژوهشگران نوین تاریخ ایران

پیش گفتار

      از ابتدای قرن 20 تاریخ نویسی جدید در ایران شروع شد،  تقریباً تمام این تاریخ نویسی ها،  مشابه و یا کپی برداری از کار های خارجی بود،  یعنی آنچه را که استعمار گران قبل از قرن 20 نوشته بودند،  یا به فارسی ترجمه یا باز نویسی کردند.  اما در این میان عده انگشت شماری تحقیقات مستقل ملی و مردمی داشتند،  و با سبک تاریخ نویسی ایرانی پژوهش هایی کردند،  در این صفحه از این عزیزان یاد می کنم و به مرور ادامه می دهم.

تصویر آتشکده ری،  عکس شماره 3374.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

تصویر لوگو در دانش و بینش انقلابی باشید،  لوگو شماره 1610.

. . . این پست ادامه دارد . . .

زنده یاد احمد حامی

            مهندس احمد حامی،  ملقب به پدر راه‌ های ایران،  و پایه گذار صنعت مهندسی راه و ساختمان در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران،  و از موسسین دانشگاه تهران است.  زنده یاد گفته های بزرگی داشت:

   * ــ  این مملکت عاشق می‌ خواهد، هیچ وقت نگویید نمی‌شود،  بگویید چگونه می‌شود،  و حرکت کنید،  تحقیق و کار را شروع کنید.

   * ــ  اگر می خواهید مهندس شوید،  باید  دستکشها را در آورید،  و با دستتان گل را لمس کنید،  مهندسی که خاک وطنش را نشناسد،  هیچوقت مهندس نمی شود.

      استاد احمد حامی،  در سال 1286 خورشیدی،  در یکی از محلات قدیمی تهران متولد شد،  و پس از طی تحصیلات ابتدایی،  در مدارس توفیق و حسینیه،  سپس متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند،  و با موفقیت در آزمون اعزام به خارج،  جزو نخستین گروه از دانشجویان ایرانی در سال 1308 راهی برلین شد.  وی حدود یک سال بعد به تهران بازگشت،  و سپس عازم سوییس شد،  و توانست مهندسی راه و ساختمان را از پلی تکنیک زوریخ دریافت کند.  استاد حامی،  نخستین ایرانی بود که موفق شد بین دانشجویان سایر کشورها،  رشته راه و ساختمان را با درجه ممتاز به پایان رساند،  و به دریافت جایزه ویژه‌ این دانشگاه نایل شود.

      عشق بی پایان استاد به ایران و آگاهی ایشان از نیاز کشور به افراد تحصیل کرده،  موجب شد که در 1315،  به ایران باز گردد،  و همزمان با خدمت نظام وظیفه،  به ‌عنوان رییس راه استان در وزارت راه شروع به کار کند.  یکی از کار های تاریخی وی آسفالت کردن خیابان های تهران،  و ساخت ساختمان های دانشگاه تهران است،  وی دوازده سال از یونان تا ایران را پیاده سفر کرد،  و حاصل این سفر کتاب بود بنام:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ.

      استاد حامی در کنار 46 سال تدریس مداوم در دانشکده فنی دانشگاه تهران،  در سایر دانشگاه‌ ها از جمله دانشگاه امیرکبیر،  دانشکده فنی دانشگاه تبریز،  دانشگاه فارابی اصفهان،  نیز به تربیت دانشجویان و مهندسان کشور همت گمارد.  شخصیت چند بعدی استاد،  این امکان را به ایشان می‌داد،  که علاوه بر امور دانشگاهی،  به امور اجرایی نیز بپردازد.  از این رو مسؤولیت‌ هایی نظیر:  مدیریت اداره ارتباطات در سازمان برنامه،  مدیریت کل راه‌ها در وزارت راه،  و معاونت فنی وزارت،  مشارکت در بسیاری از طرح‌های عمرانی،  از جمله راه آهن میانه و شاهرود،  که از شاهکار های مهندسی ایران می‌باشد،  را برعهده گرفت.  در کنار آنها همکاری نزدیکی با،  مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه،  و سازمان برنامه و بودجه،  در تدوین مقررات و مشخصات فنی داشت،  و در ایجاد مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مشارکت فعالی را اعمال کرد.  سمت وی در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن،  مشاور عالی ساختمان و مصالح ساختمانی بود،  و در بنیانگذاری سازمان برنامه و بودجه سابق،  یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعلی،  نیز همکاری تاثیرگذاری داشته است.  اطلاعات بسیار دقیق استاد از خصوصیات زمین‌شناختی،  و جغرافیای مناطق مختلف ایران،  این امکان را به ایشان داد،  که بسیاری از معادن کشور،  از جمله معادن سیمان در جاجرود و آبگرم،  معدن ماسه‌ سیلیسی در فیروز کوه،  معدن قیر معدنی در بهبهان،  کانولن در جاجرود و میانه را کشف کند.

      زنده ‌یاد مهندس حامی،  علاوه بر تحقیق و بررسی پیرامون وضعیت خاک و معادن کشور،  مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران انجام داد.  مطالعاتی که به ارایه نظریاتی در مورد خط فارسی،  ریشه تاریخی نام مناطق ایران،  رد حمله اسکندر مقدونی به ایران،  و نیز چگونگی انقراض سلسله‌ ساسانی انجامیده است.  مجموعه‌ آثار مکتوب استاد،  دامنه وسیعی از موضوعات را فرا می‌گیرد،  که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد: مصالح ساختمانی، سیمان‌های طبیعی، نسوز، آسفالت گوگردی، راههای ایران در گذشته و آینده، روسازی آسفالتی خیابان‌های تهران، ماشین‌های متراکم‌ کننده زمین‌های خرده سنگی، برآورد ساختمان‌ها، آب‌یابی، آب‌رسانی، آب‌یاری، آب‌سنجی در ایران باستان، سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان بزرگترین دروغ تاریخ و هلنیسم دروغی بزرگ درباره فرهنگ ملتی کوچک.  از استاد حامی علاوه بر آثار علمی تخصصی، تحقیقات و کتاب‌ هایی نیز در زمینه‌ های فرهنگی، ادبی و تاریخی،  به جای مانده که از جمله آنها می‌توان به کتاب، ‌  خط فارسی و...

   احمد حامی: .... من گفته و نوشته‌ام که تخت جمشید نسوخته است،  و این ‌را از دید شیمیایی بررسی کرده‌ام.  تخت جمشید روی سنگ آهک،  و با سنگ آهک ساخته شده است. ... اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود، باید سنگ‌های بالا تنهٔ آن در شعله‌های آتش و سنگ‌های پایین تنهٔ و کف آن،  زیر جسم های سوزان فرو ریخته، هم پخته باشند. آب باران و برف،  با پوستهٔ سنگ آهک پخته،  ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آنرا شسته باشد.  سنگ‌ هایی را که تازگی از زیر خاک بیرون آورده‌اند،  به ویژه سنگ های ازاره و کف،  همگی سالم‌اند و آج تیشهٔ سنگ‌تراشان زمان هخامنشی،  روی آنها هنوز بجا مانده است.  این نیز می‌رساند که تخت جمشید نسوخته است ... ادامه در کتاب:  سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ،  و تکرار در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  باز نویسی شده در:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ.

عکس مرحوم احمد حامی،  عکس شماره 1812.

پری تاریخ ایران

      از روزی که کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  بدستم رسید،  تاکنون در باره آن،  و نویسنده و پژوهشگر گرامی کتاب،  بانو پرنیان حامد،  مطلبی در وبلاگ ننوشتم،  بهمین جهت چند سطر می نویسم.  درست از زمانی که پرنیان حامد به شبه حرا رفت،  تا با تنظیم بخشی از مانیفست تاریخ ایران،  اسکندر ایران را از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات دهد،  من نیز در آن زمان وبلاگ خود را بدین منظور به پرواز درآورده بودم.  می دانستم که اسکندر شاهزاده ایرانی است،  چون اصول بنای تاریخ اجتماع را می دانستم،  بهمین جهت او نمی توانست از گریس ساختگی باشد،  زیرا خود هلنها غرق در افسانه ها و خدایان عاریه گرفته بودند.  می دانستم اسکندر ایرانی است،  اما چگونه و با چه ترکیب تاریخی،  و برداشت تاریخ نویسی،  همیشه آرزو می کردم،  یک پری زیبا دانش،  با قلم ایرانی از دل تاریخ آریایی بیاید،  و این چگونگی را بگوید.  تا اینکه چند ماه پیش پری افسانه های تاریخی ایران،  یا پری آرزو هایم،  کبوتر سفید نامه رسانی را نزد من فرستاد،  با خواندن ایمیل دیدم به آرزویم رسیده ام،  و اینک اسکندر آزاد شده،  و گویا جهل و دروغ دارد از تاریخ ایران ریشه کن می شود.

      بیش از یک قرن است که تاریخ نویسان ایران در انواع تاریخ نویسی آموزشی و عمومی،  فقط مترجم و طوطی پرت و پلا های بیگانگان بوده و هستند،  غریبه هایی که تاکنون برای ما خیر و خوبی نداشته اند.  انگشت شمار محقق تاریخ ایران داریم،  که مستقل و فقط با حساب از توانایی های بالای تاریخ ایران بزرگ،  به پژوهش پرداخته اند.  یکی از این عزیزان میهن دوست بانو پرنیان حامد است،  که با این کار شگرف،  اولین گام تشریحی شیوه تاریخ نویسی ایرانی را آغاز نموده است.  این سبک مرز های تاریخ نویسی ایرانی را،  با انواع غربی آن کاملاً مجزا کرده،  و راه نوین تاریخ نویسی ایرانی را گشوده است.  بنظر من این سبک کار،  تحول بزرگی را ایجاد می کند،  و بزودی به سیستم آموزشی تمام کشور های قاره کهن هم می رود،  و همه ملل را از دروغ های تاریخی نوشته شده استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها نجات خواهد داد.  می دانم و امید دارم هر چه زودتر همه جوانان با هوش ایران،  با مطالعه این کتاب،  سبک کار جدید را با تکنولوژی های نوین در هم می آمیزند،  و با تحقیقها و تحلیل های بیشتر،  تمام تاریخ شیرین ایران را،  از چنگال عفریت جهل و دروغ نجات می دهند. 

کلیپ سخنرانی بانو پرنیان حامد در دانشگاه اصفهان،  کلیپ شماره 142.

کلیک کنید:  سایت های تاریخی ایران

کلیک کنید:  نامداران تاریخ نگار باستان

کلیک کنید:  استراتژی ملی مردمی در ایران

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر

زنده یاد ابراهیم پورداود

      تعدادی از جوانان باهوش هم میهنم خواستند،  همانگونه که از زنده یاد احمد حامی نوشته ام،  از پورداود هم بنویسم.  متن زیر زندگی نامه زنده یاد ابراهیم پورداود را از اینترنت،  بویژه از ویکی پدیای فارسی نوشتم،  و تحقیقات مستقل خودم نمی باشد،  با تعلیل و تحلیل های جدید ادامه می دهم،  و بازنویسی می کنم.

   زندگی نامه ابراهیم پورداود

      ابراهیم پورداود تولد۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت،  مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران،  ایران ‌شناس معاصر، اوستا شناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران.  نام پدرش داوود بود و در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ در محلهٔ سبزه‌ میدان شهر رشت،  در خانواده‌ای ملاّک و بازرگان به دنیا آمد.  در پنج یا شش سالگی به مکتب میرزا محمدعلی رفت،  که محل آن اکنون آرامگاه پدر و برادران و خود اوست.  سپس تحصیلات مقدماتی زبان فارسی و عربی را در مدرسه حاجی حسن رشت،  به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی انجام داد.  زمانی که در مدرسهٔ حاجی‌ میرزا حسن در سلک طلاب درس می‌آموخت،  به مرثیه ‌گویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند.  در ۱۲۸۴خ،  در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت،  و به آموختن طب قدیم پرداخت،  و از محضر محمد حسین‌ خان سلطان‌ الفلاسفه بهره برد.

      در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم،  سلطان‌آباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت، در بیروت در مدرسهٔ لوئیک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت،  و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد (برادرانش نام های داوود زاده و داوودی را برگزیدند).  پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت،  و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد.  در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد.  سپس به ایران بازگشت و بعد از اقامتی کوتاه در رشت،  رمضان ۱۳۲۸،  از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود،  و نخست در دبیرستان شهر بووه نام‌ نویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد،  آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت،  و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.

      در جمادی‌الاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت،  که در شعبان همان سال پس از نشر سه شماره،  و آغاز جنگ جهانی اول تعطیل شد.  شش ماه اول از دوره جنگ را در پاریس به سر برد،  ولی بر اثر شور جوانی و میهن ‌دوستی و تبلیغات آلمانی‌ها،  بر آن شد که پاریس را ترک کند.  در ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در ۲۹ رمضان همان سال تا ۲۹ جمادی الاولی سال بعد،  به یاری محمدعلی جمال‌زاده روزنامه رستخیز را منتشر کرد.  با پیشروی انگلیسی‌ها و تسخیر کوت‌العماره،  پورداود راهی کرمانشاه شد،  و چند ماهی آنجا ماند،  چون آن شهر به دست روس‌ها افتاد،  شبانه به قصر شیرین رفت،  و به بغداد باز گشت و در آن هنگام ترکان عثمانی از انتشار رستخیز جلوگیری کردند.  ناگزیر وی از آنجا به حلب و سپس به استانبول رفت،  و چون در آنجا از خروج او ممانعت کردند بعد از مدتی به قصد اقامت در سویس،  از راه بالکان به برلین رفت.  آلمانی‌ها نیز از خروج وی از کشور شان ممانعت کردند،  و او تا پایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در آنجا ماند.

      در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین،  و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت،  در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد،  و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقی‌زاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد،  و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقه‌مند ساخت.  در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌ پزشک آلمانی ازدواج کرد،  و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.  پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت،  در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت،  و دو سال و نیم در آنجا ماند،  و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت،  و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام،  پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.

      در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور،  از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران‌ باستان به کشور هندوستان رفت،  و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت.  ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستا شناسی عضویت یافت،  و ریاست شعبهٔ عربی‌ پارسی را نیز به عهده داشت،  و خطابه‌ ای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد.  زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند،  تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن می‌گویند،  و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمی‌دهند،  از پورداود دعوت کردند،  و او پس از خاورشناس آمریکایی جکسن،  خاورشناس آلمانی هاوگ،  و بانوی خاورشناس فرانسوی منان،  چهارمین غیر زردشتی بود،  که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت می‌شد.

      در ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت،  و به ادامه کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت،  سرانجام در ۱۳۱۶ به ایران بازگشت،  و در دانشکدهٔ حقوق و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت،  در ۱۳۱۷ عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد.  به مناسبت شصتمین سال تولد پورداود،  مجلس جشن باشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران با حضور استادان و دانشمندان و دانشجویان و شخصیت های کشور برپا گردید،  و به همین مناسبت در شانزدهم مهر ۱۳۲۵ یاد نامه‌ ای در دو مجلّد تدوین و طبع شد،  یکی به فارسی با مقاله‌ ای مفصل از محمد معین درباره پورداود،  و دیگری حاوی مقالات خاورشناسان به زبان های بیگانه.

      پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندهٔ دانشگاه تهران،  به بسیاری از کنگره‌ های فرهنگی و ادبی دعوت می‌شد،  و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسه‌ های ادبی و فرهنگی بود،  و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار می‌شد.  وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت،  و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهٔ بزرگ پهلوی بود.  در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن ایران‌ شناسی را دایر کرد،  که تنها انجمن غیر دولتی آن زمان بود.  در ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرهٔ خاور شناسان که در مسکو تشکیل شده بود شرکت جُست،  و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.

   خاکسپاری پورداوود ــ  پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد،  و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.  از زمان بازنشستگی به بعد،  اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند،  و کمتر در مجامع دیده شد،  و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت،  و با تشریفات بسیار در آرامگاه خانوادگی خود در شهر رشت به خاک سپرده شد.  پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشور های آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهر های مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد،  و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاش های این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.

   پیرامون روش کار و اثرگذاری او ــ  پورداود را بنیادگذار ایران ‌شناسی در سرزمین ایران،  و زنده‌ کنندهٔ فرهنگ و زبان ایران ‌باستان دانسته‌ اند،  وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقه‌مند بود،  و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که راجع به ایران باستان بود،  بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد،  و به خصوص کتاب های مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد،  و سال های دراز در این باره به تحقیق پرداخت.  با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت،  تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را که به زبان های گوناگون نوشته شده بود،  در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود،  و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌ شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد.  بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان می‌توانند،  اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند،  و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.  خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است،  که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند،  و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران دوران سلسله هخامنشیان آگاه ساختند.

   آثار برتر موجود ــ  بخش های مختلف مجموعهٔ گزارش اوستا،  گاتها (بمبئی ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار می‌ آید،  که توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده،  و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۰۷)،  بخش نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.  یشتها (بمبئی ۱۳۱۰)،  بخش دوم از مجموعهٔ یشت هاست.  خرده‌اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)،  گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.  یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)،  بخش نخست.  یسنا (تهران، ۱۳۳۷)،  بخش دوم مجموعهٔ یسناست و گفتار هایی دربارهٔ موضوعات تاریخی را نیز در بر می‌گیرد.  گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹)،  دومین گزارش بخش نخست است.  یادداشت های گاتها (تهران ۱۳۳۶)،  توضیحاتی دربارهٔ واژه‌ های اوستایی این بخش است.  ویسپرد (تهران ۱۳۴۳)،  بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فره‌وشی چاپ شده است.   وندیداد،  که جزو آثار منتشر نشدهٔ اوست.

   آثار منثور و تحقیقات ادبی ــ   ایرانشاه (بمبئی ۱۳۰۴)،  در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.  خرمشاه (بمبئی ۱۳۰۵)،  بخشی از سخنرانی های پورداود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایراد شده در هند.  گفت ‌و شنود پارسی (بمبئی ۱۳۱۲)،  کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها.  سوشیانس (بمبئی ۱۳۰۶)،  رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود.  فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶)،  گفتار هایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی از واژه‌ های ایرانی.  هرمزدنامه (تهران ۱۳۳۱)،  دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژه‌ شناسی.  اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران ۱۳۴۳)،  شامل مقاله‌ هایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.  خوزستان ما (تهران ۱۳۴۳)،  رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.  بیژن و منیژه (تهران ۱۳۴۴)،  گزیده‌ ای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیش‌ گفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه،  این اثر را در شاهنامه فردوسی نوشته ام.  فریدون (تهران ۱۳۴۶)،  گزیده از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداود.  زین ابزار (تهران ۱۳۴۷)،  تاریخچه‌ ای از سلاح های کهن ایرانی.  ترجمه‌ی کیمیای سعادت، امام محمد غزالی.

   شعرها ــ  پورداوود از همان آغاز مکتب به سوی شاعری کشش داشت،  در هنگام کودکی او نوحه‌ سرایی رواج داشت و او هم نخستین شعر هایش را در قالب مرثیه سرود.  در رشت در زمان سوگواری دسته‌ های سینه‌زنی شعرهایش را می‌ خواندند.  پوراندخت‌ نامه،  دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها،  (۱۳۰۶، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی).  یزدگرد شهریار (منظومه ‌ای به یادبود جشن هزاره فردوسی شامل ۱۹۷ بیت سروره شده در ۱۳۰۷ در بمبئی).  سروده‌ های پورداوود در گزارش خرده اوستا،  سروده شده در مهر ۱۳۱۰،  یکی از این سروده‌ها به نام سرود مزدیسنا،  که با صدای بدیع‌زاده پر شده،  هنوز در آموزشگاه‌های زرتشتیان در هند و ایران خوانده می‌شود،  که مطلع آن چنین است:

* بامداد شد بانگ زد خروس                       از سرای شه برزدند کوس *

* چرخ شست نک روی آبنوس                    موبدا تو هم خیز و روی شو *

* خوان اشم وهو، گو یتا اهو                       گو یتا اهو، خوان اشم وهو... *

      شعرهای پراکنده‌ ای از او در کتاب های دیگران یاد شده‌ است،  چکامه‌ ای در گزارش گاتها، سروده فروردین ۱۳۱۶ در برلین،  دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون در هنگام نام بردن از پورداوود در کتاب خود تاریخ ادبیات در سال ۱۹۱۳ بازگو می‌کند.  قطعهٔ کشاورز،  سروده ۱۹۱۴ در پاریس با مطلع:

* چرا ای کشاورز ای رنجبر                        شده رنج کار تو بی برگ و بر *

* تو را نیست جز کهنه کاشانه‌ای                  فروریخته واژگون خانه‌ای ... *

   دیدگاه سیاسی و اندیشه ــ  پورداوود فردی ملی‌گرا و میهن پرست بود،  وی همچنین گرایش‌ های ضد پادشاهی قاجاریه داشت،  و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه می‌دانست،  چنانکه در پوراندخت ‌نامه در شعر «اندر سپری شدن روزگاری شهریاری آل قاجار» چنین سرود:

* از پیک نوید آمد هان گوش فرادار              کاحمد شهِ ایران شد از تخت نگونسار *

* اورنگ شهی پاک شد از دیو تبهکار                       وز راهزن و ترکمن دودهٔ قاجار *

* زین مژده به درگاه خداوند سپاس آر                       کز خجلت آن ننگ برستیم دگربار... *

   آرا و دیدگاهها ــ  نزد معاصران و دوستانش به «تعصب مخصوص بر ضد نژاد عرب و زبان عرب و هرچه راجع به عرب » است (قزوینی ، ج 1، ص 21)،  و «تعصب برای عقاید زرتشتی و تعصب ضدّ عربی» (مینوی ، 1358 ش ، ص 505) شهره بود.  به تعبیر محمدعلی جمالزاده (وحید، سال 5، ش 12، ص 1074)،  دوست دیرین او،  گویی «وی قلباً سرسپرده و کُشتی (= کُستی) بسته،  بدان کیش و آیین گرویده بود».  دلیل این شهرت،  تعبیرات و اظهارات او در آثار گوناگونش بود.  پورداود هر چند صریحاً با اسلام مخالفت نکرد،  اما آن را با عنوان «دینی که از فاتحین عرب به ایرانیان رسید» (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص 2) معرفی نمود،  و تحول دینی را که بعد از آمدن اسلام به ایران،  در این سرزمین روی داد،  به مراتب زیانبارتر از یورش اسکندر و حملة مغول خواند،  به اعتقاد او چیرگی اسکندر بر ایران،  «با آن همه ستم و بیداد و کشتار و ویرانی که در برداشت»،   و یورش مغولان به سرکردگی چنگیز با همة آسیبی که ایجاد کرد،  چون با تغییر دین همراه نبود،  رنج و شکنج کمتری به ایرانیان وارد آورد»،  (چرا ایرانیان از تازیان شکست خوردند»، (در آناهیتا ، ص 340).  در منظومة «یزدگرد شهریار» (سروده شده در مهر 1312)،  که آن را به تاگور، شاعر نامور هندی تقدیم کرد،  سقوط یزدگرد آخرین شاه شاهنشاهی ساسانیان،  و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نقطة آغاز نگون بختی این مردمان خواند،  (برای نمونه: از آن روز گلزارها خار گشت،  از آن روز شد واژگون بخت زن/ سیه چادر افکند و شد شوم تن، هنر خوار گشت و خرد تیره شد،  نیارست کس دینِ بهْ یاد کرد،  زمزدا پرستان برآمد غریو، رجوع کنید به «منظومة یزدگرد شهریار»، (در آناهیتا ، ص 387 ـ 397)،  و در شعر «بهار و بهدین»،  که در دوران اقامت برلین سرود،  بر اینکه «بانگ مؤذن از منارة مسجد» جایگزین،  «آتشکده و سرود مجوسان » شده است،  افسوس خورد (جمالزاده، وحید، سال 6، ش 2 و 3، ص 198،  نیز رجوع کنید به معین ، ج 1، ص 358).  وی در آثار قدیمترش اظهار کرده بود که «عربها... تمام آثار تمدن قوم ایران را نابود کردند،  «معبد های ما را ویران کردند، بزرگان و دانشمندان ما را کشتند... کتاب های ما را سوختند»، ( یشت ها ، ج 2، دیباچة پورداود، ص 20)، اما در مقالة «تغییر خط» ( آناهیتا ، ص 38)،  از این نظر عدول کرد و از بین رفتن مفروض کتاب های قدیم ایران را نتیجة طبیعی تغییر خط در ایران بعد از اسلام برشمرد.  وابسته دانستن دین و همة تجلیات فرهنگی به آب و خاک و نژاد نیز در آثار و آرای پورداود مشهود است،  بر همین اساس،  وی روح ایرانی را روح مَزدیَسنایی خوانده و در موارد عدید از «دین کهن ایران»،  و «آیین ایران باستان» سخن گفته و به سلوک بر طبق آن توصیه کرده است،  حتی «اسلام ایرانیان» را دینی با «رنگ و روی ایرانی» برشمرده،  که «تشیّع خوانده شده و از مذهب اهل سنّت امتیاز» یافته است، (معین ، ج 1، دیباچة پورداود، ص2)...... ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   انوش راوید:  در زمانی که ابراهیم پورداود مشغول نگارش کتاب های خود بود،  بدلیل امکانات کم آن دوران،  نمی توانست بخوبی تحلیل در باره:  تاریخ اجتماعی،  تاریخ تمدن،  جغرافیای تاریخی،  و کلاً تاریخ و جغرافیایی گذشته داشته باشد.  بهمین جهت دین اسلام را بزور آمده توسط حمله اعراب دانست،  اسکندر و چنگیز را اجنبی پنداشت،  زبان عربی را در ادامه حمله اعراب گفت.  اینها موضوعاتی هستند،  که از نظر دانش ارائه شده وبسایت ارگ انوش راوید،  دروغ های تاریخی بحساب می آیند.  این دروغ های تاریخی باعث تغییرات اندیشه و دیدگاه،  و پیکار درونی در او شده بود،  او رشد و تکامل طبیعی ایران و ایرانیان،  در میانه قاره کهن و همچنین ساختارهای تاریخی اجتماع و بسیاری موضوعات مهم جغرافیا ـ تاریخ را کاملاً  ندیده گرفته بود.

عکس زنده یاد ابراهیم پورداود،  عکس شماره 1814.

چند پرسش و پاسخ

   پرسش بهنام :  چرا می گویید مانیفست تاریخ ایران،  مانیفست وسعت و نگرش متفاوتی از یک کتاب تاریخ دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  منظور شیوه تاریخ نویسی نوین است،  که خود می شود واژه مانیفست،  و با جمع بندی و برخورداری از داده های تاریخی ایران و با تحقیق و تحلیل از آثار باستانی و زبانی ارائه شده است.  اگر نگاهی به کتاب های آموزشی تاریخی در ایران بکنید،  می بینید که همگی باز نویسی شده،  از کتاب های خارجی است و هیچکدام بررسی های ایرانی اصیل ندارند.  بهمین جهت هیچکدام کلید تاریخ نیستند،  و نمی توانند دروغها را تشخیص دهند،  و جوانان را هم به گمراهی می برند.

   پرسش نرگس :  آیا عامل تحصیل در دانشگاه های اروپا،  باعث پویایی مهندس حامی،  و افراد هم دوره او شده بود؟

   پاسخ انوش راوید:  بنظر من بله،  قبل از جنگ دوم جهانی و باز شدن پای آمریکا و سرمایه داری فرا ملیتی،  و مرحله آخر امپریالیسم قرن 20 ،  دانشگاه های اروپا بهترین و فعال ترین دانشمندان را به جهان داد.  البته نقش ژن و سلامت ایرانی را هم باید در نظر داشت،  بچه های متولد شده در آن زمان،  از پدران و مادرانی بودند که تغذیه سالم طبیعی داشتند،  و خود آنها نیز در آب و هوا و غذای خوب رشد کرده بودند.

عکس ایران ما،  کاری از پرنیان حامد در بازدید های تاریخی،  عکس شماره 4012.

کلیک کنید:  ذهن های پویای تاریخی

کلیک کنید:  تاریخ کتاب و کتابداری در ایران

کلیک کنید:  تاریخ شهر و شهر سازی در ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر