وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران

دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران دروغ بزرگ تاریخی برای رودررو قرار دادن اعراب و اسلام با ایرانیان،  و نیز ضعیف و بی قدرت گفتن ایرانیها در تاریخ است.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تصویر مسجد اسپی مزگت،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 3404.
 این برگه بشماره 162 پیوست لینک زیر است:
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان،  عکس شماره 1618.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
      تاریخ یک علم است،  مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها،  نوشته های تاریخی،  تبدیل به داستان های دروغی می شوند.  یک متخصص با تحلیل ساده متوجه می شود،  نمیتواند از آن نوشته های داستانی،  به عنوان منابع و یا دانش تاریخ استفاده نماید.
      بمنظور اطلاع بیشتر به تاریخ نویسی ایرانی و  نیز به جغرافیا ـ تاریخ بروید.  مقالات تاریخی نوشته شده من،  از مشاهدات عینی آثار تاریخی و باستانی،  و درک و تحلیل از جریان های واقعی تاریخی و تاریخ اجتماعی است.  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نکرده ام،  البته از کتاب های تاریخی،  که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند،  بهره گرفته ام.
     مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را،  باید مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد،  در ساختارهای تاریخی اجتماع توضیح نوشته ام.  همچنین لازم است هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  و این مسئله مهم را هم در نظر داشت،  که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است.  تاریخ را درست در تاریخ بنگرید و تحلیل کنید،  نه آنچه هالیوود و یا دشمنان می خواهند،  دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند،  و هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند،  و  کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند،  که براحتی قابل رد کردن است.
      وظیفه جوانان باهوش متخصص ایران است،  که با تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد جدی کنند،  و آنها را مجازی یا حتی واقعی به محاکمه بکشانند.  برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد،  لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید،  و حوصله و تأمل نمایید،  البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان مشکل است،  آنها در دوران 500 سال استعماری،  به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند.  افرادی با دروغ های تاریخ احساسی برخورد می کنند،  عرب و فارس و ترک و کرد و غیره را رو در روی تاریخی می گویند و می دانند،  که همه ثمره تاریخ نویس دروغی است.  تاریخ با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد،  و لزوماً همین نخواهد بود،  پس واقع بینانه با  دانایی قرن 21  بدنبال واقعیت باشید.  نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانسته اند این دروغها را بردارند،  که پویایی نو در سرنوشت بکارند،  و جامعه را هدایتی تازه دهند،  شاید غرق در این دروغ ها هستند.
   توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند،  ولی جوانان با هوش ایران،  برای نگارش تاریخ نوین و علمی ایران،  به انوش راوید بپیوندند.
   مهم:  افرادی با ذهن های کوچک و بدون درک از تاریخ و دانش های علوم اجتماعی،  و فقط بر اساس خواندن چند کتاب و یا مدرک تحصیلی،  براحتی اغفال تاریخ نویسی استعماری شده،  و گفته و نوشته های آنها را تکرار می کنند.  جوانان باهوش ایران،  تاریخ نویسی استعماری و استثماری را بدرستی درک نمایید.  
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
عکس تاریخی میرزا کوچک خان،  مشروح در نامداران تاریخ ایران،  عکس شماره 1293.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
      دروغگو ها برای توجیه و سفسطه  می گویند:  "اکنون در نزد علمای نژاد شناس این فرضیه به ثبوت رسیده است،  که مهد اصلی همه ملت های سامی نژاد شبه جزیره عربستان است،  که روزی نسبتاً آباد بوده و بتدریج رو به خشکی نهاده است،  بهمین علت اقوام سامی نا گزیر شده اند،  که در طلب چراگاه و آب از آنجا به سرزمین های آباد شمالی مهاجرت نمایند ....."  این دروغ بسیار شبیه دروغ مهاجرت آریائیها از شمال به ایران است،  که در جای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  حالا برای عربها از جنوب می گویند،  چون دروغ سرزمین های سرد و خشک شمالی و مهاجرت آریائیها.
      دروغگو می گویند:  "قرنها بدینسان گذشت و اعراب روز به روز بر انیوهی شمار و سختی معیشتشان می افزود،  ناگزیر بودند جبنشی کرده موانع ایران و روم و مصر را از پیش برداشته برای رسیدن به زندگی بهتر ......"  این دروغگو ها انگاری در دوران بورژوازی و استعمار هستند،  چون با همان دید می گویند،  زندگی در دوران شاه خدایی برای همه یک اندازه بود،  و همه در قومها و قبیله ها به یک شکل و تقریباً مساوی تولید مثل و مرگ داشتند.
      دروغگو های استعماری در ادامه دروغها می گویند:  "یکی از وعده های اسلام برای عربها این بود که اگر پیروز شوند،  ایران و عراق و سوریه از آن ایشان خواهد بود، ...."  در ادامه و توجیه سادگانه می نویسند،  "اعراب مسلمان که در تنگی معیشت می سوختند،  به امید آنکه اگر فاتح شوند،  خوشبخت می شوند و اگر کشته گردند به بهشت می روند، ...."  و ادامه میدهند،  "بدین جهت جنگ های اعراب با ایرانی ها جنبه اقتصادی داشت،  و همه قبایل حرکت کردند و چیزی از ایشان در عربستان نماند، ....."
      با این نوشته ها اعراب را چون فلاکتی ها و حاشیه نشین شهر ها در آورده اند،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیای خودش خودکفا بود،  و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی  را نمی داد.  همچنین مسلمانی را در ابتدای پیدایش در حد راهزن پایین آورده اند.  عجیب است هیچ یک از علمای تاریخی به این مهم های ذکر شده در صدر اسلام اشاره نکرده اند،  که آیا دروغ است و یا واقعی.
      اگر راهزنان متحد شوند و غارت کنند در اولین چپاول،  بر سر اموال بین خود می جنگند،  و در مورد اعراب،  کینه عمیق تاریخی عربی و طایفه ای یکبار دیگر ظاهر خواهد شد،  و این قبیل افراد توانایی ادامه مسیر و جنگ های بعدی را نخواهند داشت،  و بطور کلی سازمان و برنامه و عقیده ها بهم می خورد،  اگر استراتژی برای غارت باشد،  تاکتیک های جنگی برای بدست آوردن اولین مال می باشد.  معلوم می شود کسانی که اینچنین می گویند،  یعنی غارت در صدر اسلام،   برداشت های فکری خود را القا می نمایند،  حتماً از دوران بورژوازی و استعمار بوده و هستند.  در کتاب های واقعی تاریخی،  رجز خوانی و خالی بندی زیاد وجود دارد،  ولی چیزی را القاء نمی کردند.
     همچنین برای ادامه توجیهات سادگانه خود،  و از قول کتاب های خطی تاریخی،  که کسی آن کتابها را در هیچ موزه ای و کتابخانه ای ندیده،  می نویسند،  "....  که ایران بسیار بی ثبات،  اوضاع خراب،  بحران اقتصادی،  بیماری، فساد، و....."  از نوشتن بقیه پرت و پلا ها خود داری می کنم،  چون براحتی در تمام دروغ نامه ها در دست است.  می بینید این مطالب گفته شده فقط می تواند از افکار لندن یا پاریس در قرن 19 و 20  باشد.  گاهی با خود اندیشه کنید،  زندگی و بود و نبود و کار و تولید در 15 قرن پیش چگونه بوده،  موج اولی یا سرمایه داری،  و در 4 یا 5 قرن پیش چطور،  و آیا در اروپا و آسیا به یک شکل فکر می کردند،  و در باره دروغ هایی که از زندگی مردم در گذشته ها گفته اند چیزی فکر کرده اید؟
ــ  موضوعات اقتصادی و زندگی در سنت گریزی و دانایی قرن 21.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
نبردهای مشکوک یا الکی
      این نبردها که در کتاب های تاریخی مربوطه است،  از روی یکدیگر با کمی تغییر برداشت و رونویسی شده اند،  و در همه کتابها تاریخی مربوطه براحتی در دسترس می باشند.
    نبرد حیره،  (....  برای دفاع جز حصار کهنه چیزی نداشت،  ناچار تسلیم شد،.....)،  در صورتیکه واقعیت و موقعیت جغرافیایی چیز دیگری است.
   فتح ابله و نبرد زنجیر،  (...... پای سربازان ایرانی را زنجیر کرده بودند که نگریزند،....)،  می خواهند با این دروغ چه بگویند،  زنجیر ها در کجا تولید شده بود،  و قفل آنها چگونه بود و آیا امکان دارد،  دروغ و دونگ تا چه اندازه،  در این باره در پست های دیگر توضیح نوشته ام.
   نبرد الیس،  (...... بفرمود چند شبانه روز اسیران ایرانی را گردن زدند تا نهری از خون ایشان جاری شد،  خالد سردار اسلام می خواست نقص سوگند نکرده باشد،......)،  با یک تیر دروغ سه نشان،  هم ایرانی ها را چنان ترسو و نابود شده و هم مسلمین اولیه را خونخوار،  و در نهایت ایران و اعراب را برای مقاصد استعماری رو در روی یکدیگر قرار میدهند.  در صورتیکه هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند،  که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد. 
   نبرد امغلیشیا،  (.......)،  این نبرد در سطح یک دهقان پایین می آید چون دروغ دگری نداشتند.
   نبرد فتح انبار،  (..... خالد فرمان داد که چشم سپاهیان دشمن را که همه غرق در آهن بودند و جز چشم ایشان پیدا نبود به یکباره با تیر کور کردند،.....)،  انگار با گله گوسفند طرف بودند،  این دروغ آنها بقدری احمقانه است،  که فقط دروغگو ها باور می کنند.
   جنگ الجسر یا قیس الناطف،  (.......)  بعد از چندین جنگ مسخره که با مطالعه آنها و دید علمی و تاکتیکی نبرد های آن زمان،  کاملاً معلوم میشود الکی است.  دروغگو ها مجبور شدند با یک صحنه آرایی مسخره تر و غیر اصولی و غیر تاکتیکی جنگی،  یکبار هم که شده ایرانیها را پیروز نمایند،  تا کمی از ضایع بودن دروغ هایشان بکاهند.
   نبرد بوبت،  (..... در این روز صد نفر جنگاور عرب هر یک صد تن ایرانی کشتند،....)،  به این دروغگو ها بگویید اگر هر کدام می خواستند گوسفند بکشند روزی چند راس می توانستند،  چقدر باید کسی احمق باشد،  که این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کند.
      دروغگو ها از قول شاه می گویند،  یزدگرد به فرستادگان عرب گفت:  (شماها از شدت فقر سوسمار و موش می خورید،.....)  این گفته و نوع کلام مربوط به دوره بورژوازی و استعمار از 500 سال پیش است،  در گذشته همه در شرایط طبیعی خودشان خود کفا بودند،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت.
    ممکن است عزیزانی بگویند بعضی گفته ها دروغ است،  و بعضی حقیقت و یا امداد های دیگری در کار بوده،  اگر بپذیریم بخشی دروغ بوده،  پس باید بدانیم کسی که بخشی دروغ گفته می تواند دروغگوی بزرگ بوده و همه را دروغ گفته باشد،  و در نتیجه باید همه چیز را دور ریخت و از نو بررسی کرد.  کارگزاران و چهره های استعمار همیشه در تلاش بودند،  تا مسیر تکامل اجتماعی مسلمانان را به گمراهی بکشانند،  باید با آنها مقابله کرد.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
نظرهای جدید در داستان جنگها
      جنگ های اعراب با ایرانیان مانند یک سناریو هستند،  که فقط نام مکان جنگ ها در آن تغییر کرده است،  مانند:  آنچه طبری از جنگ در اصفهان می نویسد،  با کمی تغییر مانند نوشته های بلاذری و مسعودی از جنگ نهاوند است.  این داستان اول برای جنگ نهاوند نوشته شده،  و بعد کپی می شود،  و برای جنگ اصفهان و...  به همین علت نیز نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی،  فرمانده اعراب،  یک بار در اصفهان بقلم طبری شهید می شود،  و یک بار در نهاوند بقلم بلاذری.
      در بیشتر داستان تاریخ نویسان این مضمونها،  اشاره به خیانت فردی از شهروندان شهر محاصره شده است،  در محاصره شوشتر اشاره به یک ایرانی شده است،  که خیانت کرده،  و راه مخفی ورود به شهر را به اعراب نشان داد،  و همچنین نام اولین عربی،  که وارد شهر شد.  شهر قرطبه در اسپانیا نیز به طرز مشابه ای مانند شوشتر به تصرف اعراب در آمد،  در اینجا یک چوپان راه مخفی شکافی در حصار شهر را به عربها نشان می دهد.  همچنین اخبار تصرف شهر الفسطاط و بندر اسکندریه در مصر،  دمشق و شهر  قیساریه  (قیصریه – امروز در شمال اسرائیل ) شبیه یک دیگر هستند.
      حکایت جالب دیگر در بیشتر ادبیات تاریخی اعراب اشاره به شرکت یا شرکت نکردن خلیفه ها در جنگ ها است.  طبق این اخبار خلفای راشدین در هیچ جنگی حاضر نبودند.  تاریخ نویسان عرب و ایرانی اما تاکید می کنند،  که خلفاء همیشه آماده بودند ، که در پیشاپیش لشگر در حمله به کشور دیگر حضور داشته باشند،  اما اطرافیان نزدیک،  با اشاره به خطری که در مدت غیبت خلیفه می توانست دولت اسلامی را تهدید کند،  خلیفه را از شرکت در جنگ ها منع می کردند.  این اسحاق، دینوری و سیف بن عمر خبر داده اند،  که عمر قصد داشته هم در جنگ قادسیه و هم در جنگ نهاوند علیه ایرانیان بجنگد،  اما به درخواست سپاهیان عمر از جنگیدن منصرف می شود.
      در بیشتر داستانها،  هنگام محاصره شهرها توسط اعراب،  به علت برگزاری یک جشن در شهر،  توجه ساکنان از محاصره کنندگان منحرف شده بود.  یک نواختی داستان تاریخی حمله اعراب به شرق و غرب،  و به ایران و اسپانیا کامل مشخص است،  که مصنوعی و داستان ها با طرح ساده نویسی است.  علت این یک نواختی و ساده نویسی،  بدون ارائه اسناد و مدارک لازم برای تاریخ نویسی،  مشخص می شود که همه اینها طی روند خاص سیاسی و ترفندی نوشته شده اند،  حال توسط یک نفر یا یک گروه فرقی ندارد،  در کل ادبیات هستند نه تاریخ.
   مهم:  با وجود اینهمه دروغ آشکار در تاریخ ایران،  که بدون سند و مدرک،  و فقط بر اساس داستان های الکی بدون منطق هستند،  چرا سیستم آموزشی ایران آنها را حذف نمی کند.  بنظر می رسد دو علت دارد:  * کم هوش و کم دانش هستند!  یا  * تعمد و ترفند دارند!
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دنیای زندگی قبیله ای
      گذشته ها قبایل در محیط جغرافیایی طبیعی خودشان طی قرنها عادت کرده بودند،  که راحت و خودکفا زندگی کنند و روزگار را به خوشی بگذرانند،  تمام دنیای آنها همان محیط خودشان بود.  امروز هم اندکی از قبایل در ایران بزرگ  و جاهای دیگر جهان دیده می شوند،  که در محیط طبیعی خودشان به اندازه توانایی هایی که دارند موفق هستند.  در صورتیکه قبایل تاریخی از موقعیت خود خارج می شدند،  هر فرد و یا کل قبیله و طایفه دچار افسردگی و شکست می شدند،  و نمی توانستند ادامه حیات بدهند،  زیرا تجربه استفاده از امکانات جدید را نداشتند.
      این موضوع را به راحتی می توان در مورد چند روستایی دور افتاده آزمایش کرد.  اگر قبیله ای تاریخی در یک جابجایی کلی و سریع قرار می گرفت،  وضع آنها بسیار بد می شد،  و در جای جدید کامل ناتوان می شدند،  و حتی از طرف قبایل ساکن در اطراف محیط جدید مورد حمله و آزار قرار می گرفتند.  در طول تاریخ جابجایی و کوچ نشینی همیشه بوده است،  ولی در مسیر مشخص که توانایی زندگی و کار و تولید را سلب نکند،  این حاصل نسلها تجربه بود.  برای جابجایی هایی که در تاریخ انجام می شد زمان بسیاری می برد،  که تا چندین نسل ادامه داشت،  و آرام و آهسته به شکل جدید و همه چیز سرزمین جدید عادت می کردند.
      در آثار باستانی تمدن های مختلف دیده می شود،  تمدن جلگه، تمدن کوهستان، تمدن بیابان، و هر کدام  زیر مجموعه های و شرایط مربوط خود را داشتند،  بود و نبود ها و فرهنگ ها بر اساس جغرافیای طبیعی ساخته می شد.  هر شکل از تمدن و فرهنگ،  زندگی خاص خودش را داشت و توانایی یا امکان جابجایی سریع در مکان و زمان بطور کلی سلب شده بود.  جامعه بشری مرحله به مرحله رشد یافته از آسمان و غیب و غیره،  دین و تمدن و فرهنگ و توانایی ها نیامده است،  وبلاگهای انوش راوید تحلیل ها و  یادگیری نوین در تاریخ را می گوید.
      ساده ای در جایی نوشته و می گفت،  اعراب بیابان گرد که از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد و برای همین به ایران آمدند و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آن ساده می پندارد که یکی از اهالی شهر های بزرگ امروزی بوده،  و برای گردش سالیانه به کنار دریا و یا جنگل رفته و دمی هم به خمره زده است.  هر اتفاق تاریخی را می بایست در تاریخ اجتماعی و تحلیل های جامعه شناسی شناخت.  استعمار و امپریالیسم خیلی از این قبیل دروغ ها گفته اند،  اکثر تاریخ دان های آنها جیره خوار حکومت ها بودند و بی سواد و می خواستند دروغ ها را با گفته های ساده لوحانه بخورد مخ های ساده تر قرن های گذشته بدهند.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون با مردم مهربان روستاها و قبیله های دست نخورده و دور دست معاشرت و زندگی کرده اید؟
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تحقیق و تحلیلهای دیگر
      محقق و تاریخ نگار اسپانیایی، کتابی دارد با نام  (عرب ها به اسپانیا یورش نبرده اند).  کاری عالی است،  بر پایه های عقلی و انبوهی اسناد غیر قابل تردید که ثابت می کند،  حمله اعراب به اسپانیا سراسر دروغ می باشد،  این جنگها و کشتارها مجموعه داستان های بی بنیانی است،  که در پانصد سال گذشته استعمار و کلیسا برای حفظ آبروی خویش با دست مورخان وابسته، دروغ نویسی کرده اند.  کتاب او در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات شباویز منتشر گردید،  البته با نامی که نوعی پنهان کاری دیگر است،  (هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا).  ایگناسیو اولاگوئه،  در جسجوها بنویسید:  Ignacio Olague,Ulague  و  مقاله ایگناسیو اولاگوئه را بیابید.  
      * مدنیت اسلام با روند رشد و تکامل در تاریخ ادیان پیروز شد،  نه جنگ ها و کشتار های دروغی،  بسیاری می دانند دروغ ها در تاریخ فراوان است،  ولی چرا می خواهند آنها را باور داشته باشند؟
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
   عکس جلد کتاب انقلاب اسلامی در غرب بزبان اسپانیایی،  و ترجمه هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا،  و وسط عکس ایگناسیو اولاگوئه،  عکس شماره 7687.
   جالب:  کتاب های دیگری هم در رد حمله اعراب به ایران نوشته شده است،  که میان چند پست در اینجا از آنها نام برده ام.
   توجه:  من دیده ام عزیزان در بسیاری از موارد تاریخ طبری را بعنوان منبع تاریخی استفاده می کنند،  درصورتیکه این کتاب به تنهایی منبع تاریخی نمی تواند باشد،  زیرا خود طبری در مقدمه کتابش نوشته است،  که این گفته های دیگران است،  و من فقط نقل قول کرده ام،  و هیچ کدام مورد تأیید من نیست.
هر آنچه که می دانیم و یا بما گفته اند تمام علم نیست،  علم پایانی ندارد.
حافظه محوری سیستم آموزشی را دور بریزید، تحقیق و تحلیلهای جامع و علمی داشته باشید.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تاریخ اجتماعی واقعیت انکار ناپذیر
      در ابتدای قرن 20 که همه مردم عربستان مسلمان بودند،  استعمار با شیخ های اصلی عربستان که در دست نشاندگی داشت به سرکردگی لورنس عربستان نمی توانستند هزار نفر مسلح را جمع کنند تا به عثمانی های اشغالگر حمله کنند.  تمام قبایل و افراد مسلمان آن طایفه آنقدر در سادگی و جهالت بودند که به بهانه ای با یکدیگر می جنگیدند و از هم دوری می کردند.  با این وضع حساب کنید قبل و اول اسلام این مردم که در ده ها و صدها دین و فرقه های مذهبی عجیب و غریب بودند چگونه می توانستند زیر یک پرچم جمع شوند و به کشور کشایی مشغول شوند.  اگر فرض بر این شود که به برکت اسلام آن قبایل بدوی فقط مدت کوتاه چند سال بخود آمدند کاملاً اشتباه و برداشت غیر از علم تاریخ جامعه شناسی است،  و یا اگر کسی تصور کند غیب و معجزه در کار بوده بهتر است،  فوراً از این وبلاگ خارج شود و وقت گرانبها را در عالمی دیگر بگذراند. 
      می خواهم از تاریخ بگویم اما تاریخ هجری شمسی کم می آورد و ما نمی توانیم بگویم مثلاً قرن اول قبل از هجری شمسی،  بنابر این مطابق بین المللی از میلادی استفاده می کنم،  در ابتدای قرن هفتم میلادی عربستان بسیار کم جمعیت بود و حکومت مرکزی نداشت و قبایل مختلف در دوران قبایل بدوی زندگی دایره ای داشتند و در جغرافیای خود محدود بوده و در مسیر تمدن ها قرار نداشتند و امکان بهره گیری از تاریخ و فرهنگ یادگیری هم نبود و چند تمدنی و فرهنگی نیز نداشتند و به همان شکل قبایل ابتدایی مانده بودند.  حکومتهای نیل هم فقط داری تمدن و فرهنگ جلگه های حاصلخیز و رود های پر آب بودند و سواحل شرقی مدیترانه هم بعلت وسعت و جمعیت کم شکل خاص خود را داشتند و کم تأثیر،  در ایران بزرگ نوشته ام که وضع گونه دیگری بود و از تکرار آن خود داری می کنم.
    همانطور که بارها گفته ام در تاریخ اجتماعی امکان آن نیست که تمدن های پایین دست به تمدن جلو تر پیروز نظامی و یا فرهنگی شوند،  مانند قبایل بدوی که نمی توانند به سازمان قبیله ای پیروز شوند و یا سازمان قبیله ای به فئودالی ظفر یابد و یا فئودالی به بورژوازی و بورژوازی سنتی به بورژوازی ملی یا استعمار به امپریالیسم پیروز شوند،  در ساختار های تاریخ اجتماعی نوشته ام.  در تمام دروغ نامه هایی که به نام تاریخ جا زده اند بدلیل عدم سواد و فقط دروغ نویسی و یا نداشتن آگاهی به این مسائل مهم تاریخ اجتماعی اشاره نکرده اند.  این علم یکی از دلایل رد حمله اعراب و مغول به ایران است،  هرگز آنها که در دوران قبایل اولیه بودند نمی توانستند به ایران که در دوران شاه خدایی و یا سازمان قبیله ای دینی و نو فئودالی بود پیروز شوند.
      اگر مسلمانان عربستان به ایران حمله نکردند،  و ایرانی ها را نکشتند،  پس واقعیت چه بوده،  اگر مردم بزور مسلمان نشدند،  چگونه مردمی که دین و عالم داشتند،  براحتی اسلام آوردند.  این همان راز تاریخ است،  و تا وقتی راز به تحلیل علمی گرفته نشده و معمای آن کشف نگردیده باشد،  برای بیشماری راز باقی می ماند.  اما با هوشها ضمن مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  راز های تاریخ را کشف می کنند.
     در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  مردم ایران بزرگ در چند تمدن و فرهنگ با یکدیگر طی قرنها آمیخته بودند،  زیرا جغرافیای این سرزمین وسیع این سرنوشت را برای آنها فراهم کرده بود،  و از طریق دو جاده معروف ابریشم و ادویه در ارتباط کامل بودند.  در این سرزمین وسیع گاهی حکومت های شرق ایران بویژه به مرکزیت بلخ یا کابل و گاهی غربی آن به مرکزیت تیسفون یا شوش در قدرت بیشتر بودند.  دو قسمت اصلی و پرجمعیت ایران بزرگ را بیابان وسیع و طولانی ری از هم جدا کرده بود،  ری به معنی طولانی است،  مانند ری کشیدن برنج.  ری محل تلاقی دو جاده بود و بدین ترتیب مرکز مهم فرهنگی گردیده بود،  این مطالب در بسیاری از کتابها منجمله تاریخ ری قابل دسترسی است.
     زمانیکه قدرت ایران بزرگ در دست حکومت های غربی ایران مانند سلسله هخامنشیان و یا شاهنشاهی ساسانیان بود،  برای حفاظت از حکومت خود و مرز های غربی از نیرو های شرقی استفاده می کردند،  مانند فراته داران اشکانی و یا در دوره اسلامی سربازان معروف خراسانی به فرماندهی ابومسلم.  زمانیکه قدرت در دست شرقی ها مانند حکومت کوشانیان و یا حکومت پارتها بود،  از نیرو های غربی برای حفظ حکومت و تاج و تخت استفاده می کردند،  از این تاکتیک امروز هم استفاده می کنند،  مثلاً در رژیم گذشته ژاندارم کرد،  برای ترک و فارس و ژاندارم ترک برای کرد و بلوچ می گماردند،  تا آن نیروها از طایفه های مردم محل خدمت نباشند.
      این مسئله مهم تاریخ اجتماعی را باید دانست تا بتوان درک خوبی از تاریخ نیک داشت.  نیروها که از طرف دیگر ایران بزرگ آمده و به حفظ تاج و تخت پادشاه مشغول بودند،  از مردم و قبایل سرزمینی که در آن خدمت می کردند نبودند،  بنا بر این املاک طایفه ای نداشتند،  حکومتها زمین هایی را به عنوال تیول به آنها می دادند.  با این اتفاق شکلی از فئودالی نو پدید در ایران بوجود آمده بود،  این فئودالی نو پدید، با پادشاه که قدرت شاه خدایی داشت و حاکم بود در تضاد قرار می گرفت، و این تیول داران برنامه و شکل جدیدی از دین و مذهب و اعتقادات را برای اداره امورشان می طلبیدند.  این نیز یکی از مسائلی است که باعث شد سلسله هخامنشیان  به دست حکومت اشکانیان بر افتد و اشکانیان بدست شاهنشاهی ساسانیان و ساسانیان بدست سپاه خراسان،  در جای خودشان توضیح بیشتری نوشته ام.
  مهم ــ  جهت اطلاعات بیشتر،  پرسش و پاسخ های دروغ حمله اعراب به ایران را بخوانید.
*
   نقشۀ پراکندگی قبایل عرب در پیش از اسلام،  از کتاب یک نویسندۀ عرب در مورد تاریخ یعقوبی. در بحر فارس را درج کرده.  عکس شماره  .
      بنا بر تاریخ یعقوبی،  در اینجا،  در ایران پیش از اسلام،  به ویژه مناطق جنوب‌ غرب و حتی منطقه عراق،  هیچ قبیله عربی ساکن نبوده،  و تمام آن مناطق را آل‌ساسان نوشته است،  که همان دودمان ساسانیان هستند.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
عکس انوش راوید در قلعه مارکو،  شرح در تاریخ قلعه های ایران،  عکس شماره 4553 .
  ...............
   برچسبها:  دروغ حمله, حمله اعراب, حمله اسلام, صدر اسلام, حمله ایران, زندگی قبیله, نبردهای مشکوک, جنگهای دروغی,  داستان الکی, اعراب ایرانیان.
.............
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
* * * * * * * * * *
............................
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.

حمله اسکندر به ایران بزرگترین دروغ تاریخ

حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ
پیش گفتار
      از ابتدای تمدن های بشری،  حکام بوجود آمدند.  تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن،  به روایات مختلف حدود 7 یا 8 یا 10 هزار سال پیش،  از تمدن کهن جی ایران آغاز گردید،  کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند،  یا اول  مردم درست مانند:  ضرب المثل  تخم و مرغ.  در هر صورت حاکمان، برای به تبعیت کشیدن مردم،  دست به ترفند های مختلف زدند،  از فرقه ها و دین های عجیب و غریب،  تا خرافات و دروغ گفتن و دروغ نوشتن.
تصویر گوشه ای از بیابان های ایران،  عکس شماره 3366.
   توجه :  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
  ــ  این مطلب برای اولین بار 1385 در وبلاگم که حدف کردند،  پست شده بود،  جهت پیگیری به اینجا بروید.
     تصویر لوگوی ذهن کپی پیسی باقی مانده از سیستم آموزشی را کنار بگذارید،  عکس شماره 1613.

      سیستم آموزشی سابق،  برپا شده از سبک کار امپریالیسم قرن 20 است،  اجازه نداده اند ذهن های پویا و جویا تشکیل شود،  آنها فقط می خواستند،  هر چه را که سرمایه داری جهانی برای بقای خود لازم دارد،  بخورد ملتها دهند.

صفحه 161 بهار 1385 پیوست جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران است.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

  دعای داریوش بزرگ:
{خداوندا این کشور را از دشمن، از دروغ، از خشکسالی محفوظ دار}
ادامه پیش گفتار
      بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها،  از ترفند های دروغگویی در تاریخ است،  که هنوز تا همین لحظه در نبرد نوپدید ادامه دارد.  یکی از مهمترین آنها،  دروغ حمله اسکندر به ایران است.  پردازندگان داستان الکساندر مقدونی،  که حدود  600 سال پس از مرگ او، داستانش را بدین صورت پرداخته اند،  توجه نکردند،  نخستین عامل پیروزی در جنگها،  فـزونی شمار جنگ جویان،  برتری سلاح و سازو برگ،  سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبردها،  همراه با آگاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن است.  جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه،  از سرزمین کم جمعیت و با اقتصاد نا چیز،  نمی تواند بدین آسانی به پا خیزد،  و امپراطوری بزرگی که ریشه در فرهنگ و دین دارد را متلاشی  کند،  سرزمین مردم دلیری را بگیرد،  که در هر خانه شمشیر و تیر و کمان زندگیشان بود.  انگار دشمن به کشور معتادها و گی و اواها آمده،  امروزه میبینیم اشغال گرها با اینهمه امکانات در عراق و افغانستان در مانده اند،  چه برسد آنزمان. 
      فیلم 300  که از روی تفکر داستان دروغی اسکندر مقدونی ساخته شد،  باعث گردید مردم جهان به راحتی به داستان دروغی پیروزی های الکساندر پی ببرند.  بهمین جهت بهترین فرصت تاریخی پیش آمده،  تا این دروغها را از تاریخ شیرینمان پاک نماییم.  در واقع ما ایرانیان باید واقعیت های تاریخ خود را به دنیا بگوییم،  فقط از این فیلم و دروغها نگوییم.  تمام جنگ های اسکندر نامه ها،  در همین حد و اندازه اند،  ولی جای تعجب است!  چرا تاریخ دانان ایرانی نمی توانند،  این دروغها را تشخیص بدهند،  اندازه های نظامی دروغی،  مسافت های دروغی،  جنگ های دروغی،  شهر های دروغی،  و غیره و غیره دروغی.  ای تاریخ دانان ایرانی،  بیایید با حوصله ای جدید،  و دیدی نو،  این دروغها را بررسی کنید، و در جملات و گفته هایتان لطف نموده اصلاح نمایید.
آغاز داستان دروغ
      مقدونیه کجا بود؟،  مگه دونیا،  که در گبت ها قدیم مصری مگه دونی بود،  و به تلفظ عرب مقدونیه گردید،  به هنگام پیدایش اسکندر از مراکز مهم آئین مهر در شمال آفریقا بود.  یا قوت حموی،  جهانگرد و جغرافی دان در کتاب معجم البلدان گوید،  مقدونیه نام مصر بزبان یونانی است.  ابن الفقیه احمد همدانی،  جغرافیدان و مورخ سده چهارم هجری،  بنقل از ابن یسار گوید،  مقدونیه خاک مصر است.  المقدسی جغرافیدان سده پنجم اسلامی در حسن التقا سیم،  ابن خرداذ به،  در دالمسالک و الممالک،  مسعودی،  در کتاب مروج الذهب.  و بسیاری دیگر گویند،  در آن زمان مقدونیه یا مگه دونیا خاک مصر است.  غیر از مورخان و آگاهان سده های نخستین اسلامی،  ابن مقفع، طبری و دینوری،  در تالیفات خود اسکندر را ایرانی خوانده اند.
      درباره پردازندگان داستان اسکندر،  و قلب و تحریف و جعل و دستبرد،  که بخاطر این موضوع صورت گرفته،  باید به سیاست های خاص امپراطوران دینی غاصب و حاکم بر دولت روم شرقی،  و انگیزه اقدام آنها توجه نمود.  در فواصل سده های هشتم تا یازدهم میلادی،  طی سیصد سال متناوب سیزده مرد و هشت زن ارمنی،  از ساکنان غرب رود آلیس (قزل ایرماق) و شهر آنی (شهر  هزار کلیسا)،  که از خانواده  کنستانتین  نبودند و شور قدرت طلبی داشتند،  با استفاده از شرایط و گاه با کمک سازمان مخفی یهود،  به امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه که مرکز جهان بود دست یافتند.  اینان برای حفظ مقام تظاهر به یونانی و مقدونی مآب بودن میکردند،  بدنبال جدال شرق با غرب یا جدال مهر پرستی و عیسی پرستی،  داستان اسکندر را بدین صورت مدون و منتشر گردانیدند،  تا بر اعتبار خود بیفزایند.  اینان از زبان کالیس دنس،  که وی را پزشک اسکندر قلمداد کردند،  کتابی تدوین و حوزه متصرفات او را به چین و هندوستان کشانیدند،  و با همکاری عمال عباسیان،  اسکندر را بلند آوازه ساختند،  تا اذهان جوامع نو خواسته را از عظمت تمدن،  و فرهنگ و قدرت تشکیلاتی ایرانیان پیشین دور بدارند.  تالیف کتب به زبان یونانی که زبان کلیسا بود،  در آن دوره رونق گرفت،  تا آنجا که این روز گار را عصر فرهنگ یونان میخوانند.  از سوی دیگر،  دین  عیسی ناصری تا صده سیزدهم میلادی در شبه جزیره بالکان عمومیت نیافت،  و مهر پرستان که در این نواحی استیلاء داشتند،  این آئین را الحاد و تحریفی از دین خود میشمردند،  این دو دین جدال قلمی و زبانی داشتند.
      سرزمین مازندران در عهد خسرو انوشیروان،  به استناد نسخه خطی کهن و موجود در کتابخانه ملی تهران،  پزش خارگر،  نامیده میشد.  هند یا اند تا پایان سده دوازه میلادی بگفته،  طبری و مسعودی نام خوزستان بود.  هفده محل در خوزستان به مانند، هندیجان و اندیمشک و.... با این نام یاد میگردد،  هندوستان آریا ورته و بهارات نامیده میشد.
   عکس سر مجسمه ای که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی بوده،  ولی هیچ نشان از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1402.   تصویر دیگری که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی است،  ولی هیچ نشانی از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1401.
   عکس از یک معبد میترایی،  و طرح هایی از میترا،  که بفراوانی در اروپا یافت می شود،  دروغگویان در جای دیگر آنرا اسکندر مقدونی معرفی می کنند،  عکس شماره 1405.
اسکندر و سکندر
      در زبان های ایرانی،  الکساندرس که در زبان های باختری الکساندر گفته میشود نیست.  هر گاه پذیرفته شود،  که ال آغاز الکساندرس حرف تعریف است،  با بر داشتن آن  کساندرس  میماند،  که هیچ همانندی با اسکندر و سکندر ندارد،  پس باید جستجو کرد،  که نام اسکندر و سکندر از کجا و در چه زمانی پیدا شده است.  در آثار الباقیة بیرونی صفحه 145 نوشته شده،  سر سلسله  ایشان یعنی حکومت اشکانیان،  اشک بن اشکان است،  که لقب او فـغـفور شاه می باشد،  او پسر بلاش بن شاهپور بن اس ایکتار بن سیاوش بن کیکاوس،  محسوب است.  بیرونی از حمزه اصفهانی،  نام شاهان اشکانی را،  اسک بن بلاش بن شاهپور بن اشکان بن اش جبار،  آورده  است (ص 147 آثار الباقیة).  اصلان غفاری،  نویسنده کتاب قصه سکندر و دارا بر آنست که،  اش جبار، اس ایکنار و مانند اینها دگرگون شده،  اس گنتار، به معنی دلیر هستند،  که اسکندر شده اند.  اش جبار یا اس ایکنار،  یا به گمان اصلان غفاری،  اس کنتار،  نام یکی از شاهان اشکانی،  در سال های میانی سده سوم پیش از میلاد بوده،  که در ورا رود،  یعنی ماورا النهر و خراسان بزرگ،  با شهر های نیشابور، هرات و مرو،  و شمال افغانستان کشور گیری کرده،  و به اسکندر،  خلاصه یافته است.  این قدرت مدار اشکانی،  مورد سوء  استفاده ناشیانه و احمقانه،  اسکندر مقدونی نویسان روم شرقی و سپس،  غربیان در جهت دشمنی با ایران بزرگ قرار گرفتند.  ایرانیانی که جشن نوروز دارند،  و در کشور ها و سرزمین های وسیع و باستانی زندگی میکنند،  زبانها و لهجه های مختلف،  ولی فرهنگ مشترک با آداب رنگارنگ دارند،  از دیر باز  دشمنانی  داشتند،  که از فرهنگ استثماری روم شروع شده،  و تا استعمار و امپریالیسم امروز در نبرد نو پدید ادامه دارد.
      در شاهنامه‌ فردوسی،  اسکندر از تخمه کیانیان‌ گفته شده،  یعنى‌ پسر داراب‌ و برادر بزرگ ‌تر دارا، واپسین‌ پادشاه‌ کیانى‌،  که مردی‌ نیک‌ سیرت‌، خیر خواه‌ و مهربان‌ بوده،  که‌ نه‌ تنها توطئه‌ ای‌ بر ضد دارا نمى‌کند،  بلکه‌ بر مرگ‌ او مى‌ گرید و کشندگان‌ او را عقوبت‌ مى ‌کند.
      سکندری رفتن ــ  در ایران بزرگ به دلیر و پهلوانی که در تمرین و ورزش،  دستهایش را روی زمین گذارده، و پاهایش را هوا کرده،  و روی دستهایش راه برود گویند:  سکندری میرود.
     دشمنان تا توانسته اند از شکست های سلسله هخامنشیان دروغ گفته اند،  و ما یکبار از خود هخامنشیان نپرسیده ایم سرگذشت تان چیست؟.  12 هزار سنگ نوشته ایران در دانشگاه سیراکوز آمریکا است،  و چه بسیار در جا های دیگر اینچنین در دست غیر ایران می باشد،  و ما هیچ سر نخی نداریم و پیگیر آن نیستیم.  هرگز هخامنشیان نگفته اند که تخت جمشید کاخ بوده،  تا اسکندر بخواهد آنرا آتش بزند.  سنگ نوشته بشماره  XPD  که در خاور و باختر سمت ایوان معروف به کاخ خصوصی خشایار شاه است،  در آنجا خشایار شاه می گوید: .... به خواست اهورامزدا این هدئیش را من بنا نمودم.  و هدئیش بار ها در تخت جمشید تکرار شده است.  تمام نوشته حکایت از آن دارد،  زواری که می آمدند بدانند چه بوده و این بسیار پر اهمیت تر از کاخ بوده،  امروزه عده ای ساده اندیش خارجی،  تخت جمشید را در اندازه کاخ شاهی پایین آورده اند. 
افشای جنگ های دروغی
      دروغ گوها نوشته اند،  که اسکندر با سی هزار پیاده و چهل هزار سوار از تنگه هلس پونت،  داردانل امروزی گذشت،  و در کناره آسیای کوچک و پس از گذشتن از رودخانه تند و پر آب و گود و با دیواره های بلند، گرانیک،  با داریوش سوم جنگید.  رودخانه گرانیک که امروزه بیغا چای نام دارد،  کوچک و کم آب و بدون دیواره و کم عمق است.  کناره این رودخانه گنجایش آرایش جنگی حدود 150 هزار نیرو را ندارد،  اگه باور ندارید بروید ببینید.  دروغ نویسها میخواستند،  شوش پایتخت دو هزار ساله ایلامی، و دویست ساله سلسله هخامنشیان را کوچک و نا چیز کنند،  و تخت جمشید شکوهمند را پایتخت ایران بشناسانند،  و دروغی بدست اسکندر به آتش بکشند.  5 یا 6 قرن بعد که این دروغ را مینوشتند،  دیگر دین قدیمی هخامنشیان نبود،  و تخت جمشید متروکه بوده.  آنها از فواصل راه ها و جاده ها و مسیر ها خبر نداشتند،  و هر چه از اینها  نوشته اند،  چرت و پرت والکیست،  و این براحتی قابل درک است.  نوشته اند که 600 هزار لشکر داریوش 5 روزه،  از روی پل های ساخته شده فرات عبور کردند،  کمی فکر کنید، 600 هزارش دروغه،  5 روزش دروغه پلش هم دروغه،  در این دوره  و قرن نو درک این مسئله خیلی ساده است.  از قدیم شنیده ایم دروغ هر چی بزرگتر باشه باورش راحت تره.
   رفتن اسکندر از تخت جمشید به دامغان
      نوشته اند اسکندر از تخت جمشید به همدان رفت،  این دروغ هـم بررسی  میکنیم،  برای رفتن از تخت جمشید به همدان، باید از اصفهان می گذشتند،  در هیچ اسکندر نامه ای از این  شهر باستانی و مردم دلیرش نامی برده نشده.  هرگز نمی توانستند بدون گذشتن از این شهر به همدان بروند،  هر کس بگوید،  بطور کلی ناآگاه است.  از اصفهان تا نجف آباد به درازای سی کیلومتر،  باغ و سبزی کاریست،  این باغ بزرگ برای ایستادگی در برابر یورش سپاهیان دشمن،  و جلوگیری از گذر کردن آنها سنگر بسیار خوبیست،  آن نویسندها بی سواد تر از آن بودند،  که این شهر هم روی کاغذ به خاک و خون بکشانند.  آنها از شهر های دیگر راه اصفهان نامی نبردند،  مانند گلپایگان،  گر با یگان،  گر= سنگ+ بای= بغ= ایزد+ گان،  بروجرد، ملایر، فقط یه اسم پرت وپلای من در آری نوشتن،  که به هیچ  یک از اسامی شهر های ایرانی  شبیه نیست.  از اصفهان به لرستان به همدان  480 کیلومتر راه است.  بیشتر این راه از کوهستانی سخت می گذرد،  نزدیک  به 200 کیلومتر این راه  بیش از دو هزار متر بلندی دارد،  و از بلند ترین راه های جهان است،  و از دامنه اشترانکوه می گذرد،  و در زمستان برف سنگین دارد، راه لرستان به همدان هم از کوهستانی پر برف میگذرد،  و سخت ترین راه هاست،  و مردم دلیر و جنگجویی دارد،  که در تاریخ هیچ مهاجمی از اونجا نتوانسته بگذرد،  حتی داخلی ها.  از تخت جمشید به اصفهان و به همدان و به ری و به دامغان، 1600 کیلومتر است،  پس حساب کنید دروغ ها را،  یا شاید هم با قطار برقی ژاپنی رفتند،  که تو داستانشان این مسافتها و زمانها رو اینقدر عوضی نوشتند.  ابوریحان بیرونی در آثار باقیه نوشته،  که داریوش سوم در نزدیکی اربیل به دست فرمانده پاسدارانش کشته شده.  در آن زمان او چیزی از اسکندر دروغی مقدونی نمی دانست،  واقعیت اشک و اشکانیان است.
   هالیود میگوید:  جنگ همینه که میسازیم، ....
   پرسش از عموم:  آیا شما جنگ های تاریخی واقعی را دیده اید؟  یا فقط آنچه را که هالیوود به خورد داده،  جنگ تاریخی می دانید؟
اسکندر مقدونی در راه گرگان
      اسکندر را از دامغان به گرگان میبرند،  کلیه نام های عوضی مکان های اشتباه،  کار های عجیب و غریب،  مردمان و قبایلی که هرگز وجود نداشته اند،  فاصله ها و راه های الکی،  یک نقشه جلویتان بگذارید،  ببینید و متوجه میشود چه کلاهی سرمان گذارده اند،  فقط  برای دشمنی و عقده.  واقعاً بیندیشید چرا برای ما دروغ بافتند و تا کی ادامه دارد؟ 
     چوپان دروغی در زمستان لرستان،  با اون برف سنگین و سرمای شدید،  ساختند و نگفتند چه جوری آنهمه لشکر دو طرف آنجا زنده ماندند،  و در عین حال و همان جا جنگل حاره ساختند،  و خیلی  پرت وپلا های دیگه نوشتند.  آنها دشمن ایران بودند،  ولی این مثلاً تاریخ  دان های ایرانی چرا این پرت و پلاها را می گویند و تکرار میکنند،  اگر تا کنون ناآگاه بوده،  بعد از این وبلاگ بخود آیند.
"جنگ های تاریخی را واقعی،  و در همان تاریخ  تجسم کنید،  نه آن گونه که هالیود می خواهد"
   دشمنان بی سواد تاریخ ایران
      در 1700 ــ 1800 ،  سال پیش اسکندر نامه نویسان بیسواد تر از آن بودند،  که بتوانند داستان دروغی شان را بهتر و باور مندانه تر بنویسند.  ساده لوحانه تر دشمنان تاریخ ایران هستند،  که این چرت و پرتها را،  به جای تاریخ ما می گویند و مینویسند.  پاتلا که در زبان پارسی پای تپه است،  در نزدیکی تنگ بوان است،  در داستانشان به مصب رودخانه سند برده اند، تا برای رفتن اسکندر به هندوستان مدرک بتراشند.  رود تانا ایس،  میان اروپا و آسیا است،  که رود دن امروزیست،  در آن داستان کذایی به شمال افغانستان برده و جای بلخ گذاشته اند،  تا اسکندر را به هندوستان برسانند،  نوشته اند اسکندر و سپاهش از بلخ بسوی سغدیا راه افتادند،  و به بیابان های بی آب و علف رسیدند،  و کلی سختی و بد بختی کشیدند،  تا مثلا شجاعتشان را بنویسند.  این هم افسانه است،  شهر بلخ کنار رود پر آب بلخاب قرار دارد،  و تا 350 کیلومتری آن همه طرف آبادیست نه بیابان بی آب و علف،  براحتی در نقشه ببینید.  رود اوکسوز،  آنهم  آمو دریا نیست،  بعلت ندانستن جغرافیا اینهمه پرت و پلا نوشته اند،  و دشمنان ایران زمین آنرا باور دارند،  و کینه ورزانه  دائم تکرار می کنند.
      بکچوس، یونانی شده بغ است،  که بک، بگ، بی، بای، هم گفته میشود،  پیشنام ایزد مهر،  بغ مهر است.  آئین مهر در زمان حکومت اشکانیان گسترش یافت،  و به  یونان و روم رفت،  در زمان اسکندر شناخته شده نبود،  ولی پانصد سال بعد اسکندر نامه نویسان می دانستند.  دروازه کاسپین،  که آن را سر دره خوار دانسته اند،  نیست،  دربند خزر شهریست میان باکو و ما خاج قلعه.  گاهی برای توجیه داستانشان،  دروغ  نوشته اند.  رود عارابیوس،  که نوشته اند اسکندر و سپاهش،  در کشور هندوستان از آن گذر کرده اند،  شط العرب امروزیست،  و آنچه هندوستانی نوشته اند،  خوزستان است.  اریتیان،  سرزمین مردم اور،  شهری بنام مقجر در کشور عراق است،  نه در هندوستان.  عارابیت،  بیت مردم عرب،  در جنوب عراق است،  نه مصب رود سند پاکستان.  دوستکامی،  که در این داستان کذایی دوستکانی نوشته اند،  شرابدان مهریان بوده و اکنون در سوگواریها،  در آن آب یا شربت می ریزند،  در زمان اسکندر نمی شناختند،  ولی 500 سال بعد،  در زمان اشکانیان شناخته شده بود.  آتروپات، آذرپاد، واژه زمان شاهنشاهی ساسانیان است،  و در زمان سلسله هخامنشیان آنرا نمی شناختند،  چون زرتشتی دوره ساسانی نبودند.
      آتروپاد یا آذرپاد،  نگهبان آتش بوده است،  امروز پاد را بد گویند،  مانند، سپهبد، ارتشبد.   این هم نشانه آنست،  که اسکندر نامه ها چند سده پس از اسکندر نوشته شده اند،  آذربایجان، دگرگون شده آتروپاتان نیست.  آذربایجان یا آذر بیجان، از سه پاره ساخته شده،  آذر = آتش + بای = بی = بغ = ایزد + گان = جا = آذر با یجان = جایگاه آتش ایزدی.
      مینویسند سپاه اسکندر در راه رفت و برگشت،  به سغدیان با مردمی نیرومند،  به نام مماسن ها در افتادند،  ممسن = بزرگ بزرگان = مه و مس= بزرگ + ان،  در غرب استان فارس ایران است،  نه در بلخ و شمال افغانستان.  نوشته اند اسکندر به شهر نیسا نزدیک رود سند رسید،  و شهر نیسا را میان بیستون و همدان آدرس میدهند.  نسا،  نخستین پایتخت حکومت اشکانیان نزدیکی شهر عشق آباد کشور ترکمنستان امروزی بود، و آئین مهر از آنجا گسترش یافت،  که به آئین نسا یا نسارا شناخته شد.  یا نصا یا نصارای دوره های بعد،  مثل یلدا و اعیاد و مراسم ادیان دیگر.  نبرزن، نبرز یا شکست ناپذیر، پسنام مهر است،  که در زبان کردی نبز گفته میشود.  آئین مهر در زمان اشکانیان به امپراتوری روم رفت،  و دین همگانی شد.  رومیان واژه ایرانی نبرز را برای پسنام مهر بکار می بردند،  در چندین از صد ها مهرابه تاریخی بجا مانده امپراتوری روم،  دیوار نوشته و کنده کاری شده.  این نیز  میرساند این داستان دروغی چند صده پس از اسکندر نوشته شده.  پاگانیسم، کوسیان یا کاسیها یا کاسپین ها،  چون میخواستند اسکندر همه را شکست داده باشد،  800  سال از حکومتشان گذشته بود،  که   با نادانی،  با اسکندر کذائیشان آنان را هم شکست دادند،  چه بی سوادند آن تاریخ دانهایی که امروزه این چرتها را تاریخ میدانند.  شهر صد دروازه،  دامغان یا اطراف آن نیست،  گروهای مختلف باستان شناسان سالها همه آن اطراف را گشته اند،  شهر یه دروازه هم نیافتند!  گنده گویی کردن تا الکساندر چاخانی را مهم کنند.  رود آراکس را بجای کر دروغ نویسی  کرده اند،  در واقع ارس میباشد. 
      میتراسن، از نام بغ مهر گرفته شده،  که در هندوستان و امپراتوری روم میترا نام داشت،  و در زمان اسکندر در یونان شناخته شده نبود.  دروغ پردازان اسکندر مقدونی جغرافیا نمی دانستند و سواد هم نداشتند،  و برای بالا بردن و مهم کردن مردم کوچک و بینوای یونان،  داستان های دروغی مثل الکساندرس نوشته اند،  ولی با کلی غلط و اشتباه.  همه کشور ها و مردمی را  که در جهان  آن روز نام و نشانی  داشتند،  یا داستانی از آنها شنیده بودند،  به دست اسکندر بر انداختند.  صد ها نام دروغی  خیال بافی کردند،  که هرگز و به هیچ وجه اصالت ایرانی و هندی  ندارند،  و کاملا آشکارا دروغ هستند.
عقده و حقارت در دروغ ظاهر می شود
      این نمونه گفتار در رفتار و غارت و غیره،  از سربازان مقدونی نشان می دهد،  که سپاهی غارت گر نمی تواند راه های طولانی برود و جنگ های بزرگ انجام دهد.  هر آدم عاقلی متوجه می شود که دروغ بافی است،   در واقع این دروغها از عقده و حقارت می باشد.  در 500 سال گذشته صهیونیسم و استعمار،  دروغ های تاریخ را دانسته و بزرگ کرده اند،  تا اهداف خود را پیش ببرند،  و دشمنان ایران و ایرانی هم تکرار کرده اند.   تاریخ نویسان اسکندر نمونه هایی از رفتار سربازان مقدونی با پیکره ها را چنین بازگو کرده اند:  بنابر این وقتی که مقدونیها به امر اسکندر مشغول غارت شدند،  در میان خود آنها نفاق افتاد،  زیرا هرکس دشمن کسی می شد،  که غنیمتی بهتر به دست آورده بود،  و چون غنائم به قدری زیاد بود که نمی توانستند تمامی آن را بر گیرند،  ناچار غنائم را خوب و بد می کردند،  و بر سر چیز های گرانب هایی منازعه بین مقدونیها در می گرفت،  بنابر این لباس شاهی به دست چند نفر مقدونی پاره پاره می شد،  گلدانها و جام های گرانبها را با تبر خرد می کردند،  پارچه های فاخر و زیبا را می دریدند،  در نتیجه چنین شد که چیزی بی عیب به دست سرباز مقدونی نیفتاد،  حتی مجسمه ها را شکستند و ظروف را خرد کردند.
      در جایی دیگر پلوتارک چنین نوشته است:  وقتی اسکندر به قصر تخت جمشید وارد شد،  دید مجسمه بزرگی از خشایارشا به واسطه ازدحام مقدونیها به زمین افتاده،  او ایستاد و مانند اینکه مجسمه مزبور ذی روح باشد،  خطاب به آن کرد و گفت:  آیا باید بگذرم و بگذارم تو به زمین افتاده باشی تا مجازات شوی،  در ازای اینکه به یونان لشکر کشیدی یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم؟  اسکندر این بگفت،  لختی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت.  عقده روی کاغذ و داستان،  ایرانی ها بخود آیید و برای حفظ آبرو و غیرت ایرانی این دروغ ها را دور بریزید.  ادامه دارد و بازنویسی می شود.
   توجه ــ  اطلاعات بیشتر،  و پرسش و پاسخ های دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران را در گفتمان دروغ های تاریخ بخوانید.
پیکره مقدس میترایی
      که به دروغ می گوند مجسمه هرکول است،  و آنرا نشانی و سندی از حمله اسکندر مقدونی به ایران می نامند.  این پیکره در سال 1327 خ،  در محل کنونی کشف شد.  زمان ساخت آن حدود 150 ق.م،  تعیین کرده اند،  که برابر با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی معروف به اشک نهم است،  البته این زمان جای باز نگری علمی جدید دارد.  کتیبه ای در پشت این پیکره به زبان آشوری است،  این زبان بسیار قدیمی تر از زمان پیدایش خط یونانی می باشد.  نمونه این مجسمه که مانند ایزد مهر است،  در چندین معبد میترایی اروپایی وجود دارد،  که بسیار شبیه هم هستند.
   عکس پیکره مقدس میترایی ایرانی،  که به اشتباه یا دروغ می گویند مجسمه هرکول یونانی است،  عکس شماره 1410.

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  هلنیسم دروغ بزرگ غرب

کلیک کنید:  تاریخ مجسمه و مجسمه سازی در ایران

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر