پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول
پیش نویس
اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند، باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند، و اساس جغرافیای تاریخی، جامعه شناسی تاریخی، روان شناسی تاریخی و غیره را در نظر داشته باشند. تاریخ علم کمی نیست، به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع، میلیاردها انسان، و هزاران سال است.
تصویر نقاشی خیالی حمله مغول، عکس شماره 3306.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان، عکس شماره 1618.
برگه 178 اولین آغاز پائیز 1384 پیوست دروغ حمله مغول به ایران است.
ادامه پیش گفتار
حتی بمنظور شستشوی مغزی در کتاب های درسی ایران نوشته بودند، که سواران مغول برای فتح ایران از اسب پائین نمی آمدند، و در بالای اسب می خوردند و می خوابیدند و می تاختند. از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش ساده است، و هیچ کس نگفت با کدام اسب! همین اسب های کوتاه مناطق سردسیر استپ، که اگر به مناطق گرمتر یا کوهستانی می آمدند، نمی توانستند دوام بیاورند، یا اسب های پارتی که به ترکمنی معروف شده، شاید در بیابان پائین دست بفراوانی اسب پارتی ریخته بود، و آنها هم آنقدر دانش داشتند، که بدون در نظر گرفتن فرمول های تاریخ یادگیری، از آنها استفاده کنند، دروغ پشت دروغ!!
....این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود....
تصویر یک سوار مغول و اسب مغولستانی، عکس شماره 4244 ، همانگونه که می بینید، اسب های تاریخی مغولستانی کوتاه قد هستند، و به هیچ عنوان توانایی رقابت در سرعت، با اسب های ایرانی را نداشته و ندارند. سوارکار آنها از سرعت و ارتفاع بسیار کمتری از ایرانی برخوردار بود، و در ضمن اسبها از نظر تغذیه و گرما نمی توانستند خارج از استپ های مغولستان، (یا در واقع سگ استان جنوبی یا تمام سخا استان) بمانند یا زاد و ولد کنند، و متقابلاً اسب های معمولی نمی توانند در آنجا بمانند. سوارانی که با اینگونه اسبها، از نظر سواری و تربیت عادت داشتند، نمی توانستند اسب های بلند قامت و تیز روی پارتی و پارسی سوار شوند، و نیازمند زمان یادگیری نسلی برای هماهنگی داشتند. این یکی از مهمترین موضوعات دروغ حمله مغول کشور مغولستان است، زیرا اسلحه و فرابری حرف اول را در لشکر کشی می زند. می گویند فرماندهان مغول سواد نداشتند، اسب و اسلحه آنها هم ضعیف تر بوده است، قبایل با یکدیگر دشمن بودند، از رعد و برق می ترسیدند، مشروبخور هم بودند، پس آنها با باد هوا در روی کاغذ پیروز شدند، و ایران را گرفتند.
عزیزان اگر هوشیار نباشید و دقت نکنید، در ادامه داستان سرایی های تاریخی و سرنوشت سازی های تاریخی، یکبار دیگر برای ما ملت های قاره کهن سرنوشت می سازند. همانگونه که بسیاری مثلاً اندیشمند نو سردگم هستند، و می پرسند چرا در یک قرن گذشته ایرانیان سرگردانتر بودند، عدم هوشیاری باز هم سرنوشت سازیها تکرار و تکرار می شود. تنها گفتن و نوشتن از اینکه بخش هایی از تاریخ دروغ است، کافی نیست باید بدانیم که چقدر در تاریخ زیاد دروغ گفته اند، تا بتوانند هر آنچه می خواهند بکنند. البته این را در نظر داشته باشید، باید فقط یک بخش از تاریخ را تخصصی بررسی نمایید. اگر کمی به برنامه مختلف، که از خارج ایران پخش می شود دقت کنید، می بینید عده ای را گماشته اند تا بشدت در بوق کنند و دروغ های تاریخ را تکرار نمایند. غفلت از این آگاهی های و ندانستن موقعیت های کنونی و تاریخی ایران، آسیب جبران ناپذیر به ایران و ایرانی وارد می شود، که دیگر غیر قابل جبران خواهد بود.
نقشه طبیعی کشور مغولستان تا ایران، عکس شماره 4311 ، این مسیر مستقیم حدود 4000 هزار کیلومتر است، که با خط قرمز مشخص شده است. در صورتی که بخواهند این مسیر زمینی طی شود، خیلی بیشتر از ده هزار کیلومتر می شود. من انواع نقشه های جدید و کتاب های تاریخی را مقابل خودم گذاشتم، هر چه گشتم و هر چه کتابها و مسیر ها را در نقشه ها زیر رو کردم، متوجه شدم به هیچ عنوان امکان این نبوده و نیست که مغولان کشور مغولستان بتوانند، با اسب های سردسیری کوتاه قدشان، از این مسیر سخت کوهستانی و بعضاً بیابانی با رودخانه های خروشان و غیره، با وجود قبیله های مختلف دشمن، در این مسیر عبور کنند. شما هم بگردید و ببینید تا چه اندازه درباره دروغ حمله مغول کشور مغولستان، دروغ گفته و بخورد ملتها داده اند.
کلیک کنید: بررسی تاریخ جهانگشای جوینی
قابل توجه پژوهشگران تاریخ
پژوهشگران تاریخ، مقالات کوتاه دروغ های حمله اسکندر و چنگیز را مطالعه فرمایید، و به عنوان پژوهشگر، مجددا در باره تاریخ های فوق با حوصله ای جدید و دیدی نو، به بررسی پردازید . کتاب هایی قدیمی ایرانی و خارجی، که تاکنون درباره این جریان های تاریخی نوشته شده اند، مشابه یکدیگر می باشند، یعنی بدون ارایه اسناد واقعی هستند، و با سلیقه های مخصوص به آن کتاب و آن زمان و به احتمال زیاد با نفوذ استعمار و سازمان های مخفی یهود و کلیسا بوده اند، که همچنان باقی مانده، و در دسترس می باشند. شما پژوهشگران گرامی، یکبار دیگر با دیدی نو، پرسش های زیر را بررسی نمایید:
در طول تاریخ ایران، قدرت و نفوذ سازمان های مخفی یهود و کلیسا و دینی، چقدر بوده است؟
تعهد و یا جیره خواری نویسنده کتاب های تاریخی، به ملت و حکومت وقت یا استعمار چقدر بوده؟
آیا چاپ کتاب های تاریخی و خطی، از نسخه اصلی و واقعی است، و یا دست کاری شده می باشند؟
منابع آن چند کتاب خطی ایرانی، که قرن ها بعد از اسکندر و چنگیز نوشته اند چیست؟
نفوذ، واتیکان، روم، ونیز، استعمار و غیره، در نوشتن تاریخ ایران، چقدر بوده است؟
معلومات جغرافیایی سرزمین ها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
معلومات جغرافیایی سرزمین ها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
بناها، جاده ها و نهرها، گفته شده در دروغ نامه ها کدام و کجا بوده اند؟
صحنه واقعی جنگ ها و اردو های نظامی کجا قرار داشتند؟
ده ها و صدها پرسش دیگر؟
پرسش و پاسخ ها درباره دروغ حمله مغول به ایران
پرسش 4411: بگویید کجای کتاب جهانگشا اون عبارتی که در مورد خوارزمشاه موقع فرار آوردید هستش؟ تا اون جایی که من خوندم همچین عبارتی نبود.
پاسخ انوش راوید: در این باره و امثال آن قبلاً در چند جای
وبلاگ توضیح داده ام، بسیاری از کتابها که
به عنوان کتاب تاریخ می باشند، داستان
هایی هستند که نویسندگان از روی یکدیگر برداشته و فقط آنها را کمی تغییر داده اند، بنابر این با هم در بعضی از مطالب و آمارها
اختلاف دارند، به دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ مراجعه شود.
پرسش 4412:
در
ضمن می شه بگید انکیانو توی کلیات سعدی کیه؟
و اون اژدهای سنگی توی معبد داش کسن برای چه دوره ایه؟
پاسخ انوش راوید: ایران در چهار راه جاده ابریشم و ادویه قرار داشت، و ایران مرکز تبادل فرهنگی و زبانی سه جلگه تمدنی بین النهرین و ماورالنهر و سند و پنجاب قرار داشت، گاهی خوانین و طوایف در گذر زمان ردی و اثری از خود بجای گذاشته اند، که هیچ کدام دلیل برتری و اشغال نمی باشند، و نیز کاروان ها، بازرگانان و چاروا دارها از ملت های مختلف در هر سو می گشتند، لغات و کالاها و سکه ها رد و بدل می کردند در اینجا. این وظیفه جوانان غیرتمند و دانای گروه فرهنگی و تاریخی می باشد، که نسبت به حذف دروغها و جمع آوری واقعیت های تاریخی اقدام کنند.
پرسش 4413: کلمات آقا خانم بالش تومان سوغات یورش غوغا چریک شقایق نوکر آجی و ... چجوری از زبان مغولی به زبان ما راه پیدا کرده؟
پاسخ انوش راوید: برای زبان شناسی لازم است سالها مطالعه و تحقیق نمود، البته برای افراد عادی غیر حرفه ای به منظور زبان شناسی غیر از مطالعه، مسافرت بسیار مهم و قابل توجه می باشد. در بخش زبان های فارسی و ترکی و مغولی بهترین مسیر رفتن به تاجیکستان و دوشنبه و سپس به شهر بیشکک پایتخت کشور قرقیزستان، و در ادامه به شهر های یارکند و اورمچی در کشور چین را پیشنهاد می کنم. مسیری بسیار ارزان و دیدنی و لذت بخش و در نهایت تحقیقاتی است، که اطلاعات فراوانی در بخش تاریخ و تاریخ اجتماعی و زبان شناسی را در بر دارد. تأثیر زبان های منطقه و نفوذ زبانها به یکدیگر در طول تاریخ در این مسیر کاملاً پیداست.
زبان پارسی در یارکند امری عادی است، که در مسیر تاریخ اجتماعی زبان فارسی بوده است، اما در اورمچی از فراوانی لغات فارسی در زبان های اویغوری و مغولی متعجب خواهید شد. اینک که این مطلب را می نویسم تلویزیون NTV تاتارستان را از ABS1 گوش می دهم، از تعداد افعال فارسی و اسامی روسی در زبان تاتاری متعجب هستم، از خود می پرسم آیا چند صد سال پیش تاتارها به این زبان امروزی شان حرف می زدند؟
ــ آقا = آگا = آ حرف اول الفبا + گا = قوی، فاعل تولید مثل، در کل قدرت اول.
ــ گان = Gun = گا + ان = غرش، دارنده صدای بزرگ.
ــ خانم = خان + م = دارنده خان و خانه.
ــ بالش = بال = بال و پر مرغ + لش = نگهدارنده.
ــ تومان = تامن = تا = مضاعف، چند برابر + من = واحد اندازه و وزن من = برابر با مرد Man . واحد ده هزار نفری گارد جاویدان در سلسله هخامنشیان.
اینها همه واژه های ایرانی هستند، از تمدن کهن جی، جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران بروید.
کلیک کنید: ریشه تمام زبان های دنیا در زبان تمدن جی است
پرسش 4414: آیا در زمان اشغال آثاری از مغول هست، در باره زبان چطور؟
پاسخ انوش راوید: اشغال یک کشور آنهم با جنگ و کشتار کاملاً متفاوت است، در ابتدای قرن 16 میلادی مردم ایران و قاره کهن در سازمان قبیله ای بودند، و کشور پرتقال وارد بورژوازی شده بود، و تمدنی دو مرحله جلوتر از قاره کهن داشت، و نیز با برتری سلاح گرم فقط توانست دو قلعه در هرمز و قشم بنا کند، به خلیج فارس رجوع شود. از نظر فرهنگی و زبانی، ریال به معنی سلطنتی را وارد ارز ایرانی کردند، و میوه اورنگ یا اورنج ما نیز به نام آنها پرتقال نامیده شد، آن میوه را از جنوب ایران برای شاه وقت بردند و شاه گفت به نام آنها بگویید پرتقال، البته چند کلمه دیگر هم از زبان آنها وارد فارسی شده، که به اهمیت این دو نمی باشد. فقط در دو نقطه جزیره ای کوچک، کلی توپ و آثار جنگی تاریخی از پرتقالیها باقی مانده است، ولی از اشغال دروغی مغول به وسعت قاره کهن و ایران بزرگ حتی خنجری هم نیست، در صورتیکه فاصله زمانی آن حدود سه قرن در میانه هزاره دوم میلادی است.
در مورد زبان بگویم، طول تاریخ قبایل بشر از یکدیگر چیزها آموختند و نسل به نسل و قبیله به قبیله، فرهنگ و تمدن به دیگری دادند، بدین ترتیب زبان همه سرزمین ها در هم آمیخت و هر زبانی لغات بسیاری از دیگری در زبان خود دارد. مانند دی که به پارسی به معنی روز است، و تمام ایام سال و هفته زبان های اروپایی از روز شمار و با نام ایرانی است، تمام زبانها ریشه در زبان تمدن جی دارند.
تصویر از یک نسخه خطی دوران جنگ های اردو طلایی مغول در اروپا، براحتی دیده می شود، که لباس و کلاه و سلاح مغول های اردو طلایی سکایی و هخامنشی و ایرانی است، عکس شماره 4737.
پرسش 4415: بعضی نقاط هستند که می گویند آثار بجای مانده از مغول است مانند روستای درفک سبزوار، آنها چه هستند؟
پاسخ انوش راوید: مکان های متعدد تاریخی موجود می باشد، که هیچ کار تاریخی و باستان شناسی واقعی در آنها انجام نگرفته است، و برای راحتی و خلاص شدن از کار علمی، آنها را به مغول و اسکندر و اینقبیل دروغها نسبت می دهند. در صورتیکه هیچ اثر تاریخی و باستان شناسی از آنها در این مکان های نمی باشد، مانند تخت سلیمان مهری را به مغول نسبت می دهند که هیچ علامتی از مغول در آن نیست، این چیز ها هیچ کدام دلیل اشغال یک سرزمین بزرگ به حساب نمی آید. از ابتدای تاریخ تا قبل از بسته شدن مرزهای شوروی سابق در 1923 تجار اویغور کالا های چینی را تا سبزوار می آوردند، و از آنجا بازرگانان و چاروادار های ایرانی کالاها را پخش می کردند که قسمی به روم و عراق می بردند. مقداری آثار از بازرگانان و چاروادار های خارجی در مسیر و راه مانده است، که به سادگی می پندارند مغولی است.
در مسیر جاده ابریشم هر کاروانی مسیر مشخصی داشت، معمولاً کاروان های چینی تا اورومچی می آمدند، و از آنجا کاروان های مردم ترکستان شرقی تا اولین شهر های مهم ایران بزرگ می آمدند. کالا مبادله می شد و یا به کاروان دیگری می سپردند، که از مردم شمال شرقی ایران بودند، اینها نیز تا سبزوار و یا ری می آمدند. برای اطلاع بیشتر بروید به تاریخ مسافرت.
پرسش 4416: شما که می گویید حمله مغول دروغ است، پس کتاب های تاریخی مثل تاریخ جهانگشای جوینی که از حمله مغولان سخن گفته از کجا آمده است؟
پاسخ انوش راوید: در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ توضیح داده ام، مطالعه نمایید و اگر پرسش دیگری بود پاسخ می گویم. همچنین در خود مقاله دروغ حمله مغول از چگونگی ساختن این دروغ و نوشتن کتابها توضیح داده ام، من یک پرسش از شما دارم، آیا از اصالت آن کتاب می دانید؟
پرسش 4417: آیا قبری از مغول ها در گوشه ای از ایران مانده است؟
پاسخ انوش راوید: خیر هیچ قبری از نیرو های مهاجم در ایران وجود ندارد، که خود دلیل محکم بر دروغ بودن این حملات می باشد، در صورتیکه در مصر باستان گبرستان و آثار هخامنشی بسیار است. البته قبر که چه عرض کنم یک چاقو هم از آنها وجود ندارد، که یادی از سرزمین مغولستان باشد. یک تاریخ دان نباید داستان های کتاب های تاریخی را بعنوان تاریخ بپذیرد، بلکه باید تاریخ را علمی و بر اساس شواهد تاریخ اجتماعی و باستان شناسی نگاه کند، و در آن پرسش مطرح نماید و بدنبال پاسخ باشد. جهت راهنمایی به تاریخ و فرهنگ یادگیری و کارگاه فکر سازی مراجعه شود.
پرسش 4418: احمق به چه کسی می گویند؟
پاسخ انوش راوید: در فرهنگ لغات آمده
است، بی عقل، کم خرد، ساده لوح، در فارسی
کودن، گول، دبنگ، دنگ، دنگل و ... در وبلاگ انوش راوید به کسی گویند، که خود را تاریخ دان بداند ولی چون احمق ها
براحتی اغفال دروغ های تاریخی شود. با دقت بخوانید، با حوصله تحقیق نمایید، با دانایی نوین اندیشه پردازید، یعنی در واقع مغز
را کار بیاندازید، دروغها را بشناسید و
بسوی کشف حقیقت بروید.
پرسش 4419:
همون
طور که میدونیم حافظ در قرن هشتم یعنی سال های 700 زندگی می کرده، مغول ها هم در قرن هفتم یعنی سال های
600 به ایران حمله کردند. حافظ در شعر دوم
دیوانش میگه:
* فغان کین لولیان شوخ شهر آشوب / جنان بردند
صبر از دل که ترکان خوان یغما را *
آیا منظور حافظ از ترکان مغول ها بوده است، چون غزنویان در قرن چهارم و سلجوقیان در قرن ششم
حکومت می کردند. باید منظور حافظ یغمایی
باشد که مغول ها از ایران بردند، ترک های دیگه که خوان یغمایی نبرده انند ،
اونطور
که ما میدونیم.
پاسخ انوش راوید: میگن حافظ شیرازی نه بقال سر کوچه، حافظ دقیق و بدون شبه و شک می گوید، آنکه مشکوک می نویسد دروغگوست. گمان و حدس برای افراد علمی نیست، هر شخصی که بدنبال دانش است، تحقیق و بررسی می کند و گمان بکار نمی برد، به کارگاه فکر سازی مراجعه شود.
در طول تاریخ همیشه بین قبایل و دین و مذاهب زد و خورد های محلی وجود داشته، در جغرافیای فعلی ایران تا قبل از بورژوازی و دوران رضا شاه پهلوی زد و خورد های محلی و کشتن و غارت فراوان بود. امروز هم در گوشه و کنار قاره کهن که افکار قبیله ای و یا دینی حاکم است، مانند عراق و افغانستان و پاکستان، بین قبایل و دینها زد و خورد و کشتار وجود دارد. آخرین این برخوردها در 2010 م، بین قرقیز ها و ازبکها در قرقیزستان بود. حافظ از این برخورد های موضعی بین ترک و فارس گفته است. بعد از انقلاب انسانی ایرانی که منجر به بر کناری شاهنشاهی ساسانیان گردید، آزاد سازی طبقات اجتماعی روستا ها را خالی از رعیت نمود، و شهر ها را پر جمعیت کرد، که در این میان شهر های شیراز و اصفهان هم بودند. برای کار های کشاورزی و غیره در روستاها، عشایر و قبایل دیگری منجمله ترکان غیر بومی را از ایران شمالی به ایران آوردند، در مدت دو، سه قرن اینها قدرتی داشتند و زد و خورد هایی پیش می آوردند، که در نهایت به حکومت های دوره دوم و سوم اسلامی ایران ختم شدند، جهت اطلاع بیشتر به لینکها مراجعه شود. همچنین هیچ آثار تاریخی و فرهنگی ایرانی غارت شده از قرن های 13 و 14 میلادی در مغولستان یافت نشده است، همین گونه هیچ آثار جنگی و غیره از مغولستان در ایران وجود ندارد.
پرسش 4420: آیا هلاکوخان مغول نبود؟ آیا حکومت ایلخانیان از نوادگان چنگیز نبودند؟ آیا شاهرخ از نوادگان تیمور نبود؟ مسجد گوهر شاد مشهد را چه کسی ساخته است آیا زن شاهرخ آنرا نساخت؟
پاسخ انوش راوید: هلاکوخان واقعیت ندارد، و هیچ اثر تاریخی واقعی از هلاکو خان وجود ندارد، ایلخانیان نواده گان مغول مغولستان نمی باشد، بلکه خانات ایرانی هستند، در تمام آثار تاریخی بجا مانده از دوره ای که به اشتباه ایلخانیان می گویند، هیچ اثری از مغول مغولستان در هیچ جای جهان وجود ندارد، بلکه تمام آثار ایرانی می باشند، می بایست ذهنیت کاشته شده از آموزش دوران استعماری پاک و از نو نوشته شود.
چنگیز پسر بهادر خود را از نوادگان بهرام گور می دانست، مشروح در اینجا.
ــ مغول = مغ + ل = فرایض مغ، کسی که عمل مغ را بجا می آورد، ل = ر = دارنده، رفته، انجام دهنده، جهت اطلاع از ریشه یابی واژه، به حروف هیروکلیف جی مراجعه شود.
پرسش 4421: آیا غیر از مارکوپلو کسان دیگری هم بودند، که از ایران چیز هایی نوشتند؟
پاسخ انوش راوید: در زمانی که مارکو پلوی ونیزی دروغ های تاریخی را می نوشت، ونیز به تازگی وارد دنیای بورژوازی و سرمایه داری شده بود، و اصل اقتصاد آن در دست چند خاندان معروف و ثروتمند یهودی قرار داشت. حتی یکی از آنها بنام فیموناچی در کتاب معروف حساب خود، اعتراف می کند، اعداد لاتین را از اعداد عربی بین النهرین گرفته است. تا آن زمان مردم اروپا از اعداد یونان باستان استفاده می کردند، که خیلی سخت و غیر قابل استفاده برای تمدن جدید بورژوازی بود. به این ترتیب وجود مارکوپلو و کتاب سفر نامه تقلبی او برای اهداف سیاسی بود و نگارش شد. مرحله اصلی دروغ نویسی تاریخی و دست اندازی در کتاب های تاریخی، در همین زمان آغاز گردید.
یادآوری نمایم مارکو از مغولستان و چین ایران نوشته، ولی در تعریف و تفسیر بی سوادی یا مغرضانه، آنها را به کشور چین و مغولستان برده اند، جهت اطلاع بیشتر به استان های تاریخی ایران مراجعه نمایید.
پرسش 4422: آیا در مشهد بسیاری از آثار مربوط به قبل از حمله مغول می باشند، و سالم مانده و ویران نشده؟
پاسخ انوش راوید: مشهد دو قرن بعد از حمله دروغی مغول مشهد شد، با از بین رفتن بغداد بعنوان پایتخت ایران اسلامی در غرب، و پیدایش شیوه نوی مذهبی ترویج شده توسط مغ های جدید یا مغول، نیاز به پایگاه رقابتی در ایران شرقی بوجود آمد، بدین جهت مشهد گسترش یافت.
پرسش 4423: افرادی که در رابطه با حمله مغول آمارهای میلیونی ارائه می دهند در رابطه با سیستم آبرسانی شهر های آن دوره چه استدلالی دارند؟
پاسخ انوش راوید: هیچی، آنها نیاز به استدلال ندارند، فقط دروغ می گویند و سادگان هم باور می کنند. در گذشته بدلیل خطرات بیماری مسری و نیاز دسترسی به آب، شهر های بزرگ را کنار رود های بزرگ می ساختند یا خود شهر شکل می گرفت. نیشابور از شهر های پر روستا بود، بلخ در نزدیکی رود بزرگ قرار داشت، به مرور شهر ها را در شهر های تاریخی ایران بررسی می نمایم.
پرسش 4424: در رابطه با مقاومت های جلال الدین و همچنین قیام سربداران و جنبش سمرقند، و نهضت عامه این سوال هست که پس این افراد علیه چه کسانی مبارزه می کردند؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که بارها گفته ام تاریخ یک علم است، مانند همه علوم و پایانی ندارد، و از برای هر پرسش صدها پرسش دیگر حاصل می شود، باید حوصله داشت و صبور بود و تحقیقات کرد. بدلایل دینی و سیاسی در تاریخ داستان زیاد وارد شده است، پاکسازی آنها با تاریخ واقعی زمان می برد. قیام و انقلاب در همه جوامع وجود داشته، ولی در ایران بدلیل پنج تمدنی سرزمین، که در ایران و ایرانیها توضیح داده ام، بیشتر از بقیه نقاط بوده است، یا در واقع بدلیل چهار راهی بودن ایران می باشد. سربداران می خواستند در دین اسلامی خود بمانند، ولی خانات مغ یا مغلی ها می خواستند مذهب ایرانی یا پدر شیعه امروزی را به آنها هم گسترش دهند.
پرسش 4425: لطغا در رابطه با کتاب هایی چون جهان گشای جوینی، جامع التواریخ نوشته رشید الدین فضل ا... و تاریخ مغول نوشته عباس اقبال آشتیانی ، روضـة الصفا، تاریخ وصاف، حبیب السیر و مورخانی چون سیفی، یاقوت و حمدا.. قزوینی و... توضیح دهید، که کدام یک مبتنی بر حقیقت می باشد؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که گفتم زمان می برد، اصل بسیاری از این کتابها در اختیار ما قرار ندارد، بلکه تحریر و تعریف شده، یا جعلی و تقلبی آنها را در اختیار ما گذارده اند. هر وقت کتاب تاریخی را می طلبید یا می خوانید، جویا شوید اصل آن در کجاست، با چه خطی و بر چه کاغذی و با چه ابزاری نوشته شده است، چرا نوشته شده، و چگونه در طول تاریخ نگهداری شده است. در دوران استعمار کارگزاران و چهره های استعمار با کمک عوامل شبهه صهیونیسم محلی وقت، به جمع آوری کتب و آثار عتیقه و تاریخی کشورها مشغول بودند، و برای پیشبرد کار های استعماری خود به جعل و تقلب هم می پرداختند، کتاب های فوق و بسیار دیگری را به مرور در کتاب های تاریخی و بخشی را دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ رسیدگی می کنم.
پرسش 4426: اصلا اولین ذکر از مغول در کجا بوده؟
پاسخ انوش راوید: اولین نام از مغلی یا مغول و مغولی، در دوران اولیه دین مانوی بود، لی پس وند شناسایی قوم و یا فامیل درایران و ترکی و چینی می باشد، وقتی مانوی ها به ترکستان شرقی رفتند، آنها را مغ می دانستند و به آنها مغلی، مغ + لی گفتند، در فارسی ی از لی جدا گردید. در این باره به کتاب های مانوی مراجعه شود، برای دانستن نام این کتابها به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.
چنگیز پسر بهادر خود را از نوادگان بهرام گور می دانست،
ــ مغول = مغ + ل = فرایض مغ، کسی که عمل مغ را بجا می آورد، ل = ر = دارنده، رفته، انجام دهنده، جهت اطلاع از ریشه یابی واژه، به حروف هیروکلیف جی مراجعه شود.
پرسش 4427: لطفا در رابطه با فتح چین؛ روسیه، ایران، سوریه و آناتولی و سرکوب اسماعیلیان نیز توضیح دهید.
پاسخ انوش راوید: خانات ایرانی مغول یا مغلی، آزادی عمل بسیار و تمنای دینی داشتند، بنابر این برای گسترش فلسفه خود حملات زیادی به اطراف و کشور های اروپایی نمودند، در نقاشی های بجای مانده از آن زمان چهره این افراد کاملاً ایرانی کشیده شده است. ادامه این حملات و تحرکات را در روسیه تارتار ها و قزاق ها تا قرن 20 ادامه دادند. پاسخ این پرسش بتنهایی چندین کتاب تاریخ می شود، به مرور بخش هایی از آن را در وبلاگ خواهم نوشت.
پرسش 4428: آیا سندی در رابطه با قتل بازرگانان مغولی توسط سلطان محمد وجود دارد؟ عده ای میگویند که قتل آنها به این دلیل بوده که آنها هم پیمان جنگجویان صلیبی بوده اند، و حتی میگویند که نامه رهبر مغول به پاپ نیز موجود است؟
پاسخ انوش راوید: داستان و دروغ و رجز خوانی در تاریخ زیاد است، نباید هر چه را بعنوان تاریخ پذیرفت، باید درباره آن تحقیق و تعلیل شود، در زمانی که به نام تاریخ مغول می گویند، تمام نامه ها به زبان فارسی بوده، در کتاب خانه واتیکان انبوهی از نامه ها بزبان فارسی است، ولی کسی اجازه تحقیق از آنها را ندارد، چون دروغ ها بر ملا می شود.
پرسش 4429: عده زیادی یاجوج و ماجوج را که در قرآن مجید آمده، همان قوم مغول میدانند. نظر شما چیست؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام، به هیچ وجه از کتاب های دینی و مسلکی برای تحقیق تاریخ استفاده نمی کنم، اما از آنها برای شناسایی تاریخ اجتماعی بهره می برم.
پرسش 4430: آیا شما اصل حمله به ایران را دروغ میدانید، یا اصل وجود قوم مغول را، و یا اینکه همه راست میباشد اما اغراق شده است؟
پاسخ انوش راوید: مغلی ها دروایشی بودند، که ترکیبی از دین اسلام و مغ بوجود آوردند، ولی بدلایل حساسیت موضوع آنرا در دروغ حمله مغول به ایران خلاصه نوشته ام.
پرسش 4431: اگر حمله مغول دروغ است چرا بخشی از مردم افغانستان قیافه چینی دارند؟
پاسخ انوش راوید: ده ها بار به این پرسش در پرسش و پاسخ ها و شبهات دروغ حمله مغول جواب داده ام، بهترین راه برای مشروح دانستن این است، که به سایت های مردم هزاره جات و بامیان و... بروید. در این مورد کوتاهی بنویسم، قبل از مهاجرت های دولتی زمان سلسله هخامنشیان که بصورت محدود و کم جمعیت انجام می شد، و مهاجرت های مردمی دوران شاهنشاهی ساسانیان به شرق، و بویژه به کشور های افغانستان و تاجیکستان، مردمان این سرزمین ها از اقوام ساخا بودند، که در تاریخ به سک یا سگ مشهور شده است. در اینجا بگویم قبلاً درباره ساخا استان توضیح نوشته ام، که دست استعماری روسیه، نام ساخا استان را به سیبری تغییر داد. بهمین جهت بخشی از مردم افغانستان از نظر قیافه شباهت به مردم ساخا استان تاریخی، یعنی اقوام شمن، آینو، زینا و... دارند. البته تأثیر تاریخی و ژنتیکی تعدادی، بر اثر ازدواج با زوار بودایی کشور چین کنونی، و یا دختران خریداری شده از آنجا می باشد.
قبلاً عکس های زیادی از مردم هزاره جات و بامیان در وبلاگ گذاشتم، دقیقاً دو گونه چهره در این ولایت فارسی زبان وجود دارد، یکی چهره های ساخایی، و دیگر چهره های روشن ایرانی. علت زبان فارسی آنها نیز از مهاجرت های تاریخی ایرانیان است، بویژه در زمان بوداسپ ایرانی، که بعد های به دین بودایی تغییر کرد. وظیفه جوانان باهوش تاریخ دان ایرانی این است، که از تاریخ و حقوق تاریخی ایران دفاع کنند، نه اینکه چشم و گوش بسته کتابها و فیلم های استعماری را بپذیرند.
در آخرین دوران یخبندان، یک فرصت دو هزار ساله گرم بوجود آمد، و مردم تمدن آتلانتیس، به شمال رفتند، و پس از بازگشت سرما، بسیاری از آنها کشته شدند یا به جنوب بازگشتند، اما تعدادی در سرزمین های سرد شمالی باقی مانند، این سرما طی دو هزار سال تغییراتی در قیافه آنها بوجود آورد، که امروز می پندارند قیافه مغولی یا ساخایی است. سپس در ادامه تمدن در هزاره های اول تا سوم خورشیدی ایرانی، آنها به بخش هایی از افغانستان و ایران هم وارد شدند، و ترکیبات قیافه ای جدید ایجاد شد.
پرسش 4432: آیا در کتابهای تاریخی به اشتباه از مغول نام برده اند؟
پاسخ انوش راوید: به اشتباه که نام نبرده اند، منظور آنها از مغول ایرانی بوده است، مانند: در کتاب التاریخ غیاثی نوشه شده است: .... سپس به عراق بازگشت و در آنجا هم مغول جستجوی او می کردند.... مقصود از مغول در این گفته ها، کسان عبدالله سلطان نوه شاهرخ می باشند، که والی فارس و واسط و جنوب عراق بودند. دولت بابری هند را نیز دولت مغولی می نامیدند، و آن زمان در کشور هندوستان، منظورشان از مغول ایران بود.
پرسش 4433: اگه مغول به ایران حمله نکرده، چرا قیافه بعضی مردم نقاط آذربایجان مانند قیافه مغولهاست؟
پاسخ انوش راوید: این آموزش و پروش وامونده، اجازه تحقیق و تحلیل و اندیشه را از دانش آموز، و خود بخود از کل گرفته است، و همیشه دنبال راحت ترین و آماده ترین و... ترین، پاسخ ها برای مسائل مختلف می گردند، و قبول می کنند. پاسخ شما در پرسش 415 نوشته ام، یکبار دیگر بگویم، این ها مهاجران و کوچ نشینان ساخا استان ایران بودند، و از ابتدای تاریخ، تا قبل از انقلاب اکتبر 1917 و بسته شدن مرز شمالی ایران، به ایران می آمدند و می رفتند.
پرسش از عموم: آیا شما تاکنون اعتراضی به دولت روسیه، برای نام جعلی سیبری، که بر ساخا استان گذاشته اند، کرده اید؟
زلزله نیشابور
مطلب زیر درباره زلزله شهر نیشابور است، هر خوانند که کمی تحلیل داشته و اندکی فنی باشد، براحتی متوجه پرت و پلا بودن آن می شود، ولی در پایان هر بند آنرا کوتاه تفسیر می کنم و در انتها می نویسم:
پس از حمله مغول تا چند سال شهر نیشابور خالى از سکنه بود، در قراء و قصبات و دهات آن محصولى کشت نمىشد، و این سرزمین حاصلخیز سالها بى حاصل و بى ثمر افتاده بود. در اواخر دوران فرمانروایى مغول غازان خان و سلطان ابوسعید براى مسکون ساختن شهر هاى ویران خراسان و آبادى مزارع اقدام نمودند و از جمله در شهر نیشابور چه در زمان آنها و چه در ایام حکومت سربداران عمارات و مساکنى ساخته شد و مردم از گوشه و کنار فراهم آمدند و دهات و مزارع را دایر کردند، و چون شهر قدیم نیشابور به کلى از میان رفته بود، شهر جدید را در طرف شمال و مغرب شهر قدیم به وجود آوردند، اما آن نیشابور قدیم که سالها دارالعلم عالم اسلامى و قبله گاه انام بود، با آن همه رجال و شخصیت هاى بزرگ معدوم و نابود شده بود، و دیگر نمىتوانست به جاى خود باز گردد. دگر بار زلزله پیکر شهر را درهم کوبید و هزاران نفر در این حادثه از بین رفتند، و چنان ترس بر بازماندگان از زلزله غالب آمد، که این شهر مصیبت بار را ترک کرده و روزها در نواحى اطراف به سر مىبردند.
انوش راوید: این را کسی نوشته که در دوران فئودالی زندگی می کرده، و خبری از زندگی در دوران سازمان قبیله ای دینی ایران نداشته است. الکی شهری شکل نمی گیرد و ادامه حیات نمی دهد، دلایل آن در ساختار های تاریخی اجتماع قرار دارد، و شناخت آن مهم است.
الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابورى صاحب تاریخ نیشابور مىنویسد که در حواشى تاریخ یمینى که در سال چهارصد و اندى از هجرت نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتداى بناى آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیتخود را از لحاظ سیاسى،اقتصادى و فرهنگى البته اندکى کمرنگتر از گذشتهاش، به دست آورده است. بعد از زلزله هاى هجده گانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال 530 هجرى روى داد، که در اثر آن شهر ویران شد. زلزله اى دیگر در سال 555 هجرى، هفتسال بعد از واقعه آتشسوزى و فتنه غزها به وجود آمد، شهر را بکلى خراب کرد و مردمى که باقى ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگرى که مىتوان آن را مهیب ترین زلزلهها دانست زلزله سال 666 هـ . ق است، که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که مىتوان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست، زلزله سال 808 هـ . ق است که یکشنبه، آخر جمادىالاول به وقوع پیوست؛
* اندر سه زمان سه زلزله واقع گشت <><> بر پانصد و اند آنک شد شهر چو دشت *
* شش سال فزون دوم و ره از ششصد و شصت <><> از زلزله بار سوم هشتصد و هشت *
انوش راوید: در ایران زلزله زیاد است، از دیرباز مردم بنوعی خانه می ساختند و زندگی می کردند، که کمترین آسیب را بر اثر وقوع زلزله ببینند. با گشتی در شهرها و روستا های تخلیه شده دور کویر ایران، متوجه می شوید همه آنها زلزله دیده اند، ولی خراب شده کامل نیستند. امروزه با دانش ویژه می توان فهمید در یک سرزمین چند بار و در چه تاریخ هایی زلزله آمده است. ولی زلزله ها ذکر شده برای نیشابور بیش از اندازه و تعداد واقعی می باشد، زیرا برای شهر های حوالی آن زلزله گفته نشده است. در هر صورت به دروغ حمله مغول مربوط نمی شود.
ابوالقاسم طاهرى مىنویسد دشوار است اطمینان حاصل کرد، که پس از هجوم مغولان شهر جدید نیشابور را در کدام محل بنا کردند، و شهرى که جهانگرد مغربى ابن بطوطه در سده هشتم هجرى وصف مىکند در کجا قرار داشته است. از آنجا که در ناحیه شادیاخ ویرانهاى به چشم نمىخورد، احتمال دارد که نیشابور جدید را در محل شهر قدیمىتر نیشابور ساخته باشند. آنچه این فرض را محتمل تر مىسازد بقایاى بازار قدیمى است، که به فاصله کمى در سمت غربى تپه آلبارسلان قرار دارد. زلزله، نیشابور قدیم را چنان ویران کرده است که اکنون جز چند تل خاک چیز دیگرى از آن شهر پدیدار نیست. محل جدید شهر نیشابور سه یا چهار میلى شمال و شمال غربى شادیاخ واقع است. به فاصله 24 میلى جنوب شرقى شهر جدید نیشابور آثارى برجاى مانده است که تصور مىشود، از آن نیشابور عهد ساسانى باشد. میان این ویرانهها و شهر کنونى نیشابور، در چهار میلى سمت جنوب و جنوب شرقى خرابه هاى نیشابور معروف سده هاى میانه به چشم مىخورد.
انوش راوید: چون ویرانی شهر توسط حمله دروغی مغول دروغ است، ابوالقاسم طاهری به اشتباه افتاده است، ابن بطوطه از شهر نیشابور که در زیر همین شهر فعلی می باشد دیدن کرده بود. اصل شهر در همین محل کنونی است، روستا هایی در اطراف وجود داشتند، که بر اثر تغییر جهت آب یا کمبود سوخت و چوب و علل مربوط به آن تاریخ اجتماعی تخلیه شدند. بقیه گفته های فوق تحلیل و داده علمی ندارند.
از نظرات: شاید کاوش هاى آتى باستان شناسان بتواند گره از این مشکل بگشاید و بطور قطع محل احداث نخستین شهر نیشابور و شهر هاى بعدى معلوم شود. اگر باستان شناسان به چنین توفیقى دست یابند مسلما یکى از دشوار ترین معما هاى تاریخى را حل کردهاند، چه زلزله هاى پیاپى و کاوش هاى افراد گنج طلب و سودجو به حدى ویرانه هاى مختلف ناحیه نیشابور را زیر و رو کرده است، که کاوشى طبق اصول علمى دشوار مى نماید. صنیعالدوله در کتابش به نمونه اى از خرابی هاى مردم آزمندى که در نیشابور به دنبال گنج مى گشته اند اشاره مىکند: «تا مدتها مردم اطراف به خرابههاى نیشابور مى رفتند و حین کاوش مال فراوانى پیدا مى کردند چنان که در زمان سلطان جلالالدین خوارزمشاه آن شهر را سالانه به سى هزار دینار که معادل 54 هزار تومان حالیه باشد، اجاره و مقاطعه دادند و گویند گاه مىشد، که مستاجرین در عرض یک روز معادل مال الاجاره یکساله را از آن جا اموال به دست مىآوردند». در سال 735 هـ . ق که ابنبطوطه از نیشابور غازان خانى گذر کرده است، آنجا را دمشق کوچک مىخواند و وفور میوه، باغها و آبهاى نیشابور و بازار هاى وسیع و پر کالاى آن شهر را مىستاید.
انوش راوید: وظیفه جوانان با هوش ایران است، که پیگیر باستان شناسی علمی باشند، با اندیشه های تاریخ نوین است، که می توان با نقشه های شوم سرنوشت سازی مبارزه کرد. در تمام شهر های ایران منجمله ری گنج یابی تاریخ طولانی دارد، اما برای کار علمی جا زیاد است. منابع صنیع الدوله کجاست، رقم سی هزار دینار را از کجا آورده است، در این زمانه خیلی بیشتر از گذشته دروغ وجود دارد، باید هر شخص در کارش حرفه ای باشد تا اغفال نشود.
یک تحقیق جالب و خواندنی
دانشجوی محقق و با هوش عزیز هم میهنم، در رابطه با کلمات مغول و مغ و ... در اشعار
شاعران نامدار که در زیر آمده جستجو نموده است:
نام
شاعر
مغول
مغ
تاتار
چنگیز اسکندر
ابوسعیدابوالخیر
---
--- ---
--- ---
امیرخسرو دهلوی
---
--- 1بار
---
9 بار
انوری
---
---
1 بار
--- 6 بار
اوحدی مراغه ای
---
--- 1 بار ---
---
باباطاهر
---
---
---
--- ---
پروین
اعتصامی
---
---
--- ---
3 بار
جامی
---
--- 2 بار
---
1 بار
حافظ
---
1 بار
---
--- 4 بار
خاقانی
---
6بار
2 بار
--- 28 بار
خواجوی کرمانی
---
---
12 بار ---
1 بار
خیام
---
---
---
---
---
دقیقی
---
---
--- ---
---
رودکی
---
---
---
---
---
سعدی
---
2 بار
1 بار
---
---
سنایی
---
5 بار
1 بار
--- 9 بار
سیف فراعانی
---
---
--- ---
---
شهریار
---
---
---
---
---
شیخ
بهایی
---
---
---
---
1 بار
شیخ محمود شبستری
---
---
--- ---
---
صائب
تبریزی
---
---
---
--- 2 بار
عبید
زاکانی
---
--- 1
بار
--- 1 بار
عطار
---
1
بار
---
--- 12 بار
فخرالدین
عراقی
---
2
بار 1 بار ---
---
فرخی
سیستانی
---
---
1 بار ---
5 بار
فردوسی
---
---
--- ---
26 بار
فروغی بسطامی
---
---
3 بار ---
4 بار
محتشم
کاشانی
---
---
1 بار ---
4 بار
مسعود سعد سلمان
---
---
--- ---
---
ملک الشعرای
به
---
---
--- ---
1 بار
منوچهر
---
---
1 بار
--- 1 بار
مولانا
1
بار
3بار
13 بار ---
1 بار
ناصر خسرو
---
---
1 بار ---
4 بار
نظامی
---
8
بار
1 بار ---
28 بار
هاتف
اصفهانی
---
2
بار
--- ---
2 بار
وحشی
بافقی
---
---
1 بار
--- 3 بار
نکات:
* 1 ــ جستجو از سایت شعر میباشد که بیش از 340000 بیت شعر از 35 شاعر نامی ایران را آورده است.
* 2 ــ جستجو شامل اشعار است و نه
نثر و شاید بعضی از اشعار هم نباشد.
* 3 ــ 30 کلمه مغ یافت شد که به نظر من ربطی به مغول
نداشت.
* 4 ــ جالب است که می گویند شیخ عطار توسط مغول اسیر و
به دست آنها کشته شد.
پاسخ انوش راوید: تاتار ها بازماندگان ایرانی اقوام یوئه چی هستند، که قبل از زمان حمله دروغی مغول در قاره کهن می زیستند. در تمام اشعار شاعران ایرانی منظور از اسکندر، اسکندر اشکانی بوده است نه اسکندر مقدونی، البته تعدادی از شاعران تحت تأثیر داستان های حکیم باشی های رومی و یونانی که در شاهنامه فردوسی به آنها کاتوزیان گفته شده است، قرار گرفته اند. پایه داستان دروغی اسکندر مقدونی را در روم شرقی بنا نهادند، و از آن داستان جهت مقاصد دینی و حکومتی بهره می بردند.
در علم نمی شود گفت، می گویند، باید گفت چه کسی چرا و چه وقت می گوید؟. چگونه است وقتی انوش راوید با تحلیل های عمیق تاریخ را می شکافت، همه می پرسند منابعت کو و می خواهند مانند قرن گذشته در انتها لیست نمایم، ضمن اینکه منابع را تشریح می کنم، باز هم بیشتر می خواهند. اما اگر کسی چیزی در چند صد سال پیش، از چند صد سال گذشته تر گفته باشد، کسی نمی پرسد منابع و تحلیل چیست و کجاست، شاید چون مرده است ولی نامی در ادبیات دارد، همان را کافی و بس می دانند، بنظر شما این علمی است؟
همانطور که بارها نوشته ام ابتدا باید تحقیق کرد، اصل کتاب کجاست، در چه کاغذی و با چه ابزاری نوشته شده است، چگونه نگهداری شده و می شود، نتیجه آزمایشات تحقیقات اصالت را چه هست، آیا نوشته های آن در آثار تاریخی مشابهت دارد. کتابی را از کتابخانه ای می گیریم یا می خریم و با کلی تعریف و تبلیغات براحتی اغفال شده و می پنداریم اصل است، درواقع شخص علمی باید یاد بگیرد بدون تحلیل و تحقیق نباشد. لازم به ذکر است ریشه ها همه در تمدن های کهن است، مشروح در اینجا.
نظر 4434: در مورد دروغ بودن حمله مغول چند نظرم دارم:
1- در نواحی تفرش و بلاخص خمین نوادگان مغول با نام خانوادگی دالایی میزییند که سینه به سینه یاد دارند که از نژاد مغول هستند با نامی مغولی. و چهره های کاملا نزدیک به مغول با گذشت این همه سال.
2- سعدی اشاره به حمله مغول و محفوظ ماندن فارس دارد،
انوشیروان و سکندر به جنگ بکردند ره کفر یاجوج تنگ، تو را سد یاجوج کفر از زر است، نه.
3- اگر به زنجان و آذرباییجان تشریف ببرید قیافه های مغولی بسیار میبینید.
4- در منابع غیر ایرانی نیز از این حمله سهمگین یاد شده است: منابع چینی اروپایی و...... اگر خبری را جند منبع مستقل دادند نباید اینقدر در صحت آن شک داشت. مغول ها تا مجارستان و مسکو تازاندند. و در همه تواریخ ملل ثبت شده.
پاسخ انوش راوید: بارها به این پرسش پاسخ داده ام، در هر صورت یکبار دیگر پاسخ می دهم.
1 و 3 ــ این اقوام بازماندگان مهاجران سکایی از سکستان می باشند، با ترفند های استعماری نام سکستان یا ساخا استان ایران را، به نام الکی سیبری تغییر داده اند، تا پیوستگی تاریخی مردم ساخا را با ایران قطع نمایید. برای این منظور در نیمه اول قرن 20 بسیاری از مردم محلی و اقوام مختلف سکستان را بقتل رساندند، این قتل عام و آواره کردن های سکاها همچنان ادامه دارد. امروزه چهره های سکستانی در افغانستان بیشتر دیده می شود، و بتازگی جوانان باهوش ولایت بامیان متوجه شده اند، چه کلاهی سرشان رفته، و طی یکی دو قرن گذشته به آنها گفته اند، که شما بازماندگان مغول هستید، و به این بهانه چه جنگ های داخلی و کشتار راه انداخته اند. از ابتدای این قرن، براحتی متوجه شده اند، مردم با چهره خالص یا ترکیبی سکستانی (یا ساخایی)، حدود 5 تا 8 هزار سال پیش به ایران آمدند، و در دروغ های تاریخی غربیها آنها را مهاجرت آریاییها نامیده اند، چند پرسش بالاتر هم توضیح بیشتر نوشته ام.
2 ــ آنچه که زمان سعدی و حافظ از مغول و تاتار گفته شده است، منظور همین مردم و مهاجران و مهاجمان سکستانی به داخل ایران بوده است، که در زمان آنها هم ادامه داشته، و امروزه بخش هایی از آنها در کشور عراق بنام ترکمن های عراق زمین گیر شده، و دیگر کوچ نشین نیستند. در قرون اولیه و میانه اسلامی به استان های مرکزی ایران، چین یا چین استان می گفتند، و منظور از مغولها نیز مردم مغ استان ایران بودند، نه مهاجمان از کشور مغولستان، زیرا در آن زمان اصلاً کشور مغولستان وجود خارجی نداشت، و هیچ کس کشوری را که امروز مغولستان می نامند، مغولستان نمی گفت، بلکه بخش های شرقی فرغانه تا کوه های آلتایی را سکستان و یا سکستان جنوبی می نامیدند، جهت اطلاع بیشتر به مطالب وبلاگ و لینکها مراجعه نمایید.
4 ــ اصل این منابع تاریخی را بگویید در کجا یا کدام موزه است تا ما هم بدانیم!، نیرو های نظامی کشور مغولستان تا میانه اروپا پیشروی نظامی نکردند، بلکه خانات ایرانی بودند، در آن زمان سرزمین وسیع ایران، در دوران تمدن سازمان قبیله ای دینی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد، بدین ترتیب توانستند راحت به اروپائیان پیروز شوند، بویژه با کمک باروت و گوگرد و فشفشه ساخت چین استان ایران.
شگفتا یا تعجب، عزیزان بجای اینکه بمنظور تغییر نام سک استان و قتل عام مردم آنجا، کیفر خواست صادر کنید یا تقاضای صدور آنرا داشته باشید، براحتی اغفال ترفند های استعماری شده، و دروغ حمله مغول را می پذیرید و مطرح می کنید، جای تعجب است!!
تحقیقی از سر درماندگی
باید این را در نظر داشت، بسیاری از موضوعات ترفند های استعمار و امپریالیسم نیستند، ولی مورد سوء استفاده پس مانده های استعماری قرار می گیرد، مانند تحقیق زیر که برای مثال نوشته ام، پاسخ آن در انتها می باشد.
دانشمندان می گویند امپراطوری مغول میراث انسانی فراگیر و ماندگاری در بخش های وسیعی آسیا از جمله در شمال شرقی ایران به جا گذاشته است. در این مطالعه به نوشته های "عطا ملک جوینی" مورخ ایرانی هم استناد شده است. این مطالعه توسط دکتر کریس تایلر اسمیت از دانشگاه آکسفورد و همکاران او در کشور های چین، پاکستان، ازبکستان و مغولستان انجام شد، و نتیجه آن در وب سایت "نشریه آمریکایی ژنتیک انسانی" (American Journal of Human Genetics) منتشر گردید.
گروهی از متخصصان علوم ژنتیک با نمونه برداری از جوامع آسیایی از قفقاز تا چین، دریافته اند، نزدیک به 8 درصد از مردان ساکن محدوده ای جغرافیایی که در گذشته حیطه فرمانروایی امپراطوری مغول بود، حامل یک کروموزوم ایگرگ مشخص هستند، که ظاهرا دارای نشانه های وراثتی خاندان مغول است. اگر این موضوع صحت داشته باشد، احتمالا 16 میلیون مرد یا نیم درصد از جمعیت مذکر جهان می توانند مدعی شوند از چنگیز خان نسب می برند.
این گروه طی دوره ای ده ساله به جمع آوری نمونه های خونی از 16 جامعه انسانی که در داخل یا اطراف امپراطوری سابق مغول اقامت دارند پرداختند. فرزندان چنگیز خان در قرن سیزدهم، سرزمینی را که از سواحل اقیانوس آرام در چین تا دریای خزر، از جمله جمهوری های امروز آسیای میانه و شمال شرقی ایران را دربرمی گرفت، تحت فرمان خود داشتند. دانشمندان، دی ان ای موجود در کروموزوم ایگرگ را مطالعه کردند. مطالعه کروموزوم ایگرگ مفید است، چون مانند نام خانوادگی مستقیما از پدر به فرزند منتقل می شود. آنها دریافتند که گروهی از کروموزم های ایگرگ در منطقه مورد مطالعه، حاوی یک شاخص ژنتیکی ویژه است، که نشان می دهد کلیه افراد گروه به یکدیگر مرتبط هستند، و از یک کروموزوم واحد در گذشته نزدیک سرچشمه می گیرد.
تعداد این کروموزوم های ویژه در منطقه فرمانروایی سابق مغول بسیار بیشتر از حد انتظار بود، در حالی که هیچ یک از افراد خارج از این محدوده، به استثنای قوم هزاره پاکستان و افغانستان آن را حمل نمی کرد. افراد قوم هزاره از اعقاب مغول هستند، که ادعا می کنند تبارشان به چنگیز خان می رسد. دکتر تایلر اسمیت گفت که این کروموزوم ویژه، شاخص ژنتیکی خاندان سلطنتی مغول است. به گفته دانشمندان گسترش این خون احتمالا ناشی درهم آمیزی های جنسی پس از فتح یک سرزمین در مناطقی بود، که برای دو قرن مغولها بر آن استیلا داشتند. دیوید مورگان، مورخ تاریخ مغول در دانشگاه ویسکانسین می گوید "توشی"، بزرگ ترین پسر چنگیز خان 40 پسر داشت. آقای مورگان در مورد چنگیز خان به " تاریخ جهانگشا" نوشته عطاملک جوینی، مورخ ایرانی در سال 1260، که درباره مغول ها است اشاره می کند.
عطا ملک جوینی می نویسد: "در باب اصل و نسب چنگیز خان، هم اکنون بیش از 20 هزار سر در عافیت مادی و سعادت دنیوی روزگار می گذرانند. بیش از این، لب نمی گشایم... مبادا خوانندگان این تاریخ، تهمت اغراق و مبالغه گویی بر نگارنده زنند، و پرسند چگونه ممکن است، از یک ترکه و در چنین مختصر زمانی، دودمانی چنین مبسوط در وجود آید. "لغتنامه دهخدا درباره عطاملک جوینی می نویسد، او از رجال و مورخان معروف اوایل دوره مغول بود، که در سال 623 هجری قمری در جوین متولد شد، و از آغاز جوانی وارد کار های دیوانی گشت، و از عمال امیرارغون آقا حکمران خراسان گردید. عطا ملک چند بار در خدمت امیرارغون به قراقروم، پایتخت مغولستان سفر کرد، و در ضمن همین سفرها درباره احوال مغول ها و یورتهای اصلی ایشان اطلاعات کافی به دست آورد، و برای نوشتن تاریخ خود مواد لازم فراهم کرد.
دکتر تایلر اسمیت و همکاران او برآورد می کنند، جد مشترک کروموزوم ویژه ای که آنها در جوامع ساکن محدوده امپراطوری سابق مغول یافته اند، حوالی سال 1000 میلادی یعنی 162 سال پیش از تولد چنگیز می زیسته است. البته برای پیوند گروه حاوی کروموزوم ویژه به چنگیز، ناگزیر از شواهد ژنتیکی غیر مستقیم استفاده شده است، زیرا بنیانگذار امپراطوری مغول به طور مخفیانه دفن شد، و مقبره او هرگز کشف نشده است تا دی ان ای او آزمایش شود. این دانشمندان همچنین توانسته اند از طریق قوم هزاره یک پیوند ثانوی به چنگیز خان بیابند. تاریخ شفاهی قوم هزاره مدعی است، که برخی از اعضای آن مستقیما از چنگیز نسب می برند. به گفته گروه دکتر تایلر اسمیت وجود همین کروموزوم ویژه در میان قوم هزاره موید تاریخ شفاهی آنان است. منبع bbc.
پاسخ انوش راوید: در ابتدا می نویسند، دانشمندان می گویند، کدام دانشمندان آنهایی که بی بی سی می گوید دانشمند هستند. خیلی مسخره و احمقانه و غیر علمی می گویند، که این کرموزم ایگرگ ظاهراً دارای نشانه های وراثتی خاندان مغول است. انوش راوید نیز منکر این نیست که فرزندان چنگیز خان نیمی از جهان متمدن آنروز را در اختیار گرفتند، اما آنها بازماندگان حمله دروغی مغول مغولستان نبودند، آنها ایرانی بودند، خانات ایرانی که قدرت سازمان قبیله ای دینی ایران را به رخ جهان کشیدند.
در تحقیق می گویند، کرموزم ایگرگ منطقه نشان می دهد کلیه افراد گروه با یکدیگر مرتبط هستند، و از یک کرموزم واحد سرچشمه می گیرند. هزار سال با دو یا سه هزار سال در این تحقیق چه تفاوتی می کند، هزار سال به عقب برویم تمام منطقه از خزر تا گبی در اختیار یوئه چی ها بود، و باز هم چه تفاوتی می کند هزار سال دیگر به عقب تر رفت همه منطقه از شهر سلاطین بود، که قبلاً در وبلاگ نوشتم، و باز هم چه تفاوتی می کند دو هزار سال دیگر به عقب تر رفته به انسان شکارچی گوزن و گاو می رسیم، همه آنها دارای همین ژن هستند. جوانان عزیز این قبیل ترفند ها و بازی ها را به نقد بگیرید و افشا کنید.
قوم هزاره حداقل مربوط 1800 سال پیش است، زمانی که صبحت از مغول نبود، امروزه بعضی می گویند هزاره ها از چنگیز مغولستانی هستند، اطلاعات آنها از نفوذ کتاب های قرن 20 است، قبل از قرن 19 هزاره ها هیچ چیز از چنگیز و مغول نمی دانستند. بزودی با اهمیت درجه سه در این باره می نویسم.
آنها در ادامه تحقیق غیر علمی خود می نویسند، احتمالاً می گویند ناشی از دو قرن استیلاست، آنها هیچ از تاریخ و تاریخ اجتماعی نمی دانند، فقط می خواهند هر جور شده پرت و پلاها را تکرار کنند.
واقعی بودن یا نبودن خود عطا ملک جوینی و کتاب منتسب به او را بگریدید و بپرسید اصل کتاب کجاست، چگونه نگهداری شده و می شود، با چه کاغذ و ابزاری و خطی نوشته شده است. گرامی یاد دهخدا، مانند بسیاری دیگر تحت تأثیر پانصد سال دروغ و دونگ استعماری و کتاب های آنها بود، در قرن 21 با دانایی نوین و با امکانات وسیع نباید اغفال شد. جوانان عزیز ایران دقت کنید، برای تولید تفرقه و دشمنی و کوچک شمردن مردمان قاره کهن، دست به هر ترفندی می زنند و پرت و پلاها را بجای تحقیق علمی می نویسند، به هوش باشید وساده نباشید و هر دروغ را باور نکنید.
پرسش 4435: آیا لیست زیر واقعی است؟
* 1 ــ هولاکوخان پسر تولوی پور چنگیز از ۶۵۱ تا ۶۶۳ ه. ق.
* 2 ــ اباقاخان پسر هولاکو از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه. ق.
* 3 ــ تگودار (سلطان احمد) پسر هولاکو از ۶۸۰ تا ۶۸۳ ه. ق.
* 3 ــ ارغونخان پسر اباقا از ۶۸۳ تا ۶۹۰ ه. ق.
* 4 ــ گیخاتوخان پسر اباقا از ۶۹۰ تا ۶۹۴ ه. ق.
* 5 ــ بایدوخان پسر طرغان پسر هولاکو از جمادی الاولی ۶۹۴ تا ذیقعدهٔ۶۹۴ ه. ق.
* 6 ــ غازان پسر ارغون از ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه. ق.
* 7 ــ الجایتو (خدابنده) پسر ارغون از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه. ق.
* 8 ــ ابوسعید بهادرخان پسر الجایتو از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه. ق.
پاسخ انوش راوید: از هولاکو در هیچ کتاب تاریخی در ایران و چین گفته نشده است، هلاکو از داستان های مارکو پلوی کم و بیش دروغگو می باشد، از زمان غازان خان و سلطان محمد خدابنده سلسله های دراویشی مغولی شروع اصلی تاریخی پیدا می کند. با مرگ ابوسعید، سلسله اول خلافای دراویش ایرانی منقرض می گردد، در ادامه تاریخ، خانات ایرانی یا ایلخانان دیگر، رهبری سلسله های دراویش مغی ایران را در دور جدید بعده می گیرند، و در چند حکومت که انرژی خود را از سازمان قبیله ای دینی می گرفتند حل شدند. در ادامه تاریخ نیک بزودی در این باره می نویسم، برای تحقیقات جانبی مشغول گرد آوری کتب دراویش قرن های 11 تا 16 میلادی هستم، عزیزان می توانند در این راه کمک نمایند.
اسب مغولستانی و جاده ابریشم
عزیزانی درباره اسب مغولستانی توضیحات بیشتری خواستند، اسب ها و شتر های پشمالو مناطق سردسیر شمال آسیا، با چند گونه متفاوت، در کشور مغولستان، سیبری کشور روسیه و کشور های قرقیزستان و قزاقستان، و در استان سین کیانگ و صحرای گبی و مغولستان داخلی کشور چین وجود دارند. در این سرزمینها بدلیل سرمای شدید و طولانی، که حتی شبها تا منهای 30 درجه سانتیگراد می رسد، امکان زندگی و بود و باش برای اسبها و شتر های خاورمیانه وجود ندارد. تربیت و نگهداری این اسبها فقط توسط مردمان همان دیار صورت می پذیرد، این گونه اسبها با مهاجرت طبیعی، به اروپای شمالی رفتند. از قرن 15 میلادی، در کشور های روسیه تا فرانسه چند قرن با این اسبها و ترکیب نژادی آنها مبارزه کردند، و آنها را کشتند، زیرا بعلت عدم توانایی در تربیت، ارزش باربری و نظامی نداشتند. درباره این موضوع کتاب و فیلم زیاد نوشته ساخته شده است، البته اندکی از آنها در اسکاتلند و اسکاندیناوی باقی ماندند.
تا نیمه اول قرن 20 برای مسافرت در مسیر ایران چین، که به جاده ابریشم معروف شده است، مجبور بودند در خجند، بارکش های خود را عوض نمایند، و با بارکش های پامیری از خجند و مسیر دره فرغانه، که خود مصیبتی بود، به کاشغر مرکز آدم های رنگارنگ و اقوام گوناگون بروند. سپس از کاشغر با اسبها و شتر های کوتله پشمالوی اویغوری، به تورفان بروند، و از تورفان برای عبور از آلتایی دوباره بارکش های مخصوص آن دیار را می خواستند، تا به صحرای گبی برسند، دوباره تعویض بارکش، تا بعد از عبور از گبی باز هم تعویض بارکش، تا بعد از یک سال مسافرت خسته کننده، به پکن برسند. همانگونه که می بینید چندین مرحله تعویض اسب و شتر و گاو باربری لازم است، تا جاده سمرقند به پکن طی شود، هیچ کدام از این حیوانات نمی توانستند مسیر دیگری را طی کنند. در ضمن چنین مسیری برای امور تجاری، حتی برای گرانترین جنس مانند ابریشم، مقرون به صرفه نبود، بلکه ابریشم چین استان ایران بود، که در اروپا ابریشم چینی می گفتند، و در قرون جدید تصور کردند کشور چین است.
اسب و شتر و کلیه حیوانات بیابان های گرمسیری، متفاوت از حیوانات سردسیر و متفاوت از کوهستانی ها هستند. بود و باش، خورد و خواب آنها متفاوت است، کسانی که دروغ حمله مغول و این و آن را به ایران نوشته اند، هیچ کدام این مراحل را در نظر نگرفته، مراحلی که در هر سمت جغرافیایی داستان و تعریف خودش را دارد، و همین جوری الکی تاریخ نوشته اند، چون سوادش را نداشتند. در باره این مسیرها و اسبها و شترها، فیلم های مستند زیادی ساخته شده است، چند روز پیش شبکه مستند ایران، در این باره فیلمی نشان داد، علاقمندان از شبکه مستند پیگیر تهیه این فیلمها شوید، زیرا دانستن تمام این مسائل برای یک تاریخ دان مهم است.
حتی در مورد دروغ حمله اعراب به ایران، بدون تجربه و دانش ابزار های جنگ و تاریخ سفر، گفته و نوشته اند، که با اسب عربی در زاگرس تاخت و تاز کرده اند. از یک کارشناس و مربی اسب بپرسید، آیا چنین کاری امکان دارد، ممکن است یکنفر با مراقبت ویژه و زمان مناسب، بتواند برای مسابقه، اسبش را از صحرای عربستان به زاگرس ببرد، که آنهم تغییر ارتفاع برای اسب مسابقه ای دردسر می شود، اما برای یک لشکر در حال جنگ اصلاً امکان ندارد. می توان اسب عربی را در ایران مرکزی یا ایلات کالیفرنیا و تگزاس آمریکا، بدلیل نزدیکی آب و هوا پرورش داد، ولی اسب مغولی را هرگز نمی توان. حتی دروغ نویسها غیر از حساب نکردن کلیه موضوعات و مسائل تاریخ لشکر و جنگ، تا توانسته اند برای آدم های ساده پرت و پلا پس داده اند. جوانان باهوش ایران، از تاریخ و اجداد خود دفاع نمائید و دروغها را افشا کنید، تا می توانید بگویید و بنویسید.
در اینجا لازم به گفتن است، برای آموزش یک سرباز سواره نظام، نیازمند شش ماه هماهنگی سرباز با اسبش بود، و نیز در این مدت، اسب های یک گردان با یکدیگر هماهنگ می شدند. غیر اینصورت در میدان جنگ نا فرمان و ناهمگرد می شدند، به منظور اطلاع بیشتر کتاب های سواره نظام قرن 19 را مطالعه نمایید. یکی از علت های شکست ناپلئون بناپارت در نبرد واترلو، همین شتاب در جمع آوری سواره نظام و اسب بود، که این نیروی اصلی در جنگ نتوانست هماهنگ عمل کند. الکی که نمی شود یک نفر یا چند نفر کشاورز یا عشایر، بپرند روی اسب و بتازند و بجنگند و پیروز شوند، الکی که نیست، ده ها بیماری مانند پا پرانتزی و بواسیر و غیره هم با سواری مدام پیش می آید. دشمنان تاریخ و افراد ضد تاریخ می خواهند ساده انگاری را شایع کنند، تا جوانان نتوانند به عمق تاریخ و سرنوشت و آینده، فکر تحقیقی و تحلیلی کنند.
عکس نقاشی نبرد واترلو، عکس شماره 6277، اهمیت اسب در این نبرد کاملاً پیداست.
نامه تازه فاش شده
با بالا گرفتن دانایی ایرانی ها از دروغ حمله مغول کشور مغولستان به ایران، و اینکه قبلاً نوشته بودم نامه های مغول به زبان فارسی به دربار واتیکان فرستاده شده بود، و مطابق معمول واتیکان از فاش کردن اسناد تاریخی سرپیچی می کند، زیرا می داند که با آنها دروغ های تاریخ آشکار می شوند. ولی با افشا گری های وبلاگ جنبش برداشت دروغها مجبور شدند یک نامه را رو کنند، تا بلکه بتوانند جلوی افشا گری های بیشتر درباره دروغ حمله مغول به کشور ایران را بگیرند، اینک متن این نامه را در زیر می نویسم، البته راست و دروغ، تقلبی و جعلی بودن آن برای من مشخص نیست.
این نامه گویوک خان، نوه چنگیز خان مغول است، که در پاسخ نامه پاپ اینوسنت چهارم در سال ۱۲۴٦ م نوشته شده است. گویند این پاسخ نخست در دو نسخه به زبان های مغولی و اویغور نوشته شده بود، ولی خان مغول اصرار داشت، آن را به زبانی هم بنویسند، که در دربار پاپ قابل خواندن و فهم باشد، (؟ با کدام مدرک این را می گویند؟). پس از مذاکره با فرستادگان پاپ به این نتیجه رسیدند، که افرادی در هر دو دربار به زبان فارسی آشنایی دارند. بنابر این نسخه سوم به زبان فارسی نوشته و مهر شد، و آن را به نمایندگان پاپ دادند. این نسخه فارسی که به عرض 20 و بلندای 112 سانتیمتر است، گویند هنوز هم به صورت سالم در آرشیو مخفی واتیکان نگه داری می شود، ترجمه ای از آن نامه در کتاب هایی موجود است، مانند: Christopher Dawson – Mission to Asia .
گویا داستان تاریخی نامه از این قرار است، در سال ۱۲۴۵ م، پاپ اینوسنت چهارم عده ای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغول ها به مغولستان فرستاد. دو نفر آز آنان Giovanni da Pian del Carpine و Lawrence of Portugal در ۲۴ اوت ۱۲۴٦ م، هنگامی به قراقوروم پایتخت مغولستان رسیدند و پیغام پاپ را تسلیم کردند، که گویوک خان در حضور عده زیادی از شاهان و سران کشور های گوناگون به عنوان خان بزرگ بر تخت نشسته بود. گویوک خان همان گونه که در جوابیه اش به دو نوشته پاپ ذکر می کند، گمان می کرد ارسال این نمایندگان از طرف پاپ برای اعلام تسلیم و بندگی است، و در ضمن پاسخ به پرسش های پاپ از او خواست که همراه همه شاهان اروپایی به دربار او بیاید و شخصأ اعلام بندگی بکنند، و گرنه او آنان را به عنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.
آغاز نامه به زبان ترکی است، در آن چند لغت اویغور – ترکی هم به چشم می خورد. در متن به جای کلمه ترکی – مغولی آسمان ابدی کلمه خدا به کار رفته است. تاریخ نامه در پایان به هجری قمری و به عربی است، همچنین نامه فاقد نقطه است. بازنویسی نامه گویوک خان:
منکو تنکری کو چندا
کورالغ اولوس ننگ تالوی نونک
خان یرلغمز
این مثالیست بنزدیک پاپاء کلان فرستاده شد بداند و معلوم کند ما نبشت دو زبان
ولایتهاء کرل َکنکاش کردست اوتک ایلی بندگی فرستاده از ایلچیان شما شنوده آمد و اگر سخن خویش برسید توکی پاپاء کلان با کرل لان جمله بنفس خویش بخدمت ما بیائید هر فرمان یاساء کی باشد آن وقت بشنوانیم دیگر گفته اید کی مرا در شیلم درآی نیکو باشد خویشتن مرا دانا کردی اوتک فرستادی این اوتک ترا معلوم نکردیم.
دیگر سخن فرستادی ولایتهای مجار و کرستان را جمله گرفتیت مرا عجب می آید ایشان را گناه چیست ما را بگوید. این سخن ترا هم معلوم نکردیم - فرمان خدای را چنگیز خان و قاآن هر ئو شنوانیدن را فرستاد - فرمان خدای را اعتماد نکرده اند هم چنان که سخن تو ایشان نیز دل کلان داشته اند – گردن کشی کرده اند – رسولان ایلچیان ما را کشتند – آن ولایتها مردمان را خدای قدیم کوشت و نیست گردانید – جز از فرمان خدای کسی از قوت خویش چگونه کوشید چگونه گیرد – مگر تو همچنان میگوئی که من ترسایم خدای را می پرستم زاری می کنم می یابم – تو چه دانی که خدای که را می آمرزد، در حق که مرحمت می فرماید – تو چگونه دانی که همچنان سخن می گوئی - بقوت خدای آفتاب بر آمدن و تا فرو رفتن جمله ولایتها را ما را مسلم کرد است میداریم - جز از فرمان خدای کسی چگونه تواند کرد – اکنون شما بدل راستی بگوئید کی ایل شویم کوچ دهیم - تو بنفس خویش بر سر کرل لان همه جمله یک جای بخدمت و بندگی ما بیائید - ایلی شما را آنوقت معلوم کنیم و اگر فرمان خدای نگیرید و فرمان ما را دیگر کند شما را ما یاغی دانیم همچنان شما را معلوم می گردانیم و اگر دیگر کند آنرا ما می دانیم خدای داند.
فی اواخر جمادی الاخر سنه اربعه اربعین و سته میه ٦۴۴
بازنویسی به فارسی امروزی با استفاده از مقاله مغول ها و پاپ ها نوشته Paul Pelliot 1922/23. عنوان نامه از ترکی:
به نیروی آسمان ابدی
و کل مردم بزرگ (طوایف مغول)
فرمان خا
این فرمانیست که به پاپ بزرگ فرستاده شد. برای این که بداند و بفهمد به دو زبان نوشته شد.
پیغام ایلی (بیعت) و بندگی شما به توسط نمایندگان تان در مجلس شاهان شنیده شد. هنگامی که این پیغام ما رسید خود تو پاپ بزرگ شخصأ به اتفاق همه شاهان (اروپایی) به خدمت ما بیایید. آن گاه تمام فرامین (یاسا) را به شما توجیه می کنیم. دیگر گفته اید که تعمید برای من آینده نیکی خواهد آورد. این مطلب را فهمیدیم. تقاضایی (دعایی) فرستادی – این تقاضا (دعای) تو را نفهمیدیم.
سخن دیگری فرستادی که "ولایت های مجارستان و کشورهای مسیحی را گرفتید – تعجب می کنم که گناه ایشان چیست – به ما بگویید". این سخن تو را هم نفهمیدیم. چنگیز خان و قاآن هر دو فرمان خدا را برای اطلاع آن ها فرستادند. ولی آن ها به فرمان خدا اعتماد نکردند (وقعی ننهادند)، همچون سخن تو ایشان نیز متکبر بوده اند، گردن کشی کرده اند- رسولان و نمایندگان ما را کشتند. مردمان آن ولایت ها را خدای ابدی کشت و نیست گردانید. و گرنه جز از فرمان خدا کسی چه گونه تواند با قوت خویش بکشد و بگیرد؟ تو که همچنان می گویی "من مسیحی هستم، خدا را می پرستم و زاری می کنم" مگر تو چه دانی که خدای که را می آمرزد و در حق که مرحمت می فرماید؟ تو چه گونه دانی که این گونه سخن می گویی؟ ما می دانیم که خدا به قوت خود اختیار تمام ولایت ها را از مشرق تا مغرب به ما مسلم کرده است. جز از فرمان خدا چه گونه کسی می تواند این کار را بکند. اکنون شما به راستی بگویید که آیل شویم (بیعت کنیم) و به شما خدمت کنیم، تو شخصأ به اتفاق همه شاهان با هم به خدمت و بندگی ما بیایید – ایلی (بیعت) شما آن وقت معلوم خواهد شد. و اگر فرمان خدا را قبول نکنید و فرمان ما را انجام ندهید ما شما را یاغی خواهیم دانست و با شما همان گونه رفتار خواهیم کرد. اگر دستور ما را انجام ندهید ما آن را خواهیم فهمید و خدا هم خواهد دانست.
آخر جمادی الاخر سال ششصد و چهل و چهار - مطابق با یازده نوامبر ۱۲۴٦ میلادی-
کتاب های حمله مغول
در زیر نام کتاب هایی است، که در باره حمله مغول نوشته اند، ولی هیچ کدام از آنها نگفته اند، که این مغولها از سرزمین های کنونی کشور مغولستان بوده اند. فقط در تاریخ و باز نویسی های تاریخها، به اشتباه یا دروغ مغول (مغ + ایل) را، طوایفی از ساخای جنوبی سرزمین های سکستان جنوبی، که همان سیبری مجعول است، دانسته اند. دو مورد را یاد آوری نمایم، 1 ــ در این میان دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ را هم باید در نظر داشت، چه بسا بمنظور هایی، دروغ هایی در بعضی از آنها نوشته شده باشد. 2 ــ گاهی نام های جغرافیایی به اشتباه تعبیر شده است، بدین منظور به جغرافیای تاریخی ایران و استان های تاریخی ایران مراجعه نمایید.
یاقوت حموی (۶۲۶–۵۷۵ ه ق) از نظر زمانی و مکانی از نزدیکترین نویسندگان و گزارشگران دههٔ نخست حملهٔ مغولان به ماوراءالنهر و خراسان است. او تا یکسال قبل از حملهٔ مغول در مرو زندگی میکرد. یاقوت بعد از حمله نخست به شهر موصل و سپس به حلب رفت و تا پایان عمر همانجا ماند. او در کتاب معجمالبلدان شرحی از چگونگی تاریخ و کشتار مردم نیشابور در سال ۶۱۸ به دست سپاهیان چنگیز داده است.
ابن اثیر (۶۳۰–۵۵۵ ه ق) مورخ نامدار آغاز عصر مغول که غالب اوقات را در موصل میزیسته است. بخشی از کتاب الکامل فی التاریخ نوشتهٔ ابن اثیر به وقایع این دوران ارتباط دارد.
شهاب الدین زیدری نسوی (مرگ ۶۴۷ ه ق) منشی جلالالدین خوارزمشاه و نویسندهٔ کتاب سیرت جلالالدینِ مِنکُبِرنی. او بیشتر عمر را در متن زمان و مکان حملهٔ مغول به سر برده و بسیارى از این وقایع را به چشم دیده است. پس از قتل جلالالدین چندی متواری بود تا آنکه به میافارقین و به دربار سلاطین کرد ایوبی راه یافت و سپس به حلب رفت و تا پایان عمر همانجا ماند.
ابن ابی الحدید (۶۵۶–۵۸۶ ه ق) از مورخین معتزلی معروف است. در شرح نهج البلاغه شرح نسبتاً مفصلی بر حمله مغول نوشته و حاوی اطلاعات مهمی مخصوصاً در مورد استیلای مغول بر اصفهان است.
منهاج سراج (نیمه دوم قرن هفتم–۵۸۹ ه ق) از نویسندگان فارسی زبان و نویسنده تاریخ طبقات ناصری است. این کتاب در مورد استیلای مغول یکی از معتبرترین کتاب هاست.
عطاملک جوینی (۶۸۱–۶۲۳ ه ق) با آنکه سالها خود و خاندانش در عهد فرزندان و نوادگان چنگیز، خاصه به روزگار هلاکوخان، وزارت و امارت داشتند، در کتاب تاریخ جهانگشای از رسالت تاریخ نگاری روى نگردانیده است و شرحی از وقایع آن روزگار را در کتاب خود آورده است.
رشیدالدین فضلالله همدانی (۷۱۷–۶۴۸ ه ق) وزارت سه تن از ایلخانان مغول را برعهده داشت. جلد اول کتاب او به نام جامعالتواریخ چکیدهای از تاریخ تیره های مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان اوست.
شرفالدین عبداللّه شیرازی (۷۳۰–۶۶۳ ه ق) از ﻋﺎﻣﻼن دﯾﻮاﻧﯽ دوﻟﺖ اﯾﻠﺨﺎﻧﯽ در فارس بود. در کتاب تاریخ وصاف آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و پیروزی های او در خراسان را آورده است. به گفته وصاف، کتاب او دنبالهٔ کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی است.
رشیدالدین فضلالله همدانی (۷۱۷–۶۴۸ ه ق) وزارت سه تن از ایلخانان مغول را برعهده داشت. جلد اول کتاب او به نام جامعالتواریخ چکیدهای از تاریخ تیره های مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان اوست.
شرفالدین عبداللّه شیرازی (۷۳۰–۶۶۳ ه ق) از ﻋﺎﻣﻼن دﯾﻮاﻧﯽ دوﻟﺖ اﯾﻠﺨﺎﻧﯽ در فارس بود. در کتاب تاریخ وصاف آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و پیروزی های او در خراسان را آورده است. به گفته وصاف، کتاب او دنبالهٔ کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی است.
نظر 4436: آقای انوش در این که شما استاد ما هستید و منبعد نیز خواهید بود شکی نیست ولی دلایلات و آثارهایی وجود دارند که وجود و حضور تموچین را در سرزمین مادری مان اثبات میکند هر چند دل خوشی از آن نداریم بالاجبار باید پذیرفت
پاسخ انوش راوید: تمو چین به معنی بزرگ چین است، تم= شبه و مه، و تمو به بزرگان برخوردار از عالم دیگر گفته شده است، هنوز در روستاهای نبمه جنوبی ایران از واژه تم و تمو استفاده می شود، چین منظور چین استان ایران است، این واژه یا نام، هیچ ربطی به کشور های کنونی چین و مغولستان ندارد، زیرا در آن زمان نام آن کشورهای چیز های دیگر بود. به چند مطلب از دروغ حمله مغول به ایران توجه فرمایید:
نظر قابل بررسی انوش: اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند، باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند، و اساس جامعه شناسی تاریخی، روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند. تاریخ علم کمی نیست، به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع، میلیاردها انسان، و هزاران سال است. شهر دامغان، که در واقع دم مغان است، دم یا دام به معنی خانه و تکیه و به معنی انتهای هر چیز نیز می باشد، مغان نیز مرکز و جمع مغ ها است، دم مغان یا با تغییر آوا دامغان. مرکز مغ ها که مغان باشد بوده است. مغول جمعی از مغ های مغان است، و مغولستان نیز استان سمنان کنونی ایران بوده است، که تا شهر تاشکند کشور ازبکستان را نیز زیر نفوذ داشته است، و کشور چین آن زمان نیز استان های مرکزی ایران بوده است، جهت اطلاع بیشتر به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.
عکس انوش راوید در آثار تاریخی استان سمنان، مشروح در اینجا، عکس شماره 4502.
جالب: گورکان = یعنی ریشه آن گور است، گورکانیان خود را از کیان بهرام گور می دانستند، که قرون میانه در هندوستان و ازبکستان حکومت کردند. گور واژه ای ایرانی است، که غور هم گفته شده است، و به معنی اندیشه و خرد است، در ادبیات بعد از اسلام بهرام گور را به معنی گیرنده گوره خر گفته اند، که به نوعی اشتباه و کج روی و اهانت به ساسانیان بوده است.
یک تحقیق آماری ساده
هم میهن عزیزی زحمت کشیده آمار زیر را در نظرات وبلاگ پست روزانه نوشته اند، همانگونه که بارها گفته ام، خواهشاً نظرات خود را در وبلاگ فصلی جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بنویسید، که یک فصل هزاران نفر آن را بخوانند. به همین منظور این نظر را به اینجا منتقل نمودم، تا علاقمندان بتوانند مطالعه نمایند، و در ادامه تحقیقات برای شناسایی دروغ های تاریخی و برداشت آنها هر چه حرفه ای تر عمل کنند.
ــــــــــــــــــــــــ عین نظر:
جمعیت مغولستان امروز 2.000.000 ،
جمعیت ایران امروز 75.000.000 ،
جمعیت چین امروز 1.300.000.000 ،
جمعیت هند امروز 1.200.000.000 ،
جمعیت امپراطوری عباسیان به جز ایران امروز 3.000.000 ،
جمعیت کل 2.875.000.000 نفر ،
این تناسب جمعیت مغول را نسبت به فتوحات نسبت داده شده، که میشه 1437/1 و با احتساب جمعیت جهان در سال 1225 میلادی که یک دهم جمعیت کنونی بوده، مغولستان تنها 200.000 جمعیت داشته، که نیم آن (100.00)، بدون شک زن و نیم نیم (50.000) دیگر کودک و یا پیر بودند، و اگر هم تمامی مردان سرباز بوده باشند، و مردی در خود مغولستان باغی نمانده باشد، 25.000 سریاز خاک چین هند ایران و عباسیان و قسمت های از اروپا (روسیه ترکیه) را تصرف کردند؟!!
حالا با احتساب این که در آن زمان جنگها تن به تن بوده، (نه توپ بوده نه تانک نه بمب اتم یا بمب شیمیای) آیا میشود تصور کرد، مغولها که به ادعای همین تاریخ دروغی کوچ نشینانی مست و بی فرهنگ بوده اند، و در سپاه خود هیچ غیری(سرباز از دیگر ملل) را راه نمیدادند، این همه فتوحات داشته اند؟!!
علم و عقل هم خوب چیزی است به خدا، این همه دروغ برای چی ؟؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــ پایان نظر.
پرسش 6667: آیا سلاطین عثمانی خود را از نسل مغولها میدانستند .
پاسخ انوش راوید: بله خود را از نسل هون سفید و مغول و تاتار و سلجوق می دانستند، و برای این موضوع نیز در آن زمان کتاب هایی تألیف کردند، در لینک زیر و لینک های پیوست آن نوشته ام.
کلیک کنید: سازمان های تاریخ سازی استعماری
....این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود....
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
کلیک کنید: پژوهشگران تاریخ ایران
کلیک کنید: تاریخ عشایر و ایل های ایران
کلیک کنید: شهر و شهرستان های تاریخی ایران
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه 1: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه 2: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت علم مربوطه وبلاگ، با استراتژی مشخص یاری نمایید.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
ارگ ایران http://arqir.com
جغرافیای و تاریخ اسماعیلیان ایران
پیش گفتار
تاریخ اسماعیلیان نیز مانند بسیاری دیگر از تاریخ های ایران، باید توسط جوانان باهوش متخصص ایرانی دوباره نویسی شود، تا دروغ های آن پاک شود. در طول تاریخ ایران وقایع نویسی و تاریخ نگاری وجود نداشته، هم اینک نیز با وجود اینهمه امکانات نویسایی و پخش، هیچ یک از ادارات و سازمانها و دانشگاه ها وقایع نویسی در یک وب را ندارند. بنظرم علت اصلی آن این بود، که از ابتدای تاریخ و پیدایش نویسایی، دینها قدرت زیادی داشتند، و آنها مخالف تاریخ نگاری بودند. زیرا تاریخ و وقایع نگاری باعث رشد و تکامل فکری و افشاگری می شد، و خود بخود دینها جا می ماندند، و داستان دیگری برای آنها می شد. در این میان دوره هایی از تاریخ ایران را می گویند شکوفایی تاریخ نگاری، که در واقع آن نیز ترفند دینی است، که درباره آن نوشته ام در اینجا.
تصویر یک قلعه اسماعیلی، عکس شماره 3509.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
لوگو جهت آینده ای بهتر در گفتگو های تاریخی و جغرافیایی شرکت کنید، عکس شماره 1533.
برگه 251 پیوست بهار 1388 تاریخ و تاریخچه های ایران است.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
اسماعیلیان
توجه: تاکنون هیچ اثر ملموس از اسماعیلیان در موزه ها ندیدم، مانند نامه نگاری های دولتی، دفتر های حساب و کتاب، آثاری مانند سکه و درفش و نشان و غیره. هر چه درباره اسماعیلیان تاریخی خواندم، از کتاب هایی است مانند در اینجا. درصورتیکه شخصی آثاری قابل دید و لمس از اسماعیلیان تاریخی دیده است، لطف نمایید عکس آن، و آدرس موزه را بدهد.
اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند، که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم میکنند، و او را امام هفتم میدانند. اینان همزمان با روزگار سامانیان طی یک فرایند تاریخی پدیدار شدند، و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. همعصران آنها، و مخالفان آنها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ قمری، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» مینامیدند، و در دورهٔ فاطمیان حتی از بهکار بردن عنوان اسماعیلیه دوری میکردند.
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست، آنها سالها اندیشه اسماعیلی و خلیفه های فاطمی را تبلیغ میکردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت، و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند، که بزرگترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش بخشی از نیروهای نظامی متعصب گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند، و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره گیری کرد، و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان و بخش نظامی سنی، که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند، جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساختند، و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.
با سرنگونی سامانیان و رویکارآمدن بخش سنی در ایران شرقی، وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه گری بغداد همدست بود. بزرگترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد، و به گفته بیهقی به تهمت قرمط گری گرفتار آمده بود، حسنک وزیر بود، که به دار آویخته شد.
در زمان سلجوقیان ایران، حسن صباح رهبری اسماعیلیان ایران را بدست گرفت، و با تسخیر قلعه الموت در قزوین، یک حکومت محلی را پایه گذاری کرد، و سپس این حکومت را، به بسیاری از نقاط ایران گسترش داد. دوره فرمانروایی اسماعیلیان تا ۶۵۴ (هجری قمری) با مرکزیت فرمان دهی در قلعه الموت قزوین ادامه یافت. عمده فعالیت آنها مبارزه با خلفای بنی عباس و مغ هایی بود، که بعداً با دروغ های تاریخ، به مغول های مغولستان معروف شدند. حسن صباح به عنوان شاخص ترین فرمانروای اسماعیلیان، با انجام تبلیغات وسیع در بین کشاورزان و بینوایان، توانست حوزه قدرت خود را تا سوریه کنونی گسترش دهد. سرانجام دولت اسماعیلیه پس از ۲۰۰ سال حکومت در قزوین، با حمله خانات ایرانی از بین رفت.
فرقه اسماعیلیه ــ یا باطنیه، فرقه ای از شیعه امامیه است، آنها معتقد هستند، محمد بن اسماعیل برادرزاده موسی کاظم، آخرین امام می باشد. ظهور این فرقه اصلاً نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل بن جعفر صادق با برادرش موسی بن جعفر بوده است. اسماعیلیان معتقدند که پس از مرگ جعفر صادق (در قرن هشتم میلادی) امامت به پسر بزگتر وی میرسید؛ اما چون پسرش اسماعیل پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد، که سابع تام است، و دور هفت با او تمام میشود، و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند. آنها در میان اهل سنت به «باطنیان» مشهورند، و شیعه هفت امامی نیز نامیده میشوند. اسماعیلیه به دو فرقه مستعلوی و نزاری تقسیم میشوند.
حاکمان اسماعیلی ــ حسن صباح، کیا بزرگ امید، محمد بن بزرگ امید، حسن بزرگ امید، محمد دوم بن حسن بن محمد، حسن سوم بن جلال الدین بن محمد دوم، محمد سوم بن حسن سوم، رکنالدین خورشاه
|
فرمانروا |
زندگی |
فرمانروایی |
۱ |
حسن صباح «پیر کوه» |
۱۰۳۷ ــ ۱۱۲۴ |
۱۰۹۰ ــ ۱۱۲۴ |
۲ |
کیا بزرگامید |
000 ــ ۱۱۳۸ |
۱۱۲۴ ــ ۱۱۳۸ |
۳ |
محمد بن بزرگامید |
000 ــ ۱۱۶۲ |
۱۱۳۸ ــ ۱۱۶۲ |
۴ |
حسن بزرگ امید |
000 ــ ۱۱۶۶ |
۱۱۶۲ ــ ۱۱۶۶ |
۵ |
محمد دوم بن حسن بن محمد |
000 ــ ۱۲۱۰ |
۱۱۶۶ ــ ۱۲۱۰ |
۶ |
حسن سوم بن جلال الدین بن محمد دوم |
000 ــ ۱۲۲۱ |
۱۲۱۰ ــ ۱۲۲۱ |
۷ |
محمد سوم بن حسن سوم |
000 ــ ۱۲۵۵ |
۱۲۲۱ ــ ۱۲۵۵ |
ادبیات اسماعیلیان ــ ادب فارسی در نزد اسماعیلیان اهمیت بسیاری داشت، و به خاطر اینکه بیشتر پیروان آنان از مردمان عام بودند، بیشتر کتاب های خود را به فارسی می نوشتند. از آنها نوشتهها و شعر هایی به زبان فارسی بر جای مانده است. بزرگترین شاعر و نویسندهٔ اسماعیلی ناصرخسرو است، که در قرن پنجم هجری میزیست. از دیگر شخصییت های ادبی پیرو فرقه اسماعیلیه؛ حکیم سعدالدین بن شمس الدین نزاری بیرجندی قهستانی، معروف به حکیم نزاری قهستانی (نیمه دوم سده هفتم و آغاز قرن هشتم هجری قمری) است، که به علت پیرو اسماعیلیه بودنش؛ به هیچ عنوان از او در ایران معاصر نامی آورده نشده، و کمتر کسی از این شخصیت ادبی گمنام؛ نام و نشانی شنیده است. دیوان قائمیات از حسن محمود کاتب اثری نو یافته، و در خور توجه در ادبیات اسماعیلی است.
قلعه های اسماعیلیه ــ قلعه الموت، قلعه لمبسر، قلعه فورگ، قلعه کوه قائن، قلعه میمون دژ، قلعه دژ کوه، قلعه ی شاهدژ در نهبندان، قلاعی در تون، سرایان، زیرکوه، اصفهان، سمنان، شاهرود، در مجموع حدود دویست قلعه. جهت اطلاع از این قلعه ها مراجعه شود به:
کلیک کنید: تاریخ قلعه های ایران
عکس قلعه الموت، عکس شماره 4475، درباره این قلعه اطلاعات زیادی در اینترنت وجود دارد، جهت اطلاع در جستجوها بنویسید "قلعه الموت"، و مطالب را بخوانید.
کلیک کنید: جامع التواریخ اسماعیلیان
دروغ بهشت حشاشین
انواع و اقسام دروغ ها در تاریخ قاره کهن گفته اند، که ایرانی های شجاع و میهن دوست را کوچک و بی عقیده و ایمان جلو دهند، یکی از این دروغ ها باغ یا بهشت حشاشین است. دشمنان دروغ گو در بعضی از دروغ نامه های خود نوشته اند:
یک باغ بزرگ مانند باغ رضوان، در آن چندین هزار تن از زن های پری پیکر به سر می بردند، و خداوند الموت پس از اینکه پیروان خود را وادار می کرد، که حشیش بکشند یا بنگ بخورند، به آنها اجازه ورود به این باغ را می داد. به آنها می گفت اینجا بهشت ماست، و مثل جنت در آن از لحاظ معاشرت زن و مرد، آزادی کامل حکمفرما می باشد. هر مرد می تواند با هر زن که مطلوب وی است بسر ببرد، اگر دو مرد نسبت به یک زن تمایل پیدا کردند، نباید با هم مشاجره و نزاع کنند، و یکی از آن دو باید از دیگری جدا شود، اگر قدری در این بهشت جلو برود زنی زیباتر از آن زن خواهد دید. زیرا در بهشت ما شماره زیبا رویان بقدری زیاد است، که هیچ مردی نسبت به مردی دیگر که با زنی طرح الفت ریخته، حسد نخواهد ورزید، چون بزودی زیباتر از آن زن را خواهد یافت.
پیروان حسن صباح طبق نوشته مورخین دروغ گو، بعد از ورود به آن بهشت برابر میل خود، روزها یا هفته ها در آنجا بسر می بردند، و غذا های لذیذ می خوردند و شراب های گوارا می نوشیدند، و حشیش می کشیدند، و با زن های زیبا و دلربا مغازله می کردند، و آنگاه مست و سعادتمند از آن بهشت خارج می شدند، تا اینکه بدستور حسن صباح بروند و کسانی را که وی تعیین نموده به قتل برسانند.
هرگز دشمنان تاریخ که این پرت و پلاها را در کتاب های درسی وارد کرده اند، فکر نکردند چگونه با کدام پول این هزینه ها تأمین می شد، و چه نوع مواد مخدری بود، که این نوع کارایی را داشت، و کدام منابع معتبر و غیره و غیره. فقط می خواستند بگویند و تحمیل کنند، که ایرانی ها ضعیف و خوار هستند. دشمنان تاریخ ساده تر از آن بودند، که بفهمند روزی انوش راوید مچشان را می گیرد، و دروغ های مختلف را افشا می کند.
مدت 9 قرن است مورخین یکی پس از دیگری، راجع به این موضوع غیر قابل باور بحث می کنند، و بعضی از آنها شاخ و برگ ها سادگانه تری بر این بهشت موهوم افزوده اند، تا اینکه وجود آن را مسلم جلوه بدهند. نکته حیرت آور اینجاست که چگونه هیچیک از آنها متوجه نشده اند، که چنین بهشتی مدت یک سال هم قابل دوام نیست، در صورتی فرقه باطنیه که از شعب مذهب اسماعیلیه است، و اسمائیل برادر موسی کاظم را بعنوان امام هفتم می دانستند، کمابیش دویست و پنجاه سال پس از حسن صباح باقی بود، و با تمام کوششی که زمامداران ادوار مختلف کردند، نتوانستند آن را از بین ببرند. برای اینکه فرقه باطنیه نیرومند بود، و مردان جنگی و فداکار داشت.
ارتش و نیرو های پارتی زان و چریک، که اساس آن بر حشیش و بنگ و شراب و زن های
زیبا استوار باشد، یکسال هم قابل دوام
نیست، تا چه رسد به دویست و پنجاه سال.
گذشته هم مانند امروز اساس یک ارتش وابسته به انضباط و تمرین های جنگی
بود، در لشکر و جنگ در دوره های تاریخی نوشته ام، شراب و حشیش
و زن های زیبا توانایی ارتش را کاملاً از بین می برد، و باعث می شود سربازان از افسران اطاعت
نکنند، و هیچ افسری در فکر نخواهد بود، که سربازان خود را اداره کند. این موضوع
واضح و روشن است، و بحث برای اثبات آن
ضروری نیست. سربازی که حشیش بکشد و بنگ بخورد و شراب بنوشد، و با زن های زیبا مشغول عشق باشد، و در حال مستی از بهشت خارج شود، قادر به
جنگ و فداکاری نیست.
افسانه بهشت حشاشین از رساله هایی است،
که خلفای غیر ایرانی علیه فارسی زبان ها و
فرقه باطنیه انتشار می دادند، و تبلیغات زمامداران ادوار مختلف منجمله توسط کار گزارن و چهره های استعمار هم به گسترش این افسانه خیلی
کمک کرده است. چون دوره قدرت فرقه باطنیه خیلی طول کشید، مصلحت
زمامداران وقت این بود، که آن فرقه را در
نظر مردم فاسد و گناه کار جلوه دهند، تا
مردم بسوی آنها نروند، و قدرت فرقه باطنیه
زیادتر از آنچه بود، نشود. بنابر
رساله هایی که خلفای عباسی علیه فرقه باطنیه منتشر می کردند، و چیزهایی که مبلغین زمامداران وقت می گفتند، در بهشت حشاشین هر نوع عمل قبیح و غیر طبیعی
مجاز بوده، و حسن صباح و پس از وی
جانشینانش اعمال مزبور را تشویق می کرده اند.
چون فرقه باطنیه در ایران شعبه ها داشت، معلوم می شود که بهشت حشاشین منحصر به فرد نبوده، و آن فرقه در قسمت های مختلف ایران، چندین بهشت داشته است. جای هیچیک از بهشت هایی که فرقه باطنیه در ایران داشته، معلوم نیست و انسان حیرت می کند، که این جامعه که بنیان زندگی آن بر اساس لذات های غیر طبیعی و کشیدن حشیش و نوشیدن شراب استوار شده بود، چگونه آن همه دانشمندان بزرگ را که همه ایرانی بودند، به دنیا اهدا کرد، و چرا حتی یکی از آنها در کتاب های خود حتی به اشاره از آن نکرده اند، در صورتی که می بایستی راجع به آن بحث می کرده اند، زیرا برای آنها مشروع بوده است.
حقیقت این است، تبلیغاتی که خلفای عباسی و زمامداران وقت، علیه فرقه باطنیه می کردند، بیشتر مورد سوء استفاده استعمار و امپریالیسم قرار گرفت. همچنین مورخین قرون جدید، حشاش به معنی داروساز و دارو فروش را، کشنده حشیش یا خورنده بنگ استنباط کرده اند، و این افزون شد بر افسانه حشیش کشیدن اعضای فرقه باطنیه و بهشت آنها. این نوع تبلیغات و دروغ گوییها در تاریخ علیه ایران زیاد بوده، و همچنان ادامه دارد و خواهد داشت. امید است جوانان پوینده ایران هر چه بیشتر به شناسایی این دروغ ها و دشمنی ها بپردازند، و آنها را از تاریخ شیرین ایران سر افراز بردارند، و ترفندهای نوین دشمنان را در نبرد نو پدید از بین ببرند.
عکس منظره ییلاقی از کوهستان البرز که در واقع باغ بهشت است، هر چه در آثار تاریخی ایران گشتم، اثری و چیزی از باغ و بهشت دروغی حشاشین نیافتم، به همین جهت یک عکس از چلاسر و جل گذاشتم، که خود بهشت را نشان می دهد.
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
کلیک کنید: تاریخ نجوم در ایران
کلیک کنید: تاریخ سکه های آق قوینلو
کلیک کنید: تاریخ مواد مخدر و اعتیاد در ایران
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه 1: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه 2: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت علم مربوطه وبلاگ، با استراتژی مشخص یاری نمایید.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
ارگ ایران http://arqir.com
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
پیش گفتار
ساختارهای تاریخی اجتماع کلید تاریخ است، اگر تاریخ نویس، از تاریخ اجتماعی به درستی نداند، نمی تواند مسائل تاریخی را تشخیص دهد، و اغفال دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ می شود. برای آنکه بتوان کشوری را دوست داشت و به آبادی و اعتلای آن کوشید، نخست باید آن را شناخت، وبسایت انوش راوید به منظور آن ایجاد شده است، که ایران را به ساکنان خود خاصه جوانان بهتر بشناساند. در کشور های پیشرفته کتاب های گوناگون در باره هر موضوع تالیف گردیده، و در دسترس همگان گذارده شده، تا مردم از پیر و جوان و دانشور و کم سواد، بتوانند با جمیع امور و شئون سرزمین خویش آشنا گردند. در ایران چنین کتاب هایی که بدور از دروغ و نفوذ دشمنان صهیونیسم و امپریالیسم و تفکر منحط همسایگان تاریخی باشد، بسیار نادر است، مخصوصاً برای آنکه نیازمندی جوانان را بر آورد، و با واقعیت های رشد و قدرت نفوذ تمدن، و فرهنگ با شکوه کشور پهناور ما همگرا باشد.
تصویر یک سپر ایرانی دوران مغول، عکس شماره 3417.
توجه: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
تصویر لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان، عکس شماره 1618.
این برگه پیوست جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران است
. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .
ادامه پیش گفتار
بی شک جوانان عطشی برای شناختن گذشته و حال سرزمین خویش دارند، ولی یافتن کتاب مناسب که دید جدید و آگاهی واقعی بدهد آسان نیست، از این رو نوعی دلسردی و گسیختگی با فرهنگ و گذشته در ایران دیده میشود، و این خواسته دشمنان قاره کهن و ایران بزرگ است. در این وبلاگ کوشیده ام دروغها و دروغگوها و دشمنان تاریخی ایران را بنمایانم، تا همگان دیدی جدید نسبت به تاریخ عظیم ایران عزیز پیدا کنند، و بدین منظور سعی کردم که موضوعات متنوع و گوناگون جهت همین منظور بنویسم، منجمله در تاریخ نیک. در جهانی که دشمنان سعی در نفی ما دارند، فرهنگ ایران باید در مسیر رشد و شکوفایی خود، پلی بین گذشته و حال و آینده ببندد، و تفاهم و پیوستگی تاریخی ساکنین این سرزمین، همچنان گذشته، خار چشم دشمنان باشد، در مقاله قرن سنت گریزی حرکت نوین به جلو را نوشته ام. یاری عزیزان در برداشت و شناخت دروغ های تاریخ ، بسیار خشنودم می کند.
آغاز ماجرای دروغگویی
جامعه شناسی تاریخی ابتدای دانش تاریخ است. با پیدایش اسلام و از بین رفتن طبقات اجتماعی، هجوم روستاییان به شهر ها و روستا های بزرگتر افزایش یافت، و یکی دو قرن بعد از اسلام، شهر های بیشتر و بزرگتر می شوند. تا حدودی مانند قرن اول اسلامی، در بغداد خلفا که در اصل ایرانی هستند، یکی پس از دیگری عزل و نصب میشدند، و حاکمان جدید منصوب می گردیدند. این حاکمان و شهر نشین های جدید با نداشتن پیشینه فکری و ذهنی جهت تحلیل این تحولات به جنگ های دائم پرداختند، بغدادیها چندان بدشان نمی آمد، که از آب گل آلود ماهی بگیرند. کم جمعیت شدن روستاها و بزرگ و پر جمعیت شدن شهرها نیازمندی جدیدی طلب می کرد، و آن جمعیتی از کشاورزان و دام پروران برای تولید غذا و پرورش اسب و دام بود. بنابر این در تاریخ قرون اولیه بعد از اسلام می بینیم، شاهان طوایف مختلفی از غز و تاتار و حتی کومان و بلغار و غیره را به این جهت می آوردند، و در روستا های ایران بزرگ مقیم می کردند. در اکثر ولایات پیدا شد شهر های ایرانی و پارسی در محاصره روستاها و عشایر های غیر ایران باستانی تازه آمده (هرچند که همه ریشه در تمدن کهن جی داشتند). به صورت طبیعی در رشد اجتماعی و طی یکی دو قرن و در روش عادی زندگی و با برابری اسلامی اینها میتوانستند، در حکومتها نفوذ کنند، مخصوصا که برای جنگ از جوانان شان استفاده میشد. این جنگ جویان نیز در نیم قرن دوم زندگیشان سردارانی شدند صاحب قدرت و نفوذ، و حتی توانستند حکومت هایی را بدست بگیرند. چون اینها و قوم های شان در ورود به ایران هیچ سواد و معلومات روز را نداشتند، وابسته به ایرانی های با سواد و وزرای پارسی زبان بودند، در باره وزرای پارسی آثار زیادی در تاریخ باقی مانده است. سواد و علم و دانش در اختیار پارسی زبانان قرار داشت، که اکثراً ساکن شهرها بودند، بدین جهت است تا حکومت صفویه غیر از زبان پارسی و عربی هیچ اثری نوشته ای و کتابی از زبان های دیگر نیست.
در این میان اندیشمندان و دانشمندان ایرانی اقدام به تاسیس فرقه های مختلف، جهت نجات فکری و اجتماعی ایران و ایرانیان می زدند. این دانشمندان ایرانی فارسی زبان به کارشان کاملاً وارد و عاقل بودند، ولی بعلت وسعت مملکت و اتفاقات مهم چند قرنی، تفاهم سراسر و قدرت نفراتی و نظامی نداشتند ، و مجبور بودند با نفوذی که داشتند دست به ترفند هایی بزنند و این حاکمان جدید را یکی بعد از دیگری نیست و نابود کنند. ولی یک مشکل اساسی سر راه داشتند و آن فتوای خلفا بود، و می بایست در نهایت از شر بغداد راحت شوند، ولی چگونه؟ که با روحیه و فکر و عقیده مردم مشکل نداشته باشد، و این را می بایست توسط همین اقوام که برای گدایی و کار و گاه غارت به مرزهای ایران می آمدند بکنند. در آن زمان شیعه و سنی در کار نبود، که مثل صفویه و عثمانی به راحتی به جان و مال هم بیفتند، یا بمب گذاری های امروزی در عراق و پاکستان و کشتار. ابزار ها و برنام های نوینی می خواست تا از شر خلفای بغداد راحت شد، آیا قومی لازم بود، که از همه بی سواد تر و احمق تر لواط کار و مشروب خوار و ترسو از رعد و برق و بشدت خرافاتی و جادوگر پرست باشد، این صفات در توصیف مغول در کتابها نوشته شده است. با این تعریف ها می توانستند، حمله ای به نام مغول ساخته و پرداخته کنند. مانند ترفند آوردن آخرین شاه صفویه توسط سرداران وقت. در زمان خوارزمشاهیان دانشمند های پارسی زبان دائم به هر سو میرفتند تا بیابند آنچه می خواستند، و یافتند آنچه که واقعی نبود، و در هیچ تاریخی و کتابی از گذشته نامی از آن نیست، چنگیز یا تموچین فرزند یسو کای بهادر رئیس طایفه قیات و از تاتار های سیاه، نام تاتار یا تتر را ایرانیها به تمامی زرد پوستان می گفتند. از آنجا که این تارنما خود تاریخ نیست و فقط دیدی جدید به تاریخ جهت شناسایی و برداشت دروغها از تاریخ ایران را ارایه می دهد، از نوشته های تکراری که در تمامی کتابها می باشد خود داری میشود.
واقعیت چه بوده است، در دو قرن اول اسلامی هنوز طوایف ایران شرقی، در دوران ساختار تاریخی اجتماع سازمان قبیله ای که مجلس مغستان پایه گذاری کرده بود بسر می بردند، ولی در ایران غربی یک مرحله اجتماعی جلو رفته و در سازمان قبیله ای دینی بودند. البته مردم با یک مشکل رو برو بودند، و آن خلفای ایرانی بغداد بود، که می خواستند ایران را به شکلی شکست خورد و پایان یافته در تاریخ اجتماعی، یعنی مانند شاهنشاهی ساسانیان باز گردانند. به همین جهت قدرت در ایران غربی متزلزل بود، و به راحتی طوایف مغول ایرانی که از مغستان آمده، به سمت بغداد و برای سرنگونی حکومت خلافت ایرانی حرکت کردند. ایرانیان شرقی به راحتی توانستند، خلافت را سرنگون کنند و تا حکومت صفویه و ورود استعمار، ساختار اجتماعی سازمان قبیله ای دینی را در ایران پیاده شد. اگر در تاریخ ایران هیچ اثری از مغول های بیابان های شمال چین در ایران نمی باشد، به دلیل همین است، که این مغول از مغستان گرفته شده و مردم و طوایف ایران شرقی بودند. از قرن 19 به بیابان های شمال چین گفتند مغولستان، و آنهم به اشتباه و از روی تاریخ های دروغی استعمار نویس بوده است. این جا نیز یاد آوری نمایم، که بیابان های وسیعی دو قسمت ایران را از هم جدا می کرد، و ایران را به دو بخش سیاسی تقسیم می کرد. این مسئله جغرافیای در سیاست گذاری های حکومتها تأثیر داشت، منجمله در زبان فارسی، که با این حرکت و در آمیختگی ایران شرقی و غربی، فارسی جدید پایه گذاری شد. جاده ری که به معنی طولانی است، مانند ری برنج، و بخشی از جاده ابریشم بود، ارتباط دو بخش را حاصل می کرد. در ادامه حرکت مغول های ایرانی پیرو مغستان در ایران غربی، آنها شهر های بسیاری منجمله شیراز و اصفهان و تعدادی دیگر را گسترش دادند، و مراکز حکومتی خود نمودند. و با به قدرت رسیدن و در ادامه حرکت خود، به روسیه و هندوستان هم لشکر کشیدند، و تا قبل از ورود نادر شاه افشار به هند، حکومت فارسی زبان بابری مغولی را در هندوستان داشتند. آنها در هندوستان اثرات زیادی از فرهنگ مغستانی بجای گذاردند، در تمام تاریخ هند مغول ها را ایرانی می دانند. بسیاری از این مغستانی های ایرانی ها بودند، که اداره هندوستان را در زمان استعمار به عهده داشتند، و خدمات فراوانی به انگلستان نمودند، که جای تأمل و بررسی است. همچنین در تاریخ هندوستان به پیروان مغستان، مغولی می گویند، یعنی افرادی که از مغ هستند.
بررسی دروغ نامه های حمله مغول
در چنگیز نامه های مختلف از خراب کردن شهر بلخ و کشتار مردم آن نام برده شده است، در صورتیکه بلخ یکصد سال قبل از چنگیز با زلزله خراب شده بود، و مردم آن به مزار شریف رفته بودند. از نابودی چند شهر دیگر نام برده شده که هنوز تعدادی از آنها را نمی دانند کجاست، چون دروغ هستند، یک ملیون کیلومتر مربع آسیای میانه، یکصد شهر داشت نه چند شهر. نقاط جغرافیایی و اسامی کاملاً اشتباه گفته اند، وقتی کتاب های مغول را می خوانید نقشه هم ببینید، که احمق های دروغ گو چقدر اشتباه گفته اند. محمود خوارزمی به شاه گفت: سپاه چنگیز قطره و سپاه خوارزمشاه دریاست، و چرا در بارگاه خوارزمشاه، که بطور کلی جنگ دیده بودند کسی چیزی نگفت. از مدافعان شهر ها رقم های صد هزار و دویست هزار ذکر میشود، و حمله کننده گان را چند صد هزار نفر، انگار گله گوسفند می شمارند، این رقمها شاید برای دیوانه ها و احمقها جالب باشد ولی واقعی نیست. از حشر و سیاهی سپاه مغول می گویند که چند برابر سپاه مغول بودند، و از نیرو های ایرانی تشکیل میشد که در جلوی سپاه مغول می راندند، انگار گله بز و گوسفند است نه دشمنان یکدیگر، احمق های دشمن تاریخ دروغ می گویند و احمقتر های انیرانی باور می کنند. دشمنان تاریخ ایران دو تیر و یک نشان زده اند، یعنی ایرانیان ترسو و بز دلند که این چنین جلو دار دشمن هستند، و ساده و احمقند که این چرت رو باور می کنند، دشمنان ایران زمین دیگه بیچاره شدین انوش راوید مچتونو باز می کنه، بد بخت شدید. در جنگ های باستانی، از هر دو نیروی سواره و پیاده نظام، و بنا به مصلحت صحنه جبهه و استراتژی جنگ استفاده میشد. مثلا برای فتح شهر و قلعه باید از نیروی پیاده استفاده میکردند. سواره نظام ها بعلت اسب سواری از دوران نوجوانی پاهایی پرانتزی داشتند، و این یک نقطه ضعف بدنی برای حرکت و نبرد پیاده بود، قبل از قرن بیستم تاریخ نگارها و یا داستان گوها این مشکل را می دانستند، و در نوشته هایشان در نظر می گرفتند، و برای داستان مغولشان حشر و سیاهی بدین منظور پرداختند، ولی در قرن بیستم با وجود ماشین و تانک و نبود سواره نظام اسبی، این مهم فراموش شد، و تاریخگو های داستانی این مشکل بدنی در تاریخ را فراموش کرده بودند.
در جا هایی گفته اند مدافعان و ایرانیان اغفال می شدند، و این اغفال در چند روز تا نابودی شان ادامه داشت، کدام احمق است که این حرف های احمقانه رو باور می کند. در جایی نوشته اند سلطان محمد خیلی مسخره و در یک زمان کوتاه و در دوره هرج و مرج 700 کیلومتر به غرب فرار کرده، و بعد از مازندران و گیلان که خیلی مشکل است، 700 کیلومتر به شرق باز گشته، درست احمقها همان دروغ های اسکندری را گفته اند. استراتژی های جنگی مسخره ای از ایرانیان نوشته اند، که با افکار نظامی آنزمان جور در نمیاد، در آنزمان جنگ های بزرگی بین شاهان و خان های ایرانی بوده، ولی هیچکدام این روش های مسخره را بکار نمی بستند. جنگ های آنزمان را در همان وقت حساب کنید. نامه های مجعول را چه کسانی مینوشتند و چه بوده. چرا یک شمشیر و زره و یا هر وسیله رزمی مغولی و یا چینی در موزه های ایران نیست. چرا هیچ اثری از یک جنگ در صحنه های نبرد ها و بیابانها نیست، و یا اثری از وجود مغول مغولستانی در ایران نیست. چرا در آرامگاه و گنبد سلطان محمد خدابنده، که میگویند مغول بوده یک کلمه مغولی و ترکی شرقی نیست. چرا دانشمندان اسماعیلیه مثل همه به مغولان پیوستند، و چرا گفتند بقیه اسماعیلیان را کشتند. می گویند چنگیز جنایت کار مشروب خور در عدل چنان بود، که در تمام لشکر گاه هیچکس را امکان نبود، که تازیانه افتاده را از راه برگرفتی جز مالک آن، احمقها کلی تعریف ضد و نقیض نوشته اند، راسته که میگویند دروغگو فراموش کاره.
در جای دگری نوشته اند چنگیز موهوم پرستی صحرا نشینی را به حد کامل دارا بود، که چنین شخصی در آن شرایط نمی توانست بزرگ باشد. چرا از آنهمه گنج و جواهراتی که مثلاً از چین غنیمت گرفته اند، حتی یک انگشتر و یا حمایل از آنها در موزه های ایران نیست. از همه مهمتر گرد آوری چند صد هزار سپاه و حرکت آنها، در پنج هزار کیلو متر مسیر سخت بطرف ایران، کاملا غیر ممکن است. چقدر خواننده داستان هایشان را احمق می پنداشتند، که چنین چیز هایی گفتند. البته برای این دروغ هایشان توجیهات احمقانه پسند تری گفته اند، مثلا نوشته اند، یاسا مهم بود، اگر یا سا مهم بود چرا در دست نیست. اگر ورق پاره های بجا مانده یاسا را بخوانید می بیند، که آنقدر چرت و پرت و خرافات است، که رو دست همه امثالش می باشد. از جلسات سران قبایل مغول می گویند، انگار چند نفر بی سواد از تعدادی دهات و قبیله کم جمعیت و خرافاتی، چه دانشمندانی بودند، تاریخ نویس های احمق فکر می کنند در قرن 21 هنوز ساده هست، که این پرت و پلاها را جدی بگیرد. اگر از سرزمین کوچک کم جمعیت و فقیر مغولستان که گویند تا همان لحظه قبایل بد مست و خرافی با هم جنگ داشتند، چند صد هزار نفر بطرف ایران رفتند، پس چه کسی از این سرزمین دشمن خیز مراقبت می کرد. حتی نوشته اند بسیاری از شاهزادگان و سرداران مغول بر اثر شرب زیاد الکل در گذشته اند.
در هر صفحه از چنگیز نامه ها آنقدر پرت و پلا و چرت و ضد و نقیض نوشته اند، که نمی دانم کدامش را مثال بزنم و بگویم. رژیم شاهی گذشته، بدلیل سر سپردگی که به دشمنان تاریخ و جغرافیای داشت، نمی توانست از اشخاص آگاه در دستگاه های دولتی و آموزشی استفاده نماید. بنابر این به خواست آنها و در جهت پایین نگاهداشتن شخصیت والای ایرانی، دروغ های احمقانه تاریخ را تکرار می کردند، و اجازه نمی دادند تاریخ و فرهنگ یاد گیری به جامعه منتقل شود. کدام احمق است، که اینهمه نوشته های دروغی را به جای تاریخ باور داشته باشد. گویند ترمذ نخستین شهری بود که مغولان گرفتند، و با خاک یکسان کردند، و چگونه پیر زنی به امید اینکه کشته نشود فریاد زد، که یک مروارید را بلعیده است. ولی مغولان بی رحم شکمش را پاره کردند و مروارید را بیرون کشیدند. و چنگیز دستور داد تا شکم همه نعشها را برای مروارید پاره کنند. خودتان پیدا کنید دروغ گویی این داستان را، در صورتیکه در تاریخها و آثار آن زمان ترمذ، خبری از چنین حادثه ای نیست. دروغگوها گویند از میان اسیران میلیونی، صنعتگران و استاد کاران رزمی را جدا می کردند، و بقیه را می کشتند تا خندقها را پر کنند، احمقها خیال کردند ما هم مثل خودشان احمقیم تا این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کنیم. اینها می خواستند بگویند جماعت ایرانی بادمجان است. برای توجیه دروغ هایشان می گویند، علل موفقیت چنگیز مراقبت او در حفظ ارتباطات میان نقاط امپراتوری پهناور خویش و اداره یک مر کز اطلاعات بود. هر کسی که بگوید تاریخ بادهستم و میدانم، و این گفته دروغی را نتواند در زمان و حوادث و امکانات مغولان ، تجزیه و تحلیل کند، بهتر است از این وبلاگ خارج شود.
چقدر پز دروغی از اسب و سوار کاری مغولان گفته اند، ولی چون دروغگوها فراموش کارند، در جایی دیگر در تعریف مغول نوشته اند، که بسیار مشروب خوار در حد افراط بودند، که حتی از اسب به زمین می افتادند. انگار حریف های ایرانی و مسلمانشان که ورزش و رزم در سرشتشان زاده، و مشروب خوار هم نبودند اسب ندیده بوده. می گویند آنها نقشه های جغرافیایی خوبی و نقشه راه ها را داشتند. پس چرا یکی از آنها موجود نیست. هیچ قلعه و سرباز خانه تاریخی در سرزمین مغولستان وجود ندارد، تا در زمان چنگیز تقلبی به آموزش سربازان و فرماندهان بپردازد، و یا وسیله هماهنگی و پشتیبانی این ارتش کلان دروغی باشد، تاریخ دان های تقلبی تر بخاطر باور دروغ های اسکندر و چنگیز از خودتان خجالت بکشید، و بخود آیید. احمق های دروغ گو می نویسند، که چنگیز به بازرگانی اهمیت می داد، و خزاین مغول پر بود، و احمقتر ها باور می کنند، مگر بازرگانی فقط در چند سال حاصل میشود، بازرگانی ریشه در تاریخ ملتها دارد، نمی گویند چرا هیچ کاروانسرا در مغولستان نیست، و چرا هیچ کالای بازرگانی در موزه های مغولستان نیست. گویند عده ای از جنگجویان گمان می کردند، مغول دارد با صلیبیون جنگ می کند، برای همین در سپاه مغول بودند!!! صد تا علامت تعجب! خنگ های دروغگو گفته اند ابتدا در بغداد از سپاه بیست هزاری بغداد شکست خوردند، پس کو آن سپاه صدها هزاری شکست ناپذیر. گفته اند در عراق شهر های سنی را قتل عام کردند، و شهر های شیعه و مشاهیر شیعه امور را در دست گرفتند. این مطلب اصل قضیه است که در آینده پیگیری می کنم.
باقیمانده قلعه مهم در دریاچه ارومیه کجاست؟ چرا گنجها را در جایی که به این راحتی قابل دسترس است قرار داده اند؟ چون آنکسی که این دروغها را مینوشت دریاچه را اشتباه گرفته بود. دشمنان تا توانستند روی کاغذ ایرانیان را شکست داده، و انبوهی غنایم از ایران جمع کردند، پس یک تکه آنها کجا و در کدام موزه است؟ به این آمار احمقانه توجه کنید، نیشابور یک ملیون و هشتصد هزار، و هرات یک ملیون و ششصد هزار، و همینطور بقیه شهر ها، یک پرسش کدام آدم ساده ای است، که این آمار را باور کند. می دانید چرا؟ از قدیم گفتند دروغ هر چه بزرگتر باشد، باورش برای آدم ساده راحت تره. بیست سی سال پیش تمام کتاب های چنگیز و مغول کتابخانه ام را، بقدری حاشیه نویسی کرده و ایراد گرفته ام، که جایی سفید ندارند.
خلاصه دشمنان ایران از موقعیتها استفاده کرده، و هر چه خواستند تا به حال بخورد جهان داده اند. با دانایی نوین این قرن، همراه با تکنولوژی های جدید، باید از شر این دروغها خلاص شویم، واقعاً باید آن عده از تاریخ نویس های ایران، که این دروغها و پرت و پلا ها را طوطی گونه گفته اند، خجالت بکشند، و از ملت ایران عزیز معذرت بخواهند. مورخین مسلمان، که تاریخ مغولان را نوشته اند، هیچکدامشان از گرگ خاکستری سخنی بمیان نمی آورند، ابوالقاضی خان و رشیدالدین که اعلام میکنند « چنگیز نامه» های زیادی دیدهاند، و در باره منشاء مغول ها اظهار نظر کرده اند، از «بورت – چینه» که در زبان مغولی بمعنی گرگ خاکستری است، تنها بعنوان یک شخصیت نامدار یاد می کنند. طبق نوشته همین مورخین «آ لا ن قوآ» از انسانی که در میان نور از آسمان نازل شده بود، حامله شده و چنگیز خان را زائیده است. گرگ در میان مغول ها سمبل خشم و قهر نیز می باشد، در تاریخها آمده است، وقتی چنگیز خان خبر کشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید، غضبناک شده بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید، و بدینسان همه فهمیدند که باید آرایش جنگی بگیرند، وانتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهد شد، آماده باش ارتش دروغی صدها هزار نفری شکست ناپذیر با زوزه!! احمق های انیرانی دشمن تاریخ ایران تعجب نکنند، باور کنند. جالب توجه ترین قسمت دروغ حمله مغول می گویند، تمام ایران و چین را گرفتند، ولی در بیت المقدس کوچک، کار آنها را برای همیشه تمام کردند، چرا در بیت المقدس؟ دشمنان مسخره چاخان گو با جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، کارتون تموم شد.
حتی یک کتاب ارزشمند تاریخی ایرانی و چینی از آن زمان درباره حمله مغول وجود ندارد، هر چه هست دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ است، که با خواندن آنها براحتی مهمل بودن و استعمار و صهیونیسم زدگی پیداست، که بعد از تاریخ های فوق نوشته شده اند. چطور است لشکر عظیمی سازمان یابد، پنج تا ده هزار کیلومتر به جلو حرکت کند، و حتا یک کتاب در اینباره نباشد، جز توجیهات احمقانه ای که کارگزاران و چهره های استعمار نوشته اند. همه دروغ پردازان غربی خود اعتراف می کنند، که نشان از وجود یا واقعی بودن چنگیز مغول در دست نیست. حتی بهترین کتاب های تاریخ عمومی جهان قرون میانه هم، در باره رویداد های حمله مغول چیزی ننوشته اند. داستانی که بیشتر مورد استفاده و سرمشق تمام دروغ پردازان حمله مغول قرار گرفته، نوشته مارکو پلو است، یعنی کتاب توصیف جهان. مارکوپلو یک افسانه سرای ونیزیست، که هر گز از قسطنطنیه، استانبول کنونی، دور تر نرفته و به شرق سفر نکرده. همه در غرب میدانند، که مارکوپلو یک دروغ گوی بزرگ بود، مارکو وقتی در زندان ونیز بود، داستان های فتح دروغین ایران و هند بدست، الکساندر مقدونی را مطالعه کرده، و از این افسانه ها الهام گرفت، و با کمک یکی دیگر مثل خودش بنام روستیچیلو، مغولها را چون الکساندر مقدونی حتی مهمتر نمود، بد خواهان و دشمنان از این دروغ پردازیها، به جای تاریخ استفاده کرده اند، در جای دیگر وبلاگ در این باره نوشته ام. در قرن سیزده میلادی، غیر از اروپای غربی و مرکزی، تمام جهان در اختیار مسلمانان بود، و اروپا در وضع اقتصادی و اجتماعی بدی قرار داشت، و بخاطر موفقیت های مسلمانان، عقده بزرگی نسبت به مردم شرق پیدا کرده بودند. چون خود نمی توانستند، در شرق و شمال آفریقا مسلمانان را شکست بدهند، در داستانها و بدست مغولها این کار را کردند. مثلا قوبیلای که در هیچ یک از کتاب های، ایرانی و چینی و اروپایی اثری از آن نیست، بنام امپراتور بزرگ قوبیلای خان جا داده اند، و بسیاری از سران مغول را بهمین ترتیب ساخته اند، بغض آنها در قلم چند نویسنده دروغگو ترکید.
قهرمان سازی داستان های تاریخی
جای تعجب است، در قرون سیزده و چهارده میلادی، که مسلمانان تقریبا تمام دنیا را در اختیار داشتند، مبلغین مذهبی اروپایی مخصوصا فرانسویان، شرح طولانی از زندگی چنگیز بی سواد مغول مینویسند، و به عنوان تاریخ غالب میکنند، در زمان لوئی چهاردهم یکی از نویسندگان دربار بنام، پتی دولاکروا، بنا به مصلحت سیاسی وقت از مغولها آنطور که میخواهد مینویسد. در آرشیو اسناد واتیکان حتی یک نامه، از قرون دوازده و سیزده و چهارده میلادی، به زبان و یا خط مغولی نمی باشد، ولی به فارسی بیشمار است. طی دویست سال گذشته تعداد اندکی محقـق، در بخش های کوچکی از این زمینه به کاوش پرداخته اند، دلیل آن موجود نبودن مدارک زنده و واقعی میباشد. اکثر محققان نمی توانند دروغ پردازیها، را بعنوان تاریخ بحساب آورند، مگر اینکه آگاه نباشند . ولی بعضی مانند هارولد لمب، از شخصیت های کم اهمیت دروغین یا افسانه ای تاریخ میسازند، مانند داستان های: آنیبال، شارلمانی ، ژوستی نین ، تیمور لنگ. خنده دار تر از همه قدیمی ترین تاریخ مغول را در دوره استعمار، موراجا دوسون آمریکایی، که از یک خانواده سیاستمدار سرمایه دار ارتجایی است، نگاشته و بعنوان این خدمت مقام های مهمی کسب کرد. کتاب چهار جلدی تاریخ مغول، از جنگیز تا تیمور او امروز در غرب و میان احمقها بهترین کتاب شناخته میشود . اشخاص معلوم الحال دیگر، که در باره مغول نوشته اند مانند: خاورشناس اتریشی، بارون ژوزف فن هامر، ایلخانیان ایران را در سال های 1841 تا 1843 م، فرانترمن اردمان آلمانی، چنگیز تشویش ناپذیر، سرهنری هاروت، انگلیسی یک کتاب قطور چهار جلدی، با عنوان تاریخ مغولها را نوشت.
روسها در قرن نوزدهم، بخش بزرگ قاره کهن، از ماورالنهر و خراسان بزرگ را در اشغال داشتند، سعی نمودند داستان حمله و کشتار مغول را برای تضعیف مسلمانان بکار برند. بنابر این بارتولد بسال 1900 م، درباره ظهور و سقوط امپراتور های بیابانی نوشت، ولادمیرتسوف، مسئله حساس و دشوار زمینه های اجتماعی و اقتصادی، کشور گشایی مغول را حل کرد، که تا این زمان توجیه برای آن نداشتند. کتاب های زندگی چنگیز، و رژیم اجتماعی مغول، به دروغ پردازان غرب کمک بزرگی برای این موضوع بود، که چگونه عـده ای قلیل بی سواد و بی دین را به مسلمانان پیشرفته حاکم کنند. اریک هاینیش، آلمانی بسال 1948 م، تاریخ سری مغولها را، که یک کتاب افسانه ای مغولی ساده و بی اهمیت و بدون تاریخ مشخص است، انتشار داد. برتولد اشپولر آلمانی تاریخ اردوی زرین و ایلخانیان، و رنه گروسه فرانسوی، داستان امپراتوری استپها را نوشتند. چند نفر دیگر نویسنده، کتاب های دوره مغول میباشند، که از کتاب های فوق الذکر استفاده کرده اند. بسیاری از دروغ نویسان مغولی اظهار میدارند، که منابعشان خطی و منحصر بفرد میباشد، ولی جای تعجب است، کسان دیگری این منابع خطی را ندیده اند. دو منبع اصلی که مورد استفاده اینها قرار گرفته، تاریخ جهانگشای جوینی تالیف عطا ملک جوینی، و جامع التواریخ رشید الدین فضل اله، میباشد. اصل ماجرا از این دو کتاب است، که سرتاسر خیانت به ایران بزرگ، و دروغ و گزافه گویی و ضد و نقیض گویی است، در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ توضیح داده ام. از میان هزاران کتاب تاریخ ایران، فقط روضه الصفا و تاریخ وصاف و حبیب السیر، خیلی کم و اطلا عات ناقص، و اندکی درباره مغول دارند، که از همین دو کتاب فوق الذکر گرفته اند.
کلیک کنید: پاسخ به شبهات و پرسش های دروغ حمله مغول
مارکو پلو هم دروغ از آب در آمد
خانم فرانس وود، مورخ انگلیسی در کتاب خود به عنوان، آیا مارکو پلو به چین رسیده بود، میگوید، مارکو دروغگوست، و هیچ گاه به ایران سفر نکرده و به چین نرسیده است، و در واقع او دور تر از استانبول و شرق مدیترانه نرفته بود. این شاید هزارمین محقق است، که عقیده دارد سفر های مارکو پلو فقط یک افسانه است. زیرا هیچ تصویر دقیقی از جامعه و زندگی مردم ایران و چین ارایه نمیدهد. مارکو بروشنی با دروغ ادعا کرده ۱۷ سال از عمر خود را میان مغول سپری کرده، ولی در واقع حداکثر به بنادر مدیترانه ای خاورمیانه رسیده، و در آنجا اطلاعات خود را از نوشته ها و داستان های اعراب و ایرانیان، و تعریف ملوانان که به آن نقاط میرفتند، گرد آوری کرده است.
تعداد زیادی اساتید تاریخ اروپا از نظریه خانم وود، که ریاست بخش چینی را در کتابخانه سلطنتی انگلیس عهده دار است، و مدت دو سا ل برای تحقیقات در پکن بوده، حمایت میکنند. پیتر هوبکینز نویسنده کتاب، جهان گردان جاده ابریشم تا چین، نیز همین عـقاید را دارد، و گفته است در آن زمان هیچ اروپایی به چین نرفته، و در هیچ تاریخ چینی ذکر از سفر یک اروپایی نشده است. به نوشته ج ساندرز استاد سابق تاریخ دانشگاه کنتربری، قوبیلای و تعدادی از سران دروغین مغول ساخته و پرداخته مارکوپلو میباشند. منابع کتاب های نام برده شده، در جستجو های اینترنتی به انگلیسی بیابید.
: داستانی که ملوانان و سیاحان برای مارکوپلو می گفتند،
از چین استان ایران بود، نه کشور
چین کنونی، بهمین جهت تاریخ
نویسان و تحلیل گران به اشتباه افتاده اند،
برای اطلاع بیشتر به جغرافیای
های تاریخی ایران بروید.
عکس مجسمه های سنگی آرامگاهی شیر و شمشیر، مشروح در تاریخ مجسمه سازی، ملتی که از بدو تاریخ شیر و شمشیر نشان آنها بود، ممکن است زمان کوتاهی اغفال ترفند های استعماری شوند، ولی هرگز در نبرد و جنگ شکست نمی خورند، فقط باید هوشیار نبرد نوپدید باشند، عکس شماره 1461.
کلیک کنید: تاریخ کنشگری و کنشگران در ایران
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
سواران یکه تاز دروغی
حتی بمنظور شستشوی مغزی در کتاب های درسی ایران نوشته بودند، که سواران مغول برای فتح ایران از اسب پائین نمی آمدند، و در بالای اسب می خوردند و می خوابیدند و می تاختند. از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش ساده است، و هیچ کس نگفت با کدام اسب! همین اسب های کوتاه مناطق سردسیر استپ، که اگر به مناطق گرمتر یا کوهستانی می آمدند، نمی توانستند دوام بیاورند، یا اسب های پارتی که به ترکمنی معروف شده، شاید در بیابان پائین دست بفراوانی اسب پارتی ریخته بود، و آنها هم آنقدر دانش داشتند، که بدون در نظر گرفتن فرمول های تاریخ یادگیری، از آنها استفاده کنند، دروغ پشت دروغ!!
عکس یک سوار مغول و اسب مغولستانی، عکس شماره 4244 ، همانگونه که می بینید، اسب های تاریخی مغولستانی کوتاه قد هستند، و به هیچ عنوان توانایی رقابت در سرعت، با اسب های ایرانی را نداشته و ندارند. سوارکار آنها از سرعت و ارتفاع بسیار کمتری از ایرانی برخوردار بود، و در ضمن اسبها از نظر تغذیه و گرما نمی توانستند خارج از استپ های مغولستان، (یا در واقع سگ استان جنوبی یا تمام سخا استان) بمانند یا زاد و ولد کنند، و متقابلاً اسب های معمولی نمی توانند در آنجا بمانند. سوارانی که با اینگونه اسبها، از نظر سواری و تربیت عادت داشتند، نمی توانستند اسب های بلند قامت و تیز روی پارتی و پارسی سوار شوند، و نیازمند زمان یادگیری نسلی برای هماهنگی داشتند. این یکی از مهمترین موضوعات دروغ حمله مغول کشور مغولستان است، زیرا اسلحه و فرابری حرف اول را در لشکر کشی می زند. می گویند فرماندهان مغول سواد نداشتند، اسب و اسلحه آنها هم ضعیف تر بوده است، قبایل با یکدیگر دشمن بودند، از رعد و برق می ترسیدند، مشروبخور هم بودند، پس آنها با باد هوا در روی کاغذ پیروز شدند، و ایران را گرفتند.
عزیزان اگر هوشیار نباشید و دقت نکنید، در ادامه داستان سرایی های تاریخی و سرنوشت سازی های تاریخی، یکبار دیگر برای ما ملت های قاره کهن سرنوشت می سازند. همانگونه که بسیاری مثلاً اندیشمند نو سردگم هستند، و می پرسند چرا در یک قرن گذشته ایرانیان سرگردانتر بودند، عدم هوشیاری باز هم سرنوشت سازیها تکرار و تکرار می شود. تنها گفتن و نوشتن از اینکه بخش هایی از تاریخ دروغ است، کافی نیست باید بدانیم که چقدر در تاریخ زیاد دروغ گفته اند، تا بتوانند هر آنچه می خواهند بکنند. البته این را در نظر داشته باشید، باید یک بخش از تاریخ را تخصصی بررسی نمایید، بانوی گرامی پرنیان حامد الگوی خوبی در این مورد می باشد. اگر کمی به برنامه مختلف، که از خارج ایران پخش می شود دقت کنید، می بینید عده ای را گماشته اند تا بشدت در بوق کنند و دروغ های تاریخ را تکرار نمایند. غفلت از این آگاهی های و ندانستن موقعیت های کنونی و تاریخی ایران، آسیب جبران ناپذیر به ایران و ایرانی وارد می شود، که دیگر غیر قابل جبران خواهد بود.
نقشه طبیعی کشور مغولستان تا ایران، عکس شماره 4311 ، این مسیر مستقیم حدود 4000 هزار کیلومتر است، که با خط قرمز مشخص شده است. در صورتی که بخواهند این مسیر زمینی طی شود، خیلی بیشتر از ده هزار کیلومتر می شود. من انواع نقشه های جدید و کتاب های تاریخی را مقابل خودم گذاشتم، هر چه گشتم و هر چه کتابها و مسیر ها را در نقشه ها زیر رو کردم، متوجه شدم به هیچ عنوان امکان این نبوده و نیست که مغولان کشور مغولستان بتوانند، با اسب های سردسیری کوتاه قدشان، از این مسیر سخت کوهستانی و بعضاً بیابانی با رودخانه های خروشان و غیره، با وجود قبیله های مختلف دشمن، در این مسیر عبور کنند. شما هم بگردید و ببینید تا چه اندازه درباره دروغ حمله مغول کشور مغولستان، دروغ گفته و بخورد ملتها داده اند.
اسب مغولستانی و جاده ابریشم
عزیزانی درباره اسب مغولستانی توضیحات بیشتری خواستند، اسب ها و شتر های پشمالو مناطق سردسیر شمال آسیا، با چند گونه متفاوت، در کشور مغولستان، سیبری کشور روسیه و کشور های قرقیزستان و قزاقستان، و در استان سین کیانگ و صحرای گبی و مغولستان داخلی کشور چین وجود دارند. در این سرزمینها بدلیل سرمای شدید و طولانی، که حتی شبها تا منهای 30 درجه سانتیگراد می رسد، امکان زندگی و بود و باش برای اسبها و شتر های خاورمیانه وجود ندارد. تربیت و نگهداری این اسبها فقط توسط مردمان همان دیار صورت می پذیرد، این گونه اسبها با مهاجرت طبیعی، به اروپای شمالی رفتند. از قرن 15 میلادی، در کشور های روسیه تا فرانسه چند قرن با این اسبها و ترکیب نژادی آنها مبارزه کردند، و آنها را کشتند، زیرا بعلت عدم توانایی در تربیت، ارزش باربری و نظامی نداشتند. درباره این موضوع کتاب و فیلم زیاد نوشته ساخته شده است، البته اندکی از آنها در اسکاتلند و اسکاندیناوی باقی ماندند.
تا نیمه اول قرن 20 برای مسافرت در مسیر ایران چین، که به جاده ابریشم معروف شده است، مجبور بودند در خجند، بارکش های خود را عوض نمایند، و با بارکش های پامیری از خجند و مسیر دره فرغانه، که خود مصیبتی بود، به کاشغر مرکز آدم های رنگارنگ و اقوام گوناگون بروند. سپس از کاشغر با اسبها و شتر های کوتله پشمالوی اویغوری، به تورفان بروند، و از تورفان برای عبور از آلتایی دوباره بارکش های مخصوص آن دیار را می خواستند، تا به صحرای گبی برسند، دوباره تعویض بارکش، تا بعد از عبور از گبی باز هم تعویض بارکش، تا بعد از یک سال مسافرت خسته کننده، به پکن برسند. همانگونه که می بینید چندین مرحله تعویض اسب و شتر و گاو باربری لازم است، تا جاده سمرقند به پکن طی شود، هیچ کدام از این حیوانات نمی توانستند مسیر دیگری را طی کنند. در ضمن چنین مسیری برای امور تجاری، حتی برای گرانترین جنس مانند ابریشم، مقرون به صرفه نبود، بلکه ابریشم چین استان ایران بود، که در اروپا ابریشم چینی می گفتند، و در قرون جدید تصور کردند کشور چین است.
اسب و شتر و کلیه حیوانات بیابان های گرمسیری، متفاوت از حیوانات سردسیر و متفاوت از کوهستانی ها هستند. بود و باش، خورد و خواب آنها متفاوت است، کسانی که دروغ حمله مغول و این و آن را به ایران نوشته اند، هیچ کدام این مراحل را در نظر نگرفته، مراحلی که در هر سمت جغرافیایی داستان و تعریف خودش را دارد، و همین جوری الکی تاریخ نوشته اند، چون سوادش را نداشتند. در باره این مسیرها و اسبها و شترها، فیلم های مستند زیادی ساخته شده است، چند روز پیش شبکه مستند ایران، در این باره فیلمی نشان داد، علاقمندان از شبکه مستند پیگیر تهیه این فیلمها شوید، زیرا دانستن تمام این مسائل برای یک تاریخ دان مهم است.
حتی در مورد دروغ حمله اعراب به ایران، بدون تجربه و دانش ابزار های جنگ و تاریخ سفر، گفته و نوشته اند، که با اسب عربی در زاگرس تاخت و تاز کرده اند. از یک کارشناس و مربی اسب بپرسید، آیا چنین کاری امکان دارد، ممکن است یکنفر با مراقبت ویژه و زمان مناسب، بتواند برای مسابقه، اسبش را از صحرای عربستان به زاگرس ببرد، که آنهم تغییر ارتفاع برای اسب مسابقه ای دردسر می شود، اما برای یک لشکر در حال جنگ اصلاً امکان ندارد. می توان اسب عربی را در ایران مرکزی یا ایلات کالیفرنیا و تگزاس آمریکا، بدلیل نزدیکی آب و هوا پرورش داد، ولی اسب مغولی را هرگز نمی توان. حتی دروغ نویسها غیر از حساب نکردن کلیه موضوعات و مسائل تاریخ لشکر و جنگ، تا توانسته اند برای آدم های ساده پرت و پلا پس داده اند. جوانان باهوش ایران، از تاریخ و اجداد خود دفاع نمائید و دروغها را افشا کنید، تا می توانید بگویید و بنویسید.
در اینجا لازم به گفتن است، برای آموزش یک سرباز سواره نظام، نیازمند شش ماه هماهنگی سرباز با اسبش بود، و نیز در این مدت، اسب های یک گردان با یکدیگر هماهنگ می شدند. غیر اینصورت در میدان جنگ نا فرمان و ناهمگرد می شدند، به منظور اطلاع بیشتر کتاب های سواره نظام قرن 19 را مطالعه نمایید. یکی از علت های شکست ناپلئون بناپارت در نبرد واترلو، همین شتاب در جمع آوری سواره نظام و اسب بود، که این نیروی اصلی در جنگ نتوانست هماهنگ عمل کند. الکی که نمی شود یک نفر یا چند نفر کشاورز یا عشایر، بپرند روی اسب و بتازند و بجنگند و پیروز شوند، الکی که نیست، ده ها بیماری مانند پا پرانتزی و بواسیر و غیره هم با سواری مدام پیش می آید. دشمنان تاریخ و افراد ضد تاریخ می خواهند ساده انگاری را شایع کنند، تا جوانان نتوانند به عمق تاریخ و سرنوشت و آینده، فکر تحقیقی و تحلیلی کنند.
کلیک کنید: پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران
قابل توجه پژوهشگران تاریخ
پژوهشگران تاریخ، مقالات کوتاه دروغ های حمله اسکندر و چنگیز را مطالعه فرمایید، و به عنوان پژوهشگر، مجددا در باره تاریخ های فوق با حوصله ای جدید و دیدی نو، به بررسی پردازید . کتاب هایی قدیمی ایرانی و خارجی، که تاکنون درباره این جریان های تاریخی نوشته شده اند، مشابه یکدیگر می باشند، یعنی بدون ارایه اسناد واقعی هستند، و با سلیقه های مخصوص به آن کتاب و آن زمان و به احتمال زیاد با نفوذ استعمار و سازمان های مخفی یهود و کلیسا بوده اند، که همچنان باقی مانده، و در دسترس می باشند. شما پژوهشگران گرامی، یکبار دیگر با دیدی نو، پرسش های زیر را بررسی نمایید:
در طول تاریخ ایران، قدرت و نفوذ سازمان های مخفی یهود و کلیسا و دینی، چقدر بوده است؟
تعهد و یا جیره خواری نویسنده کتاب های تاریخی، به ملت و حکومت وقت یا استعمار چقدر بوده؟
آیا چاپ کتاب های تاریخی و خطی، از نسخه اصلی و واقعی است، و یا دست کاری شده می باشند؟
منابع آن چند کتاب خطی ایرانی، که قرن ها بعد از اسکندر و چنگیز نوشته اند چیست؟
نفوذ، واتیکان، روم، ونیز، استعمار و غیره، در نوشتن تاریخ ایران، چقدر بوده است؟
معلومات جغرافیایی سرزمین ها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
معلومات جغرافیایی سرزمین ها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
بناها، جاده ها و نهرها، گفته شده در دروغ نامه ها کدام و کجا بوده اند؟
صحنه واقعی جنگ ها و اردو های نظامی کجا قرار داشتند؟
ده ها و صدها پرسش دیگر؟
نظر قابل بررسی انوش: اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند، باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند، و اساس جامعه شناسی تاریخی، روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند. تاریخ علم کمی نیست، به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع، میلیاردها انسان، و هزاران سال است. شهر دامغان، که در واقع دم مغان است، دم یا دام به معنی خانه و تکیه و به معنی انتهای هر چیز نیز می باشد، مغان نیز مرکز و جمع مغ ها است، دم مغان یا با تغییر آوا دامغان. مرکز مغ ها که مغان باشد بوده است. مغول جمعی از مغ های مغان است، و مغولستان نیز استان سمنان کنونی ایران بوده است، که تا شهر تاشکند کشور ازبکستان را نیز زیر نفوذ داشته است، و کشور چین آن زمان نیز استان های مرکزی ایران بوده است، جهت اطلاع بیشتر به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.
عکس انوش راوید در آثار تاریخی استان سمنان، عکس شماره 4502.
کلیک کنید: پژوهشگران تاریخ ایران
کلیک کنید: تاریخ سلوکیان اهل سلوک
کلیک کنید: مهمترین دوران تاریخ تمدن
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه 1: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه 2: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت علم مربوطه وبلاگ، با استراتژی مشخص یاری نمایید.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
ارگ http://arqir.com