وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی

دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی یک بررسی دیگر،  از جانب بانوی فرهیخته روشنفکر،  سعیده مقدسی در اینستاگرام است.  این بانوی فهمیده در برگه های خودشان در جاهای مختلف اینترنت روشنگری های زیادی درباره تاریخ ایران و نیازهای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران می کنند،  که بسیار مهم و قابل ملاحظه هستند.  پیشنهاد می کنم ایشان را پیگیری نمایید. @saeedemoghadasi

دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی

دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی
تصویر نقاشی خیالی حمله مغول،  عکس شماره ۳۳۰۶.
 این برگه بشماره 1445 پیوست لینک زیر است:
دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی
لوگو تخصصی و تخصصی تر باشیم،  عکس شماره 1529.
دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی

دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی

متن زیر از لینک https://www.instagram.com/p/CVxjpnfoyX3 است:
  ــ  حقیقت جلوی چشمان شماست.  #حمله_مغول بزرگترین دروغ تاریخ.  تو گوگل سرچ کنید امپراتوری مغول، به انگلیسی #mughal_empire.
می‌بینید بعد از حمله اعراب،  مغهای زرتشتی به هند رفته و بزرگترین امپراتوری مغان رو در اونجا تشکیل دادند،  و وقتی حمله کردند به ایران،  بیشتر مردم که از اعراب ناراضی بودند،  به پسر عموهای خودشون ملحق شدند.
میشه بگید چرا وقتی سرچ میکنیم،  امپراطوری مغول،  عکسهایی با اشعار فارسی سرچ میشه؟؟؟
حالا توی گوگل سرچ کنید #mongolia
می بینید تصاویر مغولستان و چنگیز خان لوود میشه.
این حرف من نیست.  حداقل به اندازه پانزده سال سند و کتاب پشتش هست.
میتونید به سایت #ارگ_ایران جناب #انوش_راوید مراجعه کنید،  و مدارک مستند رو خودتون مطالعه فرمایید.
 بخش کامنتها لینک فوق:
  Saeedemoghadasi : من پونزده سال پیش بوسیله #انوش_راوید با این دروغها آشنا شدم کتاب‌ها چاپ شده ازین دروغها ولی اصلا نمیزارن بحث بشه روش.
ح:  الان من دقیق متوجه نشدم منظورتونو،حمله مغلوها در تاریخ ایران ثبت شده و در همین ویکی پدیام بزنید با جزییات قبلو بع دو شیوه و تمام جزییات این حمله را شرح داده، یعنی میخای بگی به کل همچین چیزی نبوده یا بحث اسمشو فثط داری؟ الان یعنی چنگیز خان وجود نداشنه یا مثلا زرتشتی بوده؟؟ اصلا متوجه نشدم این پستو.
   پاسخ سعیده:  حمله مغول بوده ثبت هم شده اما مغول های مغولستان و چنگیزخان نبودن. بعد از حمله اعراب مغ های زرتشتی به هند فرار کردند. هفتصد سال بعد امپراطوری عظیمی تشکیل میدن و به ایران هم حمله میکنند که اتفاقا خیلیها ازشون استقبال کردند. یه جورایی میشه گفت جنگ داخلی بوده
   ح:  یعنی کلا چنگیر خانی وجود خارجی نداره؟؟
   سعیده:  چرا اتفاقا وجود داشته بابا،  ولی به ایران حمله نکرده. تشریف ببرید وبسایت ارگ ایران آنقدر منابع معتبر از لحاظ جغرافیایی بهتون میدن که خودتون مجاب میشید.
   دیگران:  ــ  کل تاریخ دروغه کاش میشد تاریخ واقعی رو مطالعه در کرد.
 ــ  تاریخ بزرگترین دروغه.  چون تاریخ رو فاتحان می‌نویسند
 ــ  ارادت سرکار خانم مقدسی ؛ شاید علتش این بوده و هست که مغولان در فرهنگ ایرانی آمیخته شدند و اتفاقا آثار زیادی _ معماری و ادبی _ فرهنگی _ را خلق کردند یا حمایت کردند ، اینکه مسلمان شدند هم باید در نظر گرفت که چقدر با خوی وحشی گری ایشان هم سنخ و متناسب بود.
   ــ  و ....
دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی

توضیح انوش راوید

      در تاریخ نویسی استعماری آمده: ... مغولهای وحشی به ایران و چین و اروپا حمله کردند،  در این نوع تاریخ نویسی،  هر وقت بخواهند وحشی ها را الکی به ایران پیروز می کنند،  و هر وقت نخواهند وحشی را میگویند وحشی است،  و چه به پیروزی بر غربیها.
      ساده ها هم هرگز نمی پرسند مگر وحشی می تواند حمله کند،  مگر می تواند نظام جمع و آموزش و تسلیحات و لجستیک و مدیریت و دیوان و غیره داشته باشد.  فقط با سادگی تمام می گویند وحشی بودند و می توانستند بکشند،  چون ویکی پدیا با توضیح نوشته.  ولی هرگز نمی پرسند ویکی پدیا و امثال از چه و برای چه هستند،  و منابع آنها چیست آیا درست است یا داستان.  چرا ویکی پدیا انوش راوید را حذف میکنند.
      مغولها مانوی بودند،  یعنی مغهای مانوی،  و این مانویها از حکومت زرتشتی ساسانی فرار کردند،  و به شرق رفتند و از کابلستان تا کاشکرستان و تورفان کلی آثار از خود بجای گذاشتند.  این بخش از مانویان تاثیر زیادی بر خانات سکایی گذاشتند،  سکاییها توانایی زیادی در هنر و فلز و طلا داشتند.
      مغهای مانوی با نیروهای سکایی به چین و اروپا و ایران حمله کردند،  این حملات جنگهای خونین نبودند،  بلکه حملات فرهنگی و هنری بودند،  و موفقیتهای زیادی بدست آوردند.  آنچه که از حمله مغول در تاریخ نویسی استعمار نوشتند،  و بخورد مردم دادند،  جنگهای خونین و کشتار بود.  آدمهای ساده باور کردند،  و هرگز نخواستند منابع اینگونه نوشته ها را بیابند.  همه نوشته ها از آنوسیها و کلیسا و کنیسا است،  و همه فقط داستانها روی کاغذ بدون سند و مدرک هستند.
      در تاریخ خانات آمده،  که شاهنشاه ایران فقط باید از نسل ساسانیان باشد،  و هرگز حاکمی که از نسل ساسانیان نباشد،  نمی تواند خود را شاهنشاه ایران بداند.  همه حاکمان از مردم عادی خود را خان مینامیدند،  مانند تمام خانات مغولی و سکایی و تاجیکی و ترکی و غیره.  در مقابل ترکها سلطان را جای شاهنشاه،  و اعراب و اسلامی سادات قرار دادند.
      یکی دیگر از ترفندهای تاریخ نویسی استعماری تکرار این است که اعراب و اسکندر و مغول و غیره،  که به ایران پیروز شدند،  خیلی زود در فرهنگ ایرانی جذب شدند.  زیرا آنها می دانند اگر این دروغ را نگویند،   مردم متوجه خواهند شد که اصلاً آنها ایرانی بودند نه خارجی.  اگر قرار بود دشمن حمله کنند و پیروز شونده،  جذب شود،  چرا در مدت پانصد سال استعمار هیچ استعمارگری جذب فرهنگ مستعمرات نشده،  ولی بر عکس اتفاق افتاد.
   ــ  در اینجا یادآور شوم،  این چند سطر برای ایجاد دید جدید در تاریخ است،  جهت اطلاع بیشتر و پیگیری به لینکها مراجعه شود.
      بعد از اینکه مغولها به ایران بزرگ تاریخی فرهنگی مسلط شدند،  شاخه هایی از آنها به کشورهای دیگر منجمله هندوستان رفتند و پادشاهی مغول هندی یا حکومت فارسی زبان گورکانی را پایه گذاری کردند.  در آن زمان هندوستان جنوبی در حکومت ایرانی اصل نظام بود.
تا قرن سیزده میلادی حکومتهای زیادی در شمال هند با درگیری،  شکست و پیروزی یکی پس از دیگری بر روی کار آمدند.  این حکومتها ریشه در ایران و زبان فارسی داشتند.  اما جنوب هند امنیت و آرامش بیشتری نسبت به شمال داشت،  و سرگرم تعامل و تجارت با اعراب مسلمان و منطقه جنوب آسیا بود،  و نقش مهمی در روابط خاورمیانه با خاور دور ایفا میکرد.
   مهم:  تاریخ و سرنوشت الکی شکل نمیگیرد،  بلکه هر اتفاق ریشه دارد،  اگر مردم حکومتی را می پذیرند یا رد میکنند،  ریشه تاریخی دارد.  این ریشه ها را باید شناخت تا تاریخ را متوجه شد،  و دانست الکی و یه دفعه و یه شبه هیچ حکومت و کشوری ساخته و پرداخته نمی شود.
      در نوشته های تاریخ میانه تازیک و تازی زیاد می بینیم،  بویژه در ارتش مغولها نیروهای تازیک که مترادف با تاجیک آمده زیاد نوشته شده.  بسیاری میپندارند اعراب به ایران حمله کردند،  و این اعراب را تازی می گویند.  درصورتیکه اینگونه نیست،  تازیها به ایران حمله کردند،  نه اعراب،  این نیز یک حمله هنری و فرهنگی بود،  نه حملات نظامی و کشتار در دروغهای تاریخ نویسی استعماری.
   برچسبها:  دروغ حمله, حمله مغول, سعیده مقدسی.
   هشتگها:  #سعیده_مقدسی.
............
دروغ حمله مغول از سعیده مقدسی
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
تورفان شهری واحه‌ای و مرکز ولایت تورفان در شرق ناحیه خودگردان سین‌کیانگ، در کشور چین است.
* * * * * * * * * *
مومیایی 2500 ساله با خالکوبی های تعجب بر انگیز، در بدن زن جوان، که بین 25 تا 28 سال سن دارد، و در سال 1993 جنوب سیبری و شمال مغولستان کشف شد. این زن مومیایی در رسانه ها به عنوان شاهزاده یخی نامگذاری شده است، پوشیده از لباس گرانبها، پیراهن ابریشمی، و جواهرات است.  مشروح در http://arq.ir/240
............................
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.

دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران

دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران دروغ بزرگ تاریخی برای رودررو قرار دادن اعراب و اسلام با ایرانیان،  و نیز ضعیف و بی قدرت گفتن ایرانیها در تاریخ است.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تصویر مسجد اسپی مزگت،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 3404.
 این برگه بشماره 162 پیوست لینک زیر است:
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان،  عکس شماره 1618.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
      تاریخ یک علم است،  مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها،  نوشته های تاریخی،  تبدیل به داستان های دروغی می شوند.  یک متخصص با تحلیل ساده متوجه می شود،  نمیتواند از آن نوشته های داستانی،  به عنوان منابع و یا دانش تاریخ استفاده نماید.
      بمنظور اطلاع بیشتر به تاریخ نویسی ایرانی و  نیز به جغرافیا ـ تاریخ بروید.  مقالات تاریخی نوشته شده من،  از مشاهدات عینی آثار تاریخی و باستانی،  و درک و تحلیل از جریان های واقعی تاریخی و تاریخ اجتماعی است.  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نکرده ام،  البته از کتاب های تاریخی،  که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند،  بهره گرفته ام.
     مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را،  باید مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد،  در ساختارهای تاریخی اجتماع توضیح نوشته ام.  همچنین لازم است هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  و این مسئله مهم را هم در نظر داشت،  که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است.  تاریخ را درست در تاریخ بنگرید و تحلیل کنید،  نه آنچه هالیوود و یا دشمنان می خواهند،  دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند،  و هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند،  و  کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند،  که براحتی قابل رد کردن است.
      وظیفه جوانان باهوش متخصص ایران است،  که با تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد جدی کنند،  و آنها را مجازی یا حتی واقعی به محاکمه بکشانند.  برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد،  لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید،  و حوصله و تأمل نمایید،  البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان مشکل است،  آنها در دوران 500 سال استعماری،  به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند.  افرادی با دروغ های تاریخ احساسی برخورد می کنند،  عرب و فارس و ترک و کرد و غیره را رو در روی تاریخی می گویند و می دانند،  که همه ثمره تاریخ نویس دروغی است.  تاریخ با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد،  و لزوماً همین نخواهد بود،  پس واقع بینانه با  دانایی قرن 21  بدنبال واقعیت باشید.  نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانسته اند این دروغها را بردارند،  که پویایی نو در سرنوشت بکارند،  و جامعه را هدایتی تازه دهند،  شاید غرق در این دروغ ها هستند.
   توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند،  ولی جوانان با هوش ایران،  برای نگارش تاریخ نوین و علمی ایران،  به انوش راوید بپیوندند.
   مهم:  افرادی با ذهن های کوچک و بدون درک از تاریخ و دانش های علوم اجتماعی،  و فقط بر اساس خواندن چند کتاب و یا مدرک تحصیلی،  براحتی اغفال تاریخ نویسی استعماری شده،  و گفته و نوشته های آنها را تکرار می کنند.  جوانان باهوش ایران،  تاریخ نویسی استعماری و استثماری را بدرستی درک نمایید.  
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
عکس تاریخی میرزا کوچک خان،  مشروح در نامداران تاریخ ایران،  عکس شماره 1293.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
      دروغگو ها برای توجیه و سفسطه  می گویند:  "اکنون در نزد علمای نژاد شناس این فرضیه به ثبوت رسیده است،  که مهد اصلی همه ملت های سامی نژاد شبه جزیره عربستان است،  که روزی نسبتاً آباد بوده و بتدریج رو به خشکی نهاده است،  بهمین علت اقوام سامی نا گزیر شده اند،  که در طلب چراگاه و آب از آنجا به سرزمین های آباد شمالی مهاجرت نمایند ....."  این دروغ بسیار شبیه دروغ مهاجرت آریائیها از شمال به ایران است،  که در جای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  حالا برای عربها از جنوب می گویند،  چون دروغ سرزمین های سرد و خشک شمالی و مهاجرت آریائیها.
      دروغگو می گویند:  "قرنها بدینسان گذشت و اعراب روز به روز بر انیوهی شمار و سختی معیشتشان می افزود،  ناگزیر بودند جبنشی کرده موانع ایران و روم و مصر را از پیش برداشته برای رسیدن به زندگی بهتر ......"  این دروغگو ها انگاری در دوران بورژوازی و استعمار هستند،  چون با همان دید می گویند،  زندگی در دوران شاه خدایی برای همه یک اندازه بود،  و همه در قومها و قبیله ها به یک شکل و تقریباً مساوی تولید مثل و مرگ داشتند.
      دروغگو های استعماری در ادامه دروغها می گویند:  "یکی از وعده های اسلام برای عربها این بود که اگر پیروز شوند،  ایران و عراق و سوریه از آن ایشان خواهد بود، ...."  در ادامه و توجیه سادگانه می نویسند،  "اعراب مسلمان که در تنگی معیشت می سوختند،  به امید آنکه اگر فاتح شوند،  خوشبخت می شوند و اگر کشته گردند به بهشت می روند، ...."  و ادامه میدهند،  "بدین جهت جنگ های اعراب با ایرانی ها جنبه اقتصادی داشت،  و همه قبایل حرکت کردند و چیزی از ایشان در عربستان نماند، ....."
      با این نوشته ها اعراب را چون فلاکتی ها و حاشیه نشین شهر ها در آورده اند،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیای خودش خودکفا بود،  و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی  را نمی داد.  همچنین مسلمانی را در ابتدای پیدایش در حد راهزن پایین آورده اند.  عجیب است هیچ یک از علمای تاریخی به این مهم های ذکر شده در صدر اسلام اشاره نکرده اند،  که آیا دروغ است و یا واقعی.
      اگر راهزنان متحد شوند و غارت کنند در اولین چپاول،  بر سر اموال بین خود می جنگند،  و در مورد اعراب،  کینه عمیق تاریخی عربی و طایفه ای یکبار دیگر ظاهر خواهد شد،  و این قبیل افراد توانایی ادامه مسیر و جنگ های بعدی را نخواهند داشت،  و بطور کلی سازمان و برنامه و عقیده ها بهم می خورد،  اگر استراتژی برای غارت باشد،  تاکتیک های جنگی برای بدست آوردن اولین مال می باشد.  معلوم می شود کسانی که اینچنین می گویند،  یعنی غارت در صدر اسلام،   برداشت های فکری خود را القا می نمایند،  حتماً از دوران بورژوازی و استعمار بوده و هستند.  در کتاب های واقعی تاریخی،  رجز خوانی و خالی بندی زیاد وجود دارد،  ولی چیزی را القاء نمی کردند.
     همچنین برای ادامه توجیهات سادگانه خود،  و از قول کتاب های خطی تاریخی،  که کسی آن کتابها را در هیچ موزه ای و کتابخانه ای ندیده،  می نویسند،  "....  که ایران بسیار بی ثبات،  اوضاع خراب،  بحران اقتصادی،  بیماری، فساد، و....."  از نوشتن بقیه پرت و پلا ها خود داری می کنم،  چون براحتی در تمام دروغ نامه ها در دست است.  می بینید این مطالب گفته شده فقط می تواند از افکار لندن یا پاریس در قرن 19 و 20  باشد.  گاهی با خود اندیشه کنید،  زندگی و بود و نبود و کار و تولید در 15 قرن پیش چگونه بوده،  موج اولی یا سرمایه داری،  و در 4 یا 5 قرن پیش چطور،  و آیا در اروپا و آسیا به یک شکل فکر می کردند،  و در باره دروغ هایی که از زندگی مردم در گذشته ها گفته اند چیزی فکر کرده اید؟
ــ  موضوعات اقتصادی و زندگی در سنت گریزی و دانایی قرن 21.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
نبردهای مشکوک یا الکی
      این نبردها که در کتاب های تاریخی مربوطه است،  از روی یکدیگر با کمی تغییر برداشت و رونویسی شده اند،  و در همه کتابها تاریخی مربوطه براحتی در دسترس می باشند.
    نبرد حیره،  (....  برای دفاع جز حصار کهنه چیزی نداشت،  ناچار تسلیم شد،.....)،  در صورتیکه واقعیت و موقعیت جغرافیایی چیز دیگری است.
   فتح ابله و نبرد زنجیر،  (...... پای سربازان ایرانی را زنجیر کرده بودند که نگریزند،....)،  می خواهند با این دروغ چه بگویند،  زنجیر ها در کجا تولید شده بود،  و قفل آنها چگونه بود و آیا امکان دارد،  دروغ و دونگ تا چه اندازه،  در این باره در پست های دیگر توضیح نوشته ام.
   نبرد الیس،  (...... بفرمود چند شبانه روز اسیران ایرانی را گردن زدند تا نهری از خون ایشان جاری شد،  خالد سردار اسلام می خواست نقص سوگند نکرده باشد،......)،  با یک تیر دروغ سه نشان،  هم ایرانی ها را چنان ترسو و نابود شده و هم مسلمین اولیه را خونخوار،  و در نهایت ایران و اعراب را برای مقاصد استعماری رو در روی یکدیگر قرار میدهند.  در صورتیکه هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند،  که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد. 
   نبرد امغلیشیا،  (.......)،  این نبرد در سطح یک دهقان پایین می آید چون دروغ دگری نداشتند.
   نبرد فتح انبار،  (..... خالد فرمان داد که چشم سپاهیان دشمن را که همه غرق در آهن بودند و جز چشم ایشان پیدا نبود به یکباره با تیر کور کردند،.....)،  انگار با گله گوسفند طرف بودند،  این دروغ آنها بقدری احمقانه است،  که فقط دروغگو ها باور می کنند.
   جنگ الجسر یا قیس الناطف،  (.......)  بعد از چندین جنگ مسخره که با مطالعه آنها و دید علمی و تاکتیکی نبرد های آن زمان،  کاملاً معلوم میشود الکی است.  دروغگو ها مجبور شدند با یک صحنه آرایی مسخره تر و غیر اصولی و غیر تاکتیکی جنگی،  یکبار هم که شده ایرانیها را پیروز نمایند،  تا کمی از ضایع بودن دروغ هایشان بکاهند.
   نبرد بوبت،  (..... در این روز صد نفر جنگاور عرب هر یک صد تن ایرانی کشتند،....)،  به این دروغگو ها بگویید اگر هر کدام می خواستند گوسفند بکشند روزی چند راس می توانستند،  چقدر باید کسی احمق باشد،  که این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کند.
      دروغگو ها از قول شاه می گویند،  یزدگرد به فرستادگان عرب گفت:  (شماها از شدت فقر سوسمار و موش می خورید،.....)  این گفته و نوع کلام مربوط به دوره بورژوازی و استعمار از 500 سال پیش است،  در گذشته همه در شرایط طبیعی خودشان خود کفا بودند،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت.
    ممکن است عزیزانی بگویند بعضی گفته ها دروغ است،  و بعضی حقیقت و یا امداد های دیگری در کار بوده،  اگر بپذیریم بخشی دروغ بوده،  پس باید بدانیم کسی که بخشی دروغ گفته می تواند دروغگوی بزرگ بوده و همه را دروغ گفته باشد،  و در نتیجه باید همه چیز را دور ریخت و از نو بررسی کرد.  کارگزاران و چهره های استعمار همیشه در تلاش بودند،  تا مسیر تکامل اجتماعی مسلمانان را به گمراهی بکشانند،  باید با آنها مقابله کرد.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
نظرهای جدید در داستان جنگها
      جنگ های اعراب با ایرانیان مانند یک سناریو هستند،  که فقط نام مکان جنگ ها در آن تغییر کرده است،  مانند:  آنچه طبری از جنگ در اصفهان می نویسد،  با کمی تغییر مانند نوشته های بلاذری و مسعودی از جنگ نهاوند است.  این داستان اول برای جنگ نهاوند نوشته شده،  و بعد کپی می شود،  و برای جنگ اصفهان و...  به همین علت نیز نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی،  فرمانده اعراب،  یک بار در اصفهان بقلم طبری شهید می شود،  و یک بار در نهاوند بقلم بلاذری.
      در بیشتر داستان تاریخ نویسان این مضمونها،  اشاره به خیانت فردی از شهروندان شهر محاصره شده است،  در محاصره شوشتر اشاره به یک ایرانی شده است،  که خیانت کرده،  و راه مخفی ورود به شهر را به اعراب نشان داد،  و همچنین نام اولین عربی،  که وارد شهر شد.  شهر قرطبه در اسپانیا نیز به طرز مشابه ای مانند شوشتر به تصرف اعراب در آمد،  در اینجا یک چوپان راه مخفی شکافی در حصار شهر را به عربها نشان می دهد.  همچنین اخبار تصرف شهر الفسطاط و بندر اسکندریه در مصر،  دمشق و شهر  قیساریه  (قیصریه – امروز در شمال اسرائیل ) شبیه یک دیگر هستند.
      حکایت جالب دیگر در بیشتر ادبیات تاریخی اعراب اشاره به شرکت یا شرکت نکردن خلیفه ها در جنگ ها است.  طبق این اخبار خلفای راشدین در هیچ جنگی حاضر نبودند.  تاریخ نویسان عرب و ایرانی اما تاکید می کنند،  که خلفاء همیشه آماده بودند ، که در پیشاپیش لشگر در حمله به کشور دیگر حضور داشته باشند،  اما اطرافیان نزدیک،  با اشاره به خطری که در مدت غیبت خلیفه می توانست دولت اسلامی را تهدید کند،  خلیفه را از شرکت در جنگ ها منع می کردند.  این اسحاق، دینوری و سیف بن عمر خبر داده اند،  که عمر قصد داشته هم در جنگ قادسیه و هم در جنگ نهاوند علیه ایرانیان بجنگد،  اما به درخواست سپاهیان عمر از جنگیدن منصرف می شود.
      در بیشتر داستانها،  هنگام محاصره شهرها توسط اعراب،  به علت برگزاری یک جشن در شهر،  توجه ساکنان از محاصره کنندگان منحرف شده بود.  یک نواختی داستان تاریخی حمله اعراب به شرق و غرب،  و به ایران و اسپانیا کامل مشخص است،  که مصنوعی و داستان ها با طرح ساده نویسی است.  علت این یک نواختی و ساده نویسی،  بدون ارائه اسناد و مدارک لازم برای تاریخ نویسی،  مشخص می شود که همه اینها طی روند خاص سیاسی و ترفندی نوشته شده اند،  حال توسط یک نفر یا یک گروه فرقی ندارد،  در کل ادبیات هستند نه تاریخ.
   مهم:  با وجود اینهمه دروغ آشکار در تاریخ ایران،  که بدون سند و مدرک،  و فقط بر اساس داستان های الکی بدون منطق هستند،  چرا سیستم آموزشی ایران آنها را حذف نمی کند.  بنظر می رسد دو علت دارد:  * کم هوش و کم دانش هستند!  یا  * تعمد و ترفند دارند!
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
دنیای زندگی قبیله ای
      گذشته ها قبایل در محیط جغرافیایی طبیعی خودشان طی قرنها عادت کرده بودند،  که راحت و خودکفا زندگی کنند و روزگار را به خوشی بگذرانند،  تمام دنیای آنها همان محیط خودشان بود.  امروز هم اندکی از قبایل در ایران بزرگ  و جاهای دیگر جهان دیده می شوند،  که در محیط طبیعی خودشان به اندازه توانایی هایی که دارند موفق هستند.  در صورتیکه قبایل تاریخی از موقعیت خود خارج می شدند،  هر فرد و یا کل قبیله و طایفه دچار افسردگی و شکست می شدند،  و نمی توانستند ادامه حیات بدهند،  زیرا تجربه استفاده از امکانات جدید را نداشتند.
      این موضوع را به راحتی می توان در مورد چند روستایی دور افتاده آزمایش کرد.  اگر قبیله ای تاریخی در یک جابجایی کلی و سریع قرار می گرفت،  وضع آنها بسیار بد می شد،  و در جای جدید کامل ناتوان می شدند،  و حتی از طرف قبایل ساکن در اطراف محیط جدید مورد حمله و آزار قرار می گرفتند.  در طول تاریخ جابجایی و کوچ نشینی همیشه بوده است،  ولی در مسیر مشخص که توانایی زندگی و کار و تولید را سلب نکند،  این حاصل نسلها تجربه بود.  برای جابجایی هایی که در تاریخ انجام می شد زمان بسیاری می برد،  که تا چندین نسل ادامه داشت،  و آرام و آهسته به شکل جدید و همه چیز سرزمین جدید عادت می کردند.
      در آثار باستانی تمدن های مختلف دیده می شود،  تمدن جلگه، تمدن کوهستان، تمدن بیابان، و هر کدام  زیر مجموعه های و شرایط مربوط خود را داشتند،  بود و نبود ها و فرهنگ ها بر اساس جغرافیای طبیعی ساخته می شد.  هر شکل از تمدن و فرهنگ،  زندگی خاص خودش را داشت و توانایی یا امکان جابجایی سریع در مکان و زمان بطور کلی سلب شده بود.  جامعه بشری مرحله به مرحله رشد یافته از آسمان و غیب و غیره،  دین و تمدن و فرهنگ و توانایی ها نیامده است،  وبلاگهای انوش راوید تحلیل ها و  یادگیری نوین در تاریخ را می گوید.
      ساده ای در جایی نوشته و می گفت،  اعراب بیابان گرد که از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد و برای همین به ایران آمدند و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آن ساده می پندارد که یکی از اهالی شهر های بزرگ امروزی بوده،  و برای گردش سالیانه به کنار دریا و یا جنگل رفته و دمی هم به خمره زده است.  هر اتفاق تاریخی را می بایست در تاریخ اجتماعی و تحلیل های جامعه شناسی شناخت.  استعمار و امپریالیسم خیلی از این قبیل دروغ ها گفته اند،  اکثر تاریخ دان های آنها جیره خوار حکومت ها بودند و بی سواد و می خواستند دروغ ها را با گفته های ساده لوحانه بخورد مخ های ساده تر قرن های گذشته بدهند.
   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون با مردم مهربان روستاها و قبیله های دست نخورده و دور دست معاشرت و زندگی کرده اید؟
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تحقیق و تحلیلهای دیگر
      محقق و تاریخ نگار اسپانیایی، کتابی دارد با نام  (عرب ها به اسپانیا یورش نبرده اند).  کاری عالی است،  بر پایه های عقلی و انبوهی اسناد غیر قابل تردید که ثابت می کند،  حمله اعراب به اسپانیا سراسر دروغ می باشد،  این جنگها و کشتارها مجموعه داستان های بی بنیانی است،  که در پانصد سال گذشته استعمار و کلیسا برای حفظ آبروی خویش با دست مورخان وابسته، دروغ نویسی کرده اند.  کتاب او در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات شباویز منتشر گردید،  البته با نامی که نوعی پنهان کاری دیگر است،  (هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا).  ایگناسیو اولاگوئه،  در جسجوها بنویسید:  Ignacio Olague,Ulague  و  مقاله ایگناسیو اولاگوئه را بیابید.  
      * مدنیت اسلام با روند رشد و تکامل در تاریخ ادیان پیروز شد،  نه جنگ ها و کشتار های دروغی،  بسیاری می دانند دروغ ها در تاریخ فراوان است،  ولی چرا می خواهند آنها را باور داشته باشند؟
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
   عکس جلد کتاب انقلاب اسلامی در غرب بزبان اسپانیایی،  و ترجمه هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا،  و وسط عکس ایگناسیو اولاگوئه،  عکس شماره 7687.
   جالب:  کتاب های دیگری هم در رد حمله اعراب به ایران نوشته شده است،  که میان چند پست در اینجا از آنها نام برده ام.
   توجه:  من دیده ام عزیزان در بسیاری از موارد تاریخ طبری را بعنوان منبع تاریخی استفاده می کنند،  درصورتیکه این کتاب به تنهایی منبع تاریخی نمی تواند باشد،  زیرا خود طبری در مقدمه کتابش نوشته است،  که این گفته های دیگران است،  و من فقط نقل قول کرده ام،  و هیچ کدام مورد تأیید من نیست.
هر آنچه که می دانیم و یا بما گفته اند تمام علم نیست،  علم پایانی ندارد.
حافظه محوری سیستم آموزشی را دور بریزید، تحقیق و تحلیلهای جامع و علمی داشته باشید.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
تاریخ اجتماعی واقعیت انکار ناپذیر
      در ابتدای قرن 20 که همه مردم عربستان مسلمان بودند،  استعمار با شیخ های اصلی عربستان که در دست نشاندگی داشت به سرکردگی لورنس عربستان نمی توانستند هزار نفر مسلح را جمع کنند تا به عثمانی های اشغالگر حمله کنند.  تمام قبایل و افراد مسلمان آن طایفه آنقدر در سادگی و جهالت بودند که به بهانه ای با یکدیگر می جنگیدند و از هم دوری می کردند.  با این وضع حساب کنید قبل و اول اسلام این مردم که در ده ها و صدها دین و فرقه های مذهبی عجیب و غریب بودند چگونه می توانستند زیر یک پرچم جمع شوند و به کشور کشایی مشغول شوند.  اگر فرض بر این شود که به برکت اسلام آن قبایل بدوی فقط مدت کوتاه چند سال بخود آمدند کاملاً اشتباه و برداشت غیر از علم تاریخ جامعه شناسی است،  و یا اگر کسی تصور کند غیب و معجزه در کار بوده بهتر است،  فوراً از این وبلاگ خارج شود و وقت گرانبها را در عالمی دیگر بگذراند. 
      می خواهم از تاریخ بگویم اما تاریخ هجری شمسی کم می آورد و ما نمی توانیم بگویم مثلاً قرن اول قبل از هجری شمسی،  بنابر این مطابق بین المللی از میلادی استفاده می کنم،  در ابتدای قرن هفتم میلادی عربستان بسیار کم جمعیت بود و حکومت مرکزی نداشت و قبایل مختلف در دوران قبایل بدوی زندگی دایره ای داشتند و در جغرافیای خود محدود بوده و در مسیر تمدن ها قرار نداشتند و امکان بهره گیری از تاریخ و فرهنگ یادگیری هم نبود و چند تمدنی و فرهنگی نیز نداشتند و به همان شکل قبایل ابتدایی مانده بودند.  حکومتهای نیل هم فقط داری تمدن و فرهنگ جلگه های حاصلخیز و رود های پر آب بودند و سواحل شرقی مدیترانه هم بعلت وسعت و جمعیت کم شکل خاص خود را داشتند و کم تأثیر،  در ایران بزرگ نوشته ام که وضع گونه دیگری بود و از تکرار آن خود داری می کنم.
    همانطور که بارها گفته ام در تاریخ اجتماعی امکان آن نیست که تمدن های پایین دست به تمدن جلو تر پیروز نظامی و یا فرهنگی شوند،  مانند قبایل بدوی که نمی توانند به سازمان قبیله ای پیروز شوند و یا سازمان قبیله ای به فئودالی ظفر یابد و یا فئودالی به بورژوازی و بورژوازی سنتی به بورژوازی ملی یا استعمار به امپریالیسم پیروز شوند،  در ساختار های تاریخ اجتماعی نوشته ام.  در تمام دروغ نامه هایی که به نام تاریخ جا زده اند بدلیل عدم سواد و فقط دروغ نویسی و یا نداشتن آگاهی به این مسائل مهم تاریخ اجتماعی اشاره نکرده اند.  این علم یکی از دلایل رد حمله اعراب و مغول به ایران است،  هرگز آنها که در دوران قبایل اولیه بودند نمی توانستند به ایران که در دوران شاه خدایی و یا سازمان قبیله ای دینی و نو فئودالی بود پیروز شوند.
      اگر مسلمانان عربستان به ایران حمله نکردند،  و ایرانی ها را نکشتند،  پس واقعیت چه بوده،  اگر مردم بزور مسلمان نشدند،  چگونه مردمی که دین و عالم داشتند،  براحتی اسلام آوردند.  این همان راز تاریخ است،  و تا وقتی راز به تحلیل علمی گرفته نشده و معمای آن کشف نگردیده باشد،  برای بیشماری راز باقی می ماند.  اما با هوشها ضمن مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  راز های تاریخ را کشف می کنند.
     در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  مردم ایران بزرگ در چند تمدن و فرهنگ با یکدیگر طی قرنها آمیخته بودند،  زیرا جغرافیای این سرزمین وسیع این سرنوشت را برای آنها فراهم کرده بود،  و از طریق دو جاده معروف ابریشم و ادویه در ارتباط کامل بودند.  در این سرزمین وسیع گاهی حکومت های شرق ایران بویژه به مرکزیت بلخ یا کابل و گاهی غربی آن به مرکزیت تیسفون یا شوش در قدرت بیشتر بودند.  دو قسمت اصلی و پرجمعیت ایران بزرگ را بیابان وسیع و طولانی ری از هم جدا کرده بود،  ری به معنی طولانی است،  مانند ری کشیدن برنج.  ری محل تلاقی دو جاده بود و بدین ترتیب مرکز مهم فرهنگی گردیده بود،  این مطالب در بسیاری از کتابها منجمله تاریخ ری قابل دسترسی است.
     زمانیکه قدرت ایران بزرگ در دست حکومت های غربی ایران مانند سلسله هخامنشیان و یا شاهنشاهی ساسانیان بود،  برای حفاظت از حکومت خود و مرز های غربی از نیرو های شرقی استفاده می کردند،  مانند فراته داران اشکانی و یا در دوره اسلامی سربازان معروف خراسانی به فرماندهی ابومسلم.  زمانیکه قدرت در دست شرقی ها مانند حکومت کوشانیان و یا حکومت پارتها بود،  از نیرو های غربی برای حفظ حکومت و تاج و تخت استفاده می کردند،  از این تاکتیک امروز هم استفاده می کنند،  مثلاً در رژیم گذشته ژاندارم کرد،  برای ترک و فارس و ژاندارم ترک برای کرد و بلوچ می گماردند،  تا آن نیروها از طایفه های مردم محل خدمت نباشند.
      این مسئله مهم تاریخ اجتماعی را باید دانست تا بتوان درک خوبی از تاریخ نیک داشت.  نیروها که از طرف دیگر ایران بزرگ آمده و به حفظ تاج و تخت پادشاه مشغول بودند،  از مردم و قبایل سرزمینی که در آن خدمت می کردند نبودند،  بنا بر این املاک طایفه ای نداشتند،  حکومتها زمین هایی را به عنوال تیول به آنها می دادند.  با این اتفاق شکلی از فئودالی نو پدید در ایران بوجود آمده بود،  این فئودالی نو پدید، با پادشاه که قدرت شاه خدایی داشت و حاکم بود در تضاد قرار می گرفت، و این تیول داران برنامه و شکل جدیدی از دین و مذهب و اعتقادات را برای اداره امورشان می طلبیدند.  این نیز یکی از مسائلی است که باعث شد سلسله هخامنشیان  به دست حکومت اشکانیان بر افتد و اشکانیان بدست شاهنشاهی ساسانیان و ساسانیان بدست سپاه خراسان،  در جای خودشان توضیح بیشتری نوشته ام.
  مهم ــ  جهت اطلاعات بیشتر،  پرسش و پاسخ های دروغ حمله اعراب به ایران را بخوانید.
*
   نقشۀ پراکندگی قبایل عرب در پیش از اسلام،  از کتاب یک نویسندۀ عرب در مورد تاریخ یعقوبی. در بحر فارس را درج کرده.  عکس شماره  .
      بنا بر تاریخ یعقوبی،  در اینجا،  در ایران پیش از اسلام،  به ویژه مناطق جنوب‌ غرب و حتی منطقه عراق،  هیچ قبیله عربی ساکن نبوده،  و تمام آن مناطق را آل‌ساسان نوشته است،  که همان دودمان ساسانیان هستند.
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
عکس انوش راوید در قلعه مارکو،  شرح در تاریخ قلعه های ایران،  عکس شماره 4553 .
  ...............
   برچسبها:  دروغ حمله, حمله اعراب, حمله اسلام, صدر اسلام, حمله ایران, زندگی قبیله, نبردهای مشکوک, جنگهای دروغی,  داستان الکی, اعراب ایرانیان.
.............
دروغ تاریخی حمله اعراب به ایران
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
* * * * * * * * * *
............................
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.

پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

پیش نویس

        تاریخ یک علم،  مانند تمام علوم و از زیر مجموع ها و گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ می باشد، این علم یکی از اساسی ترین پایه های دانش بشری است.  بنا بر این می بایست هم چون تمام علوم به تاریخ و تاریخ اجتماعی نگاه و بررسی کرد،  در صورت عدم شناخت تاریخ به عنوان علم پایه،  این علم تبدیل به داستان و افسانه و ادبیات می شود.  هر زمان که به ادبیات تبدیل شود،  موضوعات احساسی را شامل شده و نقطه نفوذ دشمنان را پیش می آورد.  مطالعه و تحقیق در تاریخ نباید شامل سانسور و قیچی شود،  باید فرهنگستان تاریخ برابر سازمان های نوین قرن 21 توسط اشخاص فرهیخته این علم تشکیل شود،  و بخش های مختلف تاریخ توسط آنها نگارش و تأیید موقت شود.

تصویر انوش راوید در آثار اسپی مزگت،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 3288.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو در علم جستجوگر و کنشگر باشید،  واکنشگرا نباشید،  عکس شماره 1621.

برگه  177 پیوست دروغ حمله اعراب به ایران است.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود. . .

پرسشها و پاسخها

   پرسش خواننده وبلاگ 4311:  سپاس از تلاش و کوشایی شما بازسازی درست تاریخ.خواهشمندم  تار و پود ها را بیشتر شکافته و ادامه دهید. در مورد نژاد ایران پس از یورش تازیان (به گفته های تاریخ های دژم و دروگ) دست خوش دگرگونی و تازی شدن گردید و اینکه اگر جنگ ها نبودند چطور برای افراد توضیح دهیم که پس چگونه شکوه ساسانی و آن روند ایرانیت از بین رفت.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس،  بارها به این پرسش پاسخ گفته ام،  به پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران،  و پرسش و پاسخ های همین وبلاگ مراجعه شود،  در هر صورت یکبار دیگر به نوعی دیگر پاسخ می دهم.  اگر از تاریخ شاهنشاهی ساسانیان بدانید متوجه می شود،  که این شاهنشاهی بر بخشی از ایران،  که ساختار سازمان قبیله ای داشت،  شاه خدایی دینی،  یعنی یک دوره قبل تاریخ تمدن ایران را پیاده نمود.  این موضوع دقیقاً بر خلاف رشد و تکامل بود،  و در همین دوره سازمان قبیله ای در بخش های مختلف ایران رشد و تکامل پیدا،  و بسوی سازمان قبیله ای دینی می رفت،  و خود بخود و مطابق قوانین ساختارهای تاریخی اجتماع،  شاهنشاهی ساسانیان یک دوره از تاریخ تمدن از توده مردم عقب افتاد،  و مردم با یک هیجان و شورش،  بخش باقی مانده ایران در شاه خدایی را از سر راه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی برداشتند.  اگر تخصص شما تاریخ و تاریخ اجتماعی باشد،  متوجه این چند سطر خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ شوید.
      بسیاری می گویند شکوه عظمت ساسانیان،  بدست عده ای اعراب بیابانی سرنگون و نابود شد،  ولی آنها ندانسته برخلاف فرمول های تاریخ تمدن می گویند،  زیرا امکان ندارد کشوری که چند دوره تمدنی پیشرفته تر باشد،  از مردم کم جمعیت تری شکست بخورد.  آنها که پایان یک دوره تاریخ ایران را،  با تفسیر های بدون تحقیق و تحلیل و سند،  با سادگی بیان می کنند،  در قرن 21 با وجود تکنولوژی های نوین،  باید تخصصی و تخصصی تر با تاریخ و تاریخ اجتماعی برخورد کنند،  ایران ما به جوانان متخصص آینده نگر خیلی نیاز دارد.
   پرسش مهیار 4312:  چرا در دروغ حمله اعراب نامی از عمر و عثمان و دیگران سران عرب برده نشده است،  اگر دروغ است پس اینها چه هستند؟
   پاسخ انوش راوید:  در تاریخ دروغ های بسیاری نهفته است،  که بررسی همه آنها مجال و تحقیق می خواهد.   چون این موضوع مسئله ای اسلامی و دارای حساسیت ویژه است،  ظرافت خاصی لازم دارد.  اگر تخصص کار بردی شما یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  خود مستقلاً و بنا به دلایل محکم واقعی تحقیق نمایید و برای پویایی در اینترنت منتشر نمایید،  و اگر جهت اطلاع عمومی و یا بازگشت معنوی می خواهید از این تاریخ بدانید،  باید حوصله نمایید.  چند هزار سال تاریخ را در مدت چند صد سال دروغ به خورد ملتها داده اند،  بر طرف نمودن و زدودن دروغ ها و رفتن به روشنایی و واقعیت زمان لازم دارد.  مشروح را در وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می نویسم.
   پرسش کوشا 4313:   شما "جنگ قادسیه" را منکر شدید،  و دلیل تان این است که آمار و ارقامی که در مستندات تاریخی ارائه گردیده هیچ تناسبی باهم ندارد.  صد و بیست هزار نفر جنگجوی ایرانی در مقابل چند هزار مبارز عرب با شمشیر های زنگ زده که در نهایت پیروزی با اعراب بود!!!  اما اگر به جای انکار قادسیه اعداد و ارقام فله ای را تصحیح می کردید خیلی بهتر بود.
   پاسخ انوش راوید:  اعداد اغراق آمیز دروغی در تمام کتاب های تاریخ فوق العاده متفاوت هستند،  قبلاً بسیاری آمده اند آنها را تعلیل کنند،  بنا بر این کار بی فایده ای است،  اصل مطلب دروغی هدف مهم می باشد.  این گفته ها،  داستان های رجز خوانی قبیله ای است،  که البته قبایل دائم به یک دیگر می گفتند که شمشیر بین ما حاکم است،  اما آیا آنها غیر از قبایل بدوی چیز دیگری بودند،  خود شما نوشته اید قبایل بیابان گرد، قبایل بیابانگرد فقط بیابانگرد هستند هیچ استراتژی و تاکتیک ندارند،  و هیچ ترفندی نمی دانند و در سادگی مطلق بسر می برند،  و به راحتی و برای ساده ترین موضوع با یکدیگر درگیر می شوند،  و زندگی را کاملاً دایره ای می دانند.  آیا تعریفی از بیابان گرد دارید؟
  پرسش خواننده 4314:  اگر جنگ قادسیه دروغ است پس تیسفون چگونه فتح شد،  و چرا و چگونه سلسله ساسانی منقرض شد. اگر جنگ قادسیه دروغ است پس چگونه ایرانی های زرتشتی مسلمان شدند.  شاید نظر شما این است که اسلام را در طبقی از زرین گذاشتند و با ناز و نوازش به ایرانیان تقدیم کردند.  
   پاسخ انوش راوید:  بعضی از بخش های تاریخ و تاریخ اجتماعی به ادیان مربوط می باشد،  در این باره کار ها و تحقیقات زیادی مانده،  می بایست با احتیاط مطالعات متفاوت و ضمن ظرافت خاص پیگیری شود.  در انقراض حکومت ساسانیان در صفحه پادشاهی ساسانیان بررسی می شود،  فقط خاطر نشان کنم تاریخ را بدون تاریخ اجتماعی نخوانید و در ضمن جغرافیا به تمام معنی آنرا در نظر داشته باشد.  تغییرات دینی و فرهنگی مردم شرایط زمانی مربوط را می طلبد،  و به این معنا نیست که کسی بیاید و با قدرت مردم را از دین شان باز گرداند،  به بخش دین ها و آیین های تاریخ ایران مراجعه نمایید.
  پرسش زهره 4315:  اگر جنگ قادسیه دروغ است پس داستان کتاب سوزی معروف صعد بن وقاص و کتابخانه اسکندریه هم که به فرمان عمر بود دروغ است.
   پاسخ انوش راوید:  برای تمام این کتاب سوزی ها و داستانها در تاریخ زیاد از روی یک منبع دروغ گفته شده است،  هیچ سند واقعی تاریخی در دست نمی باشد،  در این باره در چند جای وبلاگ ها توضیح داده ام.  افرادی هستند که به این دروغ پا فشاری می کنند،  آنها ندانسته می گویند که ایرانی ها از هر کتاب یک یا چند نسخه انگشت شمار داشتند،  این عده قلیل ندانسته می گویند که ایرانی ها بقدری ضعیف بودند،  که از دشمنی با تمدن و فرهنگ پایین تر به چنین روزی افتادند.  این موضوع در فرمول های تاریخ اجتماعی غیر ممکن است،  که تمدن پایین دست قبیله ای بدوی به سازمان قبیله ای و یا دوره نمونه سازی شده شاه خدایی ساسانیان پیروز شود.
   پرسش پرستو 4316:  فکرنکنم شما دیگر این منطق بیابان گردان عرب را انکار بکنید،  که بر هر سرزمینی راه می یافتند یک منطق بیشتر نداشتند:  یا مسلمان شوید یا جزیه دهید،  و یا اینکه بین ما و شما شمشیر حکم خواهد کرد.  شما اگر تاریخ خوارزم را بخوانید می بینید ابوریحان بیرونی چقدراز حاکمان عربی محلی گله و شکایت می کند،  که تاریخ نیاکان ما را از بین میبرند.   
   پاسخ انوش راوید:  فکر کردن و نکردن،  بدون تحقیق و تحلیل توهم است.  اعراب بیابانگرد در دوران قبایل بدوی بسر می بردند،  و آن نوع تمدن،  فرهنگ خاص خودش را داشت.  در این باره چندین بار در وبلاگ توضیح داده ام،  می توانید به ساختار های تاریخی اجتماع و کار گزاران و چهره های استعمار مراجعه نمایید.
      هم اینک شما بله خود شما در این قرن و دوره انفجار اطلاعات و تکنولوژی نمی دانید ،  واقعاً نمی دانید در گوشه های قاره کهن،  خاک طبیعی و تاریخی وطن اصلی ما چه می گذرد،  در یمن چه خبر است،  در ازبکستان چه می گذرد، در چچن و اینگوش چطور،  و غیره و غیره.  حتی از اتفاقات در داخل خاک کشور ایران که مقیم آن هم هستید به درستی چیزی نمی دانید،  حال چه رسد به ابوریحان بیرونی پر ارزش و فردوسی عزیز،  که صدها و هزاران کیلومتر دور تر و صدها سال فاصله زمانی با وقایع داشتند،  و در دورانی بسر می بردند که تمدن قاره کهن در شکل سازمان قبیله ای بود.  آنها بعضی اطلاعات شان را از حکیم باشی های معروف روم و یونان می گرفتند،  دوره گردانی که از آینه و تیله و سحر و جادو آورده و می فروختند،  و در تقلب و جعل استاد بودند.  در کتاب های آن عزیزان بیشمار ایرانی و نیز در کتاب های تاریخ طبابت و تجارت روم و یونان به این موضوع اشاره شده است، به تاریخ ری مراجعه شود، در ضمن در شاهنامه از اینها به نام کاتوزیان گفته شده است.  این حکیم باشی های رومی و یونانی از دروغ های تاریخی می گفتند،  البته از روی دشمنی ابراز نمی کردند،  بلکه از آنچه که می دانستند و شنیده بودند می گفتند.  دروغ هایی که در فلسطین و اسرائیل ساخته شده،  و در روم پرداخته و شاخ و برگ زده و انتشار داده بودند،  حکومت روم دشمنی تاریخی هزار ساله با ایرانی و مردم قاره کهن داشت.  بنا بر این در تولید و ایجاد اختلاف قومی و ملی در قاره کهن دروغ ها و اراجیف را بزرگ و مهم می کرد،  و هر رجز خوانی میدانی را واقعی جلوه می داد،  در دروغ اسکندر مقدونی و دروغ چنگیز مغول نوشته ام و از تکرار خود داری می کنم.  گاهی هم عزیزان دانشمند قدیم قاره کهن نوشته های تاریخی خودشان را از کتاب هایی می گرفتند که خود و منابع آنها مشکوک بوده،  در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ نوشته ام.
      از پایان حکومت های شاه خدایی و در دوره سازمان قبیله ای،  آزادی و تنوع و اندیشه متبلور شد،  و با ورود و ساخت کاغذ به فراوانی از قرن 8 میلادی،  ایران بدلیل مرکزیت قاره کهن و وجود دو جاده معروف فرهنگی،  یعنی جاده ابریشم و جاده ادویه بهترین جایگاه و جولان گاه ایده و فلسفه و علم و منطق شد،  که تا پیدایش بورژوازی استعمار ادامه داشت.   در این زمان اروپا در دوره سیاه فئودالی و با خواسته های فئودالی بسر می برد.   چون سازمان قبیله ای نیازی به طبقه بندی و کلاسه اسناد و علم نداشت،  بنا بر این شکلی از آکادمی در ایران پدید نیامد،  و هر دانش با دانشمندی شروع و با شاگردانش خاتمه می یافت.  ولی اروپا که تمدنی جلوتر بود،  به مجرد وارد شدن به بورژوازی سرمایه داری،  طبقه بندی، باز سازی، انبار و جمع بندی، خرید و فروش علم باعث شد،  بسیاری از همان علوم قاره کهن در آکادمی های اروپایی به نام آنها رقم بخورد.  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.
   پرسش بیداری 4317:  نخست از هر چیز یک شاخه از نوشتار شما که بسیار بسیار جای اندیشه دارد همان است که یورش تازیان را به ایرانزمین دروغ خوانده اید.  و در آخر نوشتارتان گفته اید که خودتان هم نمیدانید که چگونه فرهنگ اعراب بر ایران غالب شد و گفته اید این یک راز است که باید کشف کرد.  در صورتی که نوشتار فردوسی بزرگ را هم نادیده گرفته اید،  هنگامی که یورش اعراب را در شاهنامه آورده است.
   پاسخ انوش راوید:  راز یعنی علم کشف نشده،  مشغول تحقیقات هستم بزودی نتیجه را منتشر می کنم.
   پرسش خواننده 4318:  میشود به من بگویید که 227 سال مبارزه فرهنگی و مبارزه مسلحانه ایران هنگام ورود اعراب بدین سرزمین برای چه بوده است؟
   پاسخ انوش راوید:  همین اینک ما در جهان شاهد حداقل روزی یک مبارزه مهم و بزرگ هستیم،  برای بیش از دو قرن کمتر از یکصد داستان مبارزه موجود است،  دربار آنها با دیدی واضح، واقعی، اصولی بنگرید،  این وظیفه همه جوانان ایران است که بتوانند در عمق کاوش کنند و تنها سطحی نباشند.
   پرسش داریوش 4319:  شما چه اصرار دارید بگویید حمله اعراب دروغه؟
   پاسخ انوش راوید:  در وبلاگ جنبش تاریخ را تحلیل و بررسی می کنم،  سپس با داده های واقعی در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  دروغ ها را شناسایی،  و با تحقیقات جدید که در کارگاه فکر سازی توضیح داده ام،  به نگارش تاریخ نوین می پردازم.
   پرسش صدیار 4320:  چرا پس از ورود اسلام به ایران (البته اگر به زور نباشد) به یکباره اسامی عربی در ایران به شدت رایج شد؟
   پاسخ انوش راوید:  رایج شدن اسامی عربی و آرامی و نبطی و غیره در ایران طی مدت هزار سال از نیمه حکومت اشکانیان تا ابتدای سلجوقی زمان برد،  یعنی دقیقا در تمام مدت هزاره اول میلادی.  عجله نکنید و تحمل داشته باشید به زودی مقاله تاریخ نام در ایران را می نویسم.
   پرسش بینام 4321:  چرا به یکباره زبان ایرانیان که زبان پهلوی بود به زبان فارسی کنونی تغییر یافت؟
   پاسخ انوش راوید:  این هم طی هزار سال فوق اتفاق افتاد،  به تاریخ زبان در ایران مراجعه و پیگیری نمایید.
   پرسش خواننده 4322:  مگر ایرانیانی که در آن زمان زندگی میکردند دیوانه بودند،  که یکدفعه فرهنگ و هویت غنی خود را کنار بگذارند و فرهنگ! عربهای قبایل بیابانگرد .... (جمله ای غیر قابل نوشتن) را قبول کنند؟!
   پاسخ انوش راوید:  ایرانی ها فرهنگ خود را کنار نگذاشتند بلکه آنرا به تمام مردم قاره کهن دادند،  زیرا این سرزمین در میان قاره و مرکز ارتباطات و تمدن آن قرار داشت و توانسته بود طی تاریخ از این راه به برتری تمدنی دست یابد،  زمانی که مردم ایران در تمدن سازمان قبیله ای زندگی می کردند بقیه قاره در تمدن قبایل اولیه بودند.  برای درک این موضوع لازم است وبلاگ را کامل مطالعه و پیگیری نمایید.  به هیچ عنوان تمدن و فرهنگ غنی از تمدن پائین دست تاریخ اجتماعی شکست نمی خورد،  به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه نمایید.
   پرسش کیان 4323:  مگه دو بیتی معروف فردوسی رو درباره اعراب نخوندین؟
   پاسخ انوش راوید:  همیشه در تاریخ جنگ و ستیز میان دو تمدن وجود داشته،  قبایل اولیه با سازمان قبیله ای می جنگید،  نو فئودالی با سازمان قبیله ای،  تشکیلات فئودالی با نو بورژوازی و غیره.  بیشتر این جنگها به تمام یک سرزمین و مردم مربوط نمی شد که دلایل در تاریخ اجتماعی دارد،  ایران نیز در مسیر رشد و تکامل تمدنی قرار داشت بنابر این اختلافات وجود داشت و دائم زد و خورد اتفاق می افتاد.  همانگونه که بارها نوشته ام کتاب هایی دینی و داستانی صرفاً منابع تاریخی حساب نمی شوند بلکه نیاز به تحلیل دارند،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کلید و رمز بررسی های تاریخی را بدست آورید.  در ضمن به تعریف شاهنامه مراجعه نمایید.
   پرسش آسوده 4324:  مدتی پیش در چند سایت خوندم که در نزدیکی شهر سلیمانیه عراق پوست پاره ای از جنس آهو مربوط به سیزده قرن پیش پیدا شده،  در آن از حمله اعراب به شهر زور اشعاری سروده و برخی از بیتهای آن چنین است،  نیایشگاه ها ویران شد،  اتش ها خاموش شد،  عرب های ستمکار خراب کردند،  روستاها را تا شهر زور زنان و دختران را به اسارت گرفتند.   نکنه این هم دروغه؟  اصلا تحقیق کنید که این حقیقت داره یا نه؟
   پاسخ انوش راوید:  امروزه ساختن و پرداختن این چیزهای تاریخی نما برای پول خیلی رونق گرفته است،  به هیچ عنوان قابل قبول نمی باشد و از طرف منابع علمی چنین پوستی تأیید نشده است.
   پرسش 4325:  در مورد موضوع حمله اعراب به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ،  بر اساس چه مدارکی به صراحت بیان کرده اید،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیا و شرایط طبیعی خودش خودکفا بود،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت،  و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی را نمی داد.
   پاسخ انوش راوید:  با نگاهی به قبایل امروزی و قبایلی از قرون جدید که درباره آنها تألیفات علمی باقی است،  به راحتی هر جامعه شناس تاریخی متوجه می شود.  برای مثال به یکی از قبایل آفریقا و آمازون و اقیانوس آرام بروید،  متوجه می شوید که آنها به اندازه نیاز شان خود کفا هستند،  و چیزی از معنی ثروت در جوامع مدرن نمی دانند.  در این باره فیلم های مستند زیادی موجود است،  البته این پرسش نمی تواند از جانب شکاکان باشد،  بلکه از عدم آگاهی تاریخی زمین ما و تخریب و انقراض ناشی می شود.
   ما درباره زمانی می گوییم که جمعیت نسبی ایران کنونی کمتر از 2 در کیلو متر مربع بود،  جاده ها، کشاورزی، ارتباطات و غیر در اندازه آن زمان و بسیار محدود بود.  بنا به کل اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی و باستان شناسی که اکنون ما می توانیم از آنها بهره بریم می گوید،  در آن زمان هر روستا و شهر در اطراف خودش تا حدود دو سه منزل خود کفا بوده است.  اگر هر قبیله ای به جای سرزمین بومی تاریخی خودش جای دیگری می رفت،  می بایست زندگی در محیط جدید را یاد بگیرد،  تا زنده بماند.  شاید درک این موضوعات برای عده ای مشکل باشد،  درصورت تمایل با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید نتیجه خوبی خواهند گرفت.
   پرسش 4326:  آیا دلیلی برای اثبات این مطلب دارید؟  هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند،  که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد.
   پاسخ انوش راوید:  در تمام کتاب های تاریخ جنگها نوشته شده است،  که با اسرا خوش رفتاری می کردند،  تا نتیجه بهتری از ادامه نبرد هایشان بگیرند.  البته توجه داشته باشید،  در تمام جنگها دو گونه نیروی نظامی وجود دارد،  حرفه ای ها و ذخیره ها،  که هر کدام از آنها تحت تأثیر دو مکتب بودند،  دین خودشان و پول پرستی،  به تاریخ لشکر و جنگ مراجعه نمایید و پیگیری نمایید.
   پرسش 4327:  شما مخالف این نظر هستید،  که اعراب بیابان گرد از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد،  و برای همین به ایران آمدند،  و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آیا تا بحال به عربستان یا امارات رفته اید،  آیا ترجیح میدهید بجای ایران در آن کشورها زندگی کنید؟  البته در 1500 سال پیش.
   پاسخ انوش راوید:  در این باره در وبلاگ توضیح داده ام،  دید افراد در هر ساختار تاریخی اجتماع متفاوت بوده است،  و نمی توان خرد یک فرد را که در قبیله بدوی زندگی می کرد،  با یک فرد که در دو مرحله جلوتر تاریخ اجتماعی در سازمان قبیله ای بسر می برد،  یکی دانست.  آیا شما می توانید فردی از قبیله ای در گینه نو را که حتی در نزد قبیله خودش دانا به حساب می آید،  با فردی از قبایل امروزی سودان یا سومالی یکی بدانید،  یا هر مثال دیگری.  برای درک این موضوع مطالعات تاریخ اجتماعی خود را گسترش دهید،  و به مسافرت های تحقیقاتی بروید.  دوبی امروزه در بورژوازی پیشرفته بسر می برد،  و ایران هم همین گونه است،  و ما مردمان امروزی دارای دیدگاه های بورژوازی هستیم،  واقعاً که درک آن ساده است.
   توجه:  یک پرسش می پرسم،  آیا برای آینده،  شکل تاریخی اجتماع یا ساختار اجتماعی که در آن بسر می بریم برای ایجاد تغییر و تحول نقشی خواهد داشت؟  و چگونه؟
      در گذشته قبایل وابسته به سرزمین خود بودند،  و خستگی از زمین برای آنها معنی نداشت،  آنگونه که شما می گویید،  گویا آنها گول تبلیغات جام های جهان نما را خورده بودند.  هر قبیله وقتی سرزمین خود را ترک می کرد،  برای اینکه بتواند در سرزمین جدید زنده بماند و زندگی کند،  نیازمند این بود که چیز های جدیدی یاد بگیرد.  این موضوع چند نسل زمان می برد،  و آنها نمی توانستند در زمین دیگری به خوبی و فوری جان بگیرند،  چه رسد به اینکه خوب بازی کنند،  به تاریخ یادگیری مراجعه شود.
      دروغ خوش آمدن از آب و هوای ایران توسط عرب های بدوی،  مانند دروغی است که نوشته اند اعراب از آب و هوای تیسفون خوششان نیامد و به بغداد رفتند.  دروغ گو ها چون بی سواد بودند و نمی دانستند و نمی خواستند بفهمند،  که از نظر آب و هوایی تیسفون و بغداد یکی است،  کاملاً یکی است،  به اطلاعات جغرافیایی رجوع نمایید.
   پرسش 4328:  اگر حمله اعراب نبود چگونه ایرانیان به هند پناه آوردند؟
   پاسخ انوش راوید:  ایرانیان از گذشته های دور به هندوستان رفت و آمد داشتند،  این موضوع ربطی به اعراب ندارد.
   پرسش 4329:  چگونه ایرانیان یکنواخت دین زرتشت را کنار نهاده و به اسلام روی آوردند؟
   پاسخ انوش راوید:  ایران وسیع بود،  و جملگی در ساختار اجتماعی سازمان قبیله ای بازمانده از مجلس مهستان بودند،  و دین های مختلفی در ایران وجود داشت،  به تاریخ ادیان و آئین های ایرانی و همچنین تاریخ ورود نام های عربی به ایران بروید.
   پرسش مرتضی 4330:  می گویید، حمله اعراب به ایران دروغ است،  آیا بعدش هم که مردم میخواستند آنها را بیرون کنند دروغ است.  آیا بابک خرمدین دروغ است،  بروید سری به قلعه بابک بزنید،  مطمعناً توسط انگلیسیها در قرن 19 ساخته نشده است.
   پاسخ انوش راوید:  حکومت هایی که در دروغ های تاریخ به نام خلفای عرب نوشته اند،  در واقع حکومت های ایرانی با ترکیبی از فارس و ترک و کرد و عرب بوده اند.  این تکامل ادامه حرکت تاریخ اجتماعی ایران و گذر از شاهنشاهی ساسانیان به حکومت های دارای انرژی سازمان قبیله ای دینی می باشد،  که بر گرفته از تمام ملت های ایران بوده است،  به موضوعات مربوطه در وبلاگ مراجعه شود.  مشغول بررسی سکه شناسی و آثار تاریخی بجای مانده هستم تا دقیق تر آنها را شناسایی و ترتیب بندی نمایم،  به دروغ نبرد قادسیه و تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  یک نمونه بگویم در تاریخ بسیار نوشته اند که خلفا توسط غلامان ترک و غیره عزل و نصب می شدند،  ولی یکی از این همه تاریخ دان الکی نپرسیده،  اینها چگونه خلفایی بودند که توسط غلامان برکنار می شدند،  نپرسیده و تحقیق نکرده که پس اصلاً خود خلفا ترک یا کرد بودند.
      در تاریخ هر کشوری جنگ داخلی و قهرمان از هر طرف وجود داشته است،  حتی در تاریخ معاصر ایران همین گونه است،  عده ای می خواهند حکومتی را بر دارند،  و عده ای می خواهند حکومت کنند،  اما باید توجه داشت جهش های تاریخ اجتماعی و عبور از ساختار تاریخی اجتماع است،  که کل ماجرا را تغییر می دهد.  در زمان بابک خرم دین و افشین تاریخ اجتماعی ایران برای هر دو طرف یکی بود،  ایران تازه وارد سازمان قبایل دینی شده بود.  هزار سال پیش از آن در زمان آریو برزن و جنگ او با اسکندر اشکانی،  بدلیل گذر تاریخ اجتماعی از شاه خدایی به سازمان قبیله ای،  باعث شد مرحله جدید یا اسکندر اشکانی پیروز شود.  در جنگ داخلی آریوبرزن از شاه خدایی دفاع می کرد،  و اسکندر اشکانی نمایند مرحله جدید تاریخ اجتماعی یعنی سازمان قبیله ای بود.  بابک و افشین هر دو نمایندگان سازمان قبیله ای دینی بودند،  که شکل تکامل یافته در طول هزار سال از مجلس مهستان بوده است،  و هیچ کدام برتری در ساختار تاریخی اجتماع نداشتند،  کسی هم منکر قهرمانی آنها نمی باشد،  مانند قهرمانان نیم قرن گذشته ایران.  در ضمن قلعه بابک سابقه تاریخ بالاتر از زمان خرم دینان دارد،  بابک و خرم دینان بخشی از تکامل تاریخ اجتماعی ایران می باشند،  که بزودی در باره آنها می نویسم.
   یک پرسش دارم که در واقع کلید درک تاریخ است،  آیا بابک همانگونه که نوشتم وابسته و دارای انرژی سازمان قبیله ای دینی بود،  یا وابسته به شکل اجتماعی نوع درجه دوم شاه خدایی شاهنشاهی ساسانیان بود؟
   پرسش 4331:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  نان بربری چگونه به تمام ایران راه یافت؟
   پاسخ انوش راوید:  می گویند اصل نان بربری از اقوامی بوده،  که به آنها بربر می گفتند،  و در شمال آفریقا ساکن بودند.  نان بربری هم مانند بسیاری چیز های فرهنگی و کالایی دیگر،  در طول تاریخ از جایی به جای دیگر رفته،  و امر طبیعی تاریخ تمدن بشر است.  امروز این نمونه زیاد است،  آیا اسپاگتی و پیتزا دلیل اشغال تمام دنیا توسط ایتالیاست؟
   پرسش شریف 4332:  چگونه اسلام به سراسر روسیه و تا نیمه اروپا و اسپانیا رفت؟
   پاسخ انوش راوید:  اسلام در طول تاریخ به مرور و طی یکهزار سال به روسیه و تا نیمه اروپا رفت،  این کار توسط تمام ملت های قاره کهن،  و به نسبت سهم تاریخی خود انجام گرفته است.  در طول تاریخ ردپای ایرانی های مسلمان جهت تبلیغات اسلامی در کشمیر، سین کیانک، جنوب فیلیپین،  و بسیاری جاهای دیگر بخوبی و مستند دیده می شود.  تاریخ جنگ های رم و روم شرقی با ایران زیاد است،  ادامه و پایان این جنگها تا سقوط روم شرقی بدست سلجوقیان عثمانی بوده است.  در دوره ای از تاریخ که به عنوان خلفای عربی گفته اند،  ولی در واقع خلفایی از تمام مردم بودند،  این جنگها و کشمکش ها هم بوده،  و روم شرقی چند صد سال در مقابل این جنگها و رشد جمعیت مسلمانان مقاومت نمود.  تا بالاخره با دسیسه های نو بورژوازی اروپا،  این حکومت فئودالی عمق تاریخ سرنگون شد.  بعضی از بخش های این تاریخ،  تاریک و بدون اسناد و مدرک واقعی می باشد،  و بصورت داستان سرهم کرده اند،  تا چیزی برای پیشبرد منافع خودشان بخورد ملتها بدهند.  قبل از اینکه دشمنان تاریخی و استعمار و امپریالیسم دروغ دیگری سرهم کنند،  باید جوانان با هوش ایرانی،  نسبت به کشف واقعیت های تاریخی اقدام کنند.  درباره دروغ حمله اعراب به اسپانیا قبلاً نوشته ام،  آثار زیادی از معماری ایرانی در زمان حکومت اسلامی اسپانیا وجود دارد.
   پرسش 4333:  چگونه در صدر اسلام روم از مسلمانان شکست خورد؟
   پاسخ انوش راوید:  همانگونه که در پاسخ بالا نوشتن،  این ادامه جنگ های ایران و روم بود،  و این داستان ها نیاز به اسناد و مدارک واقعی دارد،  و نمی توان آنها را بر اساس نوشته های مشکوک تاریخ دانست.
   پرسش 4334:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  پس اعراب جنوب خراسان چگونه به آنجا رفتند؟
   پاسخ انوش راوید:  در طول تاریخ مهاجرت و همچنین تبعید اقوام خیلی زیاد بوده،  دلایل این قبیل مهاجرتها و تبعیدها که در گذشته های دور بوده چندان روشن نیست.  ولی اگر ملتی پیروز می شد،  نمی رفت در بیابانی دور دست و چون شکست خورده ها زندگی کند.  35 سال پیش از این روستاها دیدن کردم،  و در سفرهای انوش راوید نوشته ام.
   توجه داشته باشید،  پاسخ بسیاری از این پرسشها خیلی ساده است،  کافی است کمی مغز را بکار انداخت و با اندکی تحقیق و تعلیل پاسخ را بدست آورد.  باید به روش یادگار از آموزش و پروش قرن گذشته،  که در ذهن ها جا خوش کرده چیره شد،  و بسوی تحقیق های نوین رفت،  بدین منظور کارگاه فکر سازی کمک بزرگی است.
   تذکر انوش:  تعداد اندکی از افراد بی نام نشان بازمانده اندیشه استعماری سابق،  با ناسزا و پرت و پلا های احمقانه،  سعی می کنند مزاحم و مانع تاریخ نویسی نوین توسط ایرانی های باهوش شوند.  آنها با خیال ناپاکشان می خواهند ملت های قاره کهن همچنان بر دروغ های تاریخی،  که دشمنان تاریخ این قاره نوشته اند،  باور داشته باشند،  تا مانع اتحاد و یگانگی ملت های یکپارچه و یک سرنوشت قاره کهن گردند.  این انگشت شمار با مغلطه کاری مذبوحانه از شگرد های مختلف استفاده می کنند،  منجمله بروی جوانان ساده ای که دروغها را ندانسته باور کرده اند کار می کنند.  ولی نمی دانند ایرانی ها خیلی با هوش تر از این ترفند های احمقانه هستند،  و بزودی تمام دروغهای تاریخی را دور می ریزند،  و دم این عده مشکوک را می گیرند و دور می اندازند.
 
   پرسش 4335:  در جایی نوشته بودید ، خلفای ایرانی و یا خلفای بغداد،  ممکن است دلیل آنرا بنویسید چرا؟
   پاسخ انوش راوید:  اول از همه اگر خلفای عباسی عرب بودند،  نام پایتخت خود را عربی می کردند،  و در شهر های ایرانی کازمین و سومرا کاخ و ویلا نمی ساختند،  یا حداقل نام آنها را عوض می کردند.  دوم اینکه عباس نام کاملاً فارسی است،  اب + آس،  (اب = بالا،  مثال،  ابر = بالا و رونده و در جهت،  یا ابوی = اب + وی، که به اشتباه می گویند عربی است) + (آس = نمونه، تک خال)،  البته تعدادی افراد،  عباس را عبوس گفته اند،  که اشتباه است.  سوم اینکه چرا مرکز حکومتی خود را در شهر معابد ایرانی یعنی بغداد قرار دادند،  که در یک فرسخی تیسفون داشت،  که در واقع حومه دینی تیسفون بود،  یعنی در آن زمان در میان توده دشمن،  مانند این است که صدام بعد از اشغال موقت خرمشهر،  یا گیلان غرب،  بیاید پایتخت خود را در آنجا بگذارد،  پس آنها از همان مردم بودند،  نه غریبه،  هیچ وقت مخصوصاً در گذشته ها هیچ اشغال گر،  مرکز حکومتی خود را در نزدیکی دشمن قرار نمی داد،  و همه مراکز حکومتی خود را در جغرافیا و مقر های طایفه ای خود قرار می دادند.  چهارم اینکه هیچ سند و مدرک،  که علوم امروزی آنرا تأیید کند،  وجود ندارد،  که خلفای عباسی غیر ایرانی بودند.  پنجم اینکه ابوالعباس اولین خلیفه عباسی،  در 750 میلادی بدست ایرانیان بخلافت رسید،  و در تمام دوران عباسی ایرانیان وزیر و دانایان بودند،  پس اصلاً با هیچ عقل جور در نمی آید،  که اب آس ها غیر ایرانی بوده باشند.
   پرسش 4336:  در تاریخ خوانده ایم عربها با حمله به لبنان و مصر و الجزایر و 26 کشور عربی زبان مردمان آنجا را عربی کردند چرا شما می گویید که اعراب حمله نکردند؟
   پاسخ انوش راوید:  تاریخ این کشور ها چیز دیگری می گوید،  و شما فقط دروغ هایی را که خواسته اند بخوردتان بدهند،  یاد گرفته و تکرار می کنید،  حداقل بروید تاریخ های دیگر هم بخوانید.  زبان عربی امروزی ترکیبی از زبان های سواحلی آفریقا و کوشی،  قبطی و نوبه ای مصر باستان، کلدانی و آرامی،  شکل گرفته و دستور آن زبان نیز در ابتدای هزاره دوم میلادی توسط پارسی ها نگارش شده است،  که این خود تاریخ مفصلی دارد.  سرزمین های آفتابی عربی با سواحل طولانی،  که مشکل بیماری های اپیدمی کمتر داشت،  و مطیع بودن تاریخی جمعیت این سرزمینها،  باعث رشد جمعیت عربی شد.  نمونه مطیع بودن عربها در تاریخ کاملاً پیداست،  این مربوط به شرایط اقلیمی و ساخت فرهنگ برابر اصول جغرافیایی است،  که در ایران و ایرانیان نوشته ام.  در دوران استعمار انگلستان و فرانسه و هلند از سران عربها بهره می بردند،  که تا امروز در بسیاری از کشورها هنوز دیده می شود.  در سطح پائین از عربها بیشتر برای ملوانی، نگهبانی و کلید داری زندانها استفاده می کردند،  و کمتر برای جنگها،  در قرن گذشته بیشتر زندان بانان آمریکای جنوبی عرب بودند،  نمونه آن در خاطرات پاپیون می باشد.  چه بسا در شاهنشاهی ساسانیان اعراب چنین شغل های داشتند.  در بعضی از پاپیروس های مصری چنین کار هایی برای اعراب نوشته شده است.  البته این نوع فرهنگ هیچ دلیلی برای برتری یا ضعف فرهنگی نمی باشد،  تمام ملتها و فرهنگ های قاره کهن ارزش خاص خودشان را دارند.  هر ملتی و مردمی که مطیع تر بودند،  استعمار و امپریالیسم دور بیشتری به آنها میداد،  حتی استقلال می داد،  قبل از استعمار پادشاهان این کار را می کردند.  بعد از اشغال مصر توسط هخامنشیان کار و قدرت سلسله های مصر باستان فرو ریخت،  درست مانند فرو پاشی پادشاهی بابری در هندوستان بعد از نادرشاه و روی کار آمدن مهاراجه ها و باز شدن ورود استعمار انگلیس.  با سپاه هخامنشیان اعراب زیادی به مصر وارد شدند،  و با آزادی نسبی اجتماعی و پس از طی هزار سال زبان عربی جایگزین زبان قبطی یکی از اجداد عربی بود شد،  و زبان عربی زبان اصلی مردم مصر گردید،  که اینهمه قبل از اسلام بود،  برای بیشتر دانستن به تاریخ زبان عربی در مصر مراجعه شود.  سپس زبان عربی از مصر به بقیه شمال اروپا راه یافت،  و این اصلاً به حمله اعراب صدر اسلام مربوط نمی شود.  ادامه دارد
 توجه:  همانگونه که بارها نوشته ام و در سر تیتر وبلاگ هم ذکر شده تمام مطالب وبلاگ نظرات شخصی من می باشد،  و بارها در وبلاگ تکرار کرده ام،  که این مقالات خود تاریخ نمی باشد،  به سخن وبلاگ مراجعه شود،  باید آزادی اندیشه و قلم را بخاطر داشت.  افرادی که علاقمند باشند وبلاگ را با دقت مطالعه می کنند و از آن بهره میبرند،  فردی هم که علاقه ندارد و نمی پسندد،  بهتر است فوراً از وبلاگ خارج شود،  و وقت گرانبها را بهدر ندهد،  حتی از نظر نوشتن خود داری کند،  اگر کسی بر عکس این خواسته رفتار کند،  به نظر من مشکل دارد.
   نظر 4337:  متاسفانه پاسخ های شما به پرسش هایم را بررسی کردم تمامی پاسخ ها بدون هیچگونه مرجع معتبری ارایه شده بود.  در تمامی پاسخ ها عنوان شده بود نوکران فراماسونری و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید.  در زمینه اختلاف بین ملت ها هم قابل ذکر است که در اروپای 60 سال پیش بزرگترین نبرد قرن حاضر رخ داد با بیش از 50 ملیون کشته و امروزه شاهد اتحادیه اروپا هستیم. جنگ بین ملل یک واقعیت است و ربطی به دشمن و دوست ندارد.
   پاسخ انوش راوید:  به لینکها مراجعه نمایید،  تا مراجع و تحقیقها و تحلیلها را بیابید،  خیلی سریع و کم خوانده یا نخوانده،  نمی توانید به نتیجه برسید،  و بکلی پرت می شوید.  تمام مشکلات از همین استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها است،  اگر به اندازه کمی دید داشته باشید،  متوجه آنها خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ.  برای هر مثال تاریخی باید در همان دوران تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع مثال زد،  نمی توان اروپای قرن 20 دوران امپریالیسم را به دوران های دیگر در تمدن تسری داد،  بویژه آنکه که چند تمدن عقب تر بوده باشند،  این گونه دلیل بر ندانستن حداقل تاریخ نویسی است.  تا قبل از قرن 15 میلادی تمامی قاره کهن در سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند،  و از آن تاریخ کم کم بخشی هایی از ایران و ترکیه وارد تمدن جدید نو فئودالی شدند.  در دوران قبایلی جنگها و زدو خوردها در شرایط قبیله ای بود،  نه مرزهای سیاسی،  اواسط صفویه و با ورود استعمار و پدید آمدن فئودالی در ایران تازه مرز سیاسی شکل گرفت،  و اولین نقشه جغرافیای سیاسی در ترکیه و سپس در ایران بوجود آمد.  قبل از آن تاریخ نقشه جغرافیای سیاسی وجود نداشت،  زیرا مرزها قبیله ای بودند،  نه سیاسی،  و متعاقب آن هم جنگها هم قبیله ای بودند نه سیاسی.  در همان اوایل قرن 16 که نبرد چالدران بوقوع پیوست،  ده ها و صدها جنگ دیگر هم در میان قبایل و مسلکها در جریان بود،  ولی فقط جنگ چالدران را بزرگ کردند و پرداختند و بخورد ملتها دادند.  مگر چند بار این مسائل را باید توضیح داد،  بروید لینکها و بخش های مربوطه را بخوانید،  و تخصصی پرس و جو نماید،  نه اینکه فکر اظهار فضل داشته باشید و بگویید،   ...و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید،  بارها نوشته ام،  اگر گرایش شما در تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  این وبلاگ را پیگیری نمایید، در غیر اینصورت الکی وقت خود را هدر ندهید،  فوراً از وبلاگ خارج شوید.  همانگونه که بارها و همچنین در سخن وبلاگ نوشته ام،  این وبلاگ برای حدود یکهزار جوان باهوش ایرانی است نه برای شما،  برای آنهایی که می توانند آنرا درک نمایند،  و همان ها هستند که در نهایت گذشته و آینده را با سبک نوین خواهند نوشت.  من شما را در چند پرسش و پاسخ قبلی که در همین رابطه جنگ چالدران بود،  تست کردم،  و گفتم نظرات و دانش خود را مقاله کنید و بفرستید،  تا در وبلاگ پست کنم،  و شما فقط می توانستید چنین بی منطق اظهار وجود کنید.  در ضمن دفاع از نظریه دروغ های تاریخ بخوبی در حال انجام است،  غیر از آمار بالای وبلاگ،  هر شخص با گشتی در اینترنت براحتی متوجه می شود،  که به مقدار بسیار زیادی مطالب وبلاگ در سایت های مختلف کپی پیس شده است.
   نظر و پرسش 4338:  ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار که تاج کیانی کند ارزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو (فردوسی ) این بیت رو برا چی فردوسی گفته و هم این بیت رو عمر کرد اسلام را اشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار........... این به جز حمله اعراب رو میرسونه؟ تازه اسم عمر و بوبکر وعثمان رو از شاهنامه ی چاپ جدید حذف کردند.........
   پاسخ انوش راوید:  دقیقاً جواب پرسش بالا،  پاسخ شما هم می باشد،  من که نمی دانم که هستید نه نامی و نه آدرسی دارید،  فقط اینگونه نظر نوشتن،  خوراک محیط را برای فعالیت پرسش و پاسخ های من مناسب و فراهم می کند.  من که منکر حمله تازی ها به شاهنشاهی ساسانیان نیستم،  بزرگ نمایی این حمله را منکر هستم،  تازیان که بسیاری عقیده دارند اعراب نمی باشند،  تا حدود مرو در خراسان غربی پیشرفت کردند،  آنهم شکسته و درهم و نامعلوم نوشته و گفته شده،  و از نظر تاریخ نویسی نوین کم اعتبار است.  البته این مرو با مرو کنونی هوایی حدود 1400 کیلومتر و زمینی 2000 کیلومتر فاصله دارد.  آن نیرو های اعراب که در تاریخ بزرگ نمایی شده،  حتی کمی توانایی نداشتند به ترکستان ایران و استان چین ایران وارد شوند،  چه برسد به شرق ایران،  آخرین حدود آنها در میانه استان کرمانشاه امروزی بود،  به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه نمایید و پیگیری کنید.  کجای این حمله به کشور ایران کنونی بوده است،  بخش هایی از یک استان ایران که در دست آخرین پادشاه شاهنشاهی ساسانیان بود،  آنهم با یاری خود مردم گرفته شد.  نباید بخش هایی از تاریخ را به همه جا گسترش داد،  جهت اطلاع بیشتر فصل دوم دروغ حمله اعراب به ایران را که بزودی پست می کنم بخوانید،  و جهت شاهنامه فردوسی به پست مربوطه مراجعه نمایید و پیگیری کنید.
   پرسش 4339:  اگر حمله اعراب دروغ است،  پس چه بر سر امپراتوری ایران ساسانی آمده است؟
   پاسخ انوش راوید:  این پرسش را بارها در پرسش و پاسخ ها جواب داده ام،  اساس تاریخ های دروغی نوشته شده،  توسط آکادمسین های استعماری،  بر پایه این است که هر چه آنها گفته و نوشته اند،  و با اسناد و مدارک تقلبی جا زده اند واقعیت است،  و در ادامه همان سبک کار استعماری،  آموزش های سنتی قرن 20 نیز اجازه تحقیق و تحلیل های مستقل نداده،  و گفته هر چه در کتابها می باشد،  باید همان را پاسخ دهید و نمره بگیرید.  اساس این پرسش از همین موضوع است،  باز گردم به پاسخ اصلی،  بر سر ساسانیان همان آمده است،  که بر سر 50 رژیم و سلسله و پادشاهی ایران تا کنون آمده،  و علت آنها ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن بوده است.
       در تاریخ تمدن چندین گذر مهم تاریخی داریم،  که تمدن قبلی به تمدن جدید می رود،  و پس از طی زمان لازم در تاریخ و فرهنگ یادگیری،  مرحله گذر و تمدن جدید شروع می شود.  شاهنشاهی ساسانیان بر بخشی از حکومت اشکانیان بنا شد،  و مردم سرزمین وسیع ایران دیگر نمی خواستند،  به دوره قبل از اشکانیان یعنی شاه خدایی بازگردند،  و آنها بیشتر تمایل به تمدن جمهوری قبیله ای اشکانی داشتند،  که مرحله ای پیشرفته از شاه خدایی بود،  عزیزان بارها در این باره توضیح داده ام،  به لینکها مراجعه نمایید.  بهمین جهت در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  برخورد دائم با قبایل کاملاً مشهود است،  و در تاریخ بسیار نوشته شده است.  معمولاً و آنچه که تاکنون می دانیم،  حکومت های پادشاهی و شاهنشاهی بدون یاری عوامل دینی خودشان،  نمی توانستند به مردم حکومت کنند،  در دوران پادشاهی قاجاریه و شاهنشاهی پهلوی بوضوح مشخص است.  در اینگونه حکومتها کشور سه بخش عمده را شامل می شود،  یک ضلع توده مردم،  یک ضلع حاکمان و نظامیان آنها،  یک ضلع روحانیون وابسته به حکومت.
      این یک اصل است،  و در تمام تاریخ دیده می شود،  شاهنشاهی ساسانیان برای ادامه حکومتشان ضلع سوم کشور یعنی روحانیون را قدرت بخشیدند،  و آنها باعث شدند مردم از دین و ملکشان زده شوند،  و حتی مهاجرت های عمده پیش آمد،  که از پس آنها سیستان و خراسان به جای کنونی آنها رفت،  در جغرافیای تاریخی و جاهای دیگر وبلاگ مشروح نوشته ام،  به جغرافیای تاریخی و یا نام های جغرافیایی مراجعه شود.  همین عامل فشار دینی به مردم باعث شد،  توده های مردم دنبال دین و موضوع جدید بگردند،  و ده ها دین و فرقه مذهبی ساخته یا احیا شد،  منجمله صابرین و مزدکی و مانوی،  و سپس اسلام توسط بخشی از مردم برگزیده شد،  و در نبرد هایی،  که در ایران دو قرن زمان برد،  مردم مسلمان شدند،  ولی در کوهستان های آنها تاکنون عده ای ایزدی باقی مانده اند (یزدیان کردستان عراق)،  در چین استان تا آخر صفویه مردم مسلمان شدند،  در نورستان اوگان استان،  تا همین 150 سال پیش مسلمان شدند،  تمام این ماجراها هیچ ربطی به دروغ حمله اعراب ندارد.
   سفارش:  عزیزان بگردید جزئیات را بیابید،  از بانو پرنیان حامد یاد بگیرید،  که فقط از میان حدود 10 کتاب تاریخی ایرانی،  جزئیات تاریخ اسکندر ایرانی را یافت.  من نیز بمرور هر آنچه را که حاصل از تحقیق و تحلیل های شخصیم می باشد،  منتشر کرده و می کنم.
   پرسش 4340:  در اواخر ساسانیان ایران و روم و چین کجا بودند؟
   پاسخ انوش راوید:  ایران از خط میانه زاگرس تا کناره شرقی فرات بمرکزیت تیسفون و حومه بزرگ بغداد بود،  چین همان چین استان،  که شرق زاگرس تا خراسان کنونی را شامل می شد،  و بمرکزیت شهر کاشان بود،  روم کشور ترکیه کنونی به مرکزیت شهر استانبول بود.  در واقع داستان سه فرستاده یا پیک مسلمانان،  به این سرزمینها رفتند،  و در دروغ های تاریخی چین را به کشور چین،  و روم را به کشور ایتالیا برده اند.
   پرسش 4341:  بنظر من شما بخوبی نتوانستید ساختگی بودن داستانهای دروغ حمله اعراب ر ا نشان دهید،  آیا درست می گویم؟
   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  و پایانی برای آن نیست،  و هر آن دچار تغییرات می شود،  و نوشته ام آنچه که من می گویم نظرات شخصی من است،  نه خود تاریخ.  این نوشته ها برای این است،  که جوانان باهوش ایران دقت کنند و هوشیار تر باشند،  که ممکن است واقعیت های چیز دیگری باشد،  و براحتی و سادگی اغفال دروغ های قدیم و جدید نشوند.  بارها نوشته ام تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ ایران بنویسد، و تأیید موقت نماید،  فرهنگستان که از میان اندیشمندان تاریخ (نه حافظه محوران دانشگاهی) تشکیل شده باشد،  مشروح در سخن وبلاگ.  در مورد مسائل تاریخ مطرح شده در وبلاگ،  هزاران صفحه و پست نوشته و صدها پرسش را پاسخ گفته ایم،  گویا نظر شما دو علت عمده دارد،  یا اینکه نخوانده اید،  یا توجه نداشته اید.
      در واقع ظلم و ستم و خودکامگی حاکمان،  شاه و دین درباری،  در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث قیام های مردم ایران گردید.  نباید با سادگی اغفال ترفند های تاریخ نویسی های شاه های وابسته به استعمار و امپریالیسم شد،  و در ادامه خواسته آنها،  حمله بیگانگان را،  براحتی و بدون هیچ سند و مدرک تاریخی،  بجای تاریخ واقعی و حرکت های مردمی جا زد.  با دروغ اینگونه حملات،  کلاه بزرگی سر روشنفکران گذاشته اند،  در واقع این دروغها باعث شده،  اصل تاریخ یعنی قدرت مردم حذف گردد.  دشمنان ملت و تاریخ ایران،  هیچ سند و مدرک،  غیر از یک مشت کاغذ جعلی برای این دروغ های حمله به ایران ارائه نمی دهند،  یک سنگ نوشته،  یک قلعه،  حتا یک مهر و شمشیر بجا مانده از این دروغ های بزرگ،  در ایران و یا سرزمین حمله کنندگان،  بعنوان سند و دلیل حمله،  و توانایی نظامی و تدارکاتی و پشتیبانی و غارت وجود ندارد.  می گویند عرب و مغول انبوه انبوه اجناس قیمتی به کشور های خودشان بردند،  ولی حتی یکی از آنها در موزه هایشان وجود ندارد،  درصورتیکه از اسکندر ایرانی که بیش از هزار سال پیش از آنها بوده،  هزاران سند و مدرک واقعی در ایران و اروپا وجود دارد.  دشمنان تاریخ ایران،  مبارزات منفی و مثبت توده های مردم را،  در اندازه اقدام های تروریستی،  شورش های کور و درهم،  و یا در پناه لشکر شاه دیگر،  پائین آورده و داستان سرایی کرده اند.
   پرسش 4342:  آیا عربها قوی تر و سازمان یافته تر از ایرانیان بودند که توانستند به ایران پیروز شوند؟
   پاسخ انوش راوید:  هیچ نشان تاریخی از اینکه اعراب در 1500 سال پیش،  تا دوره اول اسلام سازمان یافته باشند،  وجود ندارد.  هم اکنون اعراب کشور عربستان و یمن اردن و حتی عراق،  در سازمان قبیله ای دینی هستند،  و قبل از اسلام آنها فقط در قبایل اولیه بودند،  به داستان لورنس عربستان مراجعه نمایید.
تصویر تعدادی از اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران عکس شماره 2977.
   مهم:  بعد از ساسانیان،  ایرانیان حتی یک مرحله تاریخ اجتماعی از دوران سازمان قبیله ای اشکانیان پیشرفته شدند،  و وارد سازمان قبیله ای دینی در ساختار های تاریخی اجتماع شدند،  و در حدود پنج قرن با وجود آزادی اندیشه و قلم بوجود آمده،  توانستند بیشترین تعداد اندیشمند و دانشمند را به جهان عرضه کنند،  که آنها پایه گذار علوم امروزی شدند.  هر یک از آنها افتخار ما ایرانیان می باشند،  اگر اسلام بزور و قدرت شمشیر وارد ایران شده بود،  هرگز چنین اتفاقی مهمی در تاریخ ایران نمی افتاد.
      هر یک از آنها در قرون اولیه اسلام بشدت ملی گرایی ایرانی داشتند،  اگر ایرانیان بزور و با حمله و کشتار اعراب مسلمان شده بودند،  با اسلام و دست آورد های بیگانه مبارزه می کردند،  و آنرا نفی می نمودند،  نه اینکه در انکشاف اسلام بکوشند.  اگر شخصی در این زمانه خود را تاریخ دان ملی می نامد،  و بگوید ایرانیان با حمله و کشتار اعراب مسلمان شدند،  درست برعکس ناسیونالیسم این انبوه اندیشمند و دانشمند تاریخ ایران گفته،  بنابر این بوضوح تضاد در حس ملی گرایی و درک تاریخی او آشکار می شود.
   پرسش 4343:  پیامد های حمله اعراب به ایران تا به امروز باقی است آنرا چه می گوید؟
   پاسخ انوش راوید:  این دیدگاه شماست،  ایرانیان از بدو اسلام بیشترین تلاش را برای گسترش اسلام نموده اند،  بارها در این باره توضیح نوشته ام،  از دستور و اصول زبان عربی قبل از اسلام،  تا تفسیرها و حدیث های دینی،  از مسجد و دانشگاه الازهر تا مساجد کنونی در افریقا و آمریکای جنوبی،  این چه کار به یورش دروغ دارد.  عزیزان فقط ببینید چه کسی با گفتن و نوشتن داستان دروغ و کشتار اعراب در ایران،  و دروغ حمله و کشتار ساسانیان از اعراب،  سود می برد،  فقط و فقط استعمار و امپریالیسم،  همان نیرویی که کنترل سیستم آموزشی جهان را در قرن گذشته،  و حتی امروزه در اختیار دارد.
   پرسش 4344:  پس جنگ های متعدد بین ایرانیان و اعراب را چه می گویید؟
   پاسخ انوش راوید:  همیشه و در تمام دوران تاریخ،  جنگ های داخلی بین مردم یک کشور یا یک سرزمین وجود داشته،   جنگ های داخلی قرون اولیه اسلام در ایران،  بین مسلمانان ایران و ایرانیان غیر مسلمان بوده است. همانگونه که این جنگها بصورت گسترده تا 150 سال پیش ادامه داشت،  آخرین آنها در نورستان بوده است.  هم اکنون بین طالبان،  و حکومت بخش شرقی ایران قدیم،  کم و بیش جنگ ادامه دارد.  بسیاری از این جنگها بدیل سیاسی توسط استعمار گران بزرگتر و مهمتر جلوه داده شده است،  تا بتوانند از تاریخ گل آلود شده،  نفت و معادن و منابع و منافع سید کنند.
   جالب:  جنگ نرم و سخت بین بازماندگان ایرانی دوران ساسانی،  با ایرانیان بعد از آن،  تاکنون ادامه دارد،  و در جریان است.  این جنگ می تواند باعث رشد و انکشاف علم،  منجمله تاریخ شود،  فقط جوانان باهوش ایرانی باید دقت کنند،  بازیچه دست عوامل استعماری نشوند.
نقد داستان کتاب سوزان
      درباره داستان به آتش کشیدن کتابخانه های ایران بدست اعراب صدر اسلام خیلی مطالب گفته و نوشته شده است،  ولی بطور کلی فاقد اسناد لازم هستند.  باید تاریخ را با تمام معنی آن خواند و دید،  و تمام اصول تاریخ تمدن و جغرافیا را در نظر داشت.  یکی از سایت هایی که درباره این موضوع خیلی داغ و درد دل دارد مطالب و دلایل آنرا به نقد و تحلیل می گیرم:
   سایت مربوطه 4345:  1 ــ  ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه چنین می نویسد:  و علت اینکه ما از اخبار بی خبر مانده ایم،  این است قتیبة بن مسلم باهلی،  نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید،  و آنچه مکتوبات (خوارزمیان)، از کتاب و دفتر داشتند،  همه را طعمه آتش کرد، (سال های ۹۰ هجری)،  و از وقت خوارزمیان امی و بی سواد مانده اند....
   پاسخ انوش راوید:  فاصله زمانی ابوریحان تا 90 هجری حدود 300 سال است،  در آن نوشته کتاب هیچ مدرک و سندی ارایه نشده است،  در ضمن مشخص نیست که اصل باشد نه.  در ضمن بازگو کننده امروزی مکان جغرافیایی خوارزم را مشخص نکرده است،  کدام خوارزم و در کجا بوده است،  چند نام بودن جغرافیایی در گذشته بسیار بوده است به جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه شود.
   ادامه سایت مربوطه:  2 ــ  جرجی زیدان، ادیب، مورخ و روزنامه نگار لبنانی مسیحی در کتاب تاریخ التمدن الاسلامی (ترجمه علی جواهر کلام)،  که تا به حال بیش از ۳۰ بار در جهان عرب به چاپ رسیده،  و در ایران در سال ۱۳۳۵ به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده،  ده صفحه تمام را به انهدام کتابخانه های ایران توسط سعد بن ابی وقاص که دستور آن را طی فرمانی از سوی خلیفه عمر دریافت داشته بود، می پردازد.  جرجی زیدان در این کتاب چنین می نویسد:  خود من تا چند سال پیش که کتاب تاریخ “مصر الحدیث” (تاریخ نوین مصر) را نوشتم،  با نظر آنهاییکه چنین آتش سوزی را بعید میدانند موافق بودم،  ولی در سالهای اخیر بر اثر مطالعات بیشتر و دسترسی به منابع زیادتر،  نظر طرفداران این انهدام را بر اساس شش دلیل استوار ترجیح دادم.  (تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه فارسی، ص ۴۳۴ تا ۴۴۴).
   پاسخ انوش راوید:  در این کتاب نیز همین چند دلیل را،  که بدون سند و مدرک تکرار شده،  پشت سرهم کرده،  در اینجا 6 شماره را به آنها اختصاص داده،  و یکی را به این کتاب که بتواند 7 مورد سرهم کند،  بلکه بتواند کلاه بگذارد.
   سایت مربوطه:  3 ــ  ابن بطوطه جهانگرد مشهور قرن هفتم هجری در سفرنامه خود موسوم به تحفة الانظار فی غرائب الاسفار، می نویسد:  ایرانیان به شیوه ای بودند که به علوم عقلی اهمیت بسیار می دادند و دایره آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود.  زیرا دولت های ایشان در منتهای پهناوری و عظمت بود...،  و چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد.  کتب بسیار در آن سرزمین یافتند،  سعد بن ابی وقاص به عمر بن خطاب نامه ای نوشت تا درباره امر کتب و به غنیمت بردن آنها برای مسلمانان کسب اجازه بکند.  لیکن عمر به وی نوشت،  آنها را در آب فرو افکنید، چه اگر آنها کتب راهنمایی و راستی باشند،  خداوند ما را به رهبری هدایت کننده تز از آنها هدایت کرده است.
   پاسخ انوش راوید:  این نیز مانند داستان نقد شماره یک است،  همان داستان که هیچ اثری از آثار کتاب سوزان وجود ندارد،  مثلاً بنویسند چه کتاب هایی از چه علومی و کدام نویسندگان،  فقط از انبوه کتاب می نویسند.  از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باور کردنش راحتر است،  کتاب هایی که نامی از آنها در کتاب های موجود نیست.
   سایت مربوطه:  4 ــ   دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا، (چای لیدن،۳۰)،  به یکی دیگر از ماجرا های کتاب سوزی،  توسط اعراب، در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:  حکایت کنند که امیر عبدالله ابن طاهر به روزگار خلفای عباسی امیر خراسان بود.  روزی در نیشابور نشسته بود،  شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او نهاد.  پرسید که این چه کتابی است؟  گفت:  این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است،  که حکما به امر نوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود:  ما قرآن خوانیم،  به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خواهیم...  این کتاب تألیف مغان است و پیش ما مردود است...  سپس حکم کرد که در قلمرو من هر جا که از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد،  جمله را بسوزانند.
   پاسخ انوش راوید:  در اینجا نیز ذکر نشده کدام خراسان و بطور کلی داستان را تغییر ماهیت داده که متعاقب آن عدم واقعیت را می رساند خراسان در آن زمان استان کرمانشاه کنونی بوده است به جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه نمایید.
   سایت مربوطه:  5 ــ  یکی از بزرگترین ترین کتابخانه های ایران در شهر “ری” توسط محمود غزنوی در سال ۴۲۰ هجری، ویران گشت.  شاه محمود غزنوی پس از به بار آوردن خسارات فراوان به این شهر کهن و متمدن ایرانی، تمام کتب فلسفی و نجوم آن را به آتش کشید.  سپس با غرور و افتخار نامه ای به خلیفه القادر نوشته و می گوید:  طایفه بزرگی از بدباطنان را بر دار کشیده است.
   پاسخ انوش راوید:  این نیز اشتباه در جغرافیا دارد،  ری نیز از شهرهای خراسان غربی بود نه ری کنونی،  ری کنونی خاک استان چین بود،  به استان های تاریخی ایران بروید.  به همین جهت دو موضوع را زیر پرسش می برد،  اول شناسایی موقعیت سلطان محمود و سپس خلیفه القادر.
   سایت مربوطه:  6 ــ  قزوینی می گوید در کتابخانه ری ۱۱۴ هزار جلد کتاب وجود داشت که تنها فهرست آن ۱۰ جلد تمام بوده است!  نه تنها کتابخانه مرو بلکه اکثر کتابخانه های ایران در قرون سوم تا پنجم هجری،  در جرگه ی بزرگ ترین کتابخانه های عصر خود به شمار می رفتند.  به عنوان مثال کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و علمیِ مرو،  بلخ و بخارا و نیشابور از مهم ترین و بزرگ ترین کتابخانه های عصر خود بودند. علی میرفطروس پژوهشگر برجسته تاریخ ایران و جهان،  در مقاله ای پژوهشی چنین می نویسد:  تنها در یکی از 10 ــ 12 کتابخانه شهر مرو،  هزار جلد کتاب از انواع و اقسام علوم (ریاضیات، طبیعیّات، هندسه، نجوم، ادبیات و …) وجود داشت بطوریکه «یاقوت حَمَوی» (سیّاح معروف عرب) توانست ۲۰۰ جلد کتاب از کتابخانه «مرو» به امانت بگیرد... این در حالی است که در همان زمان (قرن سیزدهم میلادی) بقول «آدام متز»:  بزرگترین کتابخانه شهر «بامبرگ» (آلمان)، فقط ۹۶ جلد کتاب داشت.
   پاسخ انوش راوید:  شخصی که کمی دانش داشته باشد،  مطالب فوق را به هیچ عنوان تاریخ نمی داند،  آنها مقداری پرت و پلای بدون اسناد و مدرک هستند،  که توسط عوامل و چهره های استعمار جهت ایجاد دشمنی بین ایرانی و عرب،  نشر و گسترده شده است.  در آنها هیچ اشاره ای به نام و نوع کتابها و هزاران پرسش دیگر نشده،  حتی نویسنده های امروزی این پرت و پلا های فوق،  اندک دانش درباره جغرافیایی تاریخی ایران نداشته اند.  اندک افرادی که اینگونه مطالب بی سند و مدرک را،  که مطلقاً با قوانین و فرمولها و فاکتور های تاریخی هماهنگ نیست تاریخ بداند،  حسابشان با دانستن تاریخ جداست.  عکس زیر نمونه 5 جلد کتاب خطی کاغذی توجه کنید نه پوستی را گذاشته ام،  که حدود یک متر مربع می شوند،  کتاب پوستی حجم بسیار زیادی داشته،  برای یک کتابخانه برابر با تعداد 114 هزار جلد گفته شده در بالا،  اگر قفسه بندی چوبی 4 یا 5 طبقه هم باشد،   جمع مساحت زیر بنا با راه رو ها و غیره،  حدود 20 هزار متر مربع می شود،  چیزی حدود یک هزار اتاق 12 متری آنزمان،  جوان باهوش قرن 21 براحتی می تواند موضوعات را تحلیل و تعبیر کند.  خود بخود شهر و ملتی که چنین کتابخانه ای داشته باشد،  قدرت بالایی هم در دفاع خواهد داشت،  و نیز آثار تاریخی بجای مانده آن نیز خیلی گسترده و وسیع خواهد بود.
   سایت مربوطه:  7 ــ  حاج خلیفه در “کشف الظنون” (تاریخ عصر امپراتوری عثمانی) چنین می نویسد:  چون مسلمانان ممالک ایران را گشودند و بر کتابهای ایرانیان دست یافتند، سعد وقاص نامه به عمر نوشت و درباره این کتابها از او کسب تکلیف کرد و عمر رضی اله عنه در پاسخ وی نوشت که همه آنها را در آب یا بریز یا بسوزان، چه اگر در آنها رستکاری است،  خداوند ما را در قرآن به رستگاری بیشتر راهنمایی فرموده است،  و اگر در آنها گمراهی است خداوند ما را با کتاب خود از گمراهی رهایی داده است،  چنین بود که سعد وقاص این کتابها را در آب انداخت یا بسوزانید و به این طریق، علوم ایرانیان از میان رفت. (نقل از کتاب تاریخ تمدن اسلامی،جرجی زیدان).
   پاسخ انوش راوید:  در این شماره 7 هم،  همان چند مورد بالا را تکرار کرده است،  که بتواند شمارش دلایل کتاب سوزان را بالا ببرد،  خ.. خودتی!  با این دروغها نمی توانند دروغ حمله اعراب به ایران را آبدار کنند.  در تمام این نوشته ها و پرت و پلا،  هرگز از نام کتابخانه ها،  محله هایی که کتابخانه ها در آن وجود داشته،  از نوع کاغذ کتاب و بسیار چیز های دیگر نوشته نشده است.
      عزیزان و جوانان باهوش ایران،  ما ایرانیها به مقدار زیادی کتاب های خطی و تاریخی داریم،  تعداد زیادی از آنها هنوز در موزه ها و کتابخانه های تاریخی باقی است،  که خوانده و برگردان نشده اند.  تعداد زیادی هم در 200 سال گذشته از کشور خارج شده،  که باید رد پای آنها را پیدا کرد،  و به کشور بازگرداند.  به کتابخانه های بزرگ ایران و افغانستان و تاجیکستان و عراق و هندوستان بروید،  و کتاب های تاریخی ایران را بیابید،  و جهت نشر آنها را معرفی نمایید.  دشمنان و دزدان عتیقه و آثار تاریخی ایران،  به بهانه اینکه کتاب های تاریخی ایران سوزانده شده است،  به نوعی از یافتن آنها توسط جوانان باهوش ایران جلوگیری می کنند،  و مانع می شوند.  البته نوع کتاب تاریخی و تاریخ دوام آنرا هم باید در نظر داشت،  بهمین جهت به،  تاریخ کاغذ و نشر در ایران و تاریخ کتاب و کتابداری در ایران مراجعه شود.
      در اینجا یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  اگر شخصی دروغ گفت،  در مقابل دروغ او نمی توان مدارک و سند آورد،  زیرا او دروغ گفته و مدرکی نشان نداده،  و چون اصل دروغ است منابع ندارد،  بلکه باید دروغ او را به تحلیل گرفت.  در بخش های تاریخ من با جغرافیای تاریخی و یا ساختار های تاریخی،  و بسیار موضوعات دیگر نسبت به رد و تکذیب دروغها اقدام کرده ام،  که لینکها در میان مطالب مربوطه می باشند.
تصویر تعدادی کتاب خطی کاغذی،  عکس شماره 4021 .
   پرسش جواد 4346:  در تاریخ خوانده ایم عربها با حمله به لبنان و مصر و الجزایر و 26 کشور عربی زبان مردمان آنجا را عربی کردند چرا شما می گویید که اعراب حمله نکردند؟
   پاسخ انوش راوید:  تاریخ این کشور ها چیز دیگری می گوید،  و شما فقط دروغ هایی را که خواسته اند بخوردتان بدهند،  یاد گرفته و تکرار می کنید،  حداقل بروید تاریخ های دیگر هم بخوانید.  زبان عربی امروزی ترکیبی از زبان های سواحلی آفریقا و کوشی،  قبطی و نوبه ای مصر باستان، کلدانی و آرامی،  شکل گرفته و دستور آن زبان نیز در ابتدای هزاره دوم میلادی توسط پارسی ها نگارش شده است،  که این خود تاریخ مفصلی دارد.  سرزمین های آفتابی عربی با سواحل طولانی،  که مشکل بیماری های اپیدمی کمتر داشت،  و مطیع بودن تاریخی جمعیت این سرزمینها،  باعث رشد جمعیت عربی شد.  نمونه مطیع بودن عربها در تاریخ کاملاً پیداست،  این مربوط به شرایط اقلیمی و ساخت فرهنگ برابر اصول جغرافیایی است،  که در ایران و ایرانیان نوشته ام.  در دوران استعمار انگلستان و فرانسه و هلند از سران عربها بهره می بردند،  که تا امروز در بسیاری از کشورها هنوز دیده می شود.  در سطح پائین از عربها بیشتر برای ملوانی، نگهبانی و کلید داری زندانها استفاده می کردند،  و کمتر برای جنگها،  در قرن گذشته بیشتر زندان بانان آمریکای جنوبی عرب بودند،  نمونه آن در خاطرات پاپیون می باشد.  چه بسا در شاهنشاهی ساسانیان اعراب چنین شغل های داشتند.  در بعضی از پاپیروس های مصری چنین کار هایی برای اعراب نوشته شده است.  البته این نوع فرهنگ هیچ دلیلی برای برتری یا ضعف فرهنگی نمی باشد،  تمام ملتها و فرهنگ های قاره کهن ارزش خاص خودشان را دارند.  هر ملتی و مردمی که مطیع تر بودند،  استعمار و امپریالیسم دور بیشتری به آنها میداد،  حتی استقلال می داد،  قبل از استعمار پادشاهان این کار را می کردند.  بعد از اشغال مصر توسط هخامنشیان کار و قدرت سلسله های مصر باستان فرو ریخت،  درست مانند فرو پاشی پادشاهی بابری در هندوستان بعد از نادرشاه و روی کار آمدن مهاراجه ها و باز شدن ورود استعمار انگلیس.  با سپاه هخامنشیان اعراب زیادی به مصر وارد شدند،  و با آزادی نسبی اجتماعی و پس از طی هزار سال زبان عربی جایگزین زبان قبطی یکی از اجداد عربی بود شد،  و زبان عربی زبان اصلی مردم مصر گردید،  که اینهمه قبل از اسلام بود،  برای بیشتر دانستن به تاریخ زبان عربی در مصر مراجعه شود.  سپس زبان عربی از مصر به بقیه شمال اروپا راه یافت،  و این اصلاً به حمله اعراب صدر اسلام مربوط نمی شود.  ادامه دارد
 توجه:  همانگونه که بارها نوشته ام و در سر تیتر وبلاگ هم ذکر شده تمام مطالب وبلاگ نظرات شخصی من می باشد،  و بارها در وبلاگ تکرار کرده ام،  که این مقالات خود تاریخ نمی باشد،  به سخن وبلاگ مراجعه شود،  باید آزادی اندیشه و قلم را بخاطر داشت.  افرادی که علاقمند باشند وبلاگ را با دقت مطالعه می کنند و از آن بهره میبرند،  فردی هم که علاقه ندارد و نمی پسندد،  بهتر است فوراً از وبلاگ خارج شود،  و وقت گرانبها را بهدر ندهد،  حتی از نظر نوشتن خود داری کند،  اگر کسی بر عکس این خواسته رفتار کند،  به نظر من مشکل دارد.
   نظر خشایار 4347:  متاسفانه پاسخ های شما به پرسش هایم را بررسی کردم تمامی پاسخ ها بدون هیچگونه مرجع معتبری ارایه شده بود.  در تمامی پاسخ ها عنوان شده بود نوکران فراماسونری و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید.  در زمینه اختلاف بین ملت ها هم قابل ذکر است که در اروپای 60 سال پیش بزرگترین نبرد قرن حاضر رخ داد با بیش از 50 ملیون کشته و امروزه شاهد اتحادیه اروپا هستیم. جنگ بین ملل یک واقعیت است و ربطی به دشمن و دوست ندارد.
   پاسخ انوش راوید:  به لینکها مراجعه نمایید،  تا مراجع و تحقیقها و تحلیلها را بیابید،  خیلی سریع و کم خوانده یا نخوانده،  نمی توانید به نتیجه برسید،  و بکلی پرت می شوید.  تمام مشکلات از همین استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها است،  اگر به اندازه کمی دید داشته باشید،  متوجه آنها خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ.  برای هر مثال تاریخی باید در همان دوران تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع مثال زد،  نمی توان اروپای قرن 20 دوران امپریالیسم را به دوران های دیگر در تمدن تسری داد،  بویژه آنکه که چند تمدن عقب تر بوده باشند،  این گونه دلیل بر ندانستن حداقل تاریخ نویسی است.  تا قبل از قرن 15 میلادی تمامی قاره کهن در سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند،  و از آن تاریخ کم کم بخشی هایی از ایران و ترکیه وارد تمدن جدید نو فئودالی شدند.  در دوران قبایلی جنگها و زدو خوردها در شرایط قبیله ای بود،  نه مرزهای سیاسی،  اواسط صفویه و با ورود استعمار و پدید آمدن فئودالی در ایران تازه مرز سیاسی شکل گرفت،  و اولین نقشه جغرافیای سیاسی در ترکیه و سپس در ایران بوجود آمد.  قبل از آن تاریخ نقشه جغرافیای سیاسی وجود نداشت،  زیرا مرزها قبیله ای بودند،  نه سیاسی،  و متعاقب آن هم جنگها هم قبیله ای بودند نه سیاسی.  در همان اوایل قرن 16 که نبرد چالدران بوقوع پیوست،  ده ها و صدها جنگ دیگر هم در میان قبایل و مسلکها در جریان بود،  ولی فقط جنگ چالدران را بزرگ کردند و پرداختند و بخورد ملتها دادند.  مگر چند بار این مسائل را باید توضیح داد،  بروید لینکها و بخش های مربوطه را بخوانید،  و تخصصی پرس و جو نماید،  نه اینکه فکر اظهار فضل داشته باشید و بگویید،   ...و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید،  بارها نوشته ام،  اگر گرایش شما در تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  این وبلاگ را پیگیری نمایید، در غیر اینصورت الکی وقت خود را هدر ندهید،  فوراً از وبلاگ خارج شوید.  همانگونه که بارها و همچنین در سخن وبلاگ نوشته ام،  این وبلاگ برای حدود یکهزار جوان باهوش ایرانی است نه برای شما،  برای آنهایی که می توانند آنرا درک نمایند،  و همان ها هستند که در نهایت گذشته و آینده را با سبک نوین خواهند نوشت.  من شما را در چند پرسش و پاسخ قبلی که در همین رابطه جنگ چالدران بود،  تست کردم،  و گفتم نظرات و دانش خود را مقاله کنید و بفرستید،  تا در وبلاگ پست کنم،  و شما فقط می توانستید چنین بی منطق اظهار وجود کنید.  در ضمن دفاع از نظریه دروغ های تاریخ بخوبی در حال انجام است،  غیر از آمار بالای وبلاگ،  هر شخص با گشتی در اینترنت براحتی متوجه می شود،  که به مقدار بسیار زیادی مطالب وبلاگ در سایت های مختلف کپی پیس شده است.
   نظر و پرسش 4348:  ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار که تاج کیانی کند ارزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو (فردوسی ) این بیت رو برا چی فردوسی گفته و هم این بیت رو عمر کرد اسلام را اشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار........... این به جز حمله اعراب رو میرسونه؟ تازه اسم عمر و بوبکر وعثمان رو از شاهنامه ی چاپ جدید حذف کردند.........
   پاسخ انوش راوید:  دقیقاً جواب پرسش بالا،  پاسخ شما هم می باشد،  من که نمی دانم که هستید نه نامی و نه آدرسی دارید،  فقط اینگونه نظر نوشتن،  خوراک محیط را برای فعالیت پرسش و پاسخ های من مناسب و فراهم می کند.  من که منکر حمله تازی ها به شاهنشاهی ساسانیان نیستم،  بزرگ نمایی این حمله را منکر هستم،  تازیان که بسیاری عقیده دارند اعراب نمی باشند،  تا حدود مرو در خراسان غربی پیشرفت کردند،  آنهم شکسته و درهم و نامعلوم نوشته و گفته شده،  و از نظر تاریخ نویسی نوین کم اعتبار است.  البته این مرو با مرو کنونی هوایی حدود 1400 کیلومتر و زمینی 2000 کیلومتر فاصله دارد.  آن نیرو های اعراب که در تاریخ بزرگ نمایی شده،  حتی کمی توانایی نداشتند به ترکستان ایران و استان چین ایران وارد شوند،  چه برسد به شرق ایران،  آخرین حدود آنها در میانه استان کرمانشاه امروزی بود،  به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه نمایید و پیگیری کنید.  کجای این حمله به کشور ایران کنونی بوده است،  بخش هایی از یک استان ایران که در دست آخرین پادشاه شاهنشاهی ساسانیان بود،  آنهم با یاری خود مردم گرفته شد.  نباید بخش هایی از تاریخ را به همه جا گسترش داد،  جهت اطلاع بیشتر فصل دوم دروغ حمله اعراب به ایران را که بزودی پست می کنم بخوانید،  و جهت شاهنامه فردوسی به پست مربوطه مراجعه نمایید و پیگیری کنید.
   تصویر تاریخی جاده هراز،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ مسافرت در ایران،  عکس شماره 1294.

. . . .

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
      توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظرhttp://arqir.com/101-2

پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول

پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول

پیش نویس

           اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند،  باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند،  و اساس جغرافیای تاریخی،  جامعه شناسی تاریخی،  روان شناسی تاریخی و غیره را در نظر داشته باشند.  تاریخ علم کمی نیست،  به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع،  میلیاردها انسان،  و هزاران سال است.

تصویر نقاشی خیالی حمله مغول،  عکس شماره 3306.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان،  عکس شماره 1618.

برگه 178 اولین آغاز پائیز 1384 پیوست دروغ حمله مغول به ایران است.

ادامه پیش گفتار

       حتی بمنظور شستشوی مغزی در کتاب های درسی ایران نوشته بودند،  که سواران مغول برای فتح ایران از اسب پائین نمی آمدند،  و در بالای اسب می خوردند و می خوابیدند و می تاختند.  از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش ساده است،  و هیچ کس نگفت با کدام اسب!  همین اسب های کوتاه مناطق سردسیر استپ،  که اگر به مناطق گرمتر یا کوهستانی می آمدند،  نمی توانستند دوام بیاورند،  یا اسب های پارتی که به ترکمنی معروف شده،  شاید در بیابان پائین دست بفراوانی اسب پارتی ریخته بود،  و آنها هم آنقدر دانش داشتند،  که بدون در نظر گرفتن فرمول های تاریخ یادگیری،  از آنها استفاده کنند،  دروغ پشت دروغ!!

....این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود....

   تصویر یک سوار مغول و اسب مغولستانی،  عکس شماره 4244 ،  همانگونه که می بینید،  اسب های تاریخی مغولستانی کوتاه قد هستند،  و به هیچ عنوان توانایی رقابت در سرعت،  با اسب های ایرانی را نداشته و ندارند.  سوارکار آنها از سرعت و ارتفاع بسیار کمتری از ایرانی برخوردار بود،  و در ضمن اسبها از نظر تغذیه و گرما نمی توانستند خارج از استپ های مغولستان،  (یا در واقع سگ استان جنوبی یا تمام سخا استان) بمانند یا زاد و ولد کنند،  و متقابلاً اسب های معمولی نمی توانند در آنجا بمانند.  سوارانی که با اینگونه اسبها،  از نظر سواری و تربیت عادت داشتند،  نمی توانستند اسب های بلند قامت و تیز روی پارتی و پارسی سوار شوند،  و نیازمند زمان یادگیری نسلی برای هماهنگی داشتند.  این یکی از مهمترین موضوعات دروغ حمله مغول کشور مغولستان است،  زیرا اسلحه و فرابری حرف اول را در لشکر کشی می زند.  می گویند فرماندهان مغول سواد نداشتند،  اسب و اسلحه آنها هم ضعیف تر بوده است،  قبایل با یکدیگر دشمن بودند،  از رعد و برق می ترسیدند،  مشروبخور هم بودند،  پس آنها با باد هوا در روی کاغذ پیروز شدند،  و ایران را گرفتند.

      عزیزان اگر هوشیار نباشید و دقت نکنید،  در ادامه داستان سرایی های تاریخی و سرنوشت سازی های تاریخی،  یکبار دیگر برای ما ملت های قاره کهن سرنوشت می سازند.  همانگونه که بسیاری مثلاً اندیشمند نو سردگم هستند،  و می پرسند چرا در یک قرن گذشته ایرانیان سرگردانتر بودند،  عدم هوشیاری باز هم سرنوشت سازیها تکرار و تکرار می شود.  تنها گفتن و نوشتن از اینکه بخش هایی از تاریخ دروغ است،  کافی نیست باید بدانیم که چقدر در تاریخ زیاد دروغ گفته اند،  تا بتوانند هر آنچه می خواهند بکنند.  البته این را در نظر داشته باشید،  باید فقط یک بخش از تاریخ را تخصصی بررسی نمایید.  اگر کمی به برنامه مختلف،  که از خارج ایران پخش می شود دقت کنید،  می بینید عده ای را گماشته اند تا بشدت در بوق کنند و دروغ های تاریخ را تکرار نمایند.  غفلت از این آگاهی های و ندانستن موقعیت های کنونی و تاریخی ایران،  آسیب جبران ناپذیر به ایران و ایرانی وارد می شود،  که دیگر غیر قابل جبران خواهد بود.

   نقشه طبیعی کشور مغولستان تا ایران،  عکس شماره 4311 ،  این مسیر مستقیم حدود 4000 هزار کیلومتر است،  که با خط قرمز مشخص شده است.  در صورتی که بخواهند این مسیر زمینی طی شود،  خیلی بیشتر از ده هزار کیلومتر می شود.  من انواع  نقشه های جدید و کتاب های تاریخی را مقابل خودم گذاشتم،  هر چه گشتم و هر چه کتابها و مسیر ها را در نقشه ها زیر رو کردم،  متوجه شدم به هیچ عنوان امکان این نبوده و نیست که مغولان کشور مغولستان بتوانند،  با اسب های سردسیری کوتاه قدشان،  از این مسیر سخت کوهستانی و بعضاً بیابانی با رودخانه های خروشان و غیره،  با وجود قبیله های مختلف دشمن،  در این مسیر عبور کنند.  شما هم بگردید و ببینید تا چه اندازه درباره دروغ حمله مغول کشور مغولستان،  دروغ گفته و بخورد ملتها داده اند.

کلیک کنید:  بررسی تاریخ جهانگشای جوینی

قابل توجه پژوهشگران تاریخ

      پژوهشگران تاریخ،  مقالات کوتاه دروغ های حمله اسکندر و چنگیز را مطالعه فرمایید،  و به عنوان پژوهشگر،  مجددا در باره تاریخ های فوق با حوصله ای جدید و دیدی نو،  به بررسی پردازید .  کتاب هایی قدیمی ایرانی و خارجی،  که تاکنون درباره این جریان های تاریخی نوشته شده اند،  مشابه یکدیگر می باشند،  یعنی بدون ارایه اسناد واقعی هستند،  و با سلیقه های مخصوص به آن کتاب و آن زمان و به احتمال زیاد با  نفوذ استعمار و سازمان های مخفی یهود و کلیسا بوده اند،  که همچنان باقی مانده،  و در دسترس می باشند.  شما پژوهشگران گرامی،  یکبار دیگر با دیدی نو،  پرسش های زیر را بررسی نمایید:

  در طول تاریخ ایران،  قدرت و نفوذ سازمان های مخفی یهود و کلیسا و دینی،  چقدر بوده است؟

  تعهد و یا جیره خواری نویسنده کتاب های تاریخی،  به ملت و حکومت وقت یا استعمار چقدر بوده؟

  آیا چاپ کتاب های تاریخی و خطی،  از نسخه اصلی و واقعی است،  و یا دست کاری شده می باشند؟

  منابع آن چند کتاب خطی ایرانی،  که قرن ها بعد از اسکندر و چنگیز نوشته اند چیست؟

  نفوذ، واتیکان، روم، ونیز،  استعمار و غیره، در نوشتن تاریخ ایران،  چقدر بوده است؟

  معلومات جغرافیایی سرزمین ها،  به تمام معنی آن،  در نظر گرفته شده است یا نه؟

  معلومات جغرافیایی سرزمین ها،  به تمام معنی آن،  در نظر گرفته شده است یا نه؟

  بناها، جاده ها و نهرها،  گفته شده در دروغ نامه ها کدام و کجا بوده اند؟

  صحنه واقعی جنگ ها و اردو های نظامی کجا قرار داشتند؟

  ده ها و صدها پرسش دیگر؟

پرسش و پاسخ ها درباره دروغ حمله مغول به ایران

   پرسش 4411:  بگویید کجای کتاب جهانگشا اون عبارتی که در مورد خوارزمشاه موقع فرار آوردید هستش؟  تا اون جایی که من خوندم همچین عبارتی نبود.

   پاسخ انوش راوید:  در این باره و امثال آن قبلاً در چند جای وبلاگ توضیح داده ام،  بسیاری از کتابها که به عنوان کتاب تاریخ می باشند،  داستان هایی هستند که نویسندگان از روی یکدیگر برداشته و فقط آنها را کمی تغییر داده اند،  بنابر این با هم در بعضی از مطالب و آمارها اختلاف دارند،  به دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ مراجعه شود.
   پرسش 4412:  در ضمن می شه بگید انکیانو توی کلیات سعدی کیه؟  و اون ا‍ژدهای سنگی توی معبد داش کسن برای چه دوره ایه؟

   پاسخ انوش راوید:  ایران در چهار راه جاده ابریشم و ادویه قرار داشت،  و ایران مرکز تبادل فرهنگی و زبانی سه جلگه تمدنی بین النهرین و ماورالنهر و سند و پنجاب قرار داشت،  گاهی خوانین و طوایف در گذر زمان ردی و اثری از خود بجای گذاشته اند،  که هیچ کدام دلیل برتری و اشغال نمی باشند،  و نیز کاروان ها، بازرگانان و چاروا دارها از ملت های مختلف در هر سو می گشتند،  لغات و کالاها و سکه ها رد و بدل می کردند در اینجا.  این وظیفه جوانان غیرتمند و دانای گروه فرهنگی و تاریخی می باشد،  که نسبت به حذف دروغها و جمع آوری واقعیت های تاریخی اقدام کنند.

   پرسش 4413:  کلمات آقا خانم بالش تومان سوغات یورش غوغا چریک شقایق نوکر آجی و ... چجوری از زبان مغولی به زبان ما راه پیدا کرده؟

   پاسخ انوش راوید:  برای زبان شناسی لازم است سالها مطالعه و تحقیق نمود،  البته برای افراد عادی غیر حرفه ای به منظور زبان شناسی غیر از مطالعه،  مسافرت بسیار مهم و قابل توجه می باشد.  در بخش زبان های فارسی و ترکی و مغولی بهترین مسیر رفتن به تاجیکستان و دوشنبه و سپس به شهر بیشکک پایتخت کشور قرقیزستان،  و در ادامه به شهر های یارکند و اورمچی در کشور چین را پیشنهاد می کنم.  مسیری بسیار ارزان و دیدنی و لذت بخش و در نهایت تحقیقاتی است،  که اطلاعات فراوانی در بخش تاریخ و تاریخ اجتماعی و زبان شناسی را در بر دارد.  تأثیر زبان های منطقه و نفوذ زبانها به یکدیگر در طول تاریخ در این مسیر کاملاً پیداست.

      زبان پارسی در یارکند امری عادی است،  که در مسیر تاریخ اجتماعی زبان فارسی بوده است،  اما در اورمچی از فراوانی لغات فارسی در زبان های اویغوری و مغولی متعجب خواهید شد.  اینک که این مطلب را می نویسم تلویزیون NTV تاتارستان را از  ABS1 گوش می دهم،  از تعداد افعال فارسی و اسامی روسی در  زبان تاتاری متعجب هستم،  از خود می پرسم آیا چند صد سال پیش تاتارها به این زبان امروزی شان حرف می زدند؟

   ــ  آقا = آگا = آ حرف اول الفبا + گا = قوی، فاعل تولید مثل،  در کل قدرت اول.

   ــ  گان = Gun = گا + ان =  غرش،  دارنده صدای بزرگ.

   ــ  خانم = خان + م =  دارنده خان و خانه.

   ــ  بالش = بال = بال و پر مرغ + لش = نگهدارنده.

   ــ  تومان = تامن = تا = مضاعف، چند برابر + من = واحد اندازه و وزن من = برابر با مرد Man .  واحد ده هزار نفری گارد جاویدان در سلسله هخامنشیان.

      اینها همه واژه های ایرانی هستند،  از تمدن کهن جی،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران بروید.

کلیک کنید:  ریشه تمام زبان های دنیا در زبان تمدن جی است

   پرسش 4414:  آیا در زمان اشغال آثاری از مغول هست،  در باره زبان چطور؟       

   پاسخ انوش راوید:  اشغال یک کشور آنهم با جنگ و کشتار کاملاً متفاوت است،  در ابتدای قرن 16 میلادی مردم ایران و قاره کهن در سازمان قبیله ای بودند،  و کشور پرتقال وارد بورژوازی شده بود،  و تمدنی دو مرحله جلوتر از قاره کهن داشت،  و نیز با برتری سلاح گرم فقط توانست دو قلعه در هرمز و قشم بنا کند،  به خلیج فارس رجوع شود.  از نظر فرهنگی و زبانی،  ریال به معنی سلطنتی را وارد ارز ایرانی کردند،  و میوه اورنگ یا اورنج ما نیز به نام آنها پرتقال نامیده شد،  آن میوه را از جنوب ایران برای شاه وقت بردند و شاه گفت به نام آنها بگویید پرتقال،  البته چند کلمه دیگر هم از زبان آنها وارد فارسی شده،  که به اهمیت این دو نمی باشد.  فقط در دو نقطه جزیره ای کوچک،  کلی توپ و آثار جنگی تاریخی از پرتقالیها باقی مانده است،  ولی از اشغال دروغی مغول به وسعت قاره کهن و ایران بزرگ حتی خنجری هم نیست،  در صورتیکه فاصله زمانی آن حدود سه قرن در میانه هزاره دوم میلادی است.

     در مورد زبان بگویم،  طول تاریخ قبایل بشر از یکدیگر چیزها آموختند و نسل به نسل و قبیله به قبیله،  فرهنگ و تمدن به دیگری دادند، بدین ترتیب زبان همه سرزمین ها در هم آمیخت و هر زبانی لغات بسیاری از دیگری در زبان خود دارد.  مانند دی که به پارسی به معنی روز است،  و تمام ایام سال و هفته زبان های اروپایی از روز شمار و با نام ایرانی است،  تمام زبانها ریشه در زبان تمدن جی دارند.

     تصویر از یک نسخه خطی دوران جنگ های اردو طلایی مغول در اروپا،  براحتی دیده می شود،  که لباس و کلاه و سلاح مغول های اردو طلایی سکایی و هخامنشی و ایرانی است،  عکس شماره 4737. 

  پرسش 4415:  بعضی نقاط هستند که می گویند آثار بجای مانده از مغول است مانند روستای درفک سبزوار،  آنها چه هستند؟

   پاسخ انوش راوید:  مکان های متعدد تاریخی موجود می باشد،  که هیچ کار تاریخی و باستان شناسی واقعی در آنها انجام نگرفته است،  و برای راحتی و خلاص شدن از کار علمی،  آنها را به مغول و اسکندر و اینقبیل دروغها نسبت می دهند.  در صورتیکه هیچ اثر تاریخی و باستان شناسی از آنها در این مکان های نمی باشد، مانند تخت سلیمان مهری را به مغول نسبت می دهند که هیچ علامتی از مغول در آن نیست،  این چیز ها هیچ کدام دلیل اشغال یک سرزمین بزرگ به حساب نمی آید.  از ابتدای تاریخ تا قبل از بسته شدن مرزهای شوروی سابق در 1923 تجار اویغور کالا های چینی را تا سبزوار می آوردند،  و از آنجا بازرگانان و چاروادار های ایرانی کالاها را پخش می کردند که قسمی به روم و عراق می بردند.  مقداری آثار از بازرگانان و چاروادار های خارجی در مسیر و راه مانده است،  که به سادگی می پندارند مغولی است.

      در مسیر جاده ابریشم هر کاروانی مسیر مشخصی داشت،  معمولاً کاروان های چینی تا اورومچی می آمدند،  و از آنجا کاروان های مردم ترکستان شرقی تا اولین شهر های مهم ایران بزرگ می آمدند.  کالا مبادله می شد و یا به کاروان دیگری می سپردند،  که از مردم شمال شرقی ایران بودند،  اینها نیز تا سبزوار و یا ری می آمدند.  برای اطلاع بیشتر بروید به  تاریخ مسافرت.

   پرسش 4416:  شما که می گویید حمله مغول دروغ است،  پس کتاب های تاریخی مثل تاریخ جهانگشای جوینی که از حمله مغولان سخن گفته از کجا آمده است؟

   پاسخ انوش راوید:  در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ توضیح داده ام،  مطالعه نمایید و اگر پرسش دیگری بود پاسخ می گویم.  همچنین در خود مقاله دروغ حمله مغول از چگونگی ساختن این دروغ و نوشتن کتابها توضیح داده ام،  من یک پرسش از شما دارم،  آیا از اصالت آن کتاب می دانید؟

   پرسش 4417:  آیا قبری از مغول ها در گوشه ای از ایران مانده است؟

   پاسخ انوش راوید:  خیر هیچ قبری از نیرو های مهاجم در ایران وجود ندارد،  که خود دلیل محکم بر دروغ بودن این حملات می باشد،  در صورتیکه در مصر باستان گبرستان و آثار هخامنشی بسیار است.  البته قبر که چه عرض کنم یک چاقو هم از آنها وجود ندارد،  که یادی از سرزمین مغولستان باشد.  یک تاریخ دان نباید داستان های کتاب های تاریخی را بعنوان تاریخ بپذیرد،  بلکه باید تاریخ را علمی و بر اساس شواهد تاریخ اجتماعی و باستان شناسی نگاه کند،  و در آن پرسش مطرح نماید و بدنبال پاسخ باشد.  جهت راهنمایی به تاریخ و فرهنگ یادگیری و کارگاه فکر سازی مراجعه شود.

   پرسش 4418:  احمق به چه کسی می گویند؟

   پاسخ انوش راوید:  در فرهنگ لغات آمده است،  بی عقل، کم خرد، ساده لوح، در فارسی کودن، گول، دبنگ، دنگ، دنگل و ... در وبلاگ انوش راوید به کسی گویند،  که خود را تاریخ دان بداند ولی چون احمق ها براحتی اغفال دروغ های تاریخی شود.  با دقت بخوانید،  با حوصله تحقیق نمایید،  با دانایی نوین اندیشه پردازید،  یعنی در واقع مغز را کار بیاندازید،  دروغها را بشناسید و بسوی کشف حقیقت بروید.   
   پرسش 4419:  همون طور که میدونیم حافظ در قرن هشتم یعنی سال های 700 زندگی می کرده،  مغول ها هم در قرن هفتم یعنی سال های 600 به ایران حمله کردند.  حافظ در شعر دوم دیوانش میگه:
  * فغان کین لولیان شوخ شهر آشوب / جنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را *
   آیا منظور حافظ از ترکان مغول ها بوده است،  چون غزنویان در قرن چهارم و سلجوقیان در قرن ششم حکومت می کردند.  باید منظور حافظ یغمایی باشد که مغول ها از ایران بردند،  ترک های دیگه که خوان یغمایی نبرده انند ، اونطور که ما میدونیم.

   پاسخ انوش راوید:  میگن حافظ شیرازی نه بقال سر کوچه،  حافظ دقیق و بدون شبه و شک می گوید،  آنکه مشکوک می نویسد دروغگوست.  گمان و حدس برای افراد علمی نیست،  هر شخصی که بدنبال دانش است،  تحقیق و بررسی می کند و گمان بکار نمی برد،  به کارگاه فکر سازی مراجعه شود.

      در طول تاریخ همیشه بین قبایل و دین و مذاهب زد و خورد های محلی وجود داشته،  در جغرافیای فعلی ایران تا قبل از بورژوازی و دوران رضا شاه پهلوی زد و خورد های محلی و کشتن و غارت فراوان بود.  امروز هم در گوشه و کنار قاره کهن که افکار قبیله ای و یا دینی حاکم است،  مانند عراق و افغانستان و پاکستان،  بین قبایل و دینها زد و خورد و کشتار وجود دارد.  آخرین این برخوردها در 2010 م، بین قرقیز ها و ازبکها در قرقیزستان بود.  حافظ از این برخورد های موضعی بین ترک و فارس گفته است.  بعد از انقلاب انسانی ایرانی که منجر به بر کناری شاهنشاهی ساسانیان گردید،  آزاد سازی طبقات اجتماعی روستا ها را خالی از رعیت نمود،  و شهر ها را پر جمعیت کرد،  که در این میان شهر های شیراز و اصفهان هم بودند.  برای کار های کشاورزی و غیره در روستاها،  عشایر و قبایل دیگری منجمله ترکان غیر بومی را از ایران شمالی به ایران آوردند،  در مدت دو، سه قرن اینها قدرتی داشتند و زد و خورد هایی پیش می آوردند،  که در نهایت به حکومت های دوره دوم و سوم اسلامی ایران ختم شدند،  جهت اطلاع بیشتر به لینکها مراجعه شود.  همچنین هیچ آثار تاریخی و فرهنگی ایرانی غارت شده از قرن های 13 و 14 میلادی در مغولستان یافت نشده است،  همین گونه هیچ آثار جنگی و غیره از مغولستان در ایران وجود ندارد.

   پرسش 4420:  آیا هلاکوخان مغول نبود؟  آیا حکومت ایلخانیان از نوادگان چنگیز نبودند؟  آیا شاهرخ از نوادگان تیمور نبود؟  مسجد گوهر شاد مشهد را چه کسی ساخته است آیا زن شاهرخ آنرا نساخت؟

   پاسخ انوش راوید:  هلاکوخان واقعیت ندارد،  و هیچ اثر تاریخی واقعی از هلاکو خان وجود ندارد،   ایلخانیان نواده گان مغول مغولستان نمی باشد،  بلکه خانات ایرانی هستند،  در تمام آثار تاریخی بجا مانده از دوره ای که به اشتباه ایلخانیان می گویند،  هیچ اثری از مغول مغولستان در هیچ جای جهان وجود ندارد،  بلکه تمام آثار ایرانی می باشند،  می بایست ذهنیت کاشته شده از آموزش دوران استعماری پاک و از نو نوشته شود.

      چنگیز پسر بهادر خود را از نوادگان بهرام گور می دانست،  مشروح در اینجا.

   ــ  مغول = مغ + ل = فرایض مغ،  کسی که عمل مغ را بجا می آورد،  ل = ر = دارنده، رفته، انجام دهنده،  جهت اطلاع از ریشه یابی واژه،  به حروف هیروکلیف جی مراجعه شود.

   پرسش 4421:  آیا غیر از مارکوپلو کسان دیگری هم بودند،  که از ایران چیز هایی نوشتند؟

   پاسخ انوش راوید:  در زمانی که مارکو پلوی ونیزی دروغ های تاریخی را می نوشت،  ونیز به تازگی وارد دنیای بورژوازی و سرمایه داری شده بود،  و اصل اقتصاد آن در دست چند خاندان معروف و ثروتمند یهودی قرار داشت.  حتی یکی از آنها بنام فیموناچی در کتاب معروف حساب خود،  اعتراف می کند،  اعداد لاتین را از اعداد عربی بین النهرین گرفته است.  تا آن زمان مردم اروپا از اعداد یونان باستان استفاده می کردند،  که خیلی سخت و غیر قابل استفاده برای تمدن جدید بورژوازی بود.  به این ترتیب وجود مارکوپلو و کتاب سفر نامه تقلبی او برای اهداف سیاسی بود و نگارش شد.  مرحله اصلی دروغ نویسی تاریخی و دست اندازی در کتاب های تاریخی،  در همین زمان آغاز گردید.

   یادآوری نمایم مارکو از مغولستان و چین ایران نوشته،  ولی در تعریف و تفسیر بی سوادی یا مغرضانه،  آنها را به کشور چین و مغولستان برده اند،  جهت اطلاع بیشتر به استان های تاریخی ایران مراجعه نمایید.

   پرسش 4422:  آیا در مشهد بسیاری از آثار مربوط به قبل از حمله مغول می باشند،  و سالم مانده و ویران نشده؟

   پاسخ انوش راوید:  مشهد دو قرن بعد از حمله دروغی مغول مشهد شد،  با از بین رفتن بغداد بعنوان پایتخت ایران اسلامی در غرب،  و پیدایش شیوه نوی مذهبی ترویج شده توسط مغ های جدید یا مغول،  نیاز به پایگاه رقابتی در ایران شرقی بوجود آمد،  بدین جهت مشهد گسترش یافت.

   پرسش 4423:  افرادی که در رابطه با حمله مغول آمارهای میلیونی ارائه می دهند در رابطه با سیستم آبرسانی شهر های آن دوره چه استدلالی دارند؟

   پاسخ انوش راوید:  هیچی،  آنها نیاز به استدلال ندارند،  فقط دروغ می گویند و سادگان هم باور می کنند. در گذشته بدلیل خطرات بیماری مسری و نیاز دسترسی به آب،  شهر های بزرگ را کنار رود های بزرگ می ساختند یا خود شهر شکل می گرفت.  نیشابور از شهر های پر روستا بود،  بلخ در نزدیکی رود بزرگ قرار داشت،  به مرور شهر ها را در شهر های تاریخی ایران بررسی می نمایم.

   پرسش 4424:  در رابطه با مقاومت های جلال الدین و همچنین قیام سربداران و جنبش سمرقند،   و نهضت عامه این سوال هست که پس این افراد علیه چه کسانی مبارزه می کردند؟

   پاسخ انوش راوید:  همانگونه که بارها گفته ام تاریخ یک علم است،  مانند همه علوم و پایانی ندارد،  و از برای هر پرسش صدها پرسش دیگر حاصل می شود،  باید حوصله داشت و صبور بود و تحقیقات کرد.  بدلایل دینی و سیاسی در تاریخ داستان زیاد وارد شده است،  پاکسازی آنها با تاریخ واقعی زمان می برد.  قیام و انقلاب در همه جوامع وجود داشته،  ولی در ایران بدلیل پنج تمدنی سرزمین،  که در ایران و ایرانیها توضیح داده ام،  بیشتر از بقیه نقاط بوده است،  یا در واقع بدلیل چهار راهی بودن ایران می باشد.  سربداران می خواستند در دین اسلامی خود بمانند،  ولی خانات مغ یا مغلی ها می خواستند مذهب ایرانی یا پدر شیعه امروزی را به آنها هم گسترش دهند.

   پرسش 4425:  لطغا در رابطه با کتاب هایی چون جهان گشای جوینی، جامع التواریخ نوشته رشید الدین فضل ا...  و تاریخ مغول نوشته عباس اقبال آشتیانی ، روضـة الصفا، تاریخ وصاف، حبیب السیر و مورخانی چون سیفی، یاقوت و حمدا.. قزوینی و...  توضیح دهید،  که کدام یک مبتنی بر حقیقت می باشد؟

   پاسخ انوش راوید:  همانگونه که گفتم زمان می برد،  اصل بسیاری از این کتابها در اختیار ما قرار ندارد،  بلکه تحریر و تعریف شده،  یا جعلی و تقلبی آنها را در اختیار ما گذارده اند.  هر وقت کتاب تاریخی را می طلبید یا می خوانید،  جویا شوید اصل آن در کجاست،  با چه خطی و بر چه کاغذی و با چه ابزاری نوشته شده است،  چرا نوشته شده،  و چگونه در طول تاریخ نگهداری شده است.  در دوران استعمار کارگزاران و چهره های استعمار با کمک عوامل شبهه صهیونیسم محلی وقت،  به جمع آوری کتب و آثار عتیقه و تاریخی کشورها مشغول بودند،  و برای پیشبرد کار های استعماری خود به جعل و تقلب هم می پرداختند،  کتاب های فوق و بسیار دیگری را به مرور در کتاب های تاریخی و بخشی را دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ رسیدگی می کنم.

   پرسش 4426:  اصلا اولین ذکر از مغول در کجا بوده؟

   پاسخ انوش راوید:  اولین نام از مغلی یا مغول و مغولی،  در دوران اولیه دین مانوی بود،  لی پس وند شناسایی قوم و یا فامیل درایران و  ترکی و چینی می باشد،  وقتی مانوی ها به ترکستان شرقی رفتند،  آنها را مغ می دانستند و به آنها مغلی،  مغ + لی گفتند،  در فارسی ی از لی جدا گردید.  در این باره به کتاب های مانوی مراجعه شود،  برای دانستن نام این کتابها به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.

  چنگیز پسر بهادر خود را از نوادگان بهرام گور می دانست،

   ــ  مغول = مغ + ل = فرایض مغ،  کسی که عمل مغ را بجا می آورد،  ل = ر = دارنده، رفته، انجام دهنده،  جهت اطلاع از ریشه یابی واژه،  به حروف هیروکلیف جی مراجعه شود.

   پرسش 4427:  لطفا در رابطه با فتح چین؛ روسیه، ایران، سوریه و آناتولی و سرکوب اسماعیلیان نیز توضیح دهید.

   پاسخ انوش راوید:  خانات ایرانی مغول یا مغلی،  آزادی عمل بسیار و تمنای دینی داشتند،  بنابر این برای گسترش فلسفه خود حملات زیادی به اطراف و کشور های اروپایی نمودند،  در نقاشی های بجای مانده از آن زمان چهره این افراد کاملاً ایرانی کشیده شده است.  ادامه این حملات و تحرکات را در روسیه تارتار ها و قزاق ها تا قرن 20 ادامه دادند.  پاسخ این پرسش بتنهایی چندین کتاب تاریخ می شود،  به مرور بخش هایی از آن را در وبلاگ خواهم نوشت.

   پرسش 4428:  آیا سندی در رابطه با قتل بازرگانان مغولی توسط سلطان محمد وجود دارد؟  عده ای میگویند که قتل آنها به این دلیل بوده که آنها هم پیمان جنگجویان صلیبی بوده اند،  و حتی میگویند که نامه رهبر مغول به پاپ نیز موجود است؟

   پاسخ انوش راوید:  داستان و دروغ و رجز خوانی در تاریخ زیاد است،  نباید هر چه را بعنوان تاریخ پذیرفت،  باید درباره آن تحقیق و تعلیل شود،  در زمانی که به نام تاریخ مغول می گویند،  تمام نامه ها به زبان فارسی بوده،  در کتاب خانه واتیکان انبوهی از نامه ها بزبان فارسی است،  ولی کسی اجازه تحقیق از آنها را ندارد،  چون دروغ ها بر ملا می شود.

   پرسش 4429:  عده زیادی یاجوج و ماجوج را که در قرآن مجید آمده، همان قوم مغول میدانند.  نظر شما چیست؟

   پاسخ انوش راوید:  همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام،  به هیچ وجه از کتاب های دینی و مسلکی برای تحقیق تاریخ استفاده نمی کنم،  اما از آنها برای شناسایی تاریخ اجتماعی بهره می برم.

   پرسش 4430:  آیا شما اصل حمله به ایران را دروغ میدانید،  یا اصل وجود قوم مغول را،  و یا اینکه همه راست میباشد اما اغراق شده است؟

   پاسخ انوش راوید:  مغلی ها دروایشی بودند،  که ترکیبی از دین اسلام و مغ بوجود آوردند،  ولی بدلایل حساسیت موضوع آنرا در دروغ حمله مغول به ایران خلاصه نوشته ام.

   پرسش 4431:  اگر حمله مغول دروغ است چرا بخشی از مردم افغانستان قیافه چینی دارند؟

   پاسخ انوش راوید:  ده ها بار به این پرسش در پرسش و پاسخ ها و شبهات دروغ حمله مغول جواب داده ام،  بهترین راه برای مشروح دانستن این است،  که به سایت های مردم هزاره جات و بامیان و... بروید.  در این مورد کوتاهی بنویسم،  قبل از مهاجرت های دولتی زمان سلسله هخامنشیان که بصورت محدود و کم جمعیت انجام می شد،  و مهاجرت های مردمی دوران شاهنشاهی ساسانیان به شرق،  و بویژه به کشور های افغانستان و تاجیکستان،  مردمان این سرزمین ها از اقوام ساخا بودند،  که در تاریخ به سک یا سگ مشهور شده است.  در اینجا بگویم قبلاً درباره ساخا استان توضیح نوشته ام،  که دست استعماری روسیه،  نام ساخا استان را به سیبری تغییر داد.  بهمین جهت بخشی از مردم افغانستان از نظر قیافه شباهت به مردم ساخا استان تاریخی،  یعنی اقوام شمن، آینو، زینا و... دارند.  البته تأثیر تاریخی و ژنتیکی تعدادی،  بر اثر ازدواج با زوار بودایی کشور چین کنونی،  و یا دختران خریداری شده از آنجا می باشد.

  قبلاً عکس های زیادی از مردم هزاره جات و بامیان در وبلاگ گذاشتم،  دقیقاً دو گونه چهره در این ولایت فارسی زبان وجود دارد،  یکی چهره های ساخایی،  و دیگر چهره های روشن ایرانی.  علت زبان فارسی آنها نیز از مهاجرت های تاریخی ایرانیان است،  بویژه در زمان بوداسپ ایرانی،  که بعد های به دین بودایی تغییر کرد.  وظیفه جوانان باهوش تاریخ دان ایرانی این است،  که از تاریخ و حقوق تاریخی ایران دفاع کنند،  نه اینکه چشم و گوش بسته کتابها و فیلم های استعماری را بپذیرند.

      در آخرین دوران یخبندان،  یک فرصت دو هزار ساله گرم بوجود آمد،  و مردم تمدن آتلانتیس،  به شمال رفتند،  و پس از بازگشت سرما،  بسیاری از آنها کشته شدند یا به جنوب بازگشتند،  اما تعدادی در سرزمین های سرد شمالی باقی مانند،  این سرما طی دو هزار سال تغییراتی در قیافه آنها بوجود آورد،  که امروز می پندارند قیافه مغولی یا ساخایی است.  سپس در ادامه تمدن در هزاره های اول تا سوم خورشیدی ایرانی،  آنها به بخش هایی از افغانستان و ایران هم وارد شدند،  و ترکیبات قیافه ای جدید ایجاد شد.

   پرسش 4432:  آیا در کتابهای تاریخی به اشتباه از مغول نام برده اند؟

   پاسخ انوش راوید:  به اشتباه که نام نبرده اند،  منظور آنها از مغول ایرانی بوده است،  مانند:  در کتاب التاریخ غیاثی نوشه شده است:  .... سپس به عراق بازگشت و در آنجا هم مغول جستجوی او می کردند....  مقصود از مغول در این گفته ها،  کسان عبدالله سلطان نوه شاهرخ می باشند،  که والی فارس و واسط و جنوب عراق بودند.  دولت بابری هند را نیز دولت مغولی می نامیدند،  و آن زمان در کشور هندوستان،  منظورشان از مغول ایران بود.

   پرسش 4433:  اگه مغول به ایران حمله نکرده،  چرا قیافه بعضی مردم نقاط آذربایجان مانند قیافه مغولهاست؟

   پاسخ انوش راوید:  این آموزش و پروش وامونده،  اجازه تحقیق و تحلیل و اندیشه را از دانش آموز،  و خود بخود از کل گرفته است،  و همیشه دنبال راحت ترین و آماده ترین و... ترین،  پاسخ ها برای مسائل مختلف می گردند،  و قبول می کنند.  پاسخ شما در پرسش 415 نوشته ام،   یکبار دیگر بگویم،  این ها مهاجران و کوچ نشینان ساخا استان ایران بودند،  و از ابتدای تاریخ،  تا قبل از انقلاب اکتبر 1917 و بسته شدن مرز شمالی ایران،  به ایران می آمدند و می رفتند.

   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون اعتراضی به دولت روسیه،  برای نام جعلی سیبری، که بر ساخا استان گذاشته اند،  کرده اید؟

  کلیک کنید:  تماس و نظر و پرسش

زلزله نیشابور

      مطلب زیر درباره زلزله شهر نیشابور است،  هر خوانند که کمی تحلیل داشته و اندکی فنی باشد،  براحتی متوجه پرت و پلا بودن آن می شود،  ولی در پایان هر بند آنرا کوتاه تفسیر می کنم و در انتها می نویسم:

      پس از حمله مغول تا چند سال شهر نیشابور خالى از سکنه بود،  در قراء و قصبات و دهات آن محصولى کشت نمى‏شد،  و این سرزمین حاصلخیز سالها بى‏ حاصل و بى‏ ثمر افتاده بود.  در اواخر دوران فرمانروایى مغول غازان‏ خان و سلطان ابوسعید براى مسکون ساختن شهر هاى ویران خراسان و آبادى مزارع اقدام نمودند و از جمله در شهر نیشابور چه در زمان آنها و چه در ایام حکومت ‏سربداران عمارات و مساکنى ساخته شد و مردم از گوشه و کنار فراهم آمدند و دهات و مزارع را دایر کردند،  و چون شهر قدیم نیشابور به کلى از میان رفته بود، شهر جدید را در طرف شمال و مغرب شهر قدیم به وجود آوردند،  اما آن نیشابور قدیم که سالها دارالعلم عالم اسلامى و قبله‏ گاه انام بود،  با آن همه رجال و شخصیت هاى بزرگ معدوم و نابود شده بود،  و دیگر نمى‏توانست‏ به جاى خود باز گردد.  دگر بار زلزله پیکر شهر را درهم کوبید و هزاران نفر در این حادثه از بین رفتند،  و چنان ترس بر بازماندگان از زلزله غالب آمد،  که این شهر مصیبت ‏بار را ترک کرده و روزها در نواحى اطراف به سر مى‏بردند.

   انوش راوید: این را کسی نوشته که در دوران فئودالی زندگی می کرده،  و خبری از زندگی در دوران سازمان قبیله ای دینی ایران نداشته است.  الکی شهری شکل نمی گیرد و ادامه حیات نمی دهد،  دلایل آن در ساختار های تاریخی اجتماع قرار دارد،  و شناخت آن مهم است.

     الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابورى صاحب تاریخ نیشابور مى‏نویسد که در حواشى تاریخ یمینى که در سال چهارصد و اندى از هجرت نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتداى بناى ‏آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده‏ مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت‏خود را از لحاظ سیاسى،اقتصادى‏ و فرهنگى البته اندکى کمرنگ‏تر از گذشته‏اش، به دست آورده است.  بعد از زلزله‏ هاى هجده ‏گانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال 530 هجرى روى داد،  که در اثر آن شهر ویران شد.  زلزله ‏اى دیگر در سال 555 هجرى، هفت‏سال بعد از واقعه آتش‏سوزى و فتنه غزها به وجود آمد،  شهر را بکلى خراب کرد و مردمى که باقى ماندند به شادیاخ رفتند.  زلزله دیگرى که مى‏توان آن را مهیب ترین زلزله‏ها دانست زلزله سال‏ 666 هـ . ق است،  که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که مى‏توان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست،  زلزله سال 808 هـ . ق است که یکشنبه، آخر جمادى‏الاول به وقوع پیوست؛

 * اندر سه زمان سه زلزله واقع گشت <><> بر پانصد و اند آنک شد شهر چو دشت *

 * شش سال فزون دوم و ره از ششصد و شصت <><> از زلزله بار سوم هشتصد و هشت *

   انوش راوید:  در ایران زلزله زیاد است،  از دیرباز مردم بنوعی خانه می ساختند و زندگی می کردند،  که کمترین آسیب را بر اثر وقوع زلزله ببینند.  با گشتی در شهرها و روستا های تخلیه شده دور کویر ایران،  متوجه می شوید همه آنها زلزله دیده اند،  ولی خراب شده کامل نیستند.  امروزه با دانش ویژه می توان فهمید در یک سرزمین چند بار و در چه تاریخ هایی زلزله آمده است.  ولی زلزله ها ذکر شده برای نیشابور بیش از اندازه و تعداد واقعی می باشد،  زیرا برای شهر های حوالی آن زلزله گفته نشده است.  در هر صورت به دروغ حمله مغول مربوط نمی شود.

      ابوالقاسم طاهرى مى‏نویسد دشوار است اطمینان حاصل کرد،  که پس از هجوم مغولان شهر جدید نیشابور را در کدام محل بنا کردند،  و شهرى که جهانگرد مغربى ابن بطوطه در سده هشتم هجرى وصف مى‏کند در کجا قرار داشته است.  از آنجا که در ناحیه شادیاخ ویرانه‏اى به چشم نمى‏خورد،  احتمال دارد که نیشابور جدید را در محل شهر قدیمى‏تر نیشابور ساخته باشند.  آنچه این فرض را محتمل تر مى‏سازد بقایاى بازار قدیمى است،  که به فاصله کمى در سمت غربى تپه آلب‏ارسلان قرار دارد.  زلزله، نیشابور قدیم را چنان ویران کرده است که اکنون جز چند تل خاک چیز دیگرى از آن شهر پدیدار نیست.  محل جدید شهر نیشابور سه یا چهار میلى شمال و شمال غربى شادیاخ واقع است.  به فاصله 24 میلى جنوب شرقى شهر جدید نیشابور آثارى برجاى مانده است که تصور مى‏شود،  از آن نیشابور عهد ساسانى باشد.  میان این ویرانه‏ها و شهر کنونى نیشابور،  در چهار میلى سمت جنوب و جنوب شرقى خرابه‏ هاى نیشابور معروف سده‏ هاى میانه به چشم مى‏خورد.

   انوش راوید:  چون ویرانی شهر توسط حمله دروغی مغول دروغ است،  ابوالقاسم طاهری به اشتباه افتاده است،  ابن بطوطه از شهر نیشابور که در زیر همین شهر فعلی می باشد دیدن کرده بود.  اصل شهر در همین محل کنونی است،  روستا هایی در اطراف وجود داشتند،  که بر اثر تغییر جهت آب یا کمبود سوخت و چوب و علل مربوط به آن تاریخ اجتماعی تخلیه شدند.  بقیه گفته های فوق تحلیل و داده علمی ندارند.

   از نظرات:  شاید کاوش هاى آتى باستان ‏شناسان بتواند گره از این مشکل بگشاید و بطور قطع محل احداث نخستین شهر نیشابور و شهر هاى بعدى معلوم شود.  اگر باستان‏ شناسان به چنین توفیقى دست‏ یابند مسلما یکى از دشوار ترین معما هاى تاریخى را حل کرده‏اند،  چه زلزله‏ هاى پیاپى و کاوش هاى افراد گنج ‏طلب و سودجو به حدى ویرانه ‏هاى مختلف ناحیه نیشابور را زیر و رو کرده است،  که کاوشى طبق اصول علمى دشوار مى نماید.  صنیع‏الدوله در کتابش به نمونه ‏اى از خرابی هاى مردم آزمندى که در نیشابور به دنبال گنج مى ‏گشته ‏اند اشاره مى‏کند: «تا مدتها مردم اطراف به خرابه‏هاى نیشابور مى‏ رفتند و حین کاوش مال فراوانى پیدا مى‏ کردند چنان که در زمان سلطان جلال‏الدین خوارزمشاه آن شهر را سالانه به سى‏ هزار دینار که معادل 54 هزار تومان حالیه باشد،  اجاره و مقاطعه دادند و گویند گاه مى‏شد،  که مستاجرین در عرض یک روز معادل مال الاجاره یکساله را از آن جا اموال به دست مى‏آوردند».  در سال 735 هـ . ق که ابن‏بطوطه از نیشابور غازان ‏خانى گذر کرده است،  آنجا را دمشق کوچک مى‏خواند و وفور میوه، باغها و آبهاى نیشابور و بازار هاى وسیع و پر کالاى آن شهر را مى‏ستاید.

   انوش راوید:  وظیفه جوانان با هوش ایران است،  که پیگیر باستان شناسی علمی باشند،  با اندیشه های تاریخ نوین است،  که می توان با نقشه های شوم سرنوشت سازی مبارزه کرد.  در تمام شهر های ایران منجمله ری گنج یابی تاریخ طولانی دارد،  اما برای کار علمی جا زیاد است.  منابع صنیع الدوله کجاست،  رقم سی هزار دینار را از کجا آورده است،  در این زمانه خیلی بیشتر از گذشته دروغ وجود دارد،  باید هر شخص در کارش حرفه ای باشد تا اغفال نشود.

یک تحقیق جالب و خواندنی

     دانشجوی محقق و با هوش عزیز هم میهنم،  در رابطه با کلمات مغول و مغ و ... در اشعار شاعران نامدار که در زیر آمده جستجو نموده است:  
نام شاعر                   مغول              مغ             تاتار           چنگیز        اسکندر
ابوسعیدابوالخیر                  ---                        ---             ---               ---            ---  
امیرخسرو دهلوی            ---                        ---            1بار               ---          9 بار 
انوری                          ---                        ---            1 بار              ---          6 بار 
اوحدی مراغه ای             ---                        ---            1 بار              ---            ---  
باباطاهر                          ---                        ---             ---                ---            ---  
پروین اعتصامی               ---                        ---             ---                ---          3 بار 
جامی                            ---                       ---              2 بار             ---          1 بار 
حافظ                             ---                      1 بار            ---                ---          4 بار 
خاقانی                          ---                      6بار              2 بار             ---         28 بار
خواجوی کرمانی           ---                       ---              12 بار            ---          1 بار 
خیام                                ---                        ---              ---                ---            ---  
دقیقی                               ---                        ---              ---                ---             --- 
رودکی                             ---                        ---              ---                ---             --- 
سعدی                           ---                      2 بار             1 بار             ---             --- 
 
سنایی                        ---                      5 بار              1 بار             ---           9 بار
سیف فراعانی                     ---                         ---              ---                ---             --- 
شهریار                           ---                         ---              ---                ---             --- 
شیخ بهایی                  ---                         ---              ---                ---           1 بار
شیخ محمود شبستری              ---                         ---              ---                ---             --- 
صائب تبریزی            ---                        ---               ---                ---           2 بار
عبید زاکانی              ---                        ---               1 بار              ---           1 بار
عطار                        ---                       1 بار              ---               ---          12 بار
فخرالدین عراقی         ---                       2 بار             1 بار             ---             ---  
فرخی سیستانی          ---                        ---                1 بار             ---           5 بار 
فردوسی                    ---                        ---                 ---               ---          26 بار
فروغی بسطامی          ---                        ---                 3 بار            ---           4 بار 
محتشم کاشانی             ---                        ---                 1 بار            ---           4 بار 
مسعود سعد سلمان                  ---                        ---                  ---              ---             ---  
ملک الشعرای به          ---                        ---                  ---              ---           1 بار 
منوچهر                   ---                        ---                1 بار             ---           1 بار 
مولانا                       1 بار                     3بار                13 بار           ---           1 بار 
ناصر خسرو                 ---                        ---                1 بار             ---           4 بار 
نظامی                       ---                       8 بار               1 بار             ---          28 بار
هاتف اصفهانی            ---                       2 بار                ---               ---           2 بار 
وحشی بافقی             ---                        ---                 1 بار             ---            3 بار
    نکات:

  * 1  ــ  جستجو از سایت شعر میباشد که بیش از 340000 بیت شعر از 35 شاعر نامی ایران را آورده است.

   * 2 ــ  جستجو شامل اشعار است و نه نثر  و شاید بعضی از اشعار هم نباشد.
   * 3 ــ  30 کلمه مغ یافت شد که به نظر من ربطی به مغول نداشت.
   * 4 ــ  جالب است که می گویند شیخ عطار توسط مغول اسیر و به دست آنها کشته شد.

   پاسخ انوش راوید:  تاتار ها بازماندگان ایرانی اقوام یوئه چی هستند،  که قبل از زمان حمله دروغی مغول در قاره کهن می زیستند.  در تمام اشعار شاعران ایرانی منظور از اسکندر،  اسکندر اشکانی بوده است نه اسکندر مقدونی،  البته تعدادی از شاعران تحت تأثیر داستان های حکیم باشی های رومی و یونانی که در شاهنامه فردوسی به آنها کاتوزیان گفته شده است،  قرار گرفته اند.  پایه داستان دروغی اسکندر مقدونی را در روم شرقی بنا نهادند، و از آن داستان جهت مقاصد دینی و حکومتی بهره می بردند.

      در علم نمی شود گفت،  می گویند،  باید گفت چه کسی چرا و چه وقت می گوید؟.  چگونه است وقتی انوش راوید با تحلیل های عمیق تاریخ را می شکافت،  همه می پرسند منابعت کو و می خواهند مانند قرن گذشته در انتها لیست نمایم،  ضمن اینکه منابع را تشریح می کنم،  باز هم بیشتر می خواهند.  اما اگر کسی چیزی در چند صد سال پیش،  از چند صد سال گذشته تر گفته باشد،  کسی نمی پرسد منابع و تحلیل چیست و کجاست،  شاید چون مرده است ولی نامی در ادبیات دارد،  همان را کافی و بس می دانند،  بنظر شما این علمی است؟

      همانطور که بارها نوشته ام ابتدا باید تحقیق کرد،  اصل کتاب کجاست،  در چه کاغذی و با چه ابزاری نوشته شده است،  چگونه نگهداری شده و می شود،  نتیجه آزمایشات تحقیقات اصالت را چه هست،  آیا نوشته های آن در آثار تاریخی مشابهت دارد.  کتابی را از کتابخانه ای می گیریم یا می خریم و با کلی تعریف و تبلیغات براحتی اغفال شده و می پنداریم اصل است،  درواقع شخص علمی باید یاد بگیرد بدون تحلیل و تحقیق نباشد.  لازم به ذکر است ریشه ها همه در تمدن های کهن است،  مشروح در اینجا

  نظر 4434:  در مورد دروغ بودن حمله مغول چند نظرم دارم:

  1- در نواحی تفرش و بلاخص خمین نوادگان مغول با نام خانوادگی دالایی میزییند که سینه به سینه یاد دارند که از نژاد مغول هستند با نامی مغولی.  و چهره های کاملا نزدیک به مغول با گذشت این همه سال.

  2- سعدی اشاره به حمله مغول و محفوظ ماندن فارس دارد،

انوشیروان و سکندر به جنگ بکردند ره کفر یاجوج تنگ،  تو را سد یاجوج کفر از زر است،  نه.  

  3- اگر به زنجان و آذرباییجان تشریف ببرید قیافه های مغولی بسیار میبینید.

  4- در منابع غیر ایرانی نیز از این حمله سهمگین یاد شده است: منابع چینی اروپایی و...... اگر خبری را جند منبع مستقل دادند نباید اینقدر در صحت آن شک داشت. مغول ها تا مجارستان و مسکو تازاندند. و در همه تواریخ ملل ثبت شده.

   پاسخ انوش راوید:  بارها به این پرسش پاسخ داده ام،  در هر صورت یکبار دیگر پاسخ می دهم.

  1 و 3 ــ    این اقوام بازماندگان مهاجران سکایی از سکستان می باشند،  با ترفند های استعماری نام سکستان یا ساخا استان ایران را،  به نام الکی سیبری تغییر داده اند،  تا پیوستگی تاریخی مردم ساخا را با ایران قطع نمایید.  برای این منظور در نیمه اول قرن 20 بسیاری از مردم محلی و اقوام مختلف سکستان را بقتل رساندند،  این قتل عام و آواره کردن های سکاها همچنان ادامه دارد.  امروزه چهره های سکستانی در افغانستان بیشتر دیده می شود،  و بتازگی جوانان باهوش ولایت بامیان متوجه شده اند،  چه کلاهی سرشان رفته،  و طی یکی دو قرن گذشته به آنها گفته اند،  که شما بازماندگان مغول هستید،  و به این بهانه چه جنگ های داخلی و کشتار راه انداخته اند.  از ابتدای این قرن،  براحتی متوجه شده اند،  مردم با چهره خالص یا ترکیبی سکستانی (یا ساخایی)،  حدود 5 تا 8 هزار سال پیش به ایران آمدند،  و در دروغ های تاریخی غربیها آنها را مهاجرت آریاییها نامیده اند،  چند پرسش بالاتر هم توضیح بیشتر نوشته ام.

  2 ــ  آنچه که زمان سعدی و حافظ از مغول و تاتار گفته شده است،  منظور همین مردم و مهاجران و مهاجمان سکستانی به داخل ایران بوده است،  که در زمان آنها هم ادامه داشته،  و امروزه بخش هایی از آنها در کشور عراق بنام ترکمن های عراق زمین گیر شده،  و دیگر کوچ نشین نیستند.  در قرون اولیه و میانه اسلامی به استان های مرکزی ایران،  چین یا چین استان می گفتند،  و منظور از مغولها نیز مردم مغ استان ایران بودند،  نه مهاجمان از کشور مغولستان،  زیرا در آن زمان اصلاً کشور مغولستان وجود خارجی نداشت،  و هیچ کس کشوری را که امروز مغولستان می نامند،  مغولستان نمی گفت،  بلکه بخش های شرقی فرغانه تا کوه های آلتایی را سکستان و یا سکستان جنوبی می نامیدند،  جهت اطلاع بیشتر به مطالب وبلاگ و لینکها مراجعه نمایید.

  4 ــ  اصل این منابع تاریخی را بگویید در کجا یا کدام موزه است تا ما هم بدانیم!،  نیرو های نظامی کشور مغولستان تا میانه اروپا پیشروی نظامی نکردند،  بلکه خانات ایرانی بودند،  در آن زمان سرزمین وسیع ایران،  در دوران تمدن سازمان قبیله ای دینی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد،  بدین ترتیب توانستند راحت به اروپائیان پیروز شوند،  بویژه با کمک باروت و گوگرد و فشفشه ساخت چین استان ایران.

   شگفتا یا تعجب،  عزیزان بجای اینکه بمنظور تغییر نام سک استان و قتل عام مردم آنجا،  کیفر خواست صادر کنید یا تقاضای صدور آنرا داشته باشید،  براحتی اغفال ترفند های استعماری شده،  و دروغ حمله مغول را می پذیرید و مطرح می کنید،  جای تعجب است!!

کلیک کنید:  تماس و نظر و پرسش

تحقیقی از سر درماندگی

      باید این را در نظر داشت،  بسیاری از موضوعات ترفند های استعمار و امپریالیسم نیستند،  ولی مورد سوء استفاده پس مانده های استعماری قرار می گیرد،  مانند تحقیق زیر که برای مثال نوشته ام،  پاسخ آن در انتها می باشد.

      دانشمندان می گویند امپراطوری مغول میراث انسانی فراگیر و ماندگاری در بخش های وسیعی آسیا از جمله در شمال شرقی ایران به جا گذاشته است.  در این مطالعه به نوشته های "عطا ملک جوینی" مورخ ایرانی هم استناد شده است.  این مطالعه توسط دکتر کریس تایلر اسمیت از دانشگاه آکسفورد و همکاران او در کشور های چین، پاکستان، ازبکستان و مغولستان انجام شد،  و نتیجه آن در وب سایت "نشریه آمریکایی ژنتیک انسانی" (American Journal of Human Genetics) منتشر گردید.

      گروهی از متخصصان علوم ژنتیک با نمونه برداری از جوامع آسیایی از قفقاز تا چین، دریافته اند،  نزدیک به 8 درصد از مردان ساکن محدوده ای جغرافیایی که در گذشته حیطه فرمانروایی امپراطوری مغول بود،  حامل یک کروموزوم ایگرگ مشخص هستند،  که ظاهرا دارای نشانه های وراثتی خاندان مغول است.  اگر این موضوع صحت داشته باشد، احتمالا 16 میلیون مرد یا نیم درصد از جمعیت مذکر جهان می توانند مدعی شوند از چنگیز خان نسب می برند.

      این گروه طی دوره ای ده ساله به جمع آوری نمونه های خونی از 16 جامعه انسانی که در داخل یا اطراف امپراطوری سابق مغول اقامت دارند پرداختند.  فرزندان چنگیز خان در قرن سیزدهم،  سرزمینی را که از سواحل اقیانوس آرام در چین تا دریای خزر،  از جمله جمهوری های امروز آسیای میانه و شمال شرقی ایران را دربرمی گرفت، تحت فرمان خود داشتند.  دانشمندان، دی ان ای موجود در کروموزوم ایگرگ را مطالعه کردند. مطالعه کروموزوم ایگرگ مفید است،  چون مانند نام خانوادگی مستقیما از پدر به فرزند منتقل می شود.  آنها دریافتند که گروهی از کروموزم های ایگرگ در منطقه مورد مطالعه،  حاوی یک شاخص ژنتیکی ویژه است،  که نشان می دهد کلیه افراد گروه به یکدیگر مرتبط هستند،  و از یک کروموزوم واحد در گذشته نزدیک سرچشمه می گیرد.

      تعداد این کروموزوم های ویژه در منطقه فرمانروایی سابق مغول بسیار بیشتر از حد انتظار بود،  در حالی که هیچ یک از افراد خارج از این محدوده،  به استثنای قوم هزاره پاکستان و افغانستان آن را حمل نمی کرد.   افراد قوم هزاره از اعقاب مغول هستند،  که ادعا می کنند تبارشان به چنگیز خان می رسد.   دکتر تایلر اسمیت گفت که این کروموزوم ویژه،  شاخص ژنتیکی خاندان سلطنتی مغول است.  به گفته دانشمندان گسترش این خون احتمالا ناشی درهم آمیزی های جنسی پس از فتح یک سرزمین در مناطقی بود،  که برای دو قرن مغولها بر آن استیلا داشتند.  دیوید مورگان، مورخ تاریخ مغول در دانشگاه ویسکانسین می گوید "توشی"،  بزرگ ترین پسر چنگیز خان 40 پسر داشت.   آقای مورگان در مورد چنگیز خان به " تاریخ جهانگشا" نوشته عطاملک جوینی، مورخ ایرانی در سال 1260، که درباره مغول ها است اشاره می کند.

      عطا ملک جوینی می نویسد: "در باب اصل و نسب چنگیز خان، هم اکنون بیش از 20 هزار سر در عافیت مادی و سعادت دنیوی روزگار می گذرانند.  بیش از این، لب نمی گشایم... مبادا خوانندگان این تاریخ، تهمت اغراق و مبالغه گویی بر نگارنده زنند،  و پرسند چگونه ممکن است،  از یک ترکه و در چنین مختصر زمانی، دودمانی چنین مبسوط در وجود آید. "لغتنامه دهخدا درباره عطاملک جوینی می نویسد،  او از رجال و مورخان معروف اوایل دوره مغول بود،  که در سال 623 هجری قمری در جوین متولد شد،  و از آغاز جوانی وارد کار های دیوانی گشت،  و از عمال امیرارغون آقا حکمران خراسان گردید.  عطا ملک چند بار در خدمت امیرارغون به قراقروم،  پایتخت مغولستان سفر کرد،  و در ضمن همین سفرها درباره احوال مغول ها و یورتهای اصلی ایشان اطلاعات کافی به دست آورد،  و برای نوشتن تاریخ خود مواد لازم فراهم کرد.

      دکتر تایلر اسمیت و همکاران او برآورد می کنند،  جد مشترک کروموزوم ویژه ای که آنها در جوامع ساکن محدوده امپراطوری سابق مغول یافته اند،  حوالی سال 1000 میلادی یعنی 162 سال پیش از تولد چنگیز می زیسته است.  البته برای پیوند گروه حاوی کروموزوم ویژه به چنگیز،  ناگزیر از شواهد ژنتیکی غیر مستقیم استفاده شده است،  زیرا بنیانگذار امپراطوری مغول به طور مخفیانه دفن شد،  و مقبره او هرگز کشف نشده است تا دی ان ای او آزمایش شود.  این دانشمندان همچنین توانسته اند از طریق قوم هزاره یک پیوند ثانوی به چنگیز خان بیابند.  تاریخ شفاهی قوم هزاره مدعی است،  که برخی از اعضای آن مستقیما از چنگیز نسب می برند.  به گفته گروه دکتر تایلر اسمیت وجود همین کروموزوم ویژه در میان قوم هزاره موید تاریخ شفاهی آنان است.  منبع bbc.

   پاسخ انوش راوید:  در ابتدا می نویسند،  دانشمندان می گویند،  کدام دانشمندان آنهایی که بی بی سی می گوید دانشمند هستند.  خیلی مسخره و احمقانه و غیر علمی می گویند،  که این کرموزم ایگرگ ظاهراً دارای نشانه های وراثتی خاندان مغول است.  انوش راوید نیز منکر این نیست که فرزندان چنگیز خان نیمی از جهان متمدن آنروز را در اختیار گرفتند،  اما آنها بازماندگان حمله دروغی مغول مغولستان نبودند،  آنها ایرانی بودند،  خانات ایرانی که قدرت سازمان قبیله ای دینی ایران را به رخ جهان کشیدند.

      در تحقیق می گویند،  کرموزم ایگرگ منطقه نشان می دهد کلیه افراد گروه با یکدیگر مرتبط هستند،  و از یک کرموزم واحد سرچشمه می گیرند.  هزار سال با دو یا سه هزار سال در این تحقیق چه تفاوتی می کند،  هزار سال به عقب برویم تمام منطقه از خزر تا گبی در اختیار یوئه چی ها بود،  و باز هم چه تفاوتی می کند هزار سال دیگر به عقب تر رفت همه منطقه از شهر سلاطین بود،  که قبلاً در وبلاگ نوشتم،  و باز هم چه تفاوتی می کند دو هزار سال دیگر به عقب تر رفته به انسان شکارچی گوزن و گاو می رسیم،  همه آنها دارای همین ژن هستند.  جوانان عزیز این قبیل ترفند ها و بازی ها را به نقد بگیرید و افشا کنید.

      قوم هزاره حداقل مربوط 1800 سال پیش است،  زمانی که صبحت از مغول نبود،  امروزه بعضی می گویند هزاره ها از چنگیز مغولستانی هستند،  اطلاعات آنها از نفوذ کتاب های قرن 20 است،  قبل از قرن 19 هزاره ها هیچ چیز از چنگیز و مغول نمی دانستند.  بزودی با اهمیت درجه سه در این باره می نویسم.

      آنها در ادامه تحقیق غیر علمی خود می نویسند،  احتمالاً می گویند ناشی از دو قرن استیلاست،  آنها هیچ از تاریخ و تاریخ اجتماعی نمی دانند،  فقط می خواهند هر جور شده پرت و پلاها را تکرار کنند.

      واقعی بودن یا نبودن خود عطا ملک جوینی و کتاب منتسب به او را بگریدید و بپرسید اصل کتاب کجاست،  چگونه نگهداری شده و می شود،  با چه کاغذ و ابزاری و خطی نوشته شده است.   گرامی یاد دهخدا،  مانند بسیاری دیگر تحت تأثیر پانصد سال دروغ و دونگ استعماری و کتاب های آنها بود،  در قرن 21 با دانایی نوین و با امکانات وسیع نباید اغفال شد.  جوانان عزیز ایران دقت کنید،  برای تولید تفرقه و دشمنی و کوچک شمردن مردمان قاره کهن،  دست به هر ترفندی می زنند و پرت و پلاها را بجای تحقیق علمی می نویسند،  به هوش باشید وساده نباشید و هر دروغ را باور نکنید.

  پرسش 4435:  آیا لیست زیر واقعی است؟

 * 1 ــ  هولاکوخان پسر تولوی پور چنگیز از ۶۵۱ تا ۶۶۳ ه‍. ق.

 * 2 ــ  اباقاخان پسر هولاکو از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه‍. ق.

 * 3 ــ  تگودار (سلطان احمد) پسر هولاکو از ۶۸۰ تا ۶۸۳ ه‍. ق.

 * 3 ــ  ارغون‌خان پسر اباقا از ۶۸۳ تا ۶۹۰ ه‍. ق.

 * 4 ــ  گیخاتوخان پسر اباقا از ۶۹۰ تا ۶۹۴ ه‍. ق.

 * 5 ــ  بایدوخان پسر طرغان پسر هولاکو از جمادی الاولی ۶۹۴ تا ذیقعدهٔ۶۹۴ ه‍. ق.

 * 6 ــ  غازان پسر ارغون از ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه‍. ق.

 * 7 ــ  الجایتو (خدابنده) پسر ارغون از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه‍. ق.

 * 8 ــ  ابوسعید بهادرخان پسر الجایتو از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه‍. ق.

   پاسخ انوش راوید:  از هولاکو در هیچ کتاب تاریخی در ایران و چین گفته نشده است، هلاکو از داستان های مارکو پلوی کم و بیش دروغگو می باشد،  از زمان غازان خان و سلطان محمد خدابنده سلسله های دراویشی مغولی شروع اصلی تاریخی پیدا می کند.  با مرگ ابوسعید،  سلسله اول خلافای دراویش ایرانی منقرض می گردد،  در ادامه تاریخ،  خانات ایرانی یا ایلخانان دیگر،  رهبری سلسله های دراویش مغی ایران را در دور جدید بعده می گیرند،  و در چند حکومت که انرژی خود را از سازمان قبیله ای دینی می گرفتند حل شدند.  در ادامه تاریخ نیک بزودی در این باره می نویسم،  برای تحقیقات جانبی مشغول گرد آوری کتب دراویش قرن های 11 تا 16 میلادی هستم،  عزیزان می توانند در این راه کمک نمایند.

اسب مغولستانی و جاده ابریشم

      عزیزانی درباره اسب مغولستانی توضیحات بیشتری خواستند،  اسب ها و شتر های پشمالو مناطق سردسیر شمال آسیا،  با چند گونه متفاوت،  در کشور مغولستان،  سیبری کشور روسیه و کشور های قرقیزستان و قزاقستان،  و در استان سین کیانگ و صحرای گبی و مغولستان داخلی کشور چین وجود دارند.  در این سرزمینها بدلیل سرمای شدید و طولانی،  که حتی شبها تا منهای 30 درجه سانتیگراد می رسد،  امکان زندگی و بود و باش برای اسبها و شتر های خاورمیانه وجود ندارد.  تربیت و نگهداری این اسبها فقط توسط مردمان همان دیار صورت می پذیرد، این گونه اسبها با مهاجرت طبیعی،  به اروپای شمالی رفتند.  از قرن 15 میلادی،  در کشور های روسیه تا فرانسه چند قرن با این اسبها و ترکیب نژادی آنها مبارزه کردند،  و آنها را کشتند،  زیرا بعلت عدم توانایی در تربیت،  ارزش باربری و نظامی نداشتند.  درباره این موضوع کتاب و فیلم زیاد نوشته ساخته شده است،  البته اندکی از آنها در اسکاتلند و اسکاندیناوی باقی ماندند.

      تا نیمه اول قرن 20 برای مسافرت در مسیر ایران چین،  که به جاده ابریشم معروف شده است،  مجبور بودند در خجند،  بارکش های خود را عوض نمایند،  و با بارکش های پامیری از خجند و مسیر دره فرغانه،  که خود مصیبتی بود،  به کاشغر مرکز آدم های رنگارنگ و اقوام گوناگون بروند.  سپس از کاشغر با اسبها و شتر های کوتله پشمالوی اویغوری،  به تورفان بروند،  و از تورفان برای عبور از آلتایی دوباره بارکش های مخصوص آن دیار را می خواستند،  تا به صحرای گبی برسند،  دوباره تعویض بارکش،  تا بعد از عبور از گبی باز هم تعویض بارکش،  تا بعد از یک سال مسافرت خسته کننده،  به پکن برسند.  همانگونه که می بینید چندین مرحله تعویض اسب و شتر و گاو باربری لازم است،  تا جاده سمرقند به پکن طی شود،  هیچ کدام از این حیوانات نمی توانستند مسیر دیگری را طی کنند.  در ضمن چنین مسیری برای امور تجاری،  حتی برای گرانترین جنس مانند ابریشم،  مقرون به صرفه نبود،  بلکه ابریشم چین استان ایران بود،  که در اروپا ابریشم چینی می گفتند،  و در قرون جدید تصور کردند کشور چین است.

      اسب و شتر و کلیه حیوانات بیابان های گرمسیری،  متفاوت از حیوانات سردسیر و متفاوت از کوهستانی ها هستند.  بود و باش،  خورد و خواب آنها متفاوت است،  کسانی که دروغ حمله مغول و این و آن را به ایران نوشته اند،  هیچ کدام این مراحل را در نظر نگرفته،  مراحلی که در هر سمت جغرافیایی داستان و تعریف خودش را دارد،  و همین جوری الکی تاریخ نوشته اند،  چون سوادش را نداشتند.  در باره این مسیرها و اسبها و شترها،  فیلم های مستند زیادی ساخته شده است،  چند روز پیش شبکه مستند ایران،  در این باره فیلمی نشان داد،  علاقمندان از شبکه مستند پیگیر تهیه این فیلمها شوید،  زیرا دانستن تمام این مسائل برای یک تاریخ دان مهم است.

      حتی در مورد دروغ حمله اعراب به ایران،  بدون تجربه و دانش ابزار های جنگ و تاریخ سفر،  گفته و نوشته اند،  که با اسب عربی در زاگرس تاخت و تاز کرده اند.  از یک کارشناس و مربی اسب بپرسید،  آیا چنین کاری امکان دارد،  ممکن است یکنفر با مراقبت ویژه و زمان مناسب،  بتواند برای مسابقه،  اسبش را از صحرای عربستان به زاگرس ببرد،  که آنهم تغییر ارتفاع برای اسب مسابقه ای دردسر می شود،  اما برای یک لشکر در حال جنگ اصلاً امکان ندارد.  می توان اسب عربی را در ایران مرکزی یا ایلات کالیفرنیا و تگزاس آمریکا،  بدلیل نزدیکی آب و هوا پرورش داد،  ولی اسب مغولی را هرگز نمی توان.  حتی دروغ نویسها غیر از حساب نکردن کلیه موضوعات و مسائل تاریخ لشکر و جنگ،  تا توانسته اند برای آدم های ساده پرت و پلا پس داده اند.  جوانان باهوش ایران،  از تاریخ و اجداد خود دفاع نمائید و دروغها را افشا کنید،  تا می توانید بگویید و بنویسید.

      در اینجا لازم به گفتن است،  برای آموزش یک سرباز سواره نظام،  نیازمند شش ماه هماهنگی سرباز با اسبش بود،  و نیز در این مدت،  اسب های یک گردان با یکدیگر هماهنگ می شدند.  غیر اینصورت در میدان جنگ نا فرمان و ناهمگرد می شدند،  به منظور اطلاع بیشتر کتاب های سواره نظام قرن 19 را مطالعه نمایید.  یکی از علت های شکست ناپلئون بناپارت در نبرد واترلو،  همین شتاب  در جمع آوری سواره نظام و اسب بود،  که این نیروی اصلی در جنگ نتوانست هماهنگ عمل کند.  الکی که نمی شود یک نفر یا چند نفر کشاورز یا عشایر،  بپرند روی اسب و بتازند و بجنگند و پیروز شوند،  الکی که نیست،  ده ها بیماری مانند پا پرانتزی و بواسیر و غیره هم با سواری مدام پیش می آید.  دشمنان تاریخ و افراد ضد تاریخ می خواهند ساده انگاری را شایع کنند،  تا جوانان نتوانند به عمق تاریخ و سرنوشت و آینده،  فکر تحقیقی و تحلیلی کنند.

عکس نقاشی نبرد واترلو،  عکس شماره 6277،  اهمیت اسب در این نبرد کاملاً پیداست.

نامه تازه فاش شده

      با بالا گرفتن دانایی ایرانی ها از دروغ حمله مغول کشور مغولستان به ایران،  و اینکه قبلاً نوشته بودم نامه های مغول به زبان فارسی به دربار واتیکان فرستاده شده بود،  و مطابق معمول واتیکان از فاش کردن اسناد تاریخی سرپیچی می کند،  زیرا می داند که با آنها دروغ های تاریخ آشکار می شوند.  ولی با افشا گری های وبلاگ جنبش برداشت دروغها مجبور شدند یک نامه را رو کنند،  تا بلکه بتوانند جلوی افشا گری های بیشتر درباره دروغ حمله مغول به کشور ایران را بگیرند،  اینک متن این نامه را در زیر می نویسم،  البته راست و دروغ،  تقلبی و جعلی بودن آن برای من مشخص نیست.

      این نامه گویوک خان،  نوه چنگیز خان مغول است،  که در پاسخ نامه پاپ اینوسنت چهارم در سال ۱۲۴٦ م نوشته شده است.  گویند این پاسخ نخست در دو نسخه به زبان های مغولی و اویغور نوشته شده بود،  ولی خان مغول اصرار داشت،  آن را به زبانی هم بنویسند،  که در دربار پاپ  قابل خواندن و فهم باشد،  (؟ با کدام مدرک این را می گویند؟).  پس از مذاکره با فرستادگان پاپ به این نتیجه رسیدند،  که افرادی در هر دو دربار به زبان فارسی آشنایی دارند.  بنابر این نسخه سوم به زبان فارسی نوشته و مهر شد،  و آن را به نمایندگان پاپ دادند.  این نسخه فارسی که به عرض 20 و بلندای 112 سانتیمتر است،  گویند هنوز هم به صورت سالم در آرشیو مخفی واتیکان نگه داری می شود،  ترجمه ای از آن نامه در کتاب هایی موجود است،  مانند: Christopher Dawson – Mission to  Asia .

      گویا داستان تاریخی نامه از این قرار است،  در سال ۱۲۴۵ م،  پاپ اینوسنت چهارم عده ای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغول ها  به مغولستان فرستاد.  دو نفر آز آنان Giovanni da Pian del Carpine و   Lawrence of Portugal  در ۲۴ اوت ۱۲۴٦ م،  هنگامی  به قراقوروم پایتخت مغولستان رسیدند و پیغام پاپ را تسلیم کردند،  که  گویوک خان در حضور عده زیادی از شاهان و سران کشور های گوناگون به عنوان خان بزرگ بر تخت  نشسته بود.  گویوک خان همان گونه که در جوابیه اش به دو نوشته پاپ ذکر می کند،  گمان می کرد ارسال این نمایندگان از طرف پاپ برای اعلام تسلیم و بندگی است،  و در ضمن پاسخ به پرسش های پاپ از او خواست  که همراه همه شاهان اروپایی به دربار او بیاید و شخصأ اعلام بندگی بکنند،  و گرنه او آنان  را به عنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.

      آغاز نامه به زبان ترکی است،  در آن چند لغت اویغور – ترکی هم به چشم می خورد.  در متن  به جای کلمه ترکی – مغولی آسمان ابدی کلمه خدا به کار رفته است.  تاریخ نامه در پایان به هجری قمری و به عربی است،  همچنین نامه فاقد نقطه است.  بازنویسی نامه گویوک خان:

   منکو تنکری کو چندا

   کورالغ اولوس ننگ تالوی نونک

   خان یرلغمز

   این مثالیست بنزدیک پاپاء کلان فرستاده شد بداند و معلوم کند ما نبشت دو زبان

   ولایتهاء کرل َکنکاش کردست اوتک ایلی بندگی فرستاده از ایلچیان شما شنوده آمد و اگر سخن خویش برسید  توکی پاپاء کلان با کرل لان جمله بنفس خویش بخدمت ما بیائید هر فرمان یاساء کی باشد آن وقت بشنوانیم دیگر گفته اید کی مرا در شیلم درآی نیکو باشد خویشتن مرا دانا کردی اوتک فرستادی این اوتک ترا معلوم نکردیم.

دیگر سخن فرستادی ولایتهای مجار و کرستان را جمله  گرفتیت مرا عجب می آید ایشان را گناه چیست ما را بگوید. این سخن ترا هم معلوم نکردیم -  فرمان خدای را چنگیز خان و قاآن هر ئو شنوانیدن را فرستاد  - فرمان خدای را اعتماد نکرده اند هم چنان که سخن تو ایشان نیز دل کلان داشته اند – گردن کشی کرده اند – رسولان ایلچیان ما را کشتند – آن ولایتها مردمان را خدای قدیم کوشت و نیست گردانید – جز از فرمان خدای کسی از قوت خویش چگونه کوشید چگونه گیرد – مگر تو همچنان میگوئی که من ترسایم خدای را می پرستم زاری می کنم می یابم – تو چه دانی که خدای که را می آمرزد،  در حق که مرحمت می فرماید – تو چگونه دانی که همچنان سخن می گوئی  - بقوت خدای آفتاب بر آمدن و تا فرو رفتن جمله  ولایتها را ما را مسلم کرد است میداریم - جز از فرمان  خدای کسی چگونه تواند کرد – اکنون  شما بدل راستی بگوئید کی ایل شویم کوچ دهیم -  تو بنفس خویش بر سر کرل لان همه جمله یک جای بخدمت و بندگی ما بیائید - ایلی شما را آنوقت معلوم کنیم و اگر فرمان خدای نگیرید و فرمان ما را دیگر کند شما را ما یاغی دانیم همچنان شما را معلوم می گردانیم و اگر دیگر کند آنرا ما می دانیم خدای داند.

فی اواخر جمادی الاخر سنه اربعه اربعین و سته میه ٦۴۴

   بازنویسی به فارسی امروزی با استفاده از مقاله مغول ها و پاپ ها نوشته Paul Pelliot  1922/23.  عنوان نامه از ترکی:

   به نیروی آسمان ابدی

   و کل مردم بزرگ (طوایف مغول)

   فرمان خا

   این فرمانیست که به پاپ بزرگ فرستاده شد. برای این که بداند و بفهمد به دو زبان نوشته شد.

پیغام ایلی (بیعت) و بندگی شما به توسط نمایندگان تان در مجلس شاهان شنیده شد. هنگامی که این پیغام ما رسید خود تو پاپ بزرگ شخصأ به اتفاق همه شاهان (اروپایی) به خدمت ما بیایید. آن گاه تمام فرامین (یاسا) را به شما توجیه می کنیم. دیگر گفته اید که تعمید برای من آینده نیکی خواهد آورد. این مطلب را فهمیدیم. تقاضایی (دعایی) فرستادی – این تقاضا (دعای) تو را نفهمیدیم.

سخن دیگری فرستادی که "ولایت های مجارستان و کشورهای مسیحی را گرفتید – تعجب می کنم که گناه ایشان چیست – به ما بگویید". این سخن تو را هم نفهمیدیم. چنگیز خان و قاآن هر دو فرمان خدا را برای اطلاع آن ها فرستادند. ولی آن ها به فرمان خدا اعتماد نکردند (وقعی ننهادند)،  همچون سخن تو ایشان نیز متکبر بوده اند، گردن کشی کرده اند- رسولان و نمایندگان ما را کشتند.  مردمان آن ولایت ها را خدای ابدی کشت و نیست گردانید. و گرنه جز از فرمان خدا کسی چه گونه تواند با قوت خویش بکشد و بگیرد؟ تو که همچنان می گویی "من مسیحی هستم، خدا را می پرستم و زاری می کنم" مگر تو چه دانی که خدای که را می آمرزد و در حق که مرحمت می فرماید؟  تو چه گونه دانی که این گونه سخن می گویی؟ ما می دانیم که خدا به قوت خود اختیار تمام ولایت ها را از مشرق تا مغرب به ما مسلم کرده است. جز از فرمان خدا چه گونه کسی می تواند این کار را بکند. اکنون  شما به راستی بگویید که آیل شویم (بیعت کنیم) و به شما خدمت کنیم، تو شخصأ به اتفاق همه شاهان با هم  به خدمت و بندگی ما بیایید –  ایلی (بیعت) شما آن وقت معلوم خواهد شد. و اگر فرمان خدا را قبول نکنید و  فرمان ما را انجام ندهید ما شما را یاغی خواهیم دانست و با شما همان گونه رفتار خواهیم کرد. اگر دستور ما را انجام ندهید ما آن را خواهیم فهمید و خدا هم خواهد دانست.

آخر جمادی الاخر سال ششصد و چهل و چهار -  مطابق با یازده نوامبر ۱۲۴٦ میلادی-

کتاب های حمله مغول

      در زیر نام کتاب هایی است،  که در باره حمله مغول نوشته اند،  ولی هیچ کدام از آنها نگفته اند،  که این مغولها از سرزمین های کنونی کشور مغولستان بوده اند.  فقط در تاریخ و باز نویسی های تاریخها،  به اشتباه یا دروغ مغول (مغ + ایل) را،  طوایفی از ساخای جنوبی سرزمین های سکستان جنوبی،  که همان سیبری مجعول است،  دانسته اند.  دو مورد را یاد آوری نمایم،  1 ــ  در این میان دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ را هم باید در نظر داشت،  چه بسا بمنظور هایی،  دروغ هایی در بعضی از آنها نوشته شده باشد.  2 ــ  گاهی نام های جغرافیایی به اشتباه تعبیر شده است،  بدین منظور به جغرافیای تاریخی ایران و استان های تاریخی ایران مراجعه نمایید.

    یاقوت حموی (۶۲۶–۵۷۵ ه ق) از نظر زمانی و مکانی از نزدیک‏ترین نویسندگان و گزارش‏گران دههٔ نخست حملهٔ مغولان به ماوراءالنهر و خراسان است.  او تا یکسال قبل از حملهٔ مغول در مرو زندگی می‌کرد.  یاقوت بعد از حمله نخست به شهر موصل و سپس به حلب رفت و تا پایان عمر همانجا ماند.  او در کتاب معجم‌البلدان شرحی از چگونگی تاریخ و کشتار مردم نیشابور در سال ۶۱۸ به دست سپاهیان چنگیز داده ‌است.

    ابن‏ اثیر (۶۳۰–۵۵۵ ه ق) مورخ نامدار آغاز عصر مغول که غالب اوقات را در موصل می‌زیسته‌ است.  بخشی از کتاب الکامل فی التاریخ نوشتهٔ ابن اثیر به وقایع این دوران ارتباط دارد.

    شهاب ‌الدین زیدری نسوی (مرگ ۶۴۷ ه ق) منشی جلال‌الدین خوارزمشاه و نویسندهٔ کتاب سیرت جلال‏الدینِ مِنکُبِرنی. او بیشتر عمر را در متن زمان و مکان حملهٔ مغول به ‏سر برده و بسیارى از این وقایع را به چشم دیده‌ است.  پس از قتل جلال‌الدین چندی متواری بود تا آنکه به میافارقین و به دربار سلاطین کرد ایوبی راه یافت و سپس به حلب رفت و تا پایان عمر همانجا ماند.

    ابن ابی الحدید (۶۵۶–۵۸۶ ه ق) از مورخین معتزلی معروف است.  در شرح نهج البلاغه شرح نسبتاً مفصلی بر حمله مغول نوشته و حاوی اطلاعات مهمی مخصوصاً در مورد استیلای مغول بر اصفهان است.

    منهاج سراج (نیمه دوم قرن هفتم–۵۸۹ ه ق) از نویسندگان فارسی زبان و نویسنده تاریخ طبقات ناصری است. این کتاب در مورد استیلای مغول یکی از معتبرترین کتاب‌ هاست.

    عطاملک جوینی (۶۸۱–۶۲۳ ه ق) با آنکه سال‏ها خود و خاندانش در عهد فرزندان و نوادگان چنگیز، خاصه به روزگار هلاکوخان، وزارت و امارت داشتند،  در کتاب تاریخ جهانگشای از رسالت تاریخ ‏نگاری روى نگردانیده ‌است و شرحی از وقایع آن روزگار را در کتاب خود آورده‌ است.

    رشیدالدین فضل‌الله همدانی (۷۱۷–۶۴۸ ه ق) وزارت سه تن از ایلخانان مغول را برعهده داشت.  جلد اول کتاب او به نام جامع‌التواریخ چکیده‌ای از تاریخ تیره‌ های مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان اوست.

    شرف‌الدین عبداللّه شیرازی (۷۳۰–۶۶۳ ه ق) از ﻋﺎﻣﻼن دﯾﻮاﻧﯽ دوﻟﺖ اﯾﻠﺨﺎﻧﯽ در فارس بود. در کتاب تاریخ وصاف آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و پیروزی‌ های او در خراسان را آورده ‌است.  به گفته وصاف، کتاب او دنبالهٔ کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی ‌است.

    رشیدالدین فضل‌الله همدانی (۷۱۷–۶۴۸ ه ق) وزارت سه تن از ایلخانان مغول را برعهده داشت.  جلد اول کتاب او به نام جامع‌التواریخ چکیده‌ای از تاریخ تیره‌ های مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان اوست.

    شرف‌الدین عبداللّه شیرازی (۷۳۰–۶۶۳ ه ق) از ﻋﺎﻣﻼن دﯾﻮاﻧﯽ دوﻟﺖ اﯾﻠﺨﺎﻧﯽ در فارس بود. در کتاب تاریخ وصاف آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و پیروزی‌ های او در خراسان را آورده ‌است.  به گفته وصاف، کتاب او دنبالهٔ کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی‌ است.

   نظر 4436:  آقای انوش در این که شما استاد ما هستید و منبعد نیز خواهید بود شکی نیست ولی دلایلات و آثارهایی وجود دارند که وجود و حضور تموچین را در سرزمین مادری مان اثبات میکند هر چند دل خوشی از آن نداریم بالاجبار باید پذیرفت

   پاسخ انوش راوید:  تمو چین به معنی بزرگ چین است،  تم= شبه و مه،  و تمو به بزرگان برخوردار از عالم دیگر گفته شده است،  هنوز در روستاهای نبمه جنوبی ایران از واژه تم و تمو استفاده می شود،  چین منظور چین استان ایران است،  این واژه یا نام،  هیچ ربطی به کشور های کنونی چین و مغولستان ندارد،  زیرا در آن زمان نام آن کشورهای چیز های دیگر بود.  به چند مطلب از دروغ حمله مغول به ایران توجه فرمایید:

   نظر قابل بررسی انوش:  اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند،  باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند،  و اساس جامعه شناسی تاریخی، روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند.  تاریخ علم کمی نیست،  به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع،  میلیاردها انسان، و هزاران سال است.  شهر دامغان،  که در واقع دم مغان است،  دم یا دام به معنی خانه و تکیه و به معنی انتهای هر چیز نیز می باشد،  مغان نیز مرکز و جمع مغ ها است،  دم مغان یا با تغییر آوا دامغان.  مرکز مغ ها که مغان باشد بوده است.  مغول جمعی از مغ های مغان است،  و مغولستان نیز استان سمنان کنونی ایران بوده است،  که تا شهر تاشکند کشور ازبکستان را نیز زیر نفوذ داشته است،  و کشور چین آن زمان نیز استان های مرکزی ایران بوده است،  جهت اطلاع بیشتر به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.

عکس انوش راوید در آثار تاریخی استان سمنان،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 4502.

   جالب:  گورکان = یعنی ریشه آن گور است،  گورکانیان خود را از کیان بهرام گور می دانستند،  که قرون میانه در هندوستان و ازبکستان حکومت کردند.  گور واژه ای ایرانی است،  که غور هم گفته شده است،  و به معنی اندیشه و خرد است،  در ادبیات بعد از اسلام بهرام گور را به معنی گیرنده گوره خر گفته اند،  که به نوعی اشتباه و کج روی و اهانت به ساسانیان بوده است.

یک تحقیق آماری ساده

      هم میهن عزیزی زحمت کشیده آمار زیر را در نظرات وبلاگ پست روزانه نوشته اند،  همانگونه که بارها گفته ام،  خواهشاً نظرات خود را در وبلاگ فصلی جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بنویسید،  که یک فصل هزاران نفر آن را بخوانند.  به همین منظور این نظر را به اینجا منتقل نمودم،  تا علاقمندان بتوانند مطالعه نمایند،  و در ادامه تحقیقات برای شناسایی دروغ های تاریخی و برداشت آنها هر چه حرفه ای تر عمل کنند.

   ــــــــــــــــــــــــ عین نظر:

  جمعیت مغولستان امروز 2.000.000 ،

  جمعیت ایران امروز 75.000.000 ،

  جمعیت چین امروز 1.300.000.000 ،

  جمعیت هند امروز 1.200.000.000 ،

  جمعیت امپراطوری عباسیان به جز ایران امروز 3.000.000 ،

  جمعیت کل 2.875.000.000  نفر ،

    این تناسب جمعیت مغول را نسبت به فتوحات نسبت داده شده،  که میشه 1437/1 و با احتساب جمعیت جهان در سال 1225 میلادی که یک دهم جمعیت کنونی بوده،  مغولستان تنها 200.000 جمعیت داشته،  که نیم آن (100.00)،  بدون شک زن و نیم نیم (50.000) دیگر کودک و یا پیر بودند،  و اگر هم تمامی مردان سرباز بوده باشند،  و مردی در خود مغولستان باغی نمانده باشد، 25.000  سریاز خاک چین هند ایران و عباسیان و قسمت های از اروپا (روسیه ترکیه) را تصرف کردند؟!!

   حالا با احتساب این که در آن زمان جنگها تن به تن بوده،  (نه توپ بوده نه تانک نه بمب اتم یا بمب شیمیای) آیا میشود تصور کرد،  مغولها که به ادعای همین تاریخ دروغی کوچ نشینانی مست و بی فرهنگ بوده اند، و در سپاه خود هیچ غیری(سرباز از دیگر ملل) را راه نمیدادند،  این همه فتوحات داشته اند؟!!

علم و عقل هم خوب چیزی است به خدا،  این همه دروغ برای چی ؟؟؟؟

   ـــــــــــــــــــــــــــــــ پایان نظر.

     پرسش 6667:  آیا سلاطین عثمانی خود را از نسل مغولها میدانستند .

   پاسخ انوش راوید:  بله خود را از نسل هون سفید و مغول و تاتار و سلجوق می دانستند،  و برای این موضوع نیز در آن زمان کتاب هایی تألیف کردند،  در لینک زیر و لینک های پیوست آن نوشته ام.

کلیک کنید:  سازمان های تاریخ سازی استعماری

....این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود....

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  پژوهشگران تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ عشایر و ایل های ایران

کلیک کنید:  شهر و شهرستان های تاریخی ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2

حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ

حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ

پیش گفتار

      از ابتدای تمدن های بشری،  حکام بوجود آمدند.  تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن،  به روایات مختلف حدود 7 یا 8 یا 10 هزار سال پیش،  از تمدن کهن جی ایران آغاز گردید،  کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند،  یا اول  مردم درست مانند:  ضرب المثل  تخم و مرغ.  در هر صورت حاکمان، برای به تبعیت کشیدن مردم،  دست به ترفند های مختلف زدند،  از فرقه ها و دین های عجیب و غریب،  تا خرافات و دروغ گفتن و دروغ نوشتن.

تصویر گوشه ای از بیابان های ایران،  عکس شماره 3366.

   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

  ــ  این مطلب برای اولین بار 1385 در وبلاگم که حدف کردند،  پست شده بود،  جهت پیگیری به اینجا بروید.

   تصویر لوگوی ذهن کپی پیسی باقی مانده از سیستم آموزشی را کنار بگذارید،  عکس شماره 1613.  زیرا در سیستم های آموزشی،  که برپا شده از سبک کار امپریالیسم است،  اجازه نداده و نمی دهند ذهن های پویا و جویا تشکیل شود،  آنها فقط می خواهند هر چه را که سرمایه داری جهانی برای بقای خود لازم دارد،  بخورد ملتها دهد.

  دعای داریوش بزرگ:

{خداوندا این کشور را از دشمن، از دروغ، از خشکسالی محفوظ دار}

ادامه پیش گفتار

      بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها،  از ترفند های دروغگویی در تاریخ است،  که هنوز تا همین لحظه در نبرد نوپدید ادامه دارد.  یکی از مهمترین آنها،  دروغ حمله اسکندر به ایران است.  پردازندگان داستان الکساندر مقدونی،  که حدود  600 سال پس از مرگ او، داستانش را بدین صورت پرداخته اند،  توجه نکردند،  نخستین عامل پیروزی در جنگها،  فـزونی شمار جنگ جویان،  برتری سلاح و سازو برگ،  سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبردها،  همراه با آگاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن است.  جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه،  از سرزمین کم جمعیت و با اقتصاد نا چیز،  نمی تواند بدین آسانی به پا خیزد،  و امپراطوری بزرگی که ریشه در فرهنگ و دین دارد را متلاشی  کند،  سرزمین مردم دلیری را بگیرد،  که در هر خانه شمشیر و تیر و کمان زندگیشان بود.  انگار دشمن به کشور معتادها و گی و اواها آمده،  امروزه میبینیم اشغال گرها با اینهمه امکانات در عراق و افغانستان در مانده اند،  چه برسد آنزمان. 

      فیلم 300  که از روی تفکر داستان دروغی اسکندر مقدونی ساخته شد،  باعث گردید مردم جهان به راحتی به داستان دروغی پیروزی های الکساندر پی ببرند.  بهمین جهت بهترین فرصت تاریخی پیش آمده،  تا این دروغها را از تاریخ شیرینمان پاک نماییم.  در واقع ما ایرانیان باید واقعیت های تاریخ خود را به دنیا بگوییم،  فقط از این فیلم و دروغها نگوییم.  تمام جنگ های اسکندر نامه ها،  در همین حد و اندازه اند،  ولی جای تعجب است!  چرا تاریخ دانان ایرانی نمی توانند،  این دروغها را تشخیص بدهند،  اندازه های نظامی دروغی،  مسافت های دروغی،  جنگ های دروغی،  شهر های دروغی،  و غیره و غیره دروغی.  ای تاریخ دانان ایرانی،  بیایید با حوصله ای جدید،  و دیدی نو،  این دروغها را بررسی کنید، و در جملات و گفته هایتان لطف نموده اصلاح نمایید.

. . . این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود. . . .

آغاز داستان دروغ

      مقدونیه کجا بود؟،  مگه دونیا،  که در گبت ها قدیم مصری مگه دونی بود،  و به تلفظ عرب مقدونیه گردید،  به هنگام پیدایش اسکندر از مراکز مهم آئین مهر در شمال آفریقا بود.  یا قوت حموی،  جهانگرد و جغرافی دان در کتاب معجم البلدان گوید،  مقدونیه نام مصر بزبان یونانی است.  ابن الفقیه احمد همدانی،  جغرافیدان و مورخ سده چهارم هجری،  بنقل از ابن یسار گوید،  مقدونیه خاک مصر است.  المقدسی جغرافیدان سده پنجم اسلامی در حسن التقا سیم،  ابن خرداذ به،  در دالمسالک و الممالک،  مسعودی،  در کتاب مروج الذهب.  و بسیاری دیگر گویند،  در آن زمان مقدونیه یا مگه دونیا خاک مصر است.  غیر از مورخان و آگاهان سده های نخستین اسلامی،  ابن مقفع، طبری و دینوری،  در تالیفات خود اسکندر را ایرانی خوانده اند.

      درباره پردازندگان داستان اسکندر،  و قلب و تحریف و جعل و دستبرد،  که بخاطر این موضوع صورت گرفته،  باید به سیاست های خاص امپراطوران دینی غاصب و حاکم بر دولت روم شرقی،  و انگیزه اقدام آنها توجه نمود.  در فواصل سده های هشتم تا یازدهم میلادی،  طی سیصد سال متناوب سیزده مرد و هشت زن ارمنی،  از ساکنان غرب رود آلیس (قزل ایرماق) و شهر آنی (شهر  هزار کلیسا)،  که از خانواده  کنستانتین  نبودند و شور قدرت طلبی داشتند،  با استفاده از شرایط و گاه با کمک سازمان مخفی یهود،  به امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه که مرکز جهان بود دست یافتند.  اینان برای حفظ مقام تظاهر به یونانی و مقدونی مآب بودن میکردند،  بدنبال جدال شرق با غرب یا جدال مهر پرستی و عیسی پرستی،  داستان اسکندر را بدین صورت مدون و منتشر گردانیدند،  تا بر اعتبار خود بیفزایند.  اینان از زبان کالیس دنس،  که وی را پزشک اسکندر قلمداد کردند،  کتابی تدوین و حوزه متصرفات او را به چین و هندوستان کشانیدند،  و با همکاری عمال عباسیان،  اسکندر را بلند آوازه ساختند،  تا اذهان جوامع نو خواسته را از عظمت تمدن،  و فرهنگ و قدرت تشکیلاتی ایرانیان پیشین دور بدارند.  تالیف کتب به زبان یونانی که زبان کلیسا بود،  در آن دوره رونق گرفت،  تا آنجا که این روز گار را عصر فرهنگ یونان میخوانند.  از سوی دیگر،  دین  عیسی ناصری تا صده سیزدهم میلادی در شبه جزیره بالکان عمومیت نیافت،  و مهر پرستان که در این نواحی استیلاء داشتند،  این آئین را الحاد و تحریفی از دین خود میشمردند،  این دو دین جدال قلمی و زبانی داشتند.

      سرزمین مازندران در عهد خسرو انوشیروان،  به استناد نسخه خطی کهن و موجود در کتابخانه ملی تهران،  پزش خارگر،  نامیده میشد.  هند یا اند تا پایان سده دوازه میلادی بگفته،  طبری و مسعودی نام خوزستان بود.  هفده محل در خوزستان به مانند، هندیجان و اندیمشک و.... با این نام یاد میگردد،  هندوستان آریا ورته و بهارات نامیده میشد.

   عکس سر مجسمه ای که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی بوده،  ولی هیچ نشان از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1402.   تصویر دیگری که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی است،  ولی هیچ نشانی از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1401.

   عکس از یک معبد میترایی،  و طرح هایی از میترا،  که بفراوانی در اروپا یافت می شود،  دروغگویان در جای دیگر آنرا اسکندر مقدونی معرفی می کنند،  عکس شماره 1405.

کلیک کنید:  تاریخ سلوکیان اهل سلوک

اسکندر و سکندر

      در زبان های ایرانی،  الکساندرس که در زبان های باختری الکساندر گفته میشود نیست.  هر گاه پذیرفته شود،  که ال آغاز الکساندرس حرف تعریف است،  با بر داشتن آن  کساندرس  میماند،  که هیچ همانندی با اسکندر و سکندر ندارد،  پس باید جستجو کرد،  که نام اسکندر و سکندر از کجا و در چه زمانی پیدا شده است.  در آثار الباقیة بیرونی صفحه 145 نوشته شده،  سر سلسله  ایشان یعنی حکومت اشکانیان،  اشک بن اشکان است،  که لقب او فـغـفور شاه می باشد،  او پسر بلاش بن شاهپور بن اس ایکتار بن سیاوش بن کیکاوس،  محسوب است.  بیرونی از حمزه اصفهانی،  نام شاهان اشکانی را،  اسک بن بلاش بن شاهپور بن اشکان بن اش جبار،  آورده  است (ص 147 آثار الباقیة).  اصلان غفاری،  نویسنده کتاب قصه سکندر و دارا بر آنست که،  اش جبار، اس ایکنار و مانند اینها دگرگون شده،  اس گنتار، به معنی دلیر هستند،  که اسکندر شده اند.  اش جبار یا اس ایکنار،  یا به گمان اصلان غفاری،  اس کنتار،  نام یکی از شاهان اشکانی،  در سال های میانی سده سوم پیش از میلاد بوده،  که در ورا رود،  یعنی ماورا النهر و خراسان بزرگ،  با شهر های نیشابور، هرات و مرو،  و شمال افغانستان کشور گیری کرده،  و به اسکندر،  خلاصه یافته است.  این قدرت مدار اشکانی،  مورد سوء  استفاده ناشیانه و احمقانه،  اسکندر مقدونی نویسان روم شرقی و سپس،  غربیان در جهت دشمنی با ایران بزرگ قرار گرفتند.  ایرانیانی که جشن نوروز دارند،  و در کشور ها و سرزمین های وسیع و باستانی زندگی میکنند،  زبانها و لهجه های مختلف،  ولی فرهنگ مشترک با آداب رنگارنگ دارند،  از دیر باز  دشمنانی  داشتند،  که از فرهنگ استثماری روم شروع شده،  و تا استعمار و امپریالیسم امروز در نبرد نو پدید ادامه دارد.

      در شاهنامه‌ فردوسی،  اسکندر از تخمه کیانیان‌ گفته شده،  یعنى‌ پسر داراب‌ و برادر بزرگ ‌تر دارا، واپسین‌ پادشاه‌ کیانى‌،  که مردی‌ نیک‌ سیرت‌، خیر خواه‌ و مهربان‌ بوده،  که‌ نه‌ تنها توطئه‌ ای‌ بر ضد دارا نمى‌کند،  بلکه‌ بر مرگ‌ او مى‌ گرید و کشندگان‌ او را عقوبت‌ مى ‌کند.

      سکندری رفتن ــ  در ایران بزرگ به دلیر و پهلوانی که در تمرین و ورزش،  دستهایش را روی زمین گذارده، و پاهایش را هوا کرده،  و روی دستهایش راه برود گویند:  سکندری میرود.

     دشمنان تا توانسته اند از شکست های سلسله هخامنشیان دروغ گفته اند،  و ما یکبار از خود هخامنشیان نپرسیده ایم سرگذشت تان چیست؟.  12 هزار سنگ نوشته ایران در دانشگاه سیراکوز آمریکا است،  و چه بسیار در جا های دیگر اینچنین در دست غیر ایران می باشد،  و ما هیچ سر نخی نداریم و پیگیر آن نیستیم.  هرگز هخامنشیان نگفته اند که تخت جمشید کاخ بوده،  تا اسکندر بخواهد آنرا آتش بزند.  سنگ نوشته بشماره  XPD  که در خاور و باختر سمت ایوان معروف به کاخ خصوصی خشایار شاه است،  در آنجا خشایار شاه می گوید: .... به خواست اهورامزدا این هدئیش را من بنا نمودم.  و هدئیش بار ها در تخت جمشید تکرار شده است.  تمام نوشته حکایت از آن دارد،  زواری که می آمدند بدانند چه بوده و این بسیار پر اهمیت تر از کاخ بوده،  امروزه عده ای ساده اندیش خارجی،  تخت جمشید را در اندازه کاخ شاهی پایین آورده اند. 

کلیک کنید:  اسکندر رومی کیست

افشای جنگ های دروغی

      دروغ گوها نوشته اند،  که اسکندر با سی هزار پیاده و چهل هزار سوار از تنگه هلس پونت،  داردانل امروزی گذشت،  و در کناره آسیای کوچک و پس از گذشتن از رودخانه تند و پر آب و گود و با دیواره های بلند، گرانیک،  با داریوش سوم جنگید.  رودخانه گرانیک که امروزه بیغا چای نام دارد،  کوچک و کم آب و بدون دیواره و کم عمق است.  کناره این رودخانه گنجایش آرایش جنگی حدود 150 هزار نیرو را ندارد،  اگه باور ندارید بروید ببینید.  دروغ نویسها میخواستند،  شوش پایتخت دو هزار ساله ایلامی، و دویست ساله سلسله هخامنشیان را کوچک و نا چیز کنند،  و تخت جمشید شکوهمند را پایتخت ایران بشناسانند،  و دروغی بدست اسکندر به آتش بکشند.  5 یا 6 قرن بعد که این دروغ را مینوشتند،  دیگر دین قدیمی هخامنشیان نبود،  و تخت جمشید متروکه بوده.  آنها از فواصل راه ها و جاده ها و مسیر ها خبر نداشتند،  و هر چه از اینها  نوشته اند،  چرت و پرت والکیست،  و این براحتی قابل درک است.  نوشته اند که 600 هزار لشکر داریوش 5 روزه،  از روی پل های ساخته شده فرات عبور کردند،  کمی فکر کنید، 600 هزارش دروغه،  5 روزش دروغه پلش هم دروغه،  در این دوره  و قرن نو درک این مسئله خیلی ساده است.  از قدیم شنیده ایم دروغ هر چی بزرگتر باشه باورش راحت تره.

کلیک کنید:  دروغ آتش سوزی تخت جمشید

   رفتن اسکندر از تخت جمشید به دامغان

      نوشته اند اسکندر از تخت جمشید به همدان رفت،  این دروغ هـم بررسی  میکنیم،  برای رفتن از تخت جمشید به همدان، باید از اصفهان می گذشتند،  در هیچ اسکندر نامه ای از این  شهر باستانی و مردم دلیرش نامی برده نشده.  هرگز نمی توانستند بدون گذشتن از این شهر به همدان بروند،  هر کس بگوید،  بطور کلی ناآگاه است.  از اصفهان تا نجف آباد به درازای سی کیلومتر،  باغ و سبزی کاریست،  این باغ بزرگ برای ایستادگی در برابر یورش سپاهیان دشمن،  و جلوگیری از گذر کردن آنها سنگر بسیار خوبیست،  آن نویسندها بی سواد تر از آن بودند،  که این شهر هم روی کاغذ به خاک و خون بکشانند.  آنها از شهر های دیگر راه اصفهان نامی نبردند،  مانند گلپایگان،  گر با یگان،  گر= سنگ+ بای= بغ= ایزد+ گان،  بروجرد، ملایر، فقط یه اسم پرت وپلای من در آری نوشتن،  که به هیچ  یک از اسامی شهر های ایرانی  شبیه نیست.  از اصفهان به لرستان به همدان  480 کیلومتر راه است.  بیشتر این راه از کوهستانی سخت می گذرد،  نزدیک  به 200 کیلومتر این راه  بیش از دو هزار متر بلندی دارد،  و از بلند ترین راه های جهان است،  و از دامنه اشترانکوه می گذرد،  و در زمستان برف سنگین دارد، راه لرستان به همدان هم از کوهستانی پر برف میگذرد،  و سخت ترین راه هاست،  و مردم دلیر و جنگجویی دارد،  که در تاریخ هیچ مهاجمی از اونجا نتوانسته بگذرد،  حتی داخلی ها.  از تخت جمشید به اصفهان و به همدان و به ری و به دامغان، 1600 کیلومتر است،  پس حساب کنید دروغ ها را،  یا شاید هم با قطار برقی ژاپنی رفتند،  که تو داستانشان این مسافتها و زمانها رو اینقدر عوضی نوشتند.  ابوریحان بیرونی در آثار باقیه نوشته،  که داریوش سوم در نزدیکی اربیل به دست فرمانده پاسدارانش کشته شده.  در آن زمان او چیزی از اسکندر دروغی مقدونی نمی دانست،  واقعیت اشک و اشکانیان است.

   هالیود میگوید:  جنگ همینه که میسازیم، ....

   پرسش از عموم:  آیا شما جنگ های تاریخی واقعی را دیده اید؟  یا فقط آنچه را که هالیوود به خورد داده،  جنگ تاریخی می دانید؟

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر 

اسکندر مقدونی در راه گرگان

      اسکندر را از دامغان به گرگان میبرند،  کلیه نام های عوضی مکان های اشتباه،  کار های عجیب و غریب،  مردمان و قبایلی که هرگز وجود نداشته اند،  فاصله ها و راه های الکی،  یک نقشه جلویتان بگذارید،  ببینید و متوجه میشود چه کلاهی سرمان گذارده اند،  فقط  برای دشمنی و عقده.  واقعاً بیندیشید چرا برای ما دروغ بافتند و تا کی ادامه دارد؟ 

     چوپان دروغی در زمستان لرستان،  با اون برف سنگین و سرمای شدید،  ساختند و نگفتند چه جوری آنهمه لشکر دو طرف آنجا زنده ماندند،  و در عین حال و همان جا جنگل حاره ساختند،  و خیلی  پرت وپلا های دیگه نوشتند.  آنها دشمن ایران بودند،  ولی این مثلاً تاریخ  دان های ایرانی چرا این پرت و پلاها را می گویند و تکرار میکنند،  اگر تا کنون ناآگاه بوده،  بعد از این وبلاگ بخود آیند.

"جنگ های تاریخی را واقعی،  و در همان تاریخ  تجسم کنید،  نه آن گونه که هالیود می خواهد"

کلیک کنید:  لشکر و جنگ در دوره های تاریخ

   دشمنان بی سواد تاریخ ایران

      در 1700 ــ 1800 ،  سال پیش اسکندر نامه نویسان بیسواد تر از آن بودند،  که بتوانند داستان دروغی شان را بهتر و باور مندانه تر بنویسند.  ساده لوحانه تر دشمنان تاریخ ایران هستند،  که این چرت و پرتها را،  به جای تاریخ ما می گویند و مینویسند.  پاتلا که در زبان پارسی پای تپه است،  در نزدیکی تنگ بوان است،  در داستانشان به مصب رودخانه سند برده اند، تا برای رفتن اسکندر به هندوستان مدرک بتراشند.  رود تانا ایس،  میان اروپا و آسیا است،  که رود دن امروزیست،  در آن داستان کذایی به شمال افغانستان برده و جای بلخ گذاشته اند،  تا اسکندر را به هندوستان برسانند،  نوشته اند اسکندر و سپاهش از بلخ بسوی سغدیا راه افتادند،  و به بیابان های بی آب و علف رسیدند،  و کلی سختی و بد بختی کشیدند،  تا مثلا شجاعتشان را بنویسند.  این هم افسانه است،  شهر بلخ کنار رود پر آب بلخاب قرار دارد،  و تا 350 کیلومتری آن همه طرف آبادیست نه بیابان بی آب و علف،  براحتی در نقشه ببینید.  رود اوکسوز،  آنهم  آمو دریا نیست،  بعلت ندانستن جغرافیا اینهمه پرت و پلا نوشته اند،  و دشمنان ایران زمین آنرا باور دارند،  و کینه ورزانه  دائم تکرار می کنند.

      بکچوس، یونانی شده بغ است،  که بک، بگ، بی، بای، هم گفته میشود،  پیشنام ایزد مهر،  بغ مهر است.  آئین مهر در زمان حکومت اشکانیان گسترش یافت،  و به  یونان و روم رفت،  در زمان اسکندر شناخته شده نبود،  ولی پانصد سال بعد اسکندر نامه نویسان می دانستند.  دروازه کاسپین،  که آن را سر دره خوار دانسته اند،  نیست،  دربند خزر شهریست میان باکو و ما خاج قلعه.  گاهی برای توجیه داستانشان،  دروغ  نوشته اند.  رود عارابیوس،  که نوشته اند اسکندر و سپاهش،  در کشور هندوستان از آن گذر کرده اند،  شط العرب امروزیست،  و آنچه هندوستانی نوشته اند،  خوزستان است.  اریتیان،  سرزمین مردم اور،  شهری بنام مقجر در کشور عراق است،  نه در هندوستان.  عارابیت،  بیت مردم عرب،  در جنوب عراق است،  نه مصب رود سند پاکستان.  دوستکامی،  که در این داستان کذایی دوستکانی نوشته اند،  شرابدان مهریان بوده و اکنون در سوگواریها،  در آن آب یا شربت می ریزند،  در زمان اسکندر نمی شناختند،  ولی 500 سال بعد،  در زمان اشکانیان شناخته شده بود.  آتروپات، آذرپاد، واژه زمان شاهنشاهی ساسانیان است،  و در زمان سلسله هخامنشیان آنرا نمی شناختند،  چون زرتشتی دوره ساسانی نبودند.

      آتروپاد یا آذرپاد،  نگهبان آتش بوده است،  امروز پاد را بد گویند،  مانند، سپهبد، ارتشبد.   این هم نشانه آنست،  که اسکندر نامه ها چند سده پس از اسکندر نوشته شده اند،  آذربایجان، دگرگون شده آتروپاتان نیست.  آذربایجان یا آذر بیجان، از سه پاره ساخته شده،  آذر = آتش + بای = بی = بغ = ایزد + گان = جا = آذر با یجان = جایگاه آتش ایزدی.

      مینویسند سپاه اسکندر در راه رفت و برگشت،  به سغدیان با مردمی نیرومند،  به نام مماسن ها در افتادند،  ممسن = بزرگ بزرگان = مه و مس= بزرگ + ان،  در غرب استان فارس ایران است،  نه در بلخ و شمال افغانستان.  نوشته اند اسکندر به شهر نیسا نزدیک رود سند رسید،  و شهر نیسا را میان بیستون و همدان آدرس میدهند.  نسا،  نخستین پایتخت حکومت اشکانیان نزدیکی شهر عشق آباد کشور ترکمنستان امروزی بود، و آئین مهر از آنجا گسترش یافت،  که به آئین نسا یا نسارا شناخته شد.  یا نصا یا نصارای دوره های بعد،  مثل یلدا و اعیاد و مراسم ادیان دیگر.  نبرزن، نبرز یا شکست ناپذیر، پسنام مهر است،  که در زبان کردی نبز گفته میشود.  آئین مهر در زمان اشکانیان به امپراتوری روم رفت،  و دین همگانی شد.  رومیان واژه ایرانی نبرز را برای پسنام مهر بکار می بردند،  در چندین از صد ها مهرابه تاریخی بجا مانده امپراتوری روم،  دیوار نوشته و کنده کاری شده.  این نیز  میرساند این داستان دروغی چند صده پس از اسکندر نوشته شده.  پاگانیسم، کوسیان یا کاسیها یا کاسپین ها،  چون میخواستند اسکندر همه را شکست داده باشد،  800  سال از حکومتشان گذشته بود،  که   با نادانی،  با اسکندر کذائیشان آنان را هم شکست دادند،  چه بی سوادند آن تاریخ دانهایی که امروزه این چرتها را تاریخ میدانند.  شهر صد دروازه،  دامغان یا اطراف آن نیست،  گروهای مختلف باستان شناسان سالها همه آن اطراف را گشته اند،  شهر یه دروازه هم نیافتند!  گنده گویی کردن تا الکساندر چاخانی را مهم کنند.  رود آراکس را بجای کر دروغ نویسی  کرده اند،  در واقع ارس میباشد. 

      میتراسن، از نام بغ مهر گرفته شده،  که در هندوستان و امپراتوری روم میترا نام داشت،  و در زمان اسکندر در یونان شناخته شده نبود.  دروغ پردازان اسکندر مقدونی جغرافیا نمی دانستند و سواد هم نداشتند،  و برای بالا بردن و مهم کردن مردم کوچک و بینوای یونان،  داستان های دروغی مثل الکساندرس نوشته اند،  ولی با کلی غلط و اشتباه.  همه کشور ها و مردمی را  که در جهان  آن روز نام و نشانی  داشتند،  یا داستانی از آنها شنیده بودند،  به دست اسکندر بر انداختند.  صد ها نام دروغی  خیال بافی کردند،  که هرگز و به هیچ وجه اصالت ایرانی و هندی  ندارند،  و کاملا آشکارا دروغ هستند.

کلیک کنید:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست

عقده و حقارت در دروغ ظاهر می شود

      این نمونه گفتار در رفتار و غارت و غیره،  از سربازان مقدونی نشان می دهد،  که سپاهی غارت گر نمی تواند راه های طولانی برود و جنگ های بزرگ انجام دهد.  هر آدم عاقلی متوجه می شود که دروغ بافی است،   در واقع این دروغها از عقده و حقارت می باشد.  در 500 سال گذشته صهیونیسم و استعمار،  دروغ های تاریخ را دانسته و بزرگ کرده اند،  تا اهداف خود را پیش ببرند،  و دشمنان ایران و ایرانی هم تکرار کرده اند.   تاریخ نویسان اسکندر نمونه هایی از رفتار سربازان مقدونی با پیکره ها را چنین بازگو کرده اند:  بنابر این وقتی که مقدونیها به امر اسکندر مشغول غارت شدند،  در میان خود آنها نفاق افتاد،  زیرا هرکس دشمن کسی می شد،  که غنیمتی بهتر به دست آورده بود،  و چون غنائم به قدری زیاد بود که نمی توانستند تمامی آن را بر گیرند،  ناچار غنائم را خوب و بد می کردند،  و بر سر چیز های گرانب هایی منازعه بین مقدونیها در می گرفت،  بنابر این لباس شاهی به دست چند نفر مقدونی پاره پاره می شد،  گلدانها و جام های گرانبها را با تبر خرد می کردند،  پارچه های فاخر و زیبا را می دریدند،  در نتیجه چنین شد که چیزی بی عیب به دست سرباز مقدونی نیفتاد،  حتی مجسمه ها را شکستند و ظروف را خرد کردند.

      در جایی دیگر پلوتارک چنین نوشته است:  وقتی اسکندر به قصر تخت جمشید وارد شد،  دید مجسمه بزرگی از خشایارشا به واسطه ازدحام مقدونیها به زمین افتاده،  او ایستاد و مانند اینکه مجسمه مزبور ذی روح باشد،  خطاب به آن کرد و گفت:  آیا باید بگذرم و بگذارم تو به زمین افتاده باشی تا مجازات شوی،  در ازای اینکه به یونان لشکر کشیدی یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم؟  اسکندر این بگفت،  لختی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت.  عقده روی کاغذ و داستان،  ایرانی ها بخود آیید و برای حفظ آبرو و غیرت ایرانی این دروغ ها را دور بریزید.  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   توجه ــ  اطلاعات بیشتر،  و پرسش و پاسخ های دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران را در گفتمان دروغ های تاریخ بخوانید.

پیکره مقدس میترایی

      که به دروغ می گوند مجسمه هرکول است،  و آنرا نشانی و سندی از حمله اسکندر مقدونی به ایران می نامند.  این پیکره در سال 1327 خ،  در محل کنونی کشف شد.  زمان ساخت آن حدود 150 ق.م،  تعیین کرده اند،  که برابر با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی معروف به اشک نهم است،  البته این زمان جای باز نگری علمی جدید دارد.  کتیبه ای در پشت این پیکره به زبان آشوری است،  این زبان بسیار قدیمی تر از زمان پیدایش خط یونانی می باشد.  نمونه این مجسمه که مانند ایزد مهر است،  در چندین معبد میترایی اروپایی وجود دارد،  که بسیار شبیه هم هستند.

   عکس پیکره مقدس میترایی ایرانی،  که به اشتباه یا دروغ می گویند مجسمه هرکول یونانی است،  عکس شماره 1410.

کلیک کنید:  هلنیسم دروغ بزرگ غرب

کلیک کنید:  تاریخ مجسمه و مجسمه سازی در ایران

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر